نسخه نجات شور دریا
گروه اجتماعی
سال گذشته حال دریاچه ارومیه خوب نبود و باقی ماندن پنج درصد از این پهنه آبی، این احتمال را تقویت کرد که باقیمانده آب هم تبخیر و دریاچه کاملا خشک میشود. به همین علت تلاش شد برای ارومیهای که پیرامونش دهها مشکل به هم پیچوتاب خوردهاند، نسخه و راهکاری شفابخش تجویز شود که افتتاح سامانه ۳۶ کیلومتری تونل انتقال آب از سد کانی سیب به دریاچه ارومیه ازجمله این راهکارهاست. پروژهای که به اذعان محرابیان، وزیر نیرو، تأثیر صددرصدی ندارد و لازم است «تمام اقدامات بیستوششگانه ستاد احیا به انجام و سامان برسد و مهمتر از آن، اینکه الگوی مصرف آب و الگوی کشت در حوضه آبی دریاچه ارومیه تغییر یابد.»
به هر ترتیب، اکنون حال دریاچه اندکی رو به بهبود است و تراز آبی این پهنه زیستمحیطی از اوضاع وخیم قبلی خارج شده، دستکم از اظهارات مدیر دفتر مطالعات پایه منابع آب شرکت آب منطقهای آذربایجان غربی چنین برمیآید که وضعیت دریاچه با گذشته متفاوت است. مهرنگ دوستیرضایی از افزایش ۳۹سانتیمتری سطح تراز آب خبر میدهد. به گفته رضایی، حجم آب ۸۰۰ میلیون مترمکعب و سطح تراز هم نسبت به ابتدای سال آبی جاری ۳۹سانتیمتر افزایش یافته و در هشتماه گذشته ارتفاع دریاچه ارومیه از ۱۲۷۰متر و ۱۴سانتیمتر به ۱۲۷۰متر و ۴۲سانتیمتر رسیده است.
بااینحال، برای نجات دریاچه باید مسائل زیادی کنار هم قرار بگیرند و خطاهای گذشته اصلاح شود. پروژه انتقال آب از سد کانی سیب به دریاچه ارومیه، یکی از اقدامات سازهای مرتبط با احیاست که بهتنهایی نمیتواند ضامن احیای دریاچه باشد. البته برخی از کارشناسان بر این باورند که راه احیای نگین شمال غرب کشور از این مسیر نمیگذرد. مطابق نظرگاه آنان، «مهمترین اقدام نجاتبخش، مدیریت مصرف است. کشاورزی بیضابطه در منطقه توسعهیافته است و برگرداندن شرایط به ۲۰ تا ۳۰ سال قبل، کار سختی است. حوضه آبریز دریاچه ارومیه با توجه به توسعه باغات، سبد سوراخ شدهای است که نهتنها آب زاب نجاتش نمیدهد بلکه حتی اگر آب ارس را هم به آن برسانید، دوباره صرف کشاورزی ناپایدار خواهد شد.»
از اظهارات ناصر خیاط خلقی، کارشناس ارشد منابع آب نیز پیداست که انتقال آب رودخانه زاب، نمیتواند دریاچه ارومیه را به تراز اکولوژیک بازگرداند. او تحقق این مسئله را مستلزم اجرای برنامههایی میداند که در طول سالهای فعالیت ستاد احیای دریاچه باید انجام میشد، اما تا به امروز بخش عمده آنها اجرایی نشده است: «طی چهار دهه گذشته سطح زیر کشت آبی، کاشت محصولات آببر، حفر چاههای مجاز و غیرمجاز و توسعه صنایع و باغویلاسازی افزایش چشمگیری داشته است. به این مجموعه باید تغییر اقلیم و کاهش بارندگی را نیز افزود. بهعلاوه الگوی کشت یا شیوه آبیاری کشاورزان تغییری نکرده است.»
براین اساس روزنامه «رسالت» در تلاش است دیدگاههای مختلف را منتشر کرده و به شکلگیری فضای گفتوگو دراینباره کمک کند. در این شماره ناصر خیاط خلقی، پژوهشگر و کارشناس ارشد منابع آب نقطهنظر خود را با «رسالت» در میان گذاشته است.
