محتوای کتب درسی، دور از نیاز امروز
گروه اجتماعی
محتوای کتب درسی نه جذاب است و نه مطابق با نیازهای روز و مهمتر از همه اینکه، دانش آموزان را برای ورود به بازار کار آماده نمیکند. درِ نظام آموزشی بهجای «مهارت محوری» بر پاشنه «حافظه محوری» میچرخد و تغییر محتوای ۲۰۰ عنوان کتب درسی برای سال آینده هم نویدبخش تحولی شگرف نیست. طبق معمول ساختار تدوین و تألیف محتوای درسی موردبازنگری قرار نگرفته و سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بهصورت جزیرهای مستقل از مدرسه، جامعه و حتی مجزا از ادارات آموزشوپرورش عمل کرده است و از معلمان باتجربهای که در زمینه درسی خود موفق بودهاند در تألیف کتابها استفادهنشده است. اما فارغ از نقدی که به ساختار تدوین و تألیف محتوای درسی وارد است، فرآیند بازنگری کتب درسی نیز دو دیدگاه را در مقابل هم نشانده است، یک دیدگاه که معتقد است، «محتوای کتب باید بهسرعت و بهصورتفرآیندی پویا تغییر کند و اینطور نیست که تصور کنیم اگر امسال بازنگری کردیم و تغییر دادیم کار تمامشده است.
این تغییرات باید بهصورت پیوسته و هرساله و حتی اگر ضرورت باشد بهصورت میان ساله انجام شود» و گروهی دیگر که میگویند، «بهصورت دفعتی و ناگهانی نمیتوان در کتب درسی تغییر و تحولی ایجاد کرد و این تغییرات باید باگذشت زمان و با احصاء نیازها و برنامهریزی دقیق رخ دهد.»
به هر شکل، حجم بالا و وجود مطالب غیرکاربردی در کتابهای درسی موضوعی است که پیوسته مطرحشده اما هیچگاه به این مسئله ترتیب اثر چندانی داده نشده است و امسال این موضوع پس از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با معلمان باری دیگر در کانون توجه قرارگرفته و ایشان بر وجود علم نافع در کتابهای درسی تأکید کردهاند.
تحقق این مسئله، به گفته «حیدر تورانی»، رئیس اسبق سازمان پژوهش و برنامهریزی در گروی آن است که «صفر تا صد تولید همه مواد و رسانههای آموزشی و تربیتی را به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی واگذار نکنیم. اکنون هیچ مؤسسه یا نهاد علمی و آموزشی دیگری در تولید محتوای آموزشی مدارس، بهجز سازمان پژوهش نقش ندارد، بنابراین طبیعی است که کیفیت پایین بوده و محتوای آموزشی از غنای لازم برخوردار نباشد.»
در یک ساختار معیوب، خروجی هم معیوب است
اما «حجتالله بنیادی»، پژوهشگر و عضو هیئتعلمی دانشگاه فرهنگیان در گفتوگو با «رسالت»، تولید محتوای نامناسب را با ساختار سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی مرتبط میداند: «بحث اصلی بر سر مناسب نبودن ساختاری است که کار تدوین و تألیف کتب درسی را برعهده دارد، فلسفه وجودی و مأموریت سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی این است که پیوسته رصد کرده و محتوا را متناسب با اهداف و وضعیت روز بازنگری کند، اما ساختار و جایگاهی که این سازمان در وزارت آموزشوپرورش دارد، مناسب نیست. امسال مقام معظم رهبری تذکر دادند که حفظیات در کتب درسی زیاد و مهارتآموزی کم است و آموزشوپرورش باید در این روند بازنگری کند، بنابراین سکاندار تعلیم و تربیت، برای تغییر محتوای کتابها باید ابتدا ببیند ساختار معیوب چگونه است و نیازمند چه اصلاحاتی است تا با جذب افراد متخصص و صاحبتجربه، معایب کتابها احصاء و محتوای بهروز جایگزین شود، این درحالی است که ما با همان ساختار معیوب میخواهیم کتاب تدوین کنیم.
