شیوه تربیت پاشنه آشیل نظام آموزشی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 64525
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 01 اردیبهشت 1401 - 6:19 |
حلقه‌ای مفقوده در نظام تعلیم و تربیت که در برخی موارد به دانش آموزان آسیب می‌زند

شیوه تربیت پاشنه آشیل نظام آموزشی

مدارس از الگوهای تربیتی مشخصی تبعیت نمی‌کنند و شیوه‌ها و رفتار بادانش آموزان بیشتر مبتنی بر آموخته‌های زیسته آموزگاران است، این آموخته‌ها یا به‌تحقیر و توهین دانش آموزان منجر شده و یا آموزگاری با تمایلات نسل جدید همراه شده و محیطی صمیمانه را در کلاس درس برقرار می‌کند.
شیوه تربیت پاشنه آشیل نظام آموزشی
گروه اجتماعی
مدارس از الگوهای تربیتی مشخصی تبعیت نمی‌کنند و شیوه‌ها و رفتار بادانش آموزان بیشتر مبتنی بر آموخته‌های زیسته آموزگاران است، این آموخته‌ها یا به‌تحقیر و توهین دانش آموزان منجر شده و یا آموزگاری با تمایلات نسل جدید همراه شده و محیطی صمیمانه را در کلاس درس برقرار می‌کند. بنابراین معلمان در مورد مسائل تربیتی دارای دیدگاه‌های بسیار متفاوت و شخصی هستند. بی‌تردید در مدارس کنونی و در میان نسل جدید همانند دهه شصت خبری از تنبیه فیزیکی نیست و یا آن‌قدر کم است که دیگر به چشم نمی‌آید. سال‌ها قبل تنبیه و توهین به‌عنوان یکی از شروط مرسوم کلاس داری شناخته می‌شد و معلمان آزاد بودند با توجه به امکانات در دسترس که عموما خودکار و یا خط کش بود و درنهایت بااستفاده از ضربات دست، دانش آموزان را تنبیه کنند. باگذشت زمان و بالارفتن سطح آگاهی والدین و جامعه و همچنین پیشرفت آموزشی کشور، این نوع از برخوردها در نظام آموزشی منسوخ شد و والدین نیز زمانی که به پیامدهای مخرب این‌گونه تنبیه‌ها پی بردند در مقابل آزار جسمی در مدارس ایستادند و هم‌اکنون در صورت مشاهده چنین برخوردی علاوه بر، برخورد سیستم آموزشی با فرد متخلف، والدین نیز به مراجع قانونی مراجعه می‌کنند.
اما به برخی از آموزه‌های تربیتی به سبب پنهان بودن عواقب و پیامدهای آن، توجه چندانی نشده، به‌عنوان مقال توقعات بالای والدین از دانش آموزان، معیارهای اشتباه برای شناسایی پتانسیل‌های کودکان و سیستم آموزشی بیمار ما، همه و همه در آزار و اذیت روحی و روانی فرزندان این سرزمین نقش دارند. 
به گفته، حسین جمشیدی- کارشناس آموزش و دبیر جامعه‌شناسی، والدین یا معلمی که دانش‌آموزی را به دلیل نمره پایین در فلان درس تحقیر می‌کند، مدیر یا ناظمی که شخصیت دانش‌آموزی را به دلیل دیر رسیدن به مدرسه در کنار همکلاسی‌هایش خرد می‌کند و رفتارهایی ازاین‌دست، نشانگر شیوه‌های غلط تربیتی در نظام آموزشی کشور است. به وجود آمدن مدارس استعدادهای درخشان و تیزهوشان، و جداسازی عده‌ای از دانش آموزان به‌عنوان تیزهوش از عده‌ای دیگر نیز به‌نوعی کودک‌آزاری محسوب می‌شود. اذیت و آزار عاطفی کودکان همچون آزار جسمی و جنسی عواقبش قابل‌مشاهده بر جسم کودکان نیست اما قطعا تأثیرات مخرب بسیاری بر روح و روان این کودکان دارد که دوره‌ای بسیار طولانی‌تر را برای درمان می‌طلبد. درحالی‌که حداقل ۹ مدل هوش در دنیا شناخته‌شده است اما تنها با در نظر گرفتن دو نوع هوش منطقی و زبانی عده‌ای را تیزهوش و عده‌ای را کم‌هوش نام‌گذاری می‌کنیم. کودکانی که همواره زیر سیل عظیمی از اطلاعات و تکالیف که عموما نیازی به فراگرفتن آن ندارند محبوس شده‌اند و گویا از آرامش دوران کودکی و نوجوانی تنها استرس نوشتن تکالیف و امتحانات مختلف را به ارث برده‌اند.»
