غلبه رفاه و توسعه بر محرومیت
گروه اجتماعی-نادیا احمدی
با نگاهی گذرا به مجموعه اقدامات و کوششهایی که در جهت محرومیتزدایی و پیشرفت کشور در عرصههای مختلف صورت پذیرفته و مقایسه وضعیت کشور با قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی، هر ناظر منصفی به حرکت پیگیر و مستمر انقلاب اسلامی در راستای محرومیتزدایی اذعان دارد.
پس از انقلاب، یکی از مهمترین اولویتهای نظام اسلامی، رفع محرومیت بود و دراینارتباط، دستگاهها و مجموعههایی همچون کمیته امداد امام خمینی(ره) و ستاد اجرایی فرمان امام و جهاد سازندگی و بنیاد مستضعفان مأموریت یافتند تا گرد محرومیت را از چهره کشور بزدايند و در این مسیر، توفیقات فراوانی کسب کردند. اما در قانون اساسی هم که بر پایه مبانی و اصول اسلام شکلگرفته و منشور نظام و مبنای حرکت کشور محسوب میگردد رفع تبعیض ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینههای مادی و معنوی و پیریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار وبهداشت و تعمیم بیمه از اهداف دولت جمهوری اسلامی برشمرده شده و دولت موظف است همه امکانات خود را برای تحقق آن بکار بندد ( قانون اساسی ،اصلسوم ) در این میان نقش رهبری نظام و هدایتها و پیگیریهای مستمر ایشان در این جهت ، نقش محوری و مهمی بوده و امام خمینی(ره) با ابتکار تأسیس کمیته امداد و بنیاد مستضعفان از همان آغاز شکلگیری نظام جمهوری اسلامی توجه ویژه به این مسئله را نشان داده و همواره بر آن تأکید نمودند و وصیتنامه الهی سیاسی ایشان و توجه به رعایت حال محرومان و مستضعفان بهخوبی گویای دغدغه ایشان در این مورد است. مقام معظم رهبری نیز همواره بر توجه به اقشار محروم جامعه تأکید نموده و تمامی دولتها را به توجه به این امر و تلاش در این جهت رهنمون ساختهاند. ایشان جهتگیری کلی سیاستهای دولت را تأمین منافع طبقات محروم جامعه دانسته و مهمترین مسئله نظام را رفع فقر و محرومیت معرفی نمودند و فرمودند : مهم این است که جهت کلی سیاستهای ما در همه این مراکز«مجلس و دولت وقوع قضائیه» بایستی تأمین و حفظ منافع طبقات محروم و مستضعف باشد . (منشور دولت اسلامی، بازخوانی مواضع و انتظارات مقام معظم رهبری از قوه مجریه ، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر ، ۱۳۸۴، ص ۸۷ دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام ۱۴ آذر ۶۹)مهمترین مسئله دستگاه ما و نظام جمهوری اسلامی همان چیزی است که همه ما به آن معتقدیم و بارها گفتهایم یعنی کوشش برای رفع فقر و محرومیت در جامعه و حمایت و کمک به طبقات مستضعف و محروم ( منشور دولت اسلامی، ص ۸۹ سخنرانی در دیدار با اعضای هیئتوزیران، ۳ شهریور ۷۰) البته روشن است که هنوز تا رفع کامل محرومیت از چهره کشور و رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم که با تلاش مسئولان نظام و همراهی مردم دستیابی به آن دور از دسترس نیست.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: ۱۰۰۱۱۵۳۴۹/۱)
یکی از دستاوردهای ۴۳ سالگی انقلاب اسلامی، بهرهمندی بسیاری از روستاها از نعمت آب آشامیدنی سالم، برق، راه و مدرسه است درحالیکه قبل از انقلاب اسلامی بسیاری از روستاها و مناطق کشور در محرومیت کامل به سر میبردند. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تنها ۵۱ درصد از مردم به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشتهاند و تنها ۱۵ شهر با ۲ هزار و ۸۰۰ مشترک از سیستم فاضلاب برخوردار بودهاند و در این میان فقط ۱۱ و ۸ درصد از مردم روستانشین کشور میتوانستند از نعمت آب استفاده کنند.