بیتردید در یک ساختار معیوب، خروجی هم معیوب است. ساختار این سازمان جزیرهای است و ارتباطش با مدارس و معلمان بسیار کمرنگ و ضعیف است. اگر این سازمان با همین ساختاری که دارد، کتب درسی را موردبازنگری قرار دهد، بازهم شاهد محتوای مناسبی نخواهیم بود. برای آنکه بتوانیم محتوای مناسبی را در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری تدوین کنیم، باید جایگاه و موقعیت این سازمان و سازوکار انتخاب تیمهای مؤلف و ناظر بر کتب درسی را اصلاح کنیم. در این صورت خروجی کار یک خروجی اصلاحشده خواهد بود.
بهعنوانمثال ما یک کارخانهداریم، که محصولی به اسم کتاب تولید میکند، وقتی این کارخانه، دستگاههایش نامناسب است و برای این کار ساخته نشده، نتیجه هم خوب نخواهد بود. فرض کنید که فرد مؤلف و تدوینکننده کتاب استاد دانشگاه است، بیتردید این فرد، مدرسه و دانشآموز مقطع راهنمایی و اقتضائات این سن را نمیشناسد. طبیعتا چنین فردی با نگاه دانشگاهی کتاب تألیف میکند و چنین محتوایی به درد مدرسه نمیخورد، بنابراین باید سازمان پژوهش را بهعنوان کارخانه تولید کتاب، بهروز و اصلاح کرد؛ آنگاه میتوانیم بگوییم این کارخانه میتواند مواد اولیه خوب پیداکرده و متناسب با نیازهای روز جامعه محتوایی مناسب را در اختیار دانش آموزان و معلمان قرار دهد.»
برونسپاری برای تدوین کتابهای درسی؟
در همین حال، «حیدر تورانی»، رئیس اسبق سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، نظری متفاوت دارد و نهتنها بر تغییر ساختار سازمان پژوهش بلکه بر «چرخش از تولید محتوا به ارائه خدمات» تأکید دارد. تورانی میگوید: «بهجای آنکه همه کارها را از صفرتا صد سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی انجام دهد، استانداردها، معیارها و راهنمای تولید را تعیین و معرفی کنیم و نظارت و مدیریتمان را بر کیفیت تولید محتواهای مناسب با سازوکارهای فناورانه افزایش دهیم و اجازه دهیم تا افراد، انجمنها، مراکز دانشگاهی، پژوهشگاهی و حوزوی که میتوانند در این زمینه فعالیت داشته باشند را در تولید محتوا مشارکت دهیم و بهاصطلاح مدیریتی، «مرزگشایی» کنیم چراکه امروز ظرفیتهای فراوانی از این حیث در کشور وجود دارد که با «نهضت تمرکززدایی» و در یک فرآیند تدریجی و مدیریتشده امکانپذیر است.» این درحالی است که «حجتالله بنیادی»، عضو هیئتعلمی دانشگاه فرهنگیان، موافق برونسپاری محتوا نیست و در گفتوگو با «رسالت» تأکید میکند: «خیلی مواقع ما از آنطرف بام میافتیم، استفاده از مشارکت با برونسپاری متفاوت است. بهترین و شایستهترین افراد برای مشارکت در تألیف کتب درسی و منابع آموزشی معلمان باتجربه هستند. بنابراین بخشی از مأموریت سازمان پژوهش، همانطور که از نامش پیداست، برنامهریزی و پژوهش است که متأسفانه در این بخش هم ضعیف عمل کرده است. در بخش تألیف محتوا و منابع آموزشی نیز، این سازمان باید از حالت جزیرهای خارج شود و معلمان توانمند و شایسته را شناسایی و روش کار آنها را رصد کند. ولی در رابطه با برونسپاری، مؤسسهای که میخواهد بهعنوان طرف قرارداد این کار را انجام بدهد، از کجا میخواهد محتوا را تأمین کند، جز این است که به سراغ معلمان میروند؟ در این صورت، چرا آموزشوپرورش باید واسطه ایجاد کند، آیا آموزشوپرورش نمیتواند ۲ هزار معلم شایسته را جذب کرده و از توانمندی آنها برای کل کشور استفاده کند؟ بیتردید سازمان پژوهش اگر رویکرد مشارکتجویی داشته باشد، خیلی از مشکلات حل خواهد شد، اما نکته همینجاست که این سازمان مشارکتجو و مشارکت پذیر نیست. بنابراین ساختار آن باید، هم به لحاظ درونی و هم جایگاهی که در کل وزارتخانه دارد، اصلاح شود. این سازمان باید یک ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با مدرسه و گروههای آموزشی و معلمان برتر داشته باشد، اما این اتفاق نیفتاده و یکسری مؤلف بهصورت جزیرهای و بدون ارتباط باکلاس درس و مدرسه کتاب تألیف میکنند. بنابراین ساختار این سازمان نیازمند اصلاح است و ارتباط این مجموعه، صرفا نباید با چند استاد و عضو هیئتعلمی دانشگاه باشد و باید در مشارکت با معلمان و مدیران مدارس و بدنه اصلی آموزشوپرورش؛ مسئله تدوین، تولید محتوا و منابع را مدیریت کنند.»