همگان این عبارت را به‌کرات شنیده‌ایم که «پرونده‌ات را زیر بغلت می‌گذاریم و از مدرسه می‌اندازیمت بیرون.» تهدید و اعمال محرومیت از تحصیل نه‌تنها یک نوع خشونت و نقض حق اولیه کودک محسوب می‌شود، بلکه سبب‌ساز نوعی ناآرامی و تشویش و شکنجه روحی و اجتماعی و حتی شخصیتی کودک است. این نوع خشونت روحی و اجتماعی در بین اجتماع همکلاسان، خانواده و حتی محل زیست کودک سبب بحران روحی و فکری وی می‌شود. ادامه چنین تهدید‌هایی زمینه‌ساز ترک تحصیل و انزجار کودک از محیط آموزشی می‌شود. شکاف‌های بین نسلی که گویای تفاوت و افتراق آموزه‌ها و آموخته‌های بین دو یا چند نسل هست در دهه‌های اخیر به‌سرعت رو به فزونی گذاشته است. در این میان کودکان با نگرش‌ها، روش‌ها و الگوهای زیست، اندیشه و رفتار اجتماعی بزرگسالان خواه در خانواده یا مدرسه و  جامعه همسویی ندارند. سارا محمدی- در قامت جامعه‌شناس می‌گوید: «دانش آموزان به دلیل شکاف نسلی با والدین و معلمان خود، مورد تمشیت قرار می‌گیرند. اما سرکوب تمایلات و خواسته‌های آن‌ها توسط ضابطان و رابطان آموزشی در کشور نقض حقوق دانش‌آموز است. بی‌تردید اعمال شیوه‌های تربیتی نادرست و ناهماهنگ در نظام آموزشی و رفتارهای نامناسب بادانش‌آموز، سبب نارسایی جدی فیزیکی و فکری در کودکان می‌شود. این امر عامل کاهش رشد مهارت‌های اجتماعی، افسردگی، تشویش و روان‌پریشی، رفتار پرخاشگرایانه و فقدان همدلی یا مراقبت از دیگران می‌شود. این امر حتی سبب تداوم و استمرار خشونت در مدارس خواهد شد.»
 ضعف نظام آموزشی در شیوه تربیت 
مجید علیپور- کارشناس آموزش و مدیر مدرسه به این مسئله اذعان دارد که تجربه زیسته ما، شیوه‌های غلط تربیتی را در مدارس و نظام آموزشی تأیید می‌کند. او به «رسالت» می‌گوید: «بسیاری از معلمان به‌رغم آنکه الزاما قصد آزار دانش‌آموز را ندارند اما در عمل، گاهی اسباب اذیت و آزار را فراهم کرده و شخصیت دانش‌آموز را تحقیر می‌کنند. بنابراین نظام آموزشی ما در شیوه‌های تربیت به‌شدت ضعف دارد و یک اصل مهم و عمده آن به ضعف در آموزش‌های دوران تربیت‌معلم برمی‌گردد، چراکه در این دوران، کارگاه‌های آموزشی و دروس آموزشی نه به‌اندازه کافی هست و نه همان موارد معدود جدی گرفته می‌شوند و صرفا به چند واحد درسی تحت عنوان روانشناسی دوره نوجوانی و کودکی خلاصه می‌شود. لذا معلمان برای تربیت درست دانش آموزان تمرین و آموزش‌های لازم و کافی را ندیده‌اند. از آن مهم‌تر پس از ورود به دوران معلمی به‌طورکلی