بیهمه چیز همهچیز تمام
گروه فرهنگی
قطار، غول اژدها مانند پر از آهن و ابزار تکنولوژیکی پرسر و صدا، با ابهتی فراوان و در پیش چشم مردم، وارد ایستگاه یک دهکده میشود. ایستگاهی که البته نیست، صرفا جایی که قطار در آن توقف میکند. این غولپیکر آهنین غران و خروشان، چیزی است که دهکده را به بیرون از آن متصل میکند و هر کسی را میتواند در خود داشته باشد. مسافری از تهران یا از دیگر شهرهای بزرگ، برای آدمهایی که تا به حال به شهری چون تهران سفر نکردهاند. قطار، پنجرهای است رو به شگفتی جهان بیرون از محیط محدود و مهجور روستا. قطار این بار برای روستای فیلم «بیهمه چیز» زنی را به تحفه آورده بود که میتوانست برای مردم تهیدست و فلکزده ده، نقش ملکهای بخشنده و بزرگوار را ایفا کند. زنی که زن تراز دوران پهلوی است تا آنجا که عکسش روی مجله زن روز میرود.
«بیهمه چیز» فیلم تحسینشده جشنواره فجر سال۹۹ است. فیلمی پرستاره و شلوغ که از ستارههایش به راستی بازی میگیرد. روستایی که در این فیلم میبینیم از چند جهت عجیب است. مردم آن لهجهای ندارند و تفریبا تهرانی صحبت میکنند. از روستا اسمی نمیبینیم و نمیفهمیم در کدام نقطه جغرافیای ایران قرار دارد. شخصیت آدمهای روستا نیز سادگی کلیشهای روستایی را ندارند. ما در فیلم باور میکنیم که اتفاقات آن دارد در یک روستا رخ میدهد، اما همانگونه که جادوگریهای هری پاتر و اتفاقات داستانهای علمی-تخیلی را باور میکنیم. یعنی فیلم، واقعیت خودش را میسازد که الزاما از واقعیت جهان بیرون از فیلم تبعیت نمیکند. این مقوله به خودی خود، باعث میشود ذهن ما بی اختیار به مقایسه داستان روستای تصویر شده در فیلم و جامعه ایران بپردازد. چند دقیقه ابتدایی فیلم، به شرح تمهیدات و مهیا شدن هیجانآلود مردم روستا، تحت رهبری دهداری که هادی حجازیفر باشد سپری میشود. فیلم در این دقایق، حسابی شلوغ میکند و بخش بزرگی از این شلوغ کردن را حجازیفر بر عهده دارد
تا جایی که برای بیننده جا میافتد قرار است اتفاق مهمی بیفتد. ورود این مهمان، با خودش برکات زیادی برای روستای تهدیست به همراه خواهد داشت. مدرسه، بهداری، معدن روستا و کمکهای دیگر. بعد از سکانسهای شلوغکاری، بانوی اسرارآمیز وارد میشود و مثل ورود هر شخصیت اسرارآمیز دیگری در سینما، ما ابتدا قرار گرفتن پای شخصیت روی پلههای قطار را میبینیم. این البته بعد آن است که چهره بهتزده اهالی روستا که به او خیره شدهاند را دیدهایم. سپس او را از پشت سر میبینیم و نهایتا دوربین به ما افتخار میدهد و چهره هدیه تهرانی بر پرده نقش میبندد. برای دیدن او، چهار نمای مقدماتی دیدیم تا وزن او را برای مردم روستا درک کنیم. چهره لی لی خانم، با تبختر عجیبی همراه است، تبختری که راز آن را در ابتدای فیلم نمیدانیم. از ابتدای فیلم میفهمیم که او با امیرخان که همان پرویز پرستویی باشد، سر و سری دارد چراکه تنها وقتی نام و امضای او را پای نامه دعوت خود به روستا دیده، حاضر شده به روستا آباء و اجدادی خویش قدم بگذارد. گریم پرویز پرستویی، شبیه به گریم او در فیلم «بادیگارد» ابراهیم حاتمیکیا است. حاجحیدر بادیگارد، شخصیتی قربانی بود و در عین حال قهرمان که حقش شناخته نمیشد و به جای تقدیر از او، او را محاکمه میکردند. نوع بازی پرستویی نیز با سنگینی، متانت و استحکام نقش حاجحیدر در بادیگارد شبیه است.
نهایتا شب بذل و بخشش ملکه فرا میرسد. هدیه تهرانی، ملوکانه مینشیند و روی تک به تک زخمهای روستا، دست معجزهآسا و ثروتمند خود را میکشد. او در پاسخ تشکر مردم روستا، میگوید به این روستا بسیار بدهکار است اما برای محقق شدن این کمکها، شرطی دارد که آن را با دهدار در میان گذاشته است. باید یک نفر از مردم روستا به قتل برسد.
