۱۱سال معطلی سند تحول
گروه اجتماعی
۱۱ سال پس از ابلاغ سند تحول بنیادین، کمتر از ۱۰ درصد آن اجرایی شدهاست. یکی از پربحث ترین موضوعات آموزش و پرورش در سالهای اخیر که اجرای آن همچنان محل مناقشه میان مسئولان است. این سند که براساس یک فرآیند علمی و کارشناسی تدوین شده، از نگاه برخی مدیران و صاحب نظران کاربردی نیست و برخی دیگر هم بر این باورند که برای اجرای سند، اراده قوی و پیشرو به وجود نیامده است، اراده ای کلان و وسیع که بتواند همه را به حرکت درآورد. اما به زعم پژوهشگران حوزه آموزش، این سند براثر غفلت و اهمال مدیران و صاحب منصبان در نظام تعلیم و تربیت کشور به یک سند معطل و بلاتکلیف تبدیل شده است.
یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش در جریان کسب رأی اعتماد از مجلس، سند تحول بنیادین را در صدر سندهای آموزش و پرورش عنوان کردهبود. به گفته وی در دو سند تحول بنیادین و سند ملی برنامه درسی تمام راهبردها و راهکارهای مبتنی بر اصول، مبانی و ارزشهای اسناد و حتی رهنامه تحول بنیادین آموزش و پرورش به صورت عرضی و طولی مرتبط با آرمانها، مبانی و اهداف سند است، اما به علت غفلتهای صورت گرفته در آموزش و پرورش هنوز بدنه این مجموعه آنطور که مورد انتظار است نمیدانند سند تحول چیست.
حسن ملکی از کارشناسان مسائل آموزش و پرورش نیز به این مسئله اشاره ای گذرا دارد که «هنوز خیلیها جایگاه مبنایی سند را باور و فهم نکرده اند و گاهی به این سند مهم به عنوان یک کتابچه نگاه میشود که نهایتا باید مطالعه کرد و برداشت هایی نمود و براساس همان برداشت ها عمل کرد، در فهم درست مفاهیم اساسی سند، کاستیهای فراوانی وجود دارد.» او مدعی نیست که این سند بدون اشکال و نقص است، اما اعتقاد دارد، مادامی که شخص وزیر آموزش و پرورش خود را مجری اسناد تحولی نداند و در این راه همه جانبه وارد نشود چیزی تغییر نخواهد کرد. این کارشناس می گوید: «تاکنون چنین وزیری با چنین شجاعتی دیده نشده است.»
اغلب موافقان سند تحول بنیادین نیز بر همین مسئله تأکید می کنند که هر راه و رویه ای از رئیس صادر شود نزد مرئوس به فرهنگ تبدیل میگردد و به اراده جمعی تبدیل می شود. اگرچه سند تحول بنیادین بدون اشکال و نقص نیست، اما از نظر آنها، هر متنی که انسانها بسازند کاستیهای خود را خواهد داشت، مهم فهم درست و پذیرش نقصها و اقدام برای برطرف کردن آنهاست.
تدوین زیرنظام ها، یکی از اشکالات عمده در فرآیند اجرا
حجت الله بنیادی، از پژوهشگران عرصه آموزش نیز چنین نگرشی دارد. او در گفت و گو با «رسالت» مطرح می کند: «سند تحول بنیادین نقایص و ضعف هایی دارد و نمی توانیم بگوییم ایده آل و کامل است، اما این سند برای اجرا تدوین شده و خیلی از بخش های آن کاملا قابلیت اجرایی دارند، متأسفانه چون سهم مدیران آموزش و پرورش از اجرای سند ناصحیح است تاکنون گام هایی برای عملیاتی شدن آن برنداشته اند.»
یکی از اشکالات عمده ای که در فرآیند اجرای سند پیش آمد، بحث تدوین زیرنظام ها بود و این پژوهشگر حوزه آموزش با اشاره به این موضوع، تشریح می کند: «قرار بود زیرنظام ها، فرآیندهای اجرایی را تدوین کنند. ولی مدیرانی که بخشی از اجرای سند را شروع کردند، راه را اشتباه رفتند، بنا بود این زیرنظام ها باهم به تصویب برسد و به جزئیات و اجرا بپردازند، اما هرکدام از مدیران به تدوین یک سند و دستورالعمل دیگر روی آوردند، پس از آن در زمان وزارت محمد بطحایی، برای هرکدام از زیرنظام ها، یک دستورالعمل ۶۰۰ صفحه ای نوشته شد، اما بازهم وارد جزئیات نشدند، به عنوان مثال این بحث مطرح بود که باید معلمان شایسته تربیت شوند، اما این معلم شایسته باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟ یک معلم فیزیک شایسته و یا معلم چندپایه دوره ابتدایی باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ این موارد را مشخص نکردند.