شما از آخرین وضعیت دریاچه ارومیه، پس از اجرای پروژه انتقال آب زاب اطلاع دارید و درعینحال میدانید که مسئولان، این پروژه را مثمر ثمر تلقی میکنند و در تازهترین آماری که ارائه شده، این مسئله مشهود است، تحلیل شما چیست؟
زاب پرآبترین رودخانه ایران است كه از ارتفاعات پیرانشهر سردشت سرچشمه گرفته و در كشور عراق به رود دجله میرسد. این پروژه به اذعان مدیران، بهتنهایی نمیتواند در احیای دریاچه مؤثر باشد و میگویند، تمامی طرحها و پروژههایی که طراحیشدهاند، در کنار هم میتوانند بهبود شرایط را برای آینده نزدیک دریاچه ارومیه پدیدآورند و باید تمام اقدامات بیستوششگانه ستاد احیا در دستور کار باشد، بنابراین افتتاح این کانال، تنها یک اقدام از ۲۶ اقدامی است که ستاد احیا تعریف کرده است. ضمن آنکه براساس رویكردهای ستاد احیا، تکمیل این طرح میتواند سالانه ۶۳۰ میلیون مترمکعب آب را به دریاچه ارومیه برساند و بخش قابلتوجهی از حقابه تأمیننشده در سالهای قبل را جبران کند كه توجیهپذیری آن ازنظر کارشناسان زیر سؤال است. نگاه سازهای ستاد احیا، نجاتبخش نیست. همواره در روشها و راهکارهای این ستاد سه رویکرد عمده وجود داشته: نخست، انتقال آب از حوضههای دیگر، دوم احیای مرحلهای دریاچه و نجاتبخشهای باقیمانده با فعالیتهای سازهای و آخرین رویکرد، بهکارگیری روشهای بومشناسانه (یا طبیعتمحور) است. اما خیلی زود روشهای طبیعتمحور در مدیریت سرزمین و حوضه آبریز دریاچه ارومیه کنار گذاشته شد. شاید به این دلیل که طرحهای طبیعتمحور، شبیه اقدامات سازهای نیستند که مایه مباهات باشند و بهعلاوه، بسیار دیر به نتیجه میرسند، بنابراین بهجای روشهای بومشناسانه، پروژههای مخرب سازهای در دستور کار قرار گرفت و اکنون بهصراحت میتوان اعلام کرد، علیرغم هزینه ۳۰ هزار میلیارد تومانی از ابتدای تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه تاکنون، تنها روند خشک شدن دریاچه تا حدودی متوقف شده است.
بیتردید انتقال سالانه ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب رودخانه زاب به دریاچه ارومیه و ١٧٢ میلیون مترمکعب از خطوط انتقال پساب از مدول دوم تصفیهخانه فاضلاب شهر تبریز(ظرفیت سالانه ١٢١ میلیون مترمکعب) و خط انتقال پساب مدول سوم تصفیهخانه فاضلاب ارومیه(ظرفیت سالانه ٥١ میلیون مترمکعب) اقدامات کارسازی نیست، چراکه این میزان درمجموع به ٧٧٢ میلیون مترمکعب در سال میرسد، درحالیکه تراز اکولوژیک دریاچه که امکان حیات «آرتمیا»، آبزی کوچک سختپوست و مهمترین موجود ریز دریاچه را ممکن میکند، ١٥ میلیارد مترمکعب است و برای ماندگاری این آب، باید سه میلیارد مترمکعب تبخیر را هم در نظر بگیریم، یعنی درواقع ما حدود ۱۸ میلیارد مترمکعب آب نیاز داریم، درصورتیکه دریاچه اکنون حدود ۲ میلیارد مترمکعب آب دارد. بنابراین دریاچه ارومیه برای رسیدن به تراز اکولوژیک باید آب بیشتری از این میزان را داشته باشد تا هرسال پس از تبخیر در دریاچه ذخیره شود. این را هم در نظر بگیرید که مدیریت سرزمین باید مبتنی بر مدیریت کارآمد، متوازن با قابلیت و توان اکولوژیکی منطقه و بر اساس طرحهای آمایشی باشد و نادیده گرفتن کیفیت طبیعت و پیامدهای ناشی از آن و بیاعتنایی به توان اکولوژیک منطقه بر وخامت اوضاع دریاچه افزوده است که تداوم این رویه غیر از خود دریاچه و حیاتوحش آن، کل اکوسیستم منطقه را نیز تهدید میکند.
