مصائب کارگران معلول از تبعیض در اجرای قانون
گروه اجتماعی
آمار دقیقی از تعداد کارگران معلول در دست نیست. معمولا کارفرمایان با افراد دارای معلولیت قراردادی منعقد نمی کنند. دستمزدی هم که می پردازند، مطابق با قانون کار نیست. چراکه این تصور غلط در میان جامعه کارفرمایی کشور رواج دارد که معلولیت به معنای کارآیی و توانایی محدود و پرداخت دستمزد کمتر است. بهروز مروتی، مدیر انجمن پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت، از این واقعیت تلخ پرده برمی دارد که معلولان حتی با حقوقهای یک سوم و یک چهارم هم کار می کنند و کارفرمایان با انعقاد قراردادهای موقت، به راحتی پس از انقضای تاریخ آن، کارگر معلول را جابهجا و حتی اخراج میکنند. اما عمده مشکلات آنان در همین موارد خلاصه نمی شود، چراکه اغلب کارگاهها و محیط های کاری فاقد امکانات لازم مانند آسانسور، رمپ و سرویس بهداشتی مناسب است و معلولان به این دلیل، قید کار را میزنند و آنطور که مروتی از برخی معلولان کارگر شنیده، چون سرویس های بهداشتی در محل کار برای معلولان مناسب نیست، از صبح تا شب لب به چیزی نمیزنند تا به سرویس بهداشتی نیازی پیدا نکنند و همین موضوع باعث عفونت رودهای، عفونت دستگاه ادراری و گوارشی می شود.
قانون بازنشستگی پیش از موعد معلولان نیز از دیگر دغدغه های این گروه به شمار می رود که در بخش خصوصی اجرایی نمیشود و در بخش دولتی نیز مشکلات خاص خود را دارد و نه دولت و نه کارفرمایان، حاضر به پرداخت سهم لازم برای تحقق بازنشستگی این کارگران نیستند. نهادهای ارزیابی نوع و درصد معلولیت نیز معیارهای مختلفی برای بهرسمیت شناختن معلولیت شاغلان دارند و کارگران میان اداره بیمه اجتماعی، کمیسیون پزشکی تأمین اجتماعی و بهزیستی دست به دست میشوند. طبق قانون، یک کارگر معلول با ۲۰ سال سابقه کار باید با ۳۰ روز حقوق بازنشسته شود. پنج سال از سنوات را باید دولت و پنج سال را کارفرما بپردازد. اما همواره دولت ها بار تعهد خود را بر دوش سازمان تأمین اجتماعی انداخته اند و این سازمان از پرداخت سنوات خودداری میکند و کارفرمایان نیز از پرداخت سهم خود سر باز میزنند.
در قانون پیشبینی شده که افراد معلول دارای ۲۰ سال سابقه كار میتوانند تا ۶ سال از خدمات ارفاقی استفاده كنند و هنوز برخی از دستگاهها این ۶ سال را به رسمیت نمیشناسند.
داوود اسماعیلی، کارگر ۵۱ ساله، ساکن تویسرکان ۲۰ سال کار کرده و پنج سال است در اثر بیماری دیستروفی عضلانی خانهنشین شده است. او نانآور یک خانواده پنج نفره است اما بیمه حاضر نیست حکم بازنشستگی پیش از موعد برایش صادر کند.
اسماعیلی ۲۰ سال حق بیمه پرداخت کرده است و برای استفاده از بازنشستگی پیش از موعد به کمیسیون پزشکی بیمه مراجعه کرده اما رأی صادره به نفع او نبوده و میگویند باید ۳۰ سال سابقه کار و پرداخت حق بیمه داشته باشی.
امیر محمدی، ۴۹ ساله، ساکن رشت، کارگر معلول دیگری است که ۲۳ سال سابقه تأمین اجتماعی دارد و پیگیری او برای رسیدن به بازنشستگی پیش از موعد تا کنون نتیجهای در بر نداشته است. بیمه تأمین اجتماعی درصد معلولیت او را که توسط اداره بهزیستی تعیین شده قبول ندارد و او را به کمیسیون پزشکی تأمین اجتماعی ارجاع داده و این کمیسیون از پذیرش او خودداری کرده است. زیرا او معلولیت اولیه دارد و کار این کمیسیون رسیدگی به معلولیت در اثر سوانح کار است.