در حال حاضر نظام تربیت معلم ما روی هواست، درحالی که سند تحول به ویژه مبانی نظری سند، ویژگی های معلم را مشخص کرده و بر این مسئله تأکید شده که روش های تربیت معلم باید متنوع باشد.»
هیچ سندی، کامل و به روز نیست
مدیران ما با کنار گذاشتن سند، به چشم تشریفاتی و تزئینی به آن نگاه می کنند و از این رو بنیادی، تأکید می کند، «اگر نگاه مدیران آموزش و پرورش از همان زمان تصویب سند، نگاه درستی بود، باید در تمام فرآیندها یک تغییر جهت گیری شکل می گرفت، به عنوان مثال طبق سند تحول بنیادین باید در نظام مکان یابی مدرسه، بهترین مکان را انتخاب کرد تا در افق ۵۰ سال بعد، مدرسه پاسخگوی جمعیت آن نقطه از شهر یا روستا باشد. مشخص است که ما در مدرسه سازی به این مسئله بی توجهیم و نقشه هایمان برای احداث مراکز آموزشی متناسب با نیاز ۵۰- ۴۰ سال آینده نیست، به گونه ای که مدارس را در بستر رودخانه می سازیم و وقوع یک سیل ساده را هم پیش بینی نمی کنیم! مطابق سند تحول، در تهیه محتوای آموزشی نیز باید دانش آموزانی را تربیت کنیم که مراتب حیات طیبه را به درستی طی کنند، درحالی که یک دهه از تدوین سند تحول بنیادین و سند ملی برنامه درسی می گذارد، اما هنوز مدیران آموزش و پرورش، محتوایی که دانش آموز شایسته ای را برای زندگی امروز تربیت کند، تدوین نکرده اند. محتوای تدوین شده آنچنان ضعف و کاستی دارد که ما نتایج آن را در زندگی امروز می بینیم و بخش عمده ای از اتفاقات تلخی که این روزها در جامعه رخ می دهد، به ناتوانی و ضعف مدیران آموزش و پرورش برمی گردد. سند تحول به عنوان یک سند راهبردی خیلی از چشم اندازها و رویکردها را معین کرده، ولی متأسفانه مدیران و برنامه ریزان نظام آموزشی به درستی عمل نکرده اند و شاید شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان ناظر ارشد سند تحول و مجموعه وزارتخانه، فهم درستی از سند نویسی و چگونگی تبدیل یک سند راهبردی به برنامه عملیاتی ندارند و همچنان نیز در همان مسیر ناصحیح درحال حرکت اند. به عنوان مثال در سند تحول بر یکی از ارزشهای اساسی که بسیار تأکید شده، عدالت آموزشی است. ما در توزیع منابع انسانی و توزیع اعتبارات، عدالت را کنار گذاشته ایم اما بسته ای را تحت عنوان عدالت آموزشی تعریف کرده ایم. این مسئله به سخره گرفتن عدالت است. بنابراین رویکرد و چشم انداز سند تحول کاملا درست است و نقایص آن را هم نباید انکار کرد. به طورکلی هیچ سندی، کامل و به روز نیست. هر سندی را اگر امسال تدوین کنیم ممکن است سال بعد در جریان اجرا، بخش هایی از آن با مشکل مواجه شود که می توان این بخش ها را اصلاح کرد. بنابراین فهم درستی از سند تحول وجود ندارد و مدیران در بحث عدالت آموزشی و محتوا و ساخت و ساز مدرسه و تربیت معلم رویه خاص خود را در پیش گرفته و بعد هم مدعی شده اند که سند تحول بنیادین قابلیت اجرایی ندارد. درحالی که این سند برای اجرایی شدن به مدیران توانمند و حرفه ای نیاز دارد.» گروهی از کارشناسان تأکید می کنند، اجرای سند تحول مستلزم پیش زمینه است، اما از نظر بنیادی «این سند به هیچ پیش زمینه ای نیاز ندارد. سند تحول یک دستورالعمل و خط مشی و در واقع برنامه جدید است که باید تمامی برنامه ها را کنار گذاشت و برمبنای برنامه جدید عمل کرد.»