در کنار این موضوع زیرساختهای خدماتی و بهداشتی در مراکز شهری و روستایی اسفبار بود. در همین حاشیه پایتخت زاغهنشینان برای تأمین مقدار آب شرب با مشکل مواجه بودند و عمده مراکز شهری در ایران آب موردنیاز خود را از چشمهها و قناتها تأمین میکردند.
دسترسی ۹۹/۷ درصد روستاها و تمام جمعیت شهری كشور به برق
حال بعد از گذشت ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی کارنامه ایران در تأمین امکانات رفاهی در مناطق مختلف کشور قابلقبول بوده و حتی در بسیاری از حوزهها ازجمله آبرسانی و برقرسانی به نقاط کشور توانسته بهترین توفیقات را به دست بیاورد.
ایجاد روشنایی به وسعت همه ایران، ارمغان بزرگ انقلاب اسلامی برای مردم است و توسعه صنعت برق در ۴۳ سالگی انقلاب تا جایی پیش رفته كه ایران را به یكی از كشورهای پیشرفته در این بخش تبدیل كرده است. قبل از انقلاب اسلامی، كشور با كمبود تولید برق مواجه بود و ازنظر برخورداری از ظرفیت تولید نسبت به سایر كشورها عقبتر به شمار میرفت و هیچ صادراتی در حوزه برق از ایران انجام نمیشد. از سوی دیگر بهرغم ظرفیت بسیار ایران در انرژیهای تجدید پذیر ازجمله انرژیهای خورشیدی و بادی، نسبت به بهرهبرداری از این ظرفیتها اقدامی صورت نگرفته بود.پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اتكا به ظرفیتهای داخلی، تحولی شگرف در صنعت برق رخ داد بهطوریکه در چهل وسه سالگی انقلاب اسلامی، همه نقاط كشور به برق متصل هستند، صادرات برق به كشورهای همجوار انجام میشود، چندین نیروگاه انرژی تجدیدپذیر برای تولید برق در نقاط مختلف كشور ایجادشده و ایران در صنعت برق خودكفا و در بسیاری از شاخصها از كشورهای اطراف جلوتر است. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ظرفیت تولید برق در نیروگاههای كشور سالانه حدود هفت هزار مگاوات بود اما هماکنون ظرفیت تولید نیروگاهها حدود ۸۰ هزار مگاوات است به این معنا كه از ابتدای انقلاب اسلامی تاكنون ظرفیت تولید نیروگاههای كشور بیش از ۱۱ برابر افزایشیافته است.
قبل از انقلاب اسلامی، چهار هزار و ۳۶۷ روستا دارای برق بودند كه این رقم اكنون با افزایش ۱۳۰ درصدی به ۵۷ هزار و ۲۰۰ روستا رسیده است و هماکنون ۹۹/۷ درصد روستاهای كشور و تمام جمعیت شهری كشور دارای برق هستند. اكنون ۲۵۰ هزار كیلومتر از شبكه برق كشور روستایی است كه این حجم خدمترسانی در جمهوری اسلامی قابلمقایسه با قبل از انقلاب نیست.