۱۵ سال سابقه بیمه سخت و زیان آورم از بین رفت
بهروز محاسنی، ۴۴ ساله، ساکن آستارا، کارگر اخراجی یک شرکت خصوصی، از نظر بینایی و شنوایی معلولیت شدید دارد؛ به معلولیت های دیگری هم مبتلاست که داخل پرونده اش ذکر نشده و یا ابراز نکرده است. او می گوید: ۶ سال پیش، بعد از حدود ۱۵ سال کارگری در یک شرکت اخراج شده و پس از آن، قانون بازنشستگی پیش از موعد معلولان را پیگیری و مدارکش را آماده کرده است که اگر روزی این قانون برای بخش خصوصی اجرایی شد، بتواند از مزایای آن استفاده کند. طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ تمامی معلولین حوادث ناشی از كار، بیماران ناشی از شرایط خاص كار، معلولین عادی، شاغلین مشاغل سخت و زیان آور و آزادگان بدون هیچگونه شرط سنی و به شرط داشتن حداقل ۲۰ سال سابقه خدمت قابل قبول و یا پرداخت حق بیمه، از لحاظ بازنشستگی و احراز شرایط مندرج در آییننامه اجرایی «قانون اصلاح قانون نحوه بازنشستگی جانبازان و معلولین» میتوانند بازنشسته شوند. این معلول در گفت و گو با ما توضیح می دهد: «شغلی که در آن فعالیت می کردم در دسته مشاغل سخت و زیان آور قرار داشت و طبق مدارکی که موجود است، اداره بهداشت و بازرس اداره کار آن را تأيید کرد اما به رغم پیگیری های متعدد برای بازنشستگی به نتیجه نرسیدم. از همان تاریخی که اخراج شدم، کارگران عادی که با یکدیگر دارای یک عنوان شغلی بودیم، برهمین اساس بازنشسته شدند. حال آنکه به دلیل تبعیض و بی عدالتی، حق مرا ضایع کردند. قانون عطف به ماسبق نمی شودو اگر از هم اکنون اعلام کنند که فعالیت در آن شرکت، سخت و زیان آور نیست، بازهم قانون تا آن تاریخی که اخراج شدم شامل حالم می شود، اما به خاطر معلولیت و بی پشت و پناه بودن، مورد حمایت قرار نگرفتم. باید به کجا مراجعه کنم که حقم را بدهند؟ متأسفانه صدایم به هیچ جایی نمی رسد. چرا باید حدود ۱۵ سال سابقه بیمه سخت و زیان آورم به دلیل تبعیض و بی عدالتی نابود شود؟ الان که دارم صحبت می کنم، بغض گلویم را گرفته، علت اخراجم این بود که از نظر شنوایی مشکل داشتم و مدیر باید صدایش را بلند می کرد تا حرفهایش را متوجه می شدم. وقتی به مدیر گفتم که به دلیل معلولیت شدید دیگر نمی توانم کار پیدا کنم و خرج زن و بچه ام را تأمین کنم، گفت این تصمیم تهران است تا به این طریق مرا از سرش باز کند. این اتفاق درحالی رخ داد که حتی یک روز هم تأخیر نداشتم و به موقع بر سر کارم حاضر می شدم. اگر سوابقم را نگاه کنید در طی ۱۵ سال، کارگر منظمی بودم. ولی به راحتی کنار گذاشته شدم. در حال حاضر تنها درآمدم مستمری بهزیستی است و گاهی برادرم کمک می کند و بیمه ام کرده تا بتوانم یک روز از مزایای بازنشستگی استفاده کنم. اما واقعیت این است که حقم تضییع شده و بعد از اخراج نتوانستم در جای دیگری کار پیدا کنم، چون برای فرد معلول، آن هم با معلولیت شدید، کار نیست و اگر به فرض مثال در فروشگاه و رستوران کار کنم، چنانچه فردی سؤال کند قیمت این کالا چند است، به دلیل معلولیتم نمی توانم جواب بدهم.»
