خانه قهرمان کجاست؟
جواد شاملو
«دو سر برد دو سر باخت» عنوانی نهچندان خوب است برای مستندی خوب، به کارگردانی آزاده مسیحزاده. این مستند در سال ۱۳۹۳ تولید و موفق به کسب دو جایزه شده است. داستان این مستند در شیراز میگذرد. جوانی شیرازی به دلیل عدم توانایی پرداخت مهریه بیش از یکمیلیاردی همسرش، به زندان افتاده است. او که در زندان کارهای مربوط به گچکاری و نقاشی انجام میدهد، روزی برای خرید رنگ از زندان بیرون میآید و ازقضای روزگار، یک کیف زنانه حاوی سیوهفت میلیون تومان پول مییابد، در یک جوب و روبهروی یک بانک. این زندانی که مرد شریفی بود، به بانک این موضوع را اطلاع داد و با نصب کاغذهایی، صاحب پول را به گرفتن آن فراخواند. صاحب پول هم پیش مرد آمد و پولش را گرفت و رفت. در ادامه تیم مستند، به جستجوی صاحب پول میپردازد. مشکل از جایی آغاز میشود که صاحب پول، هیچ رد و نشانی از خود بهجا نگذاشته. جز آنکه میدانیم به ادعای یابنده، زنی بوده به اسم زهرا یعقوبی جستجویی قدمبهقدم و طاقتفرسا که درنهایت در آخرین خانه روستایی کمبرخوردار به نتیجه میرسد. خانواده فقیری که تمام داراییشان رویهم سیوهفت میلیون تومان نمیشود. در پایان آقای شکری، همان یابنده قصه ما، که در سیر ساخت مستند هم گاهی کارگردان را میپیچانده، غیبش میزند و سازندگان مستند پس از ۱۰ ماه میفهمند او به دلیل بدهی، دوباره در زندان است. این مستند که… چی؟ گفتید این داستان برایتان آشنا است؟ آن