سند تحول بنیادین به بودجه مستقل نیاز ندارد
گروهی دیگر از کارشناسان هم عدم پیشبینی ردیف بودجه مشخص را از دلایل معطلی و عدم اجرای سند ذکر کرده و می گویند، «تبیین و فراگیری سند به بودجه خاصی نیاز دارد. حدود ۹۷ درصد بودجه آموزش و پرورش پرسنلی است و ۳ درصد مختص به بودجه غیرپرسنلی و کیفیتبخشی است. این نسبت در کشورهای موفق ۳۰ به ۷۰ است. وزارت آموزش و پرورش با کدام بودجه کیفیتبخشی و اجرای سند تحول را محقق کند؟» حال اینکه بنیادی، پژوهشگر عرصه آموزش معتقد است، سند تحول نیاز به بودجه مستقل ندارد. این سند باید یک برنامه راهبردی کلان باشد که تمام اجزای آموزش و پرورش را اصلاح کند اما این اتفاق نیفتاده است: «در گذشته آموزش و پرورش باید برمبنای بودجه ای که در اختیار داشت، مدارس را مطابق با الگوی ۵۰ سال قبل می ساخت و حالا بناست همان مدرسه را با الگویی جدید بسازد و معلم را با محتوا و روشی جدید تربیت و محتوای درسی را به روز کند، بنابراین به بودجه مستقلی نیاز ندارد و یکی از نگرش های اشتباه همین است، اینکه ما برای اجرای سند تحول یک بودجه مستقل می خواهیم، حال آنکه در جریان اجرای سند تحول باید تمامی اقدامات را برمبنای الگوی جدید تغییر داد. این نگرش غلطی است که بگوییم سند تحول مقوله ای جدا از فرآیندهای جاری است، تمامی فرآیندها و فعالیت هایی که در مدارس و ادارات اتفاق می افتد، باید برمبنای سند تحول اصلاح شوند و این مسئله محقق نشده، بنابراین ایجاد قرارگاه اجرایی سازی سند تحول نیز به این معناست که مدرسه را با همان روش غلط بسازیم و بودجه را با همان روش غلط توزیع کنیم، درحالی که اینگونه نیست و اجرای آن باید در تمامی بخش های آموزش و پرورش جاری و ساری باشد.»
معمولا درصدهای مختلفی برای اجرای سند تحول بنیادین از ۱۰ تا ۳۰ درصد اعلام میشود؛ اما این درصدها به تحولی هرچند کوچک در نظام آموزشی منتهی نشده است. بنیادی در این باره بیان می کند: «رقم ۱۰ درصد بیشتر گزارش سازی است، چون تغییری
نمی بینیم و حتی آموزشوپرورش در برخی شاخصها نسبت به قبل از ابلاغ سند تحول پسرفت کرده است. تا پیش از این، در مدارس ابتدایی ما ۵ پایه درکنارهم بودند ولی در حال حاضر ۶ پایه اند. در گذشته دارای مراکز تربیت معلم بودیم و تمامی دانشگاههای جامع کشور کار تربیت معلم را انجام می دادند و ۳ دانشگاه بزرگ تربیت معلم هم داشتیم، ولی در حال حاضر اسم مراکز تربیت معلم را دانشگاه فرهنگیان گذاشته اند. می گویند دانشگاه فرهنگیان این مراکز را تأسیس کرده، ولی این دانشگاه نه تنها توفیقی حاصل نکرده که عقب گرد هم داشته و به نوعی از گذشته وضعیتمان از نظر کمی و کیفی بدتر شده است. شاید آن ۱۰ درصد از بابت شکلی و سند نوشتن و تدوین زیرنظام ها باشد که این زیرنظام ها ۵ درصد است، اما آیا زیرنظام به اصلاح محتوا منجر شده و اثرش را در مدرسه می بینیم؟ دانش آموزی که خروجی این سیستم است آیا به درستی تربیت شده؟ در دنیای امروز هر سازمانی خواه ناخواه باید متناسب با تحولات روز و تحولات اجتماعی و فناوری؛ سیستم و فرآیندهای کاری و نگرش هایش را متحول کند.»