این معلول پس از اخراج، دچار مضیقه مالی شده و شدت فقر آنقدر زیاد بوده است که همسرش متارکه کرده و او به تنهایی مسئولیت دو فرزندش را به عهده گرفته است: «پسر بزرگم متولد ۸۴ و پسر کوچکم متولد ۹۳ است. پسر کوچکم خودش را با همسالانش مقایسه می کند، مثلا با پسرعمویش؛ اینکه او شلوارش پاره نیست، چرا شلوارم کهنه و پاره است؟ یا پسر بزرگم می گوید برو ببین بچه های مردم چطوری زندگی می کنند. خدا هیچ پدری را شرمنده نکند. اگر خانواده کمکم کنند، گاهی می توانم لباس بخرم، اگر کمک نکنند در توانم نیست. بعد از چندسال، عید امسال توانستم برای بچه ها لباس تهیه کنم. بعضی مواقع مادرم، غذاهایی که ماندگاری بیشتری دارد را برای ما درست می کند اما معمولا قوت غالب مان نیمرو، تخم مرغ، سیب زمینی آب پز، نان و ماست و پنیر و چای شیرین است و باتوجه به مستمری ناچیز بهزیستی و اندک پولی که خانواده ام کمک می کنند، در توانم نیست که گوشت و برنج تهیه کنم ولی مشکل این است که بچه هایم مدام می گویند از خانه فلان همسایه بوی غذاهای خوب می آید و من به عنوان پدر خانواده، شرمنده تر می شوم. باور کنید برایم سخت است، نمی توانم توی خانه بمانم و به چشمهای بچه هایم نگاه کنم، می زنم به دل کوچه و خیابان تا کاری پیدا کنم اما کاری برای امثال من نیست. زندگی ام بسیار سخت و مشکل است و با این وجود حدود ۱۵ سال از بیمه ام را تلف کرده اند.
حتی جایی نیست که کارگران معلول بتوانند مشکلاتشان را عنوان کنند. باور کنید به اندازه یک فرد سالم در زندگی تلاش کردم، اما مشکل اصلی، عدم اجرای قانون جامع حمایت از حقوق معلولان است، در صورت اجرا، بسیاری از مشکلات ما قابل حل است و به راحتی بازنشسته می شویم. آنچه بر سر کارگران معلول می آید به خاطر آن است که از حقوق خود محروم شده اند.»
بدون قرارداد، بدون بیمه
مرتضی مژگانی ۳۱ ساله، ساکن مشهد، دارای معلولیت بینایی و کارگر کشتارگاه مرغ است. او شیفت شب کار می کند و طبیعتا کار کردن در شب به دلیل کاهش سطح دید نسبت به محیط اطراف سخت تر از روز است، اما به خاطر معلولیت و موانع دسترسی به شغل، مجبور است هر شرایطی را بپذیرد و حتی میزان دریافتی اش نسبت به افراد عادی بسیار کمتر است. او به ما می گوید: «حدود ۵ سال است که در کشتارگاه مرغ با حقوقی بسیار ناچیز که ۳ میلیون تومان است، بدون انعقاد قرارداد و بیمه و دریافت اضافه کار فعالیت می کنم. هیچ آینده ای هم ندارم و هر زمانی که عذرم را بخواهند ناچارم خداحافظی کنم، متأسفانه کارفرما به ما فکر نمی کند؛ بارها به مسئولان کشتارگاه گفته ام، حاضرم کارم را دوبرابر کنید و حقوق کمتری بپردازید اما بیمه ام را رد کنید، که متأسفانه قبول نمی کنند. درحالی که محدودیتهای جسمی ما در طول زمان و با افزایش فعالیت پیشرفت میكند و زمینه ابتلا به معلولیتهای ثانویه همواره فراهم است. متأسفانه به دلیل نداشتن بیمه و قرارداد، پشتوانه ای نداریم. درحالی که معمولا حقوق کارگران عادی، طبق قانون کار است و دارای بیمه و قرارداد هستند.»
مژگانی تأکید می کند: «حقوقم کفاف مخارج زندگی ام را نمی دهد وگرنه از جیب خودم حق بیمه را پرداخت می کردم، تقریبا یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان برای بیمه خویش فرما باید بپردازیم که در توانم نیست. نمی دانم بهزیستی در این زمینه تا چه حد کمک می کند، اما گفتند کارفرما باید مدارک و جواز کسب را ارائه کند تا مشخص شود که در آنجا مشغول به کارم و بخشی از حق بیمه را بهزیستی بپردازد، اما متأسفانه کارفرما زیربار نمی رود. حقوقی که دریافت می کنم
به هیچ جای زندگی ام نمیرسد، ماهانه باید یک میلیون تومان اجاره بپردازم. چند ماه است دسته های عینکم شکسته و قابل تعمیر نیست و با کش بسته ام تا بتوانم استفاده کنم. خرج و مخارج مهمتری دارم و نمی توانم عینکم را عوض کنم. حتی در زمانی که آزاد هستم، برای شرکتهای دیگر اضافه کاری می کنم تا چرخ زندگی ام بچرخد. کالاهای زیادی از سبد خریدم حذف شده؛ توان خرید ماهی ندارم و به ندرت می توانم گوشت قرمز تهیه کنم. تقریبا هر دو هفته یکبار میوه میخرم، آن هم در حد سیب و هندوانه است. پیش از آنکه در کشتارگاه مشغول به کار شوم، در یک شرکت فعالیت می کردم که بیمه بودم اما حقوقم بسیار کم بود. در واقع مطابق با قانون کار، حقوق واریز می شد اما نیمی از آن را باید به یک حساب شخصی برمی گرداندم و اخذ سفته و نگه داشتن مقداری از حقوق دو ماه را پشتوانه ای قرار داده بودند تا نیمی از حقوق را برگردانم و پس از مدتی فعالیت، به دلیل عدم نیاز از کار برکنار شدم. پیدا کردن شغل برای معلولان بسیار سخت است، بنابراین شرایط طاقت فرسای محیط های کاری را تحمل می کنیم، تا همان موقعیتی که بهدست آورده ایم را از دست ندهیم. خاطرم هست که پس از اخراج از شرکت، حدود ۵ یا ۶ ماه به صورت مستمر در جستوجوی کار بودم و به رغم تحصیلات در رشته حقوق و اخذ مدرک کارشناسی، دفاتر حقوقی حتی به عنوان تایپیست حاضر نشدند مرا به خدمت بگیرند.»
