اشتغال دانشبنیان؛ رؤیایی برای آینده دانشگاه
مصطفی هدایی
دانشگاه رفتن برای نسلهای دهه پنجاه و شصتیک آرزو و امری بود که برای دست یافتن به آن سالها باید فشار، استرس، رقابت فشرده و دوره نوجوانی و جوانی را صرف آن میکردند تا به یک موقعیت مناسب پس از فارغالتحصیلی دست پیدا کنند. زندگی نوجوانان ایرانی در سیستم آموزشوپرورش به نحوی پیش میرفت تا در انتها وارد یک رقابت سنگین و حیاتی شوند و آن نیز رقابت نهایی در کنکور سراسری بود که این نظام همچنان پابرجاست ولی بههیچوجه با دهههای قبل قابل قیاس نیست؛ اما چرا اکثر خانوادههای ایرانی اصرار به قبولی فرزندانشان در دانشگاهها داشتند؟
بنبست علم در دانشگاه
در دهه شصت شمسی، قریب بهاتفاق دانشگاهها دولتی بود و صندلیهای محدودی نیز برای چند میلیون دانشآموز فارغالتحصیل دبیرستانی در نظر گرفتهشده بود. همین امر باعث شد تا دانشگاه آزاد اسلامی، پیام نور، فنی حرفهای، کاردانش و غیرانتفاعی وارد گود شوند تا از کیک بزرگ آموزش، سهمی را با پذیرش پولی نصیب خود کنند. در دهه شصت و هفتاد، تقریبا تمامی فارغالتحصیلان دانشگاهی به استخدام درمیآمدند.
دولت بعد از انقلاب اسلامی، نهادها و سازمانهای جدیدی ایجاد کرده بود و نیازمند نیروی درسخوانده داشت. افزایش شمار شرکتهای خصوصی و نیمهخصوصی در دهه هفتاد که دولت سازندگی سکاندار بود، همچنان بازار را مساعد برای پذیرش خروجیهای دانشگاه کرده بود؛اما این روند در دهه هشتاد و نود بهتدریج با شیب ملایمی کاهشی شد. دانشگاهها نیز خود را با نیاز بازار وفق دادند و تحصیلات تکمیلی رشد چشمگیری پیدا کرد. اما در دهه نود مشخص بود که دانشگاهها دیگر دوران طلایی خود را گذراندهاند و دانشگاههای آموزشی هرچند پژوهش را در تحصیلات تکمیلی جدی گرفتند، بازهم میل به ورود دانشگاهها کاهش پیدا کرد.
در حال حاضر رقابت برای دانشگاهها تنها مختص به چند رشته خاص بهویژه در حوزه پزشکی شده است. برای فارغالتحصیلان دانشگاهی دیگر لزوما در بازار کاری وجود ندارد و دولت نیازی به نیروی جدید در ابعاد وسیع ندارد. وضعیت در سالهای اخیر بهقدری وخیم شده که در زمان انتخاب رشته، بخش قابلتوجهی از صندلیها در دانشگاهها خالی میماند و دانشگاههای شهریهای، این خطر را بیشتر از دولتیها احساس کردهاند.
دانشگاه آموزشی فلسفه وجودی خود را ازدستداده و ورود به دانشگاه دیگر لزوما به معنای شغل برای دانشجویان نیست.
در دو سو عدم رقابت به دانشگاه را میتوان بررسی کرد. در فرهنگ عمومی جامعه، دانشگاه رفتن دیگر جایگاه اجتماعی سابق را برای فرد ندارد و جلوه مدرک داشتن تا حد زیادی از بین رفته و جایگزین آن داشتن موقعیت اجتماعی مناسب با شغل خوب و پردرآمد، شده است. از سوی دیگر، دانشگاهها نیز خود را با نیاز روز جامعه پیش نبرده و از قافله عقبافتادهاند. مهارت داشتن و کسب درآمد از محیطهای دیگری غیر از دانشگاهها نیز حاصل میآید. برای نمونه یک آشپز ماهر، آرایشگر حرفهای یا یک تعمیرکار ماهر درآمد چندبرابری نسبت به یک کارمند دولتی میتواند داشته باشد. در زمانه کنونی روشهای بسیار متنوعی برای کسب درآمد ایجادشده است. حال بازار استارتاپ ها، دانشبنیانها و صاحبان ایده و مهارت پررونق است.