همانطور که در صحبتهای شما هم به آن اشاره شد، جلوی تبخیر آب را نمیتوان گرفت، آیا با شروع تابستان، آب انتقال یافته ماندگار نخواهد بود؟
بهطور طبیعی هر پهنه زیستمحیطی در معرض تبخیر است و این جزئی از چرخه هیدرولوژیکی در سرتاسر جهان است و قابلتغییر هم نیست. حتی اگر دریاچه ارومیه در شرایط طبیعی قرار داشت و در این حوضه آبریز سطح زمینهای کشاورزی افزایش نمییافت و یا الگوی کشت کم آب بر موردتوجه بود و براثر حفر چاههای مجاز و غیرمجاز، برداشت از منابع آب زیرزمینی تشدید نمیشد، بازهم تبخیر وجود داشت. ما نمیتوانیم در پهنههای زیستمحیطی جلوی تبخیر را بگیریم. اما مسئله اساسی این است که انتقال آب زاب و انتقال پساب از تصفیهخانه فاضلاب شهرهای تبریز و ارومیه خطاست. پساب، آب مازاد نیست و دشتهای استانهای آذربایجان غربی و شرقی ممنوعهاند و با کسری مخزن در سفرههای آب زیرزمینی مواجهند، در چنین شرایطی باید آب به آبخوان برگردد. متأسفانه این معضل فراگیر برآمده از ذهنیتی غلط در سرتاسر کشور است، ذهنیتی که برخلاف تمام موازینی است که بهعنوان طرح تعادل بخشی و یا سازگاری با کمآبی در وزارت نیرو شناخته میشود. یکی از اختلافات عمده ما، با کسانی که پساب را بهعنوان فاکتور نجاتدهنده تلقی میکنند، همین موضوع است. ما در کشور پیمانکارانی داریم که قادرند این پساب را تصفیه کنند اما نمیتوان روی آن حسابی باز کرد. این آب باید در همان نقطه مبدأ به مصرف برسد.
احتمالا شما معتقدید که نجات دریاچه به پارامترها و فاکتورهای زیاد بستگی دارد و اگر تمامی این پارامترها درکنارهم دیده نشوند، شرایط دریاچه تغییری نمیکند!
بله با شما موافقم. در شرایطی که تعادل و توازن طبیعی یک پهنه زیستمحیطی را به هم میزنید و فشاری مضاعف بر آن اعمال میکنید، انتقال آب و پساب راهکار ریشهای و اثرگذاری نخواهد بود، صرف انتقال آب، بدون در نظر گرفتن سایر پارامترها و فاکتورهایی که میتواند به احیای دریاچه ارومیه کمک کند، به حل صورتمسئله کمکی نمیکند. دریاچه ارومیه فراتر از اینکه بزرگترین دریاچه داخلی ایران باشد، یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان است و افزایش سطح زمینهای کشاورزی از ۳۰۰ به ۷۰۰ هزار هکتار (که بر اساس برخی برآوردها به ۹۰۰ هزار هکتار هم میرسد)، تغییر الگوی کشت از محصولاتی با نیاز آبی کم به محصولاتی با نیاز آبی بالا مثل سیب و چغندرقند، احداث سد بر تمامی رودخانههای منتهی به دریاچه (۳۹ سد در حال بهرهبرداری و ۳۵ سد در حال ساخت یا مطالعه) و حفر حدود ۱۰۰ هزار حلقه چاه مجاز و غیرمجاز در حوضه آبریز دریاچه و تشدید برداشت از چاهها (از حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب در قبل از انقلاب به دو هزار میلیون مترمکعب در سالهای اخیر، بر اساس مقاله ارائهشده در نوزدهمین کنگره بینالمللی زیستشناسی، دانشگاه تبریز، شهریور ۱۳۹۵) دریاچه را از پای درآورده و بدون چارهاندیشی برای این مسائل، صرف رهاسازی و انتقال آب مشکلی را حل نمیکند. بسیاری از فاکتورهای موجود که در خشک شدن دریاچه دخیل بودهاند، همه آنها را باید مدنظر قرار داد. بهعنوانمثال باید صرفهجویی ۴۰درصدی آب در بخش كشاورزی انجام میشد؛ اما در این زمینه هم نتیجه مطلوبی به دست نیامده و عملا روند كاهش مصرف آب در بخش كشاورزی را نمیتوان احساس كرد. اگر تصور کنیم به صرف انتقال آب، دریاچه به نقطه ایدهآل و تراز اکولوژیک میرسد، اشتباه بزرگی است. قبل از اجرای پروژه زاب لازم بود مطالعات هیدرودیپلماسی جدی در این زمینه انجام شود؛ این انتقال درنهایت منجر به خشک شدن زاب و پسازآن سد دوکان در اقلیم کردستان و هورهای عراق خواهد شد. مسئلهای که افزایش پدیده گردوغبار در جنوب ایران و همچنین عراق را در پی خواهد داشت. درنتیجه بر اساس نظر کارشناسان این پروژه کمکی به احیای دریاچه ارومیه نمیکند و نباید با دید ساده به این مسئله نگریسته شود.