این معلول به این نکته هم گریزی می زند که معلولیت از نظر افراد عادی، نقطه ضعف است و گاه در محیط کار مورد تمسخر قرار می گیریم و آثار سوء این مسئله، برای افراد عادی قابل درک نیست. به عنوان مثال، بارها به این دلیل که عینکم را با کش بسته ام، مسخره شدم.
دریافت حقوق حداقلی و ناتوانی در تأمین هزینه ها
فروغ عبدی، ۵۲ ساله، ساکن تهران، نوع معلولیت: فلج اطفال و حدود ۲۰ سال است که در حوزه برق و الکترونیک فعالیت می کند
و حدود سه سال است که در یک شرکت خصوصی در قسمت مونتاژ و تعمیر و تست و عیب یابی دستگاههای اتوماسیون برای خط تولید حضور دارد. او به ما می گوید: «باتوجه به معلولیت و سابقه کاری ۲۰ ساله ام می توانستم طبق قانون با ۳۰ روز حقوق بازنشسته شوم که این شامل دستگاههای خصوصی نمی شود و مربوط به ارگانهای دولتی است! مگر میان معلولی که در بخش خصوصی فعال است با معلولی که در ارگان دولتی فعالیت می کند، تفاوتی هست؟ معلول فعال در ارگان دولتی با ۲۰ سال سابقه، با ۳۰ روز حقوق بازنشسته می شود اما برای ما که در بخش خصوصی فعالیت می کنیم، با ۲۰ روز حقوق است. ارگان خصوصی میان معلول و فرد سالم فرقی قائل نمی شود و هیچ قانونی برای ما تعبیه نشده، این درحالی است که معلولان در محیط کار خود با مشکلات عدیده ای مواجه هستند؛ از نظر کاری انتظار دارند درست مثل یک فرد سالم کار کنید و باید امتیازات فرد معلول بیشتر از فرد سالم باشد تا از ظرفیتش استفاده شود. اما برخوردها و شیوه رفتار با افراد دارای معلولیت درست نیست، به عنوان مثال، استفاده ما از سرویس بهداشتی، طولانی تر از افراد عادی است و به این دلیل از ما انتقاد می کنند که چرا طول می کشد. حتی در دورانی که در محیط دیگری مشغول به کار بودم، ناهار
نمی خوردم، چون فردی که مسئول گرم کردن غذا بود، می گفت خودت باید غذایت را از یخچال برداری و داخل گرمکن قرار دهی، اما به علت معلولیت و استفاده از عصا، نمی توانستم از طبقه اولی که حضور دارم، به آبدارخانه در طبقه چهارم بروم و غذایم را داخل گرمکن قرار دهم. در آن محیط شغلی ۴۰ فرد سالم مشغول به کار بودند و فقط من یک نفر معلول بودم اما هیچ امکانات و مزیت ویژه ای برایم فراهم نبود. حتی مدیر به آبدارچی نمی گفت که چرا غذای این فرد معلول را گرم نمی کنی. هیچ اصول و ضابطه ای برای نحوه برخورد با فرد معلول در محیط کار وجود نداشت و هنوز هم ندارد. در این سالها به دلیل سابقه و عملکرد خوبم در محیط کار مورد پذیرش قرار گرفته ام و اگر میزان عملکردم کمی پایین تربود، هرگز این اتفاق نمی افتاد. چنانچه از نعمت سلامت جسمی برخوردار بودم، با عملکردی به مراتب پایین تر می توانستم استخدام شوم و حتی دوبرابر حقوق فعلی ام را دریافت می کردم. گزینه هایم برای انتخاب محدود است و سنم بالا رفته، دیگر نمی توانم در جستوجوی کار دیگری باشم و مجبورم با حداقل حقوق کار کنم و طبعا قادر به تأمین برخی از نیازهایم نیستم، به عنوان مثال خرید برخی از اقلام ضروری برایم دشوار است و البته این شرایط برای کل جامعه است اما معلولان خرج و مخارج دیگری هم دارند و مشکلات اقتصادی برآنها فشار بیشتری را تحمیل