شور عاشورا در شعر فارسی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 70389
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۶:۴۰ |
مصیبت کربلا آن‌چنان عظیم است که بهترین ابزار برای انتقال آن، چیزی جز شعر نیست

شور عاشورا در شعر فارسی

شعر بلندترین آتشفشانی است که حرف دل آدم‌ها از آن بیرون می‌تواند بیاید. هرچه حرف خروشان‌تر، سخن به شعر نزدیک‌تر. اینگونه نیست که شعر تنها یک مدیوم گفتن و نوشتن باشد؛ شعر بستری است برای حرف‌های خاص. هر حرفی را نمی‌توان به صورت شعر آورد و هر حرفی را نمی‌توان در غیر از حالت شعر گفت؛ برخی مطالب و مفاهیم، تنها با شعر قابل گفتن و نوشتن و انتقال به غیر از خودمان هستند.
شور عاشورا در شعر فارسی

گروه فرهنگی
شعر بلندترین آتشفشانی است که حرف دل آدم‌ها از آن بیرون می‌تواند بیاید. هرچه حرف خروشان‌تر، سخن به شعر نزدیک‌تر. اینگونه نیست که شعر تنها یک مدیوم گفتن و نوشتن باشد؛ شعر بستری است برای حرف‌های خاص. هر حرفی را نمی‌توان به صورت شعر آورد و هر حرفی را نمی‌توان در غیر از حالت شعر گفت؛ برخی مطالب و مفاهیم، تنها با شعر قابل گفتن و نوشتن و انتقال به غیر از خودمان هستند. بازتاب حادثه خونین عاشورا و ابراز محبت به سیدالشهدا علیه السلام و نفرین دشمنان آل‌الله از این نمونه است. اتفاقی که دقیق‌ترین حالت بیان در اشعار رخ می‌دهد. اتفاقی بزرگ‌تر، روحانی‌تر، معنوی‌تر، جانسوز‌تر و باعظمت‌تر از آنکه قرار باشد با زبان عادی از آن سخن گفت. برای امام حسین علیه‌السلام همواره شعر سروده شده است و زین پس هم خواهد شد. اباعبدالله و ماجرای او نظم ‌آفرین است. در همه‌چیز انسجام و آهنگ ایجاد می‌کند و کلام را هم موزون و آهنگین می‌سازد. 
اساسا هر فكر و فرهنگى كه به زبان شعر درآمد، در طول زمان ماندگاری بیشتری پیدا کرد. این سخن البته به معنای آن نیست که شعرو از اساس هنر باعث ماندن معارف دینی شده است؛ بلکه برعکس، دین و روح آن هنرآفرین است و لاجرم ماندگار. این هنر است که مدیون دین است. شب اگر ماه نداشت، نور خورشید واسطه‌ای برای تابیدن نمی‌یافت اما آیا می‌توان ادعا کرد خورشید هستی خود در شب را مدیون ماه است؟ 
زبان شعر كه در دستگاه ادراک انسانی اثری عميق و مثبت دارد، شعر از قديمی‌ترين آفريده‌هاى روح بشرى است كه نه تنها براى بيان صرف؛ بلكه براى منتقل کردن احساس و درک انسانی به كار می‌رود و همانگونه که امام خمینی فرمود: «لسان شعر، بالاترین لسان‌ است». قرآن کریم نیز شاعران مومن و درستکاری را که به هنگام ظلم، از خود و دیگران دفاع می‌کنند مورد ستایش قرار داده است. کدام ظلم‌ستیزی بالاتر از نقل عاشورای اباعبدالله الحسین علیه‌السلام؟ حادثه عاشورا و رویارویی جبهه نور و ظلمت در میدان کربلا، از بهترین فرصت‌ها برای شاعران پارسی‌گو برای ابراز محبت خود به اهل بیت
 پیامبر علیهم السلام و انزجار از دشمنان ولایت به زبان شعر شده است؛ شاید بتوان ادعا کرد در هیچ زبانی به اندازه زبان فارسی برای سالار شهیدان شعر سروده نشده است؛ چه این زبان، زبان نخست تشیع است. 
در میان اشعار عاشورایی ادب فارسی، رتبه نخست بی‌شک از آن مرثیه دوازده‌بند محتشم کاشانی است. صدها سال قبل از آن و صدها سال پس از آن زمان گذشته و در این قرون شاعران برای کربلا شعر گفته‌اند، اما هیچ کدام نتوانسته‌اند روح و حال و هوای محرم را این‌قدر کامل و دقیق در یک اثر منظوم قرار دهند. با اینکه محتشم شاعر قدرتمندی نیست؛ این شعر به طرز عجیبی قدرتمند و غنی است. بارها این بیت را شنیده و خوانده‌ایم و با آن اشک ریخته‌ایم؛ اما یک بار ظرافت تصویری که در آن به کار رفته را بنگریم:در بارگاه قدس که جای ملال نیست؛ سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
این بیت به تنهایی آدم را عزادار می‌کند. طعم عزا را زیر زبان ما می‌چشاند. گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب؛ کآشوب در تمامی ذرات عالم است. مگر نه اینکه این آشوب را همه در محرم حس می‌کنیم؟ شاعر به مدد ذوق خویش این آشوب را در پدیده‌های عینی با وضوح بیشتری می‌بیند و به آن صورت شعری می‌بخشد. غیر از شاهکار مقدس و جاودانه جناب محتشم، شعر مولوی هم در حافظه فرهنگی فارسی‌زبانان جایگاه ویژه‌ای دارد: کجایید ای شهیدان خدایی؛ بلاجویان دشت کربلایی. چه نجوای آرامی دارد این شعر! چه حسرتی در کلمات آن نهفته! گویی سراینده دارد با لبخندی حسرت‌آلود سرش را به آرامی تکان می‌دهد و می‌گوید کجایید… کجایید…
