حماسه سلیمانی از سرداری تا شهادت
عبدالحمید فاطمی تبار
در بین همه دلهرهها و ترسها و ناامیدیهای نگرانکنندهای که در این اوضاع فرهنگی و خصوصا اقتصادی کشور برای همه علاقهمندان نهضت اسلامی ایجاد میشود، مهمترین دلگرمی، اعجاز خون حاج قاسم است که کار خودش را کرده و بهطور واقعی جریانساز شده است. گویا در بین نگرانیهای ما برای آیندهای مبهم و مسیری پراضطراب این آیه نازلشده است: «يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ؛ پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!» اما چگونه ممکن است قتل شخصیتی همچون سردار سلیمانی، آنطور که دشمن میخواست ما را ناامید نکرد و برعکس، غرق در غرور و امید و عزت شدیم؟ آری شهادت یک عزیز، سرور را از بین میبرد اما غرور میآفریند. چرا شهید سلیمانی از سردار سلیمانی قدرتمندتر است؟ ما معتقدیم دشمن در ترور سردار دلها، اشتباهی محاسباتی مرتکب شد. حماقتی که اگر پیش از انجامش خوب چرتکه میانداخت، از او سر نمیزد. چه هزینه سنگینی کرده بود استکبار جهانی که باورهای مردم را سست کند. آنها را نسبت به نهضت خمینی و حتی به ذات کشور خودشان بددل و بدبین کند. آنها را از قهرمان داشتن تهی سازد و نماد دینداری، انقلابی بودن و ایرانی بودن را انسانهای فاسد، بیمسئولیت و بعضا خائن جا بیندازد. اما دشمن ناگهان روی همه هزینههایش با دست خود خط بطلان کشید و برای مردم قهرمانی چون سلیمانی را علم کرد. حالا سلیمانی یک سند است. سندی خدشهناپذیر که حقانیت انسان تراز انقلاب اسلامی را نمایش میدهد. وجود نفس زکیه و شخصیت سراسر صدق و اخلاص سردار، نشان میدهد مکتب ما در عمل میتواند انسان خودش را بسازد و میسازد.
دشمنان در مورد ابیعبدالله علیهالسلام هم دقیقا همین اشتباه را مرتکب شدند و درحالیکه فکر میکردند سیدالشهدا با قتل و حذف فیزیکی از بین رفتنی است اما طولی نکشید که سربلند کردند و دیدند همه زمینها تبدیل به کربلا شده و همه روزها تبدیل به عاشورا. چشمباز کردند و دیدند از گوشه گوشه ممالک اسلامی، یا نوای عزا و گریه وا حسینا بالا میرود یا شمشیرهای برهنه یالثارات الحسین. چقدر دستگاه اموی تلاش کرده بود که بگوید علی بد است و مظلومیت اهلبیت چه خوب حقانیت آنان را ثابت کرد. اکنون نیز، سیل خروشان عشق و دلدادگی به مکتب حاج قاسم تمام بساط دشمن را با خودش بُرده و خواهد برد! بهراستی رمز ماندگاری این خون جریان ساز چیست؟ در کجای دنیادیدهاید که مردم کشوری، پیکر فرمانده نظامی کشور دیگر را روی دست بگیرند و تشییع مطلقا در تاریخ و جغرافیا بینظیر برای او انجام دهند و آحاد مردم آن کشور فریادهای مرگ بر آمریکا و شعار انتقام سخت و مطالبه نبرد و سیلی زدن به ظالم سر بدهند؟! دشمن گمان میکند حاجقاسم تنها در فرودگاه بغداد تکهتکه شد، اما در حقیقت، حاجقاسم در میان مردم تکثیر شد و تقسیم شد! دشمن حاج قاسم را ضربدر میلیون کرد، به توان ملت رساند و با امت جمع کرد. دشمن خونی که در وجود حاجقاسم جریان داشت در رگهای میلیونها انسان جاری ساخت. هیهات از حکمت الهی که حق را میتوان شاخ و برگ برید، اما نمیتوان ریشه سوزاند! آری سلیمانی اربا اربا شد؛ هر تکهای از وجودش در روح جان آدمها بهسان قلبی میتپد.
جنس خون حاج قاسم معمولی نبود، بلکه یک خون جریانساز بود. از جنس خون گلوی ابیعبدالله علیهالسلام و فرق شکافته امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بود. دشمن فکر میکرد میتواند اراده پولادین حاج قاسم را بشکند اما جریان حاج قاسم همه جریانها را در خودش هضم کرد. چپ و راست و داخلی و خارجی همه زیر پرچم ولایت، متحد و یکدل شدند. خداوند متعال جریان محبت حاج قاسم را در دلهای مردم انداخت: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد!»