می کند. از طرفی نمی توانم با عصا راه بروم و سنم بالا رفته و به ویلچر برقی نیاز دارم که هزینه اش۶۰ میلیون تومان است و توان خرید ندارم، مبلغی هم که بهزیستی کمک می کند بسیار ناچیز است. از سوی دیگر به دلیل معلولیت نمی توانم خانه ام را تمیز کنم و یا خریدهایم را انجام دهم، بنابراین مجبورم کارگر بگیرم. طبعا پس از بازنشستگی هم نمی توانم از خودم مراقبت کنم و باید پرستار بگیرم که در این صورت چیزی از حقوقم باقی نمی ماند. در حال حاضر عصب های دستم به هم چسبیده و باید جراحی کنم، اما از ترس گران بودن عمل و از دست ندادن شغلم، هنوز برای جراحی مراجعه نکرده ام. مسئله بعدی هم جابهجایی ما از محیط کار به خانه و بالعکس است، طبیعتا ما معلولان قادر به تردد با وسایل حمل و نقل عمومی نیستیم، هزینه اسنپ هم زیاد است و اگر قرار باشد بخشی از حقوقمان را برای رفت و آمد با اسنپ صرف کنیم دیگر چیزی دست و بالمان را نمی گیرد. حتما باید اتومبیلی برای تردد معلولان از طرف محیط کار اختصاص یابد که این اتفاق نمی افتد و اگر هم سرویسی باشد، معمولا خراب است. به نظرم دولت باید ناوگان ویژه معلولان را زیاد می کرد تا بتوانیم برای هرکاری از این ناوگان استفاده کنیم. در حال حاضر با این وضعیت جسمی و انحراف ستون فقرات باید از ۵ صبح بیدار شوم، درحالی که ساعت کاری ام، ۹ صبح است اما چون تعداد ناوگان ویژه معلولان کم است، صبح زودتر بیدارمی شوم تا از ناوگان جا نمانم. اگر معلولی در جایی کار کند که معلولان دیگر هم فعالیت می کنند، کمی شرایط مهیاتر است اما اگر در مجموعه ای، تنها یک معلول حضور داشته باشد، هیچ گونه امکانی فراهم نیست.»
برای ما شرایط کاری ایده آلی وجود ندارد
او معتقد است که معلولان به حاشیه رفته اند.حدود ۲۵ سال است که در محیطهای کاری مختلف فعالیت کرده ام، اما ۵ سال بدون بیمه کار کرده ام و در حال حاضر ۲۰ سال سابقه دارم، اما نداشتن بیمه و یا قراردادهای سفید امضا فقط شامل حال معلولان نمی شود و موضوعی همه گیر است و معمولا کارفرمایان از زیربار بیمه و قرارداد شانه خالی می کنند. آنقدر تقاضای کار زیاد است که اگر قرار باشد ما معلولین شرط و شروط بگذاریم و بگوییم به شرط بیمه و قرارداد فعالیت می کنیم، کارفرما می گوید شما به اندازه یک فرد عادی قابلیت و توان ندارید، آن وقت شرط و شروط هم می گذارید؟ واقعیت این است که برای ما شرایط کاری ایده آلی وجود ندارد. در حال حاضر بین من و کارفرما قراردادی منعقد شده و بیمه هستم. اما به طورکلی همین که معلولیت ما را می بینند، قبولمان نمی کنند، بنابراین اینکه به ما کار بدهند اما بیمه نکنند یا قراردادی امضا نشود، برایمان مسئله ساز نیست، چون بیکاری در بین جامعه معلولان بسیار فراگیر است و محیط های کاری نیز مناسب سازی نشده اند تا معلولان بتوانند، قابلیت و ظرفیت واقعی خود را به نمایش بگذارند. بنابراین از بین ۱۰۰ کار، شاید یک کار برای معلولان پیدا شود، آن هم در صورتی است که فرد معلول توانمندی اش در قیاس با یک فرد سالم، بیشتر و بهتر باشد.»
روز جهانی کارگران , کارگران
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.