۹۵ درصد مردم ایران گاز دارند
گازرسانی به شهرها و روستاهای کشور که باهدف توزیع عادلانه بهرهمندی از منابع ملی، بعد از انقلاب اسلامی در دستور کار دولتها قرار گرفت، در طی ۴۳ سال گذشته از عمر بابرکت انقلاب، با شدتها، ضعفها ، فرازها و نشیبهای بسیار که ناشی از شرایط داخلی، منطقهای و حتی در برخی مقاطع، تحت تأثیر شرایط جهانی بوده، علیرغم فشارهای بیرونی و مشکلات درونی، با استمرار فعالیتها و تلاش شبانهروزی متخصصان داخلی صنعت گاز کشور ادامه یافته و امروز در شرایطی هستیم که ایران با در اختیار داشتن ۳۹ هزار و ۶۵ کیلومتر خطوط لوله فشارقوی انتقال گاز، ۸۳ ایستگاه تقویت فشار گاز، ۲۹۶ دستگاه توربوکمپرسور و دیگر تأسیسات گازی در خاورمیانه ازلحاظ حجم تأسیسات صنعت گاز بینظیر است.
تا امروز به ۱۱۷۳ شهر کشور گازرسانی شده و ضریب گازرسانی به شهرهای ایران به ۹۷ درصد رسیده است. درواقع، ۹۷ درصد جمعیت شهری ایران از نعمت گاز طبیعی برخوردارند..
همچنین در حال حاضر تعداد روستاهای بهرهمند از نعمت گاز به ۲۸ هزار و ۹۱۶ روستا رسیده است و ضریب گازرسانی روستایی ایران با گازرسانی به این تعداد روستا، هماکنون ۷۹ درصد است.
با احتساب تمامی شهرنشینان و روستائیان کشور، درمجموع ۹۵ درصد جمعیت ایران از نعمت بهرهمندی از شبکه سراسری گاز و دسترسی به گاز طبیعی در منازل مسکونی خود برخوردارند.
حذف حلبیآبادها و آلونکنشینی
زاغهنشینی، آلونکنشینی و حلبیآباد واژگانی هستند که در دوران قبل از انقلاب، کاربرد فراوانی داشتهاند. پايين بودن سطح بهداشت عمومی و سلامتی این محلات نیز قابلتوجه بوده و افراد ساکن در این محلات، فاقد بهداشت عمومی و خصوصی در حد واندازه استانداردهای جهانی و حتی ملی بودهاند. انباشت زبالهها و عدم جمعآوری آنها، جريان فاضلاب منازل در کوچهها و عدم دفع بهداشتی آن، آلودگیهای صوتی و آلودگی هوا و غيره در اين محلات کاملا قابلمشاهده بوده است.
متأسفانه نداشتن شغل رسمی و درآمد كافی اكثر این خانوادهها دردی مضاعف را برای جامعه به همراه داشته، آنها فاقد شغل رسمی برای تأمین معاش خود بودهاند و چون اين افراد عموما فاقد مهارت وتخصص و سرمایهگذاری بودهاند به مشاغل كاذب مثل دستفروشی، گلفروشی، فال فروشی و حتی تكدی گری، زباله دزدی، خریدوفروش مواد مخدر و مشروبات الكلی روی میآوردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، ساماندهی حلبیآبادها تبدیل به یکی از اولویتهای اصلی انقلاب اسلامی شد و بهاینترتیب بود که در همان سالهای اولیه تمامی زاغهنشینیها و حلبیآبادها از فضای عمومی کشور رخت بربستند و به همت نهادهای انقلابی تازه تأسیسی همچون کمیته امداد امام خمینی(ره) و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و بهویژه حساب ۱۰۰ حضرت امام که بهمنظور امر خانهسازی برای محرومین و مستضعفین ایجادشده بود کلیه این حلبیآبادها تعطیل و شهرها رنگ و بوی دیگری گرفتند.
سید محسن طباطبایی مزدآبادی، دبیر انجمن علمی اقتصاد شهری ایران با اشاره به اینکه برنامههای رژیم پهلوی در سالهای ۵۷ تا ۴۰، منجر به تضعیف روستاها شد، تبیین میکند: سیاستهایی همچون اصلاحات ارضی، توسعه صنایع بزرگ در شهرها و رشد سرمایهداری موجب مهاجرتهای گسترده از روستاها به سطح شهرها شد که درنتیجه رشد زاغهنشینی و حاشیهنشینی در کلانشهرها را بهطورجدی در پی داشت. در سال ۱۳۳۵ تهران حدود ۱/۵میلیون جمعیت شهری داشته است که در سالهای ۱۳۴۵ به بیش از ۲/۵میلیون رسیده است، در سال ۱۳۵۶ نیز این رقم به حدود ۴/۵ میلیون رسیده که نشان از رشد سریع شهرنشینی در پایتخت دارد.