وقتی ایمان و عمل با اخلاص همراه باشد این عشق و محبت هم در دلها انداخته خواهد شد. هنگامیکه مقام معظم رهبری برای تسلای خانواده حاج قاسم در منزل شهید حضور پیدا میکنند فرمودند: اگر اخلاص نباشد اینجور دلهای مردم متوجه نمیشود. دلها دست خداست. این نشاندهنده این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت.
با همه این تحولات، به برکت خون این سردار سرافراز، جبهه مقاومت بااقتداری روزافزونتر، سر جای خود محفوظ است. البته نمیتوانیم انکار کنیم که دشمن با شهادت چنین مالک اشتری ضربه سنگینی به جبهه مقاومت زده است. بههرحال، ممکن است این سؤال در اذهان باشد که با نبود حاج قاسم آیا این خلأ پر شدنی است؟ خداوند متعال در سوره مبارکه ابراهیم به این سؤال پاسخ داده است:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ؛ آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه»
(و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!» خداوند متعال جریان حق را به یک درخت طیب و پاکیزهای تشبیه میکند که ریشهای ثابت دارد؛ «أَصْلُهَا ثَابِتٌ». یعنی متزلزل نیست و با باد و توفان از جا کنده نمیشود.
از سوی دیگر، شجره خبیثه که خداوند متعال فرموده است: «وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ؛[۵] (همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد.» یعنی فقط برای خود، هیکل و جثهای عظیم درست کرده است؛ مثل آن ملوانهای آمریکایی که وقتی توسط نیروهای سپاه پاسداران دستگیر شدند باوجودآن همه تجهیزات مدرن و بدنهای ورزیده از ترس رزمندگان اسلام خودشان را خیس کرده بودند!
حال این شجره طیبه، یک تشکیلات قوی و مستحکم ریشهدار است که اگر شاخهاش را هم بشکنی نهتنها این تشکیلات ضربه نمیخورد؛ بلکه از همان نقطه دوباره چند شاخه جوانه میزند. یعنی با رفتن یک فرمانده، فرماندههای دیگری جایگزین خواهد شد. بنابراین، یک ویژگیاش این است که شاخه و برگش آسمانها بالا رفته و همواره در اوج اقتدار و بالندگی است: «وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ» به همه عالَم سربرآورده و همواره در حال ثمردهی است: «تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛ هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)!»
اگر یک میوهای از آن قطع و چیده شود بلافاصله میوه دیگری جایگزین آن خواهد شد. خداوند متعال این مثل را برای ما میزند، یعنی ای مردم اگر میوه درخت منِ خدا را چیدند نگران نباشید. منِ خدا باغبان آن درخت هستم. من میدانم این درخت تنومند توحیدی و ولایی چه ریشه عمیقی دارد. بلافاصله میوه دیگری جایگزین میکنم. بله حاج قاسم و حاجقاسمها ثمره و میوه شجره طیبه انقلاب اسلامی ما هستند.
ریشه این شجره، ولایت است. اصل ثابت ما، ولایتفقیه است که متصل است به ولایت حضرت محمد مصطفی و اهلبیت طاهرین آن بزرگوار! بنابراین، تهدیدها و توطئهها و نیشها و طاغوتها، نمیتوانند آن را از پای دربیاورند و اگر در روایات، این درخت به پیامبر و اهلبیت او علیهمالسلام تفسیر شده، به خاطر همین است که دین محمد صلیالله علیه و آله و راه اهلبیت طاهرینش در برابر آنهمه دشمن، رو به گسترش است و روزی عالمگیر خواهد شد.
حال سؤال اینجاست که سهم ما در این جریان خروشان شهدا چیست؟ آیا ما هم میتوانیم جریانساز باشیم؟ ما که فرمانده نیستیم. درجهای نداریم. کاسبیم، دانشجوییم، طلبهایم یا معلم هستیم. ما چطور میتوانیم جریانسازی کنیم؟ پاسخ این است که، شهدا اگر جریان ساز شدند قبل از شهادت در جریان بودند؛ جاری و ساری بودند. در سیل پا بهپای مردم، در اردوهای جهادی با محرومین، در اقتصاد مقاومتی با تقویت تولید و حمایت از کالای ایرانی، در انتخابات با انتخاب صحیح و در راهپیماییها با حضور درصحنه و… این مسیرها که بر ما بسته نیست! خودمان را در مسیر جریان قرار بدهیم و در مسیر شهدا خدمت کنیم تا به دریای ولایت متصل شویم.
شهید سلیمانی , عبدالحمید فاطمی تبار
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.