دانشگاههای نسل سوم و چهارم
ما در این مسیر چند نوع شغل یا کسبوکار داریم. کسبوکارهایی که نیاز به مهارتهای ویژه است و مشاغلی که بامهارت آموزی در چند دوره تخصصی حاصل میشوند. اینجاست که از چند دهه قبل دانشگاههای مطرح جهان
مسیر خود را تغییر دادند و دانشگاههای نسل سوم و چهارم به وجود آمدند.
دانشگاههایی در ردههای برتر جهانی قرار دارند که فارغالتحصیلان آن، صاحبان بزرگترین کسبوکارهای جهانی هستند. برخی از دانشگاهها به حدی در این مسیر پیشرفته عمل کردهاند که صندلیهای آنها برای سالیان آینده نیز رزرو شده؛ چراکه به ورودیهای خود تضمین میدهند زمانی که فارغالتحصیل میشوند، میتوانند کسبوکاری را راهاندازی کنند که دهها هزار دلار در ماه درآمد کسب کنند. این بستر، بسیاری را ترغیب میکند تا وارد محیط دانشگاه شوند.
دانشگاه کارآفرین و خلق کسبوکار از طریق دانش و علم، سبک جدیدی از علمآموزی را مهیا ساخته که علم ثروت آفرین میشود. حال مثال قدیمی علم بهتر است یا ثروت، به کنار رفته چراکه علم موجود در چنین دانشگاههایی بدون شک به ثروت میانجامد. متأسفانه درگذشته، نظام آموزشی کشور علم و ثروت را تبدیل به دوقطبی کرده بود و یکی را ارزش و دیگری را ضدارزش معرفی میکرد! سیستمی که راه را برای تفکر بیشتر و مبتنی بر ثروت آفرینی میبست و تنها علم را ماهیت ارزشآفرین معرفی میکرد و درویشان را ارج مینهاد!
راه نجات برای علم و دانشگاه
حال حاکمیت در جمهوری اسلامی با درک واقعیت موقعیت خطیر سیستم علمی کشور، نقشه راهی را تدوین کرده تا دانشگاهها و مراکز علمی از بنبست خارج شوند و در سالهای آینده تبدیل به موزه نشوند. علم و دانش میبایست به ثروت و خلق کار بیانجامد. غیرازاین هیچ راهی در برابر دانشگاهها وجود ندارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی که یک دهه سالها را با تمرکز بر اقتصاد نامگذاری کردهاند، امسال عنصر جدید دانشبنیان را نیز به موضوع اشتغال افزودهاند تا نشان دهند، اشتغال و کسبوکارهای جدید مبتنی بر علم و دانش نیاز کشور است و ریلگذاری مراکز علمی نیز میبایست بر همین اساس باشد. دانشگاهها میبایست تمامی فصول و واحدهای درسی خود را بازتعریف کنند. سیستم آموزشی باید زیرورو شود تا حاصل ورودی آنها، تبدیل به کسبوکار و شرکتهای دانشبنیان و کارآفرین شود. دانشجویان با ورود به محیط علمی میبایست تمامی مهارتهای لازم جهت راهاندازی کسبوکار خود را بیاموزند. کسبوکارهایی که مبتنی بر نیاز جامعه و حلکننده مسائل کشور باشند و دیگر شاهد نوشتن مقالات و پایاننامههایی نباشیم که در گوشه کتابخانه خاک خورده یا درنهایت تبدیل به خمیرکاغذ شوند. مسیر آینده ایران با چنین نقشه راهی قطعا روشن خواهد بود؛ چراکه جوانان ایرانی استعداد ذاتی در کسب علم و دانش داشته و اگر این استعداد در مسیر درست قرار گیرد، نتایج فوقالعادهای در اقتصاد ایران برجای خواهد گذاشت و استعداد ایرانی تبدیل به ثروت آفرینی بالایی خواهد شد که ایران را از منابع طبیعی مانند فروش نفت و گاز بینیاز خواهد ساخت.
دانش بنیات , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.