نظام انتصابات، بزرگترین خلأ سند تحول
تحول و اصلاح فرآیندها در بسیاری از وزارتخانه ها و دستگاههای کشور در آستانه شکل گیری است و در آموزش و پرورش به صرف اجرای سند تحول، آن تغییرات و دگرگونی ها رخ نمی دهد و باید مدیرانی به کار گرفته شوند که دارای رویکردهای نوآورانه و خلاقانه و به نوعی اهل خردورزی و مشورت باشند. بنیادی عنوان می کند: «الزاما اجرای سند تحول به معنای ایجاد تحول نیست و باید مدیرانی هم که در رأس قرار می گیرند، افکار و نگرش های درستی نسبت به موضوع داشته باشند. متأسفانه ما سند تحول را می خواهیم با مدیرانی اجرایی کنیم که اگرچه ادعا دارند تفکرشان علمی است اما در واقعیت سنتی و غیرعلمی فکر کرده و فهم درستی از سند تحول ندارند. شاید یکی از ضعف های سند تحول و نقطه کور عدم پیشرفت آموزش و پرورش، بحث نظام انتصابات است. در سند تحول هیچ اشاره ای به نظام انتصابات نشده، بنابراین کسی که از این مجموعه فاصله گرفته و سیستم را به درستی نمی شناسد، شایستگی انتصاب به عنوان وزیر را ندارد، سند تحول باید در این زمینه یک چارچوب کلان را معین می کرد. دولت برای این دستگاه که مهمترین دستگاه تربیت منابع انسانی است باید وزیری از دل این مجموعه انتخاب کند. این وزیر باید سلسله مراتب معلمی، مدیریت در مدرسه و منطقه و استان و وزارتخانه را طی کرده باشد. ما چه تعداد از وزرایمان واقعا کسانی بودند که از دل آموزش و پرورش بودند؟ این بزرگترین خلأ سند تحول است، سندی که نظام شایسته سالاری را در آموزش و پرورش حکم فرما نکرده و اگر این اتفاق می افتاد، شاید افرادی که تحول خواه بودند و نگرش درستی نسبت به مسائل آموزش و پرورش داشتند، در رأس کار قرار می گرفتند و در این صورت، وضعیت اجرای سند تحول بنیادین و آموزش و پرورش بسیار بهتر از این بود. به نظرم بسیار جای تأسف است که در حال حاضر ۱۱ سال از تصویب سند تحول گذشته و دانش آموزان از ما فاصله گرفته اند و یا به عبارت دیگر، ما به عنوان متولیان تعلیم و تربیت از آنها فاصله گرفته ایم و خواسته این دانش آموزان را نمی فهمیم. ما متوجه نشده ایم که دانش آموز در دنیای مجازی و دنیای جدیدی که شکل گرفته چه خواسته هایی دارند، علت هم انتصاب مدیران غیرحرفه ای، غیرمتخصص و غیرشایسته است و بزرگترین نقص و ضعف سند تحول همین جاست.»
اغلب مدیرانی که تأکید می کنند، سند تحول قابلیت اجرایی ندارد، در زمره مدیران فاقد دانش مدیریت و تخصص هستند. بنیادی،پژوهشگر عرصه آموزش در این زمینه می گوید: «در آموزش و پرورش مدیران باید معلمی کرده و تعامل با دانش آموز و فرآیندهای مدیریت را بلد باشند. تمام دانشمندان علم مدیریت به این جمع بندی رسیده اند که بخشی از مدیریت ذاتی و بخشی هم اکتسابی است و برای آنکه بتوانید یک برنامه راهبردی و عملیاتی تدوین کرده و فرآیندها را به درستی طراحی کنید باید دانش مدیریت داشته باشید. خیلی از کسانی که می گویند سند تحول قابلیت اجرایی ندارد، چون دانش مدیریت را بلد نیستند. یعنی از بخش اکتسابی مدیریت، فهمی ندارند. ما دکترای مدیریت تربیت کرده ایم که در حوزه مدیریت کار کند، وقتی این اتفاق نمی افتد، دو مسئله بهوجود می آید، یا دانشگاههای ما به صورت ناصحیح نیرو تربیت می کنند و یا ما در انتصابات غلط عمل می کنیم. اگر به مدیریت علمی باور داریم باید کسانی را بهکار بگیریم که تخصص آن حیطه را داشته باشند. یعنی در زمینه مدیریت نباید الزاما دارای مدرک مدیریت باشند، ولی حداقل دانش و تخصص مدیریت را به صورت ضمنی و در کنار رشته تحصیلی کسب کرده باشند. خیلی از افرادی که در قالب کارشناس و مدیر می گویند سند تحول قابلیت اجرایی ندارد، چون دانش مدیریت را به عنوان یک علم پیشرفته و پیچیده فهم نکرده اند و در واقع اشرافی نسبت به آن ندارند. »
آموزش و پرورش , سند تحول آموزش و پرورش
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.