تغییر کتب درسی بهموازات ارتقا مهارت و انگیزه معلمان
گروهی از پژوهشگران و فعالان عرصه تعلیم و تربیت معتقدند، اگر بهترین کتابهای درسی هم تدوین و تألیف شود، وقتی معلمان بیانگیزه و یا فاقد تخصص باشند و به روشهای نوین آموزشی مجهز نباشند، نظام آموزشی دستاوردی کسب نخواهد کرد. این تحلیل از نگاه «بنیادی» درست است، اما میگوید: «این مسئله به معنای بیتوجهی به تغییر محتوای کتب درسی نیست. اگرچه توانمندی و انگیزه معلمان، بسیار ضروری است ولی اینکه محتوای ما بهروز باشد، کاملا مستقل از این موضوع است، هرچند در یک نگاه دیگر، این موارد به هم مربوط هستند. ولی ما تغییر کتب درسی را مستقل میبینیم و بهموازات اصلاح این بخش، باید به مسئله توانمندی و ایجاد انگیزه معلمان هم بپردازیم. در حال حاضر دو سازمان، برای این دو مسئله تعریفشدهاند، یکی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی برای بهروز کردن و مناسبسازی محتوا و دیگری، مرکز برنامهریزی منابع انسانی برای ایجاد انگیزه و ارتقا مهارت و توانمندی معلمان. وزیر آموزشوپرورش باید بهعنوان مسئول وزارتخانه این دو سازمان را مأمور کند تا همراستا و بهموازات یکدیگر پیش بروند. اینکه سازمان پژوهش محتوا و تألیفات را بهروز و مناسبسازی کند و مرکز برنامهریزی نیروی انسانی، نظام پرداخت و ارتقا مهارت معلمان را بهبود ببخشد. اما متأسفانه در هر دو بخش، ضعف بسیار زیادی وجود دارد.»
استاندارد تعریفشدهای برای تألیف کتاب وجود ندارد
برخی کارشناسان اگرچه از تغییر محتوای کتب درسی استقبال میکنند، اما براین باورند که باید از تغییرات شتابزده و مکرر جلوگیری کرد. به اذعان آنها، کتب درسی هرسال با تغییراتی همراه است، تغییراتی که اصولی و پایهای نیست. این گروه از کارشناسان با استناد بر سند تحول بنیادین تصریح میکنند که طبق این سند باید، بازبینی کتب درسی حداقل هر ۵ سال یکبار صورت بگیرد.
«عادل برکم» نیز از کارشناسان و پژوهشگرانی است که به این مسئله اذعان دارد. او در گفتوگو با «رسالت»، تأکید میکند: «در سند تحول بنیادین قیدشده که باید از تغییرات مکرر و شتابزده کتابهای درسی جلوگیری کرد و این فرآیند حداقل باید هر ۵ سال یکبار طی شود. در غیر این صورت چندین مشکل ایجاد میشود. اول اینکه نمیتوان ارزیابی مؤثر و درستی از مطالب کتاب درسی داشت. دوم اینکه معلمان باید محتوای جدید را بیاموزند و بتوانند با آن کتاب ارتباط برقرار کنند که این امر زمانبر است. سوم اینکه پایدار نبودن محتوا به علت تغییرات مداوم، هزینههای متعددی را به لحاظ تألیف و طراحی و بحث چاپ به دنبال دارد.»
