مبارز تشکیلاتی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 81867
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۶:۰۶ |
تشکیلات نظام‌مند شیعه در زمان امام هفتم ایجاد شد و تاکنون ادامه یافته است

مبارز تشکیلاتی

مشهور این است که او امام محبوس بود. همانگونه که مشهور است حضرت زین‌العابدین، امام بیمار بود. حقیقت این است که جامعه محبوس بود و امام، مبارزی تحت تعقیب که مدام به زندان می‌رفت و می‌آمد. همانگونه که امام سجاد، امام جامعه‌ای بود بیمار، سخت بیمار و رو به قهقرا. امام اما عارفی بود که در عشق‌بازی‌اش با خود، احیای جامعه را در نظر داشت.
مبارز تشکیلاتی

گروه فرهنگی
مشهور این است که او امام محبوس بود. همانگونه که مشهور است حضرت زین‌العابدین، امام بیمار بود. حقیقت این است که جامعه محبوس بود و امام، مبارزی تحت تعقیب که مدام به زندان می‌رفت و می‌آمد. همانگونه که امام سجاد، امام جامعه‌ای بود بیمار، سخت بیمار و رو به قهقرا. امام اما عارفی بود که در عشق‌بازی‌اش با خود، احیای جامعه را در نظر داشت. امام هفتم هم برای آزادی تلاش می‌کند و هم برای آزادگی. مرد مشغول عیش و نوش را یادآوری می‌کند که او اسیر خدا نیست و این اسارت، چگونه جلوی آزادی و آزادگی او را گرفته است. برای آزادی هم می‌جنگید و در این راه، در قعر سجون معذب بود. بلاهایی که به سوی ائمه آمد، شدیدترین بلای نوع خود بود. جنگ کربلا، شدیدترین جنگ بود؛ سم امام حسن، بدترین سم بود؛ غصب حق امیرالمؤمنین، بزرگ‌ترین غصب بود و زندان امام موسی کاظم، بدترین زندان بود. زندانی که آزادگی امام آن را تبدیل به بوستان عبادت کرد. موسی‌بن جعفر اما به شکلی کاملا نرم و آرام، حکومت طاغوت را از درون تهی می‌کرد و اگر دستگاه جور این حقیقت را درک نمی‌کرد، هرگز پیشوای شیعیان را به قعر زندان‌های تنگ و تاریک خود راهی نمی‌کرد.
رهبر انقلاب، مبارزه امام کاظم را اینگونه تبیین می‌فرماید: «اقامه‌ دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه‌ ادیان است؛ «لیقوم النّاس بالقسط» . قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهی، هدف بزرگ ادیان است. اصلًا ائمه‌ ما (علیهم الصّلاة و السّلام) تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهی بودند؛ و الّا اگر امام صادق و امام باقر (صلوات الله علیهما) یک‌گوشه می‌نشستند و چند نفر دور خودشان جمع می‌کردند و فقط یک مسئله‌ شرعی می‌گفتند، کسی به آن‌ها کاری نداشت. خود امام صادق در یک حدیث می‌فرماید: «هذا أبو حنیفة له اصحاب و هذا الحسن البصری له اصحاب» ؛ ابو حنیفه اصحاب دارد، حسن بصری اصحاب دارد. پس، چرا به آن‌ها کاری ندارند؟ چون می‌دانند که آن حضرت داعیه‌ امامت دارد؛ اما آن‌ها داعیه‌ امامت نداشتند. ابو حنیفه داعیه‌ی امامت نداشت. این علمای معروف اهل سنت محدثان و فقهایشان داعیه‌ امامت نداشتند. این‌ها امام زمان را که هارون، منصور و عبد الملک بود، قبول داشتند. می‌گویند وقتی سلیمان بن عبد الملک از دنیا رفت، کتب محمّد بن شهاب زهری را از خزانه‌ او بیرون آوردند. امام زمانش سلیمان بن عبد الملک بود؛ برای او کتاب می‌نوشت. امام یعنی چه؟ امام یعنی رئیس دین و دنیا. او رئیس دین و دنیا بود. حتّی بااینکه به حسب ظاهر، هارون و بقیه‌ خلفای جوری که بودند، درسی نخوانده بودند؛ چون آن‌ها وقت درس خواندن که نداشتند، شاهزاده و آقازاده بودند، مشغول پلو چلو خوردن و شکار و عیاشی و این حرفها بودند تا به خلافت می‌رسیدند؛ موقع خلافت هم جوان بودند، مثلًا هارون الرشید بیست و دوساله بود که به خلافت رسید؛ بعضی ها بیست‌وپنج‌ساله یا سی‌ساله بودند و درسی نخوانده بودند؛ درعین‌حال همان عباد و زهادی که اسمهایشان را شنیده‌اید از قبیل عمروبن‌عبیدها و غیر ذلک وقتی‌که هارون با آن‌ها روبه‌رو می‌شد، اعتراف می‌کردند که هارون افقه از آن‌هاست! مالک در مدینه به‌وسیله‌ استاندار مدینه سر قضیه‌ ای
 کتک خورد؛ بعد خلیفه از او عذرخواهی فراوان کرد و برایش پول فرستاد. بعد از سفر مکه، به مدینه رفت و از او استمالت کرد. بعد با اصحاب ابو حنیفه که از لحاظ فقهی با مالک مخالف بودند شروع به بحث کرد و عقاید مالک را اثبات نمود. یعنی چه؟ یعنی مجتهد و فقیه بود؛ رئیس دین و دنیا بود. این‌ها ادعای امامت نداشتند؛ کسی که ادعای امامت داشت، او همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق (علیه‌السّلام)، امام باقر (علیه‌السّلام)، امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام). آن‌ها این را می‌فهمیدند؛ یعنی واضح بود. البته گاهی در مقابل خلفا تقیه می‌کردند، اما معلوم بود که داعیه‌ی امامت داشتند. شیعیان آنان در همه جا تعبیر این معنا را می‌کردند. وقتی‌که می‌خواستند در مورد موسی بن جعفر (سلام‌الله‌علیه) سعایت کنند، تا هارون ایشان را به زندان ببرد، آن شخصی که پیش هارون آمد و سعایت کرد، گفت: «خلیفتان فی الارض موسی بن جعفر بالمدینة یجبی له الخراج و انت بالعراق یجبی لک الخراج» پرسید: آیا برای دو خلیفه خراج جمع می‌شود؟ هارون گفت: برای چه کسی غیر از من؟ گفت: از خراسان و هرات و جاهای مختلف، مردم خمس مالشان را پیش موسی بن جعفر می‌برند. پس درست توجه کنید، مسئله، مسئله‌ داعیه‌ خلافت و امامت بود. در راه این داعیه، ائمه‌ ما کشته شدند، یا به زندان رفتند. امامت یعنی چه؟ آیا یعنی همین که مسئله بگویی، و دنیا را دیگری اداره کند؟ آیا معنای امامت در نظر شیعه و در نظر مسلمین، این است؟ هیچ مسلمانی این را قائل نیست؛ چطور من و شمای شیعه می‌توانیم به این معنا قائل باشیم؟ امام صادق دنبال امامت بود یعنی ریاست دین و دنیا منتها شرایط جور نمی‌آمد؛ اما ادعا که بود. برای خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند. پس، این معنای حاکمیت دین است که پیامبران برایش مجاهدت کردند، و ائمه برایش کشته شدند. حالا حاکمیت دین، در بلد و در وطن خود ما نه آن سر دنیا به وجود آمده است؛ آیا می‌شود یک نفر بگوید من دین‌دارم، من آخوندم، اما خودش را سرباز این دین نداند؟ مگر چنین چیزی می‌شود؟ هرکسی که ادعای دین‌داری کند و حاکمیتی را که بر مبنای دین است، از خود نداند و دفاع از آن را وظیفه‌ خود نشمارد، دروغ می‌گوید. وقتی‌که می‌گوییم دروغ می‌گوید، یعنی اشتباه می‌کند و خلاف واقع می‌گوید؛ ولی نمی‌فهمد. بعضی ها ملتفت نیستند، تشخیص شان چیز دیگری است و منکرند که این برنامه‌ها بر اساس دین است».

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.