اما در ادامه به سراغ شاعران و اشعاری می‌رویم که گمان می‌رود کمتر شنیده شده‌اند. در حقیقت شعر برای امام حسین علیه السلام کم گفته نشده است، اینجا فقط می‌خواهیم به چند نمونه متنوع و متکثر نگاه بیندازیم و با این کار، گستره و وسعت مرثیه و منقبت شهیدان کربلا را در ادبیات فارسی نشان  دهیم. 
حکیم سنایی غزنوی (متوفی ۵۴۵ قمری) از شعرای بلندپایه و به قافله سالار شعر آیینی در زبان فارسی معروف است. وی جزو نخستین شاعران سنی مذهبی است که رسما به بیان منزلت امام حسین علیه السلام و تبری جستن از خاندان ابوسفیان لعنة الله علیه پرداخته است.
دو سبب را امید می‌دارم 
گرچه آلوده و گنه کارم
که نجاتم دهی بدین دو سبب 
زین چنین جمع بی‌خبر یاری
آن یکی حبّ خاندان رسول 
حبّ آن شیرمرد جفت بتول
وآن دگر بغض آل بوسفیان 
که از ایشان بدو رسید زیان
مر مرا زین سبب نجات دهی 
وز جهنّم مرا برات دهی
مایهٔ من به روز حشر این است 
ظن چنان آیدم که این دین است
رکن‌الدین اوحدی مراغه‌ای (متوفی ۷۳۸ قمری) شاعر پارسی‌گوی ایرانی و معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید است. گرچه او در ظاهر بر مذهب اهل تسنن بود؛ اما با پیروی از روش شافعی تلاش کرد تا محبت خود به اهل بیت علیهم السلام را در اشعارش نشان دهد. او در ضمن قصیده‌ای با موضوع منقبت امام امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهما السلام، گریزی به ماتم سیدالشهدا علیه السلام و جریان کربلا می‌زند و از بانیان این جنابت تبری می‌جوید.
ای تشنهٔ فرات، یکی دیده باز کن 
کز آب دیده بر سر قبر تو دجله‌هاست
آتش، عجب که در دل گردون نیوفتاد!
در ساعتی که آن جگر تشنه آب خواست
شمشیر تا ز بد گهری در تو دست برد
نامش همیشه هندو و سر تیزو بی‌وفاست
از بهر کشتن تو به کشتن یزید را
لایق نبود، کشتن او لعنت خداست
آن پیرهن که گشت به دست حسود چاک 
اندر بر معاویه دیریست تا قباست
فرزند بر عداوت آبا پراگند
تخم خصومتی که چنین لعنتش سزاست
كمال الدين وحشى بافقى (متوفی ۹۹۱ ق) از شعراى بلند آوازه سده دهم هجرى و معاصر با محتشم كاشانى (متوفى ۹۹۶ ق) است. وحشی یک عاشقانه‌سرای قهار است و شعرهای او را به عشق‌های زمینی که به نظر می‌رسد توسط خود شاعر تجربه شده‌اند می‌شناسند. اما شهرت وحشی بافقی در سرودن شعر سبب شد تا ترکیب پنج‌بندی وی در رثای سیدالشهدا علیه السلام
 هم نظر شیفتگان شعر عاشورا را به خود معطوف کند. او در هر بند بخشی از واقعه عاشورا و حوادث پس از آن را به رشته نظم در آورده است.
روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست 
کوس بلا به معرکهٔ کربلا زده‌ست
روزیست اینکه دست ستم، تیشه جفا
بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ست
یعنی محرم آمد و روز ندامت است 
روز ندامت چه، که روز قیامت است
ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین 
و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین
ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق 
آن جد و هد در طلب حضرت حسین
صائب تبریزی (متوفی ۱۰۸۷ ق) معروف به میرزا صائب از استادان بزرگ شعر در دوره صفویه و از صاحب منصبان سبک هندی است که آوازه شهرتش فراگیر بوده است. او شاعری است غزل‌سرا که عمده اشعارش در این فن تصنیف گشته است و نام‌آوری او بیشتر به دلیل شیوه نو و توانایی بی‌نظیرش در شعر و ادب و ذوق باید دانست. دو قصیده زیبا پیرامون جریان حزن‌انگیز کربلا از این شاعر بر جای مانده که در نوع خود بی‌نظیر است.
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجه‌ی بِحار
لعل حسین را، کند از مهر خشک لب 
تیغ یزید را، کند از کینه آبدار
خون شفق ز پنجه خورشید می‌چکد
از بس گلوی تشنه لبان را دهد فشار
پور ابوتراب و جگر گوشه رسول 
طفلی که بود گیسوی پیغمبرش مهار

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.