رها می‌شوند، یعنی دوره‌های بازآموزی و ضمن خدمت به‌اندازه کافی و مؤثر وجود ندارد و بازهم جدی گرفته نمی‌شود، شاید اگر دراین‌باره از مسئولی در آموزش‌وپرورش سؤال کنید، لیستی طولانی از کارگاه‌ها و دوره‌های ضمن خدمت ارائه دهد، اما واقعیت آن است که نه از سوی متولیان و نه از سوی جامعه مخاطب که معلمان است، به این مسئله توجه نمی‌شود و دلایل آن را باید با جامعه آماری و روش‌های علمی بررسی کرد و صرفا نمی‌توان بر روی تجربه زیسته و مشاهدات خود متکی بود. رفتار معلمان ما بیشتر متأثر از تجربه زیسته خود آن‌ها در محیط‌های فرهنگی و اجتماعی است و احتمال دارد به‌نوعی خشونت کلامی و فیزیکی را تجربه کرده باشند. وقتی معلمی در اولین فرصت ممکن دستش را به روی دانش‌آموز بلند کرده و یا دانش‌آموز را در جمع تحقیر می‌کند، بنا بر آموخته‌های عامیانه خود عمل کرده و رفتارهای آنان مبتنی بر آموزش‌های علمی نیست و گاهی برخی از معلمان در سرکوب شخصیت دانش‌آموز خود را محق می‌دانند. در بسیاری از مدارس ما، معلم فکر می‌کند اگر برخورد تند و زننده‌ای نداشته باشد. نمی‌تواند کلاس درس را اداره کند.»
 چرخه معیوب گذشته را ادامه ندهید
علیپور می‌افزاید: «رفتارهای نادرست معلمان و کادر مدرسه بادانش آموزان قابل توجیه نیست که یک نمونه آن، اخیرا در قالب ویدئوی کوتاه کردن موی سر دانش آموزان در فضای مجازی منتشرشده است و البته توجیهاتی مطرح‌شده اما باید عادت توجیه کردن تخلف را در هر زمینه‌ای رها کرد. اگر تخلفی اتفاق افتاده، باید در برابر آن موضع‌گیری و از حقوق کودک و نوجوان که نادیده گرفته‌شده دفاع کرد. اینکه پدران ما ۱۰۰ سال پیش چه شیوه‌های تربیتی‌ای داشته‌اند، ارتباطی به دوران کنونی ندارد، جامعه امروز دچار تغییر و تحول شده و نباید چرخه معیوب گذشته تا نسل‌ها ادامه پیدا کند. دانش‌آموز ابزاری برای دفاع از خود ندارد و به قول عامیانه «سرش پیشاپیش شکسته است» و بی‌تردید رفتار معلمان باید با فرد عادی آموزش ندیده- آموزش ناپذیر متفاوت باشد. ما از کودک نباید انتظار رفتار یک فرد عاقل و بالغ و آموزش‌دیده را داشته باشیم. معلم در نظام آموزشی قرارگرفته تا کودکان و محصلان را تربیت کند. اما اگر قرار است همان رفتاری که از سوی افراد عادی و نابالغ جامعه سر می‌زند، از سوی یک معلم هم سر بزند پذیرفته نیست. باید از معلمی که تخلف کرده و به تنبیه دانش‌آموز روی آورده انتظار تاوان دادن و از دانش‌آموز هم انتظار تربیت شدن داشته باشیم.»