از روزی که لی لی خانم این روستا را ترک کرد سالها میگذرد و آن روز، روز متفاوتی بود. عزتی که او اکنون پس از سالها هنگام ورود به روستا داشت، با نوع خروج او از روستا قابل قیاس نیست. زن جافتادهای که امروز همسر یکی از رجال تهران است، روزی دختر زیبایی بوده در روستا که خواهان بسیاری نیز داشته است. از میان این خواستگاران بسیار، یکی از آنها با لی لی سر و سری دارد. او امیر است، پسر خان روستا. شاید مهمترین ویژگی روایی فیلم «بیهمه چیز» داستان زمینهای آن است که هرگز به صراحت بیان نمیشود و از مجموعه دیالوگها، خودمان باید آن را همچون یک پازل تکمیل کنیم. «بیهمه چیز» داستانی است که از دل یک داستان بزرگتر جوشیده، داستانی زیر سایه سنگین گذشته. این یک کلیشه تکرار شونده و قدیمی است که خان روستایی یا پادشاهی منطقهای، دختر یا پسری داشته باشد و حاضر به ازدواج آن دختر یا پسر، با گزینه مورد علاقهاش نشود. «بیهمهچیز» همین سوژه را انتخاب میکند اما به سالها بعد میرود. پدر امیر که خان روستا است، اجازه ازدواج امیر با لی لی را نمیدهد و این در حالی است که لی لی و امیر، قدری عجله کرده بودند. لی لی به عنوان زنی گناهکار از روستا اخراج میشود.
در این سالها، تنها لی لی نیست که تغییر کرده و تبدیل به یک زن اشرافی شده، امیر هم طی حادثهای تبدیل به یک قهرمان شده و آن حادثه نجات کارگران از معدن است که چیز زیادی از آن در خلال فیلم نمیفهمیم. اما زخم کهنه لی لی، زخم حیثیت از دست رفته و عصمت دریده شدهاش، میخواهد امیر را کشته ببیند و این تنها راه رهایی مردم از فقر و بیچارگی است. در اینجا داستان فیلم، شبیه به فیلمهای ضد سرمایهداری سالهای اخیر میشود و سیر وسوسه شدن مردم روستا برای کشتن همولایتی محبوبشان روایت میشود. «بیهمه چیز» از این جهت که سیر افول یک شخصیت از قهرمان به قربانی را به نمایش میکشد، بیشباهت با «قهرمان» فرهادی نیست. با این تفاوت که در قهرمان، شخصیت اصلی که ابتدا مورد محبت مردم بود، مورد نفرت آنان قرار میگیرد اما در بیهمه چیز، امیرخان هرگز منفور نمیشود بلکه مردم برای رهایی از بیچارگی و به طمع آب و نان، حاضر به فروش او میشوند. بدون اینکه چیز بیشتری از داستان فیلم بگوییم، اضافه میکنیم که فیلم دوباره با چهره بیاحساس، متبختر، با اعتماد به نفس و استوار لی لی خانم به پایان میرسد؛ با این نفاوت که این بار، رد اشکی بر گونه او، استحکام چهرهاش را همچون ترکی بر دیوار، اندکی مخدوش میکند.
مسعود فراستی، منتقد صاحبنام سینما سال گذشته در میز نقد فیلم سینمایی «بی همه چیز» گفته بود: «این فیلم سومین فیلم محسن قرایی است. از نظر من دو فیلم قبلی قرایی قابل بحث نیستند و فیلمهای ضعیفی به حساب میآیند. این فیلم اقتباسی از نمایشنامه «ملاقات» اثر فردریش دورنمات است که اینجا نامش «بی همه چیز» شده است که به اعتقاد من اصلا عنوان خوبی نیست چراکه «ملاقات» عنوانی به مراتب گویاتر به حساب میآید. ملاقات یا مواجهه؛ «مواجهه» گویای اثر است، مواجهه زن غریبه آشنا با محبوبترین آدم شهر که در نهایت به هم میریزد. در مورد بازی ها باید بگویم که همه بازیگران فیلم خوب بودند. پرویز پرستویی بعد از مدت ها بسیار عالی و درونی بود، آفرین. هادی حجازی فر بی نظیر بود و هدیه تهرانی و باران کوثری.» او همچنین در شماره دهم نشریه فرم و نقد، قرایی را در ساخت این فیلم، کم و بیش متأثر از« دره من چه سبز بود» جان فورد دانست و نوشت که دوست دارد فیلمهای بعدی او را نیز ببیند.
بی همه چیز , پرویز پرستویی , فیلم سینمایی , هدیه تهرانی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.