دبیر انجمن علمی اقتصاد شهری ایران، بابیان اینکه در این دوره بیش از هزار روستا تخریب و یا فاقد سکنه شدند، میگوید: در این دوره و به دلیل فقدان برنامههای توسعهای عدالتمحور از یکسو درآمدها بهطور مستقیم به سمت شهرهای بزرگ و بهویژه پایتخت سرازیر میشد و از سوی دیگر فقدان امکانات در روستاها بیداد میکرد.
بهبود وضعیت عدالت آموزشی
طبق آمارها در سال ۵۳ تنها نزدیک به ۴۰ درصد کودکان روستایی امکان استفاده از امکانات و آموزش دولتی را داشتهاند درحالیکه همین آمار برای کودکان ساکن در شهر بیش از ۹۰ درصد بوده است که نشان از میزان توزیع ناعادلانه فرصتهای آموزشی است. در حقیقت فرصتهای تحصیلی فراهم نبوده و بسیاری از دانشآموزان ادامه تحصیل نمیدادند چراکه دسترسی به مدرسه وجود نداشت، ساکنان بسیاری از روستاها بهدلیل نبود امکانات و فضاهای آموزشی به شهرها مهاجرت میکردند تا فرزندانشان را به مدرسه بفرستند همچنین در بعضی از مناطق بهدلیل عدموجود مدرسه، دانشآموزان در چادر یا کپر درس میخواندند. البته کماکان در برخی مناطق، مدارس فرسوده وجود دارد اما در سالهای قبل از انقلاب در بسیاری از مناطق، مدرسه بهصورت یک ساختمان که دانشآموزان بتوانند در آن درس بخوانند، وجود نداشت. همچنین دانشآموزان از امکانات اولیه بهداشتی محروم بودند و مربی بهداشت در مدارس وجود نداشت که باعث میشد سلامت دانشآموزان درخطر باشد. فعالیت های آموزش وپرورش در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با محوریت توسعه عدالت آموزشی و افزایش پوشش تحصیلی در مناطق محروم به ویژه آموزش دختران سامان دهی شد. وزارت آموزش وپرورش برای افزایش پوشش تحصیلی در مناطق محروم و صعب العبور با تاسیس مدارس تک دانش آموز و بعضا کم دانش آموز و همچنین تشکیل کلاس های چند پایه توانست علاوه بر رشد نسبت حضور دختران به کل دانش آموزان از ۱۰ درصد سال ۵۷ به ۴۹ درصد در سال ۹۷، نرخ پوشش تحصیلی در دوره ابتدایی را نیز از ۶۲ به حدود۹۸٫۶ درصد، در دوره اول متوسطه«راهنمایی سابق» از ۳۱٫۲ به ۹۳٫۴ درصد و در دوره دوم متوسطه از ۱۷٫۴ به ۸۰٫۲۴ درصد برساند و سهم بزرگی در تحقق عدالت آموزشی در طول چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشته باشد.
بررسی وضعیت سواد کشور نیز در سرشماری ۱۳۵۵ نشان می دهد که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، عزم جدی و اقدام مستمری درخصوص سوادآموزی صورت نگرفته است، به طوری که شاخص درصد بی سوادی در جمعیت ۶ ساله و بالاتر کشور در سرشماری مذکور ۵۲٫۵ درصد بوده است و قدر مطلق بی سوادی در این جمعیت بالغ بر ۱۴ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر شمارش شده است.
یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و با توجه به اهمیت و ضرورت سوادآموزی، به فرمان امام خمینی(ره)، در دیماه ۱۳۵۸ نهضت سوادآموزی تأسیس شد. در اولین اساسنامه نهضت سوادآموزی، هدف از تشکیل این نهاد از بین بردن بی سوادی در کشور اعلام شد براین اساس سازمان نهضت سوادآموزی توانسته با اجرای طرح ها و برنامه های مختلف وضعیت سواد را در کشور ارتقا دهد به طوری که درصد بی سوادی در سرشماری سال ۱۳۹۰ به میزان ۱۴٫۴ درصد بوده است و در مقایسه با سال ۱۳۵۵ حدود ۳۸٫۱ درصد کاهش یافته است و قدر مطلق بی سوادی به کمتر از ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر تقلیل یافته است و اگر این وضعیت را با برآورد سال ۱۳۹۷ مورد بررسی قرار دهیم درصد بی سوادی به کمتر از ۱۱ درصد و قدر مطلق بی سوادی به کمتر از ۹ میلیون نفر رسیده است؛ و ازاین رو آموزش و پرورش در حوزه سوادآموزی، در باسواد کردن میلیون ها نفر از کسانی که از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، موفقیت چشمگیری داشته است.
دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه بهداشت و سلامت
امروز شهرهای ایران از منظر رفاهی، زیرساختها و تأسیسات، بهداشت و درمان، خدمات شهری و … قابلمقایسه با دوران پیش از انقلاب نیست. براساس آمار، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در حوزههای مختلف ازجمله بهداشت و سلامت، پیشرفتهای فراوانی حاصل شد که نسبت به دوران حاکمیت رژیم پهلوی از رشد کمی و کیفی فراوانی برخوردار بود. بهبود وضعیت سلامت عمومی شهروندان، افزایش سطح امید به زندگی و کاهش مرگومیر ازجمله مواردی است که نشاندهنده رشد و پیشرفت در حوزه سلامت است. شاخص امید به زندگی در سال ۱۳۵۷ پنجاه وپنج سال بوده است در حالی که در حال حاضر بر اساس آمار مراکز تحقیقات معتبر این شاخص برای زنان به ۷۹ سال و برای مردان به ۷۵ سال رسیده است.درحالیکه بعد از پیروزی انقلاب ٨ سال درگير جنگ بوديم اما شاخص اميد به زندگی در سال ١٣٦٧ به۵/۶۱سال رسيده است. يعنی در ١٠ ساله اول بعد از پیروزی انقلاب ١٠ سال اميد به زندگی ايرانيان بيشتر شده است. فرشاد مؤمنی،(انقلاب اميد به زندگی ايرانيان را افزايش داد.)
با پیشرفت پزشکی و نظام سلامت در جمهوری اسلامی ایران، علل مرگومیر کمتر شده و فوت ناشی از بیماریهای واگیردار و مشکلات بارداری و زایمان در ایران کاهشیافته است. افزایش خدمــات بهــداشتی در جمهوری اسلامی ایران، موجب تغییر در ترکــیب مرگومیر و دگــرگونی در ترکیب بروز بیماریها شده است. (محسن عباسی اصل و دیگران، «خوشهبندی استانهای کشور بر اساس شاخصهای سیمای سلامت»، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی اسلام، دوره۲۰، شماره چهارم، زمستان۱۳۹۱، ص ۳)
شاخص مرگومیر خام در کشور ایران بر اساس آمارها از ۱۳ نفر به ازای هر ۱۰۰۰ تولد زنده در سالهای ۱۳۵۴-۱۳۴۹ به رقم ۵ نفر در سالهای ۸۹-۱۳۸۴ کاهشیافته است. براساس مطالعات انجامشده، کاهش عمومی در مرگومیر کودکان طی چهار دهه اخیر رقم خورده است. (فیروز امانی و دیگران، «روند تغییرات علل عمده مرگومیر در ایران طی سالهای ۸۸-۱۳۵۰»، مجله علمی دانشگاه علوم پزشكیگرگان، دوره دوازدهم، شماره چهارم، زمستان۱۳۸۹، ص ۸۵)
گسترش شبکه بهداشت عمومی منجر به کاهش فراوان مرگومیر کودکان زیر پنج سال شده که نسبت به دوران قبل از انقلاب، رشد چشمگیری داشته است. براساس گزارش بانک جهانی، در دوران رژیم پهلوی سالانه بیش از ۱۴۰ هزار نوزاد جان خود را از دست میدادند که این رقم در سالیان اخیر به زیر ۲۰ هزار نوزاد کاهشیافته است.