این در حالی است که «حجتالله بنیادی» در مورد تغییر پنج سال یکبار کتابها به خبرگزاری «ایلنا» میگوید: «ما استانداردی به شکل جهانی و تعریفشده برای تألیف کتاب نداریم و حتی در سند تحول که آخرین مبنای ماست هم استانداری برای تألیف کتب درسی تعریفنشده است. البته قرار بود سند تحول بنیادین آموزش را در بازه زمانی پنجساله بازنگری کنند که این اتفاق هم نیفتاد. برخی مطالب باثبات هستند؛ مفاهیم ریاضی، فیزیک، جغرافی بههرحال ثبات دارند و از صدسال قبل که دوره آموزش شروع شد یکسری مطالب در آن وجود داشته، اما همه مطالب اینطور نیست مثلا بحث شبکههای اجتماعی ۵ سال قبل شدت و حدت امروز را نداشت یا بیماری کرونا ناگهانی پیش آمد یا ریزگردها موضوعی است که هرروز تهدیدش بیشتر میشود پس ما باید دانشآموز و خانوادهها را درمورد اینکه چگونه عمل کنند تا سلامتشان حفظ شود و طبیعت هم بیشتر آسیب نبیند و… آموزش بدهیم.»
این عضو هیئتعلمی دانشگاه فرهنگیان با تأکید بر اینکه اصولا تغییرات سیاسی و اجتماعی در دنیا شدید و سریع است که ما هم باید متناسب با سرعت آن چارهاندیشی کنیم و بخشی از این چارهاندیشی به تربیت دانش آموزان وارد میشود، عنوان میکند: «بنابراین این قاعده ۵ سال شاید در برخی دروس بتواند جواب بدهد، اما در خیلی از دروس دیگر نه. در ادبیات شاید کمتر نیاز باشد که ما تغییر سرعتی بدهیم و برخی مسائل آن ثابت هستند، اما در مورد دروس مرتبط با مهارتهای زندگی اینطور نیست. مدرسه جایی است که باید مهارت زندگی کردن را به دانش آموزان یاد بدهند. ما متأسفانه کمتر به این موضوع پرداختهایم و کتب درسی بیشتر روی محفوظات متمرکزشده است. درست است که مثلا فرمول سرعت در فیزیک یک بحث ثابت است، اما مهارتهای زندگی و دانستنیهای مربوط به زندگی باید متناسب با رشد تکنولوژی و بهتناسب با شرایط بهروز شوند. درمجموع محتوای کتب باید بهسرعت و بهصورت فرآیندی پویا تغییر کند و اینطور نیست که تصور کنیم اگر امسال بازنگری کردیم و تغییر دادیم کار تمامشده است.
این تغییرات باید بهصورت پیوسته و هرساله و حتی اگر ضرورت باشد بهصورت میانساله انجام شود.»
«عادل برکم» نگاه دیگری دارد و معتقد است: بهصورت دفعتی و ناگهانی نمیتوان در کتب درسی تغییر و تحولی ایجاد کرد و این تغییرات باید باگذشت زمان و با احصاء نیازها و برنامهریزی دقیق رخ دهد. او با نقد جدی تغییر محتوای ۲۰۰ عنوان کتب درسی برای سال آینده، میگوید: « اصولا فرآیند تغییر محتوا زمانبر است و در بازه زمانی کوتاه صرفا میتوان کاری شعاری و نمایشی انجام داد و تمام این اصلاحات مستلزم صرف زمان و بررسیهای دقیق و کارشناسی است. تصور میکنم گروهی به فکر تحقق فرمایش مقام معظم رهبری نیستند، بلکه میخواهند منافع مافیا را تأمین و تقویت کنند. در این صورت مافیا آنقدر قدرت میگیرد که حتی میتواند در مقابل نظام آموزش رسمی هم بایستد.
در کنار این مسئله یک پدیده بزرگتری در کشور داریم، به نام مافیای کسبوکارهای کاذب آموزشی، وقتی کتابها بهطور مداوم تغییر کند، بازاری برای این دسته از مشاغل بهوجود میآید.