ما بهعنوان کارشناس و متخصص باید راهکار ارائه دهیم، اما اجرای راهکارهایی که بر مدار توسعه پایدار نیستند، فاقد ارزش است. در حال حاضر کشور ما برای اجرای پروژههای عمرانی در بخش آبی و غیرآبی توان فنی بالایی دارد، اما هر پروژه عمرانیای در راستای توسعه پایدار نیست و اساسا هر توسعهای را نمیتوان پایدار قلمداد کرد، ضمن آنکه هر روش فنیای نمیتواند بدون در نظر گرفتن فاکتورهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی مدنظر قرار گیرد. در مورد پروژه زاب هم فقط مسئله زیستمحیطی مطرح نیست، بلکه مسئله هیدروپلتیک هم بسیار حائز اهمیت است.
متأسفانه پروژههایی ازایندست، بهشدت فانتزی و خطرناک است. اگرچه در برخی مناطق چارهای نیست و باید به احداث سد و یا انتقال آب روی آورد، اما بحث بر سر این است که مشکل هر حوضه آبریز باید در درون خودش حل شود. بدون تردید برای پیدا کردن راهکار یک بحران، نخست باید عوامل اصلی پدیدآورنده آن را شناخت. طی چهار دههی گذشته سطح زیر کشت آبی، کاشت محصولات آببر، حفر چاههای مجاز و غیرمجاز و توسعه صنایع و باغویلاسازی افزایش چشمگیری داشته است. به این مجموعه باید تغییر اقلیم و کاهش بارندگی را نیز افزود. بهعلاوه الگوی کشت یا شیوه آبیاری کشاورزان تغییری نکرده است، درحالیکه ابتدا باید برای رفع این مسائل چارهاندیشی کرد، اما تا به امروز بخش عمده این بندها مورد غفلت واقع شده است. به این مسئله هم توجه کنید که انحراف و انتقال آب از حوضه آبریز دریاچه به نقاط دیگر، که بخشی از حقابه دریاچه ارومیه است، یکی دیگر از دلایل پایه بازتولید وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه است، سالهاست که حدود ٥ مترمکعب در ثانیه آب از «سد شهید کاظمی» بوکان به تبریز منتقل میشود. همچنین در «سد نوروزلو» میاندوآب هم امکانی فراهم آمده است که ٥ مترمکعب دیگر در ثانیه هم آب از آنجا به استان آذربایجان شرقی منتقل میشود که درمجموع از «زرینهرود» و «سیمینهرود» حدود ١٠ مترمکعب در ثانیه آب به تبریز منتقل میشود. غیر از انتقال حقآبه دریاچه ارومیه به استان آذربایجان شرقی، در مسیر انتقال نیز حدود ٤٥ کارخانه و شهرک صنعتی از این آب استفاده میکنند. زمینهای شورهزار و کمبازدهی که در استان آذربایجان شرقی واقع شدهاند و در مسیر انتقال آب هستند، از این آب برای آبیاری استفاده میکنند. نیروگاههای حرارتی که در استان آذربایجان شرقی فعال هستند، آب موردنیاز خود را از این منبع، یعنی از آب انتقالیافته از سد بوکان تأمین میکنند.
اگر انتقال و انحراف حقابه دریاچه ارومیه به آذربایجان شرقی نبود، هرسال نزدیک
٦٠٠ میلیون مترمکعب از این آبها به دریاچه ارومیه وارد میشد. انتقال و انحراف آب از استان کردستان، از سد «سيازا» و سد «قوچم» به دیگر مناطق ازجمله همدان و از مریوان به اطراف زنجان بهطور غیرمستقیم بر حوضه آبی و حقابه دریاچه ارومیه تأثیر میگذارند.