در اواخر رژیم پهلوی حدود ۵۵۸ مؤسسه درمانی با ۵۷۹۲۷ تخت در سطح كشور وجود داشت كه براساس جمعیت كشور آمار نامناسبی محسوب میشد. (حمید رفیعی ، زیرساختهای اقتصادی در ایران ، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۹۸)
این در حالی است که در دهه چهارم انقلاب اسلامی، مراقبتهای بهداشتی اوليه با ارتقای پوشش ۱۰۰ % جمعيت شهری و بيش از ۹۴ % جمعيت روستايی كشور همراه بوده است. درعینحال، ايجاد نظام شبكه بهداشتی- درمانی بهعنوان يك الگوی جهانی با بيش از ۱۸هزار خانه بهداشت و ۵ هزار مركز بهداشتی- درمانی به وقوع پیوسته است. (مركز روابط عمومی و اطلاعرسانی، مروری بر دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه نظام سلامت، تهران، وزارت بهداشت، بهمن۱۳۹۲،ص ۱)
این مراقبتها از طریق ارتقا تعداد مراکز درمانی و بیمارستانها به وجود آمده است و در همین راستا میتوان توزیع بیمارستان در استانهای مختلف و رعایت عدالت بهداشتی در تمامی نقاط کشور را مشاهده کرد. (وزارت بهداشت، کارنامه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در طی برنامه پنج سال اول توسعه (۱۳۷۱-۱۳۶۷) و مقایسه آن با وضعیت موجود در سال ۱۳۵۷، تهران، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ۱۳۹۷)
درصورتیکه سال ۱۳۵۷، تنها ۳۷ درصد شهرهای کشور دارای بیمارستان بودند، این رقم هماکنون به بیش از ۹۴ درصد رسیده است. هماکنون تعداد بیمارستانهای فعال کشور و تخت بیمارستانی ثابت به ترتیب ۹۱۰ و ۱۴۸ هزار است. درحالیکه در سال ۱۳۵۷ این ارقام ۵۵۶ و ۵۶ هزار بوده است.
در دوران پهلوی برای سراسر جمعیت ۳۶ میلیونی ایران به وسعت تمام شهرهای کشور فقط تعداد محدودی پزشک وجود داشت و روستاهای کشور تنها با ۱۵۰۰ مرکز بهداشت درمانی روستایی بدون پزشک و متخصص رنج میبرد. (حجت سلیمان دارابی، «انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟»،فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره۵، ص ۱۰۹)
پیش از انقلاب اسلامی در کل کشور، تنها ۵ هزار و ۸۹۰ متخصص وجود داشت که ۶۸ درصد آنان در تهران بودند، اما در حال حاضر بر اساس آمار نظام پزشکی، دارای ۷۸ هزار نفر پزشک عمومی، ۳۶ هزار نفر پزشک متخصص و فوق تخصص، ۲۴ هزار نفر دندانپزشک عمومی و ۲ هزار نفر دندانپزشک متخصص هستیم. پینوشت: این مطلب برمبنای گزارش خبرگزاریهای تسنیم، مهر، ایرنا و پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهیه و گردآوریشده است.
مناطق محروم , نادیا احمدی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.