از سویی این اقدام، معمولا بدون شاخص و ارزیابی علمی و دقیق انجام میشود و شتابزدگی در تغییر محتوای ۲۰۰ عنوان کتاب، تأملبرانگیز است، زیرا میتوانستند این تغییرات را سالانه پس از ارزیابیهای دقیق بر روی یک کتاب اعمال کنند. ضمن آنکه منظور مقام معظم رهبری هم این نیست که صرفا کتب درسی تغییر کند، نگاه رهبری فراتر از این موضوع است و بر مباحث تربیتی مبتنی بر نیازهای روز تأکیددارند و منظورشان این است که کتب درسی کارآمد و بهینه باشد. درحالیکه ما به روش معکوس عمل کردهایم.»
تغییراتی که مفید و کارآمد نیست
این پژوهشگر نظام آموزشی در ادامه، میگوید: «هر کتاب درسی چندین نویسنده دارد و هیئتی هم بر این امر نظارت میکند، اینکه چگونه توانستهاند در این فرصت کم، محتوای ۲۰۰ عنوان کتاب را تغییر دهند جای سؤال دارد. مشخص نیست تغییرات برمبنای چه تحلیل و شاخصی بوده و آیا پرسشنامهای تهیهشده و یا در بازار کار بررسی کردهاند که به مهارت و محتوای خاصی نیاز است؟ هیچکدام این موارد روشن نیست. متأسفانه افرادی که بازنشسته شده و رانت و ارتباطی دارند به سازمان پژوهش وارد میشوند و این سازمان در تمام سالهای گذشته نتوانسته اقدام مفیدی انجام دهد. بنابراین محتوای تولیدی همواره دارای اشکال و ایراد بوده است. اگر نیت آموزشوپرورش، اقدامی اصولی باشد، حتما باید بر مبنای شاخصی این کار را انجام داد و یکی از بهترین راهکارها این است که از ظرفیت معلمان استفاده شود. از سویی باید بررسی کرد که محتوای گذشته چقدر کاربردی بوده و براین اساس هدفگذاری کرد. حتی باید بررسی کرد که چقدر محتوای تهیهشده متناسب با نیاز بازار کار است و نظر اصناف را هم در این زمینه جویا شد. کتب درسی را معلمان تدریس میکنند، بنابراین یکی از رویکردهایی که بسیاری از نظامهای آموزشی موردتوجه قرار دادهاند، این است که نقش کتاب را کاهش داده و یا حجم کتاب را کم کردهاند و محتوا را به معلم سپردهاند. اتفاقا در سند تحول بنیادین هم به نقش معلم و معلم محوری تأکید شده و در بحث تغییر محتوای کتب هم اگر قرار است محتوایی کارآمد تولید شود، باید این مأموریت را به مدارس و معلمان واگذار کرد تا در این زمینه یک تمرکززدایی صورت بگیرد.»
«برکم» برخلاف برخی اظهارات، عنوان میکند، «کتابهای درسی هرسال تغییر میکند، اما این تغییرات کارآمد و مفید نیست. بسیاری از تغییرات که در کتابهای مقطع هنرستان اعمالشده از نیازهای بازار کار دور است، بنابراین صرف اعمال تغییر بهتنهایی کافی نیست، محتوای تولیدی باید کارآمد و منطبق با نیاز روز باشد. بسیاری از دروس ما، محتوایی غیرجاذب و غیراثربخش دارد که حتی معلم هم نمیتواند درک کند، چه رسد به دانش آموزان! آموزشوپرورش بهجای اصلاح این رویکردها، صرفا کتاب را تغییر میدهد که این اقدام مبتنی بر روشهای علمی و دقیق نیست، بلکه بیشتر نمایشی است. ایکاش در تغییر کتب درسی، بهگونهای عمل شود که دانشآموز به تهیه کتب کمکآموزشی نیازی نداشته باشد. اما متأسفانه این اتفاق به شکل برعکس رخداده است. درواقع نویسندگان کتب درسی با مؤسسات کنکوری همکاری دارند و تغییر محتوا به نحوی صورت میگیرد که دانشآموز به کتابهای کمکآموزشی نیاز پیدا کند.»
آموزش و پرورش , کتاب های درسی , مدرسه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.