سوای انحراف حقابه، نظر شما در مورد احیای نیمی از دریاچه ارومیه چیست؟ برخی متخصصان بومشناسی میگویند، نمیتوان این دریاچه را بهطور کامل نجات داد، بنابراین بهتر است، حدود نیمی از آن را احیا و اگر در آینده تولید آب در منطقه افزایش یافت، بخشهای باقیمانده را هم احیا کرد، آیا شما با این دیدگاه موافقید؟
خیر صد درصد مخالفم. بخشینگری برای نجات یک پهنه زیستمحیطی، پیشنهاد یا راهکار سازندهای نیست. اولا پروسهای زمانبر است و ثانیا اگر قرار است اقدامی صورت پذیرد چرا نباید به شکل اساسی باشد؟ بعضیها به ما خرده گرفته و میگویند از خواستههای خود عدول کنیم، درحالیکه در اینجا، مسئله عدول کردن و عقبنشینی از خواستهها مطرح نیست، مسئله کاملا علمی و فنی است. اگر یکسوم و یا نیمی از دریاچه را نجات دهیم، ممکن است در آینده عوامل و فاکتورهای غیرمترقبه، بخش نجاتیافته دریاچه را هم نابود کند. برای احیای یک پهنه زیستمحیطی باید بهطور اساسی چارهاندیشی کرد. اگرچه این طرز تفکر که «بد از بدتر، بهتر است»، در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی تا حدی کارایی و کاربرد دارد، ولی در مورد مسائل زیستمحیطی نباید اسیر شعارهای ویترینی و فریبنده شد. از سوی دیگر برای احیای این دریاچه باید تمام دستورالعمل پانزدهگانه طرح تعادل بخشی را بهموازات هم پیش برد. نمیتوان یک یا چند مورد از این دستورالعمل را اجرا، اما از مابقی چشمپوشی کرد. این دستورالعمل مانند چرخدندههای یک اتومبیل است که باید همزمان باهم کار کند و پس از در نظر گرفتن فاکتورها و پارامترهای مختلف، همگام باهم برای احیای این پهنه زیستمحیطی اقدام کرد، بنابراین نمیتوان از بخشی صرفنظر و بخش دیگری را مدنظر قرار داد.
بهعنوان سخن پایانی، اگر نکتهای جامانده که ازنظر شما طرح آن مهم است، بفرمایید.
همانطور که میدانید، مجموعهای از متخصصین دانشگاهی و غیردانشگاهی پیش از انتقال آب، مخالفت خود را با پروژه انتقال آب زاب اعلام کرده بودند، اما به این مسئله توجهی نشد، حتی پیش از اینکه طرح مورد مطالعه قرار گیرد، باید در فاز امکانسنجی، تجزیهوتحلیل و بررسی میشد که انتقال آب زاب چه تغییراتی را ممکن است از نقطهنظر هیدروپلتیکی در افق دیپلماسی آب ایران و ازنظر زیستمحیطی پدید آورد. روشن است که اقدامات جزیرهای نمیتواند پهنهای زیستمحیطی همچون دریاچه ارومیه را نجات دهد. یکی دیگر از مسائلی که نسبت به آن غفلت شده، این است که در پروژههای آبی و غیرآبی، پارامتر تغییرات اقلیمی و مدلهای پیشبینی آینده این تغییرات در حوضهها و زیرحوضهها مورد بیتوجهی قرار گرفته است. در بسیاری از پروژههای آبی مباحث فیزیوگرافی، هواشناسی، زمینشناسی، ژئومورفولوژی، رسوبشناسی، مباحث اجتماعی و اقتصادی و کشاورزی و عملیات گسترده نقشهبرداری و جانمایی مدنظر قرار میگیرد اما به تأثیر تغییرات اقلیمی توجهی نمیشود. این موضوع در مورد پروژههای حوضه آبریز دریاچه ارومیه نیز صدق میکند، اما ازاینپس، هر نوع تغییر و مطالعه و یا اجرای پروژه در این دریاچه باید با توجه به مدلهای تغییرات اقلیمی در سالهای بعد باشد، در غیر این صورت با مشکل مواجه خواهیم شد.
احیای دریاچه ارومیه , دریاچه ارومیه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.