علیپور بر این موضوع تأکید می‌کند که «خشونت در مدارس به نسبت دهه شصت به‌شدت کم شده است. آن دهه، خشونت در کلاس و بیرون از کلاس، بسیار زیاد بود. اما در حال حاضر این‌طور نیست. به‌عنوان‌مثال طی دو هفته اخیر، سه مورد شکستگی در مدرسه‌ای که مدیریت آن را برعهده دارم اتفاق افتاده، که دو مورد براثر حادثه و بازی در محوطه خارج از کلاس درس بوده که منجر به آسیب شده و مورد سوم هم براثر دعوا و خشونت بوده است. این موارد در سنین دانش‌آموزی ما به‌مراتب بیشتر بود. در حال حاضر سطح سواد خانواده‌ها نیز ارتقاءیافته و نظارت‌ها مؤثرتر شده است و در نقطه مقابل نیز، خشونت معلمان نسبت به دانش آموزان بسیار کمتر شده و این به معنای رشد اجتماعی است که بین ما ایرانی‌ها اتفاق افتاده و به‌محض آنکه تنبیهی در مدارس و یا قیچی کردن موی سر دانش آموزان در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود، سیل محکوم کردن‌ها، به راه می‌افتد و همه ابراز ناراحتی می‌کنند. اما در برخی مواقع مثل همین ماجرای قیچی کردن موی سر دانش آموزان برخی از فرهنگیان انتقاد کردند، به‌این‌علت که معتقدند بین جرم و مجازات تناسبی نبوده است. گرچه تخلفی اتفاق افتاده اما این هجمه وقتی طولانی می‌شود، غیرمنصفانه است و اگر هم تخلفی از معلم سرزده پس از برخورد باید موضوع را به تنبیهات قانونی واگذار کرد. اما اگر آن تنبیهات کافی نیستند، می‌توان روی آن بحث کرد. درهرصورت، واردکردن هجمه گسترده به شخصیت یک فرد درست نیست و طبیعتا برخی از فرهنگیان ما در این موارد، ماجرا را به خود می‌گیرند و به سراغ تئوری توطئه می‌روند که در ماجرای اخیر (قیچی کردن موی سر دانش آموزان)
بسیاری گفتند جنبش معلمان در حال رشد بوده و به این واسطه خواسته‌اند به این جنبش ضربه بزنند!»
 به تفاوت فردی دانش آموزان توجه نمی‌شود
این کارشناس آموزش در پاسخ به اینکه آیا عدم تمایل دانش آموزان برای رفتن به مدرسه، ناشی از شیوه‌های تربیتی است، می‌گوید: «این موضوع به ذات اجبار کردن آدم‌ها مربوط است. اگر هر فرد بزرگسالی را به کلاس درسی بفرستند که فقط معلم سخن می‌گوید و دانش‌آموز باید ساکت بنشیند، موجب تنفر و دل‌زدگی می‌شود. به‌عنوان نمونه معلم، دانش‌آموزی را از کلاس درس بیرون کرده به‌این‌علت که دانش‌آموز از دوستش مداد گرفته و معلم تصور کرده که دانش‌آموز مشغول حرف زدن است، بنابراین شیوه تربیت‌پذیری دانش آموزان در مدارس به‌گونه‌ای است، که بچه‌ها ترجیح می‌دهند از چنین محیط بسته‌ای که آزادی عمل آن‌ها را محدود می‌کند، فراری باشند. در همان دوره‌ای که ما از مدارس خاطرات بسیار بدتری داریم، زنگ ورزش برای همه ما دوست‌داشتنی بود، چون معلمان ورزش جزء محبوب‌ترین معلمان بودند، هنوز هم به همین صورت است. تفاوتی بین آموزش‌های یک معلم دینی و ریاضی با معلم ورزش وجود ندارد و همان مختصر آموزش‌ها در دوره تربیت‌معلم به همه آموزش داده می‌شود و دلایل اینکه بچه‌ها زنگ ورزش را بیشتر دوست دارند، به این خاطر است که آزادی عمل بیشتری دارند و به‌اصطلاح عامیانه دانش آموزان؛ «معلم ورزش به آن‌ها گیر نمی‌دهد»، اما در سایر دروس، نظم‌پذیری را با قبرستانی کردن محیط برابر گرفته‌ایم و اگر از یک کلاس درس، مقداری سروصدا به بیرون درز کند، آن را نشانه ناتوانی معلم در اداره کلاس می‌بینیم. طبیعتا شیوه‌های تربیت باید با گذشته متفاوت باشد. درگذشته معلمان سختگیری بیشتری داشتند و انتظارها مبتنی بر اطاعت‌پذیری و سکوت مطلق بود. در حال حاضر این موضوع کمتر شده اما همچنان جو غالب همین است و گویی که دانش آموزان باید مثل مجسمه بنشینند و متأسفانه برخی از معلمان ما آن‌ها را در شکل خمیری می‌بینند که هر طور تمایل داشته باشند، می‌توانند شکل بدهند و از طرفی معلم علوم و ریاضی انتظار دارند همه دانش آموزان در این دروس نابغه باشند، در سایر دروس نیز این مسئله مصداق دارد، درحالی‌که به تفاوت فردی دانش آموزان توجه نمی‌شود. طبیعتا دانش آموزان نیز از چنین محیطی که شخصیت، استعداد و علاقه‌مندی‌هایشان نادیده گرفته‌شده، فراری‌اند.»
این مدیر مدرسه متأسف است از اینکه آموزش‌ها در تربیت‌معلم ارتقاء خاصی نیافته و لاک‌پشتی در حال حرکت است و تفاوت در شیوه‌های برخورد، صرفا ناشی از ارتقاء سطح دانش و فرهنگ عموم مردم است که معلمان ما هم جزئی از این فرهنگ‌اند. در دوره ما این اصطلاح بسیار رواج داشت که والدین خطاب به معلم می‌گفتند، «گوشت این بچه برای شما استخوانش برای ما!» به این معنا که کتکش بزنید، آن زمان نسبت به کتک خوردن و توهین و تحقیر دانش آموزان در مدارس حساسیتی وجود نداشت، اما در حال حاضر این حساسیت در خانواده‌ها و میان معلمان وجود دارد و بالاخره معلم هم جزئی از این جامعه است. البته نمی‌خواهم بگویم این مسائل صفر شده اما نسبت به دهه شصت بسیار کمتر شده است. 
علیپور دراین‌باره که چقدر مشکلات معلمان و عدم پاسخگویی به مطالبات سبب شده آستانه تحمل آن‌ها کاهش یابد و مبتنی بر شیوه تربیتی روز حرکت نکنند، می‌گوید: «فکر می‌کنم این عامل، دورترین دلیلی است که می‌توان از آن نام برد. ضمن آنکه در میان تمامی گروه‌ها و صنف‌ها این بی‌تفاوتی نسبت به حقوق ارباب‌رجوع دیده می‌شود. بنابراین برآورده شدن مطالبات مالی و رفع تبعیضی که معلمان به‌حق انتظار دارند، آخرین و دورترین احتمال است و همچنان معتقدم که در دوره تربیت‌معلم و اشتغال معلم‌های ما، دوره‌های آموزش و بازآموزی شیوه‌های برخورد و تربیت جدی گرفته نمی‌شود. اگر بر این مقوله به‌صورت جدی‌تری متمرکزشده و افراد خاطی و کسانی که بادانش آموزان برخورد فیزیکی می‌کنند، مؤثرتر تنبیه شوند، وضعیت بسیار متفاوت خواهد بود. ضمن آنکه باید به قانون تنبیه و پاداش توجه شود و اگر معلمانی که برخورد معقولانه‌ای بادانش آموزان دارند، بیشتر دیده‌شده و مورد تحسین قرار بگیرند، همان معدود مواردی که گاهی در شبکه‌های اجتماعی از برخوردهای بد می‌بینیم به‌مراتب کمتر می‌شود. اما درهرصورت حقوق کم معلم و درگیری‌های ذهنی او، مثل تفاوت‌های فردی تمامی افراد در جامعه است و ما انتظار نداریم وقتی سوار تاکسی می‌شویم، راننده تاکسی به خاطر قیمت گران بنزین، دق‌ودلی‌اش را سر مسافر خالی کند و از مغازه‌دار انتظار نداریم، به خاطر مالیات سنگینی که برایش بریده‌اند، دق‌ودلی‌اش را سر ما خالی کند، طبیعتا این انتظار وجود ندارد معلمان که در فرهنگ ما، الگوی تربیتی قلمداد می‌شوند، به خاطر کمی حقوق و مزایا، برخوردهای بدی بادانش آموز داشته باشند. اگر قرار است معلم ما اعتراض خودش را نسبت به اجحاف حقش نشان بدهد، دانش‌آموز که تقصیری ندارد.»
|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای شیوه تربیت پاشنه آشیل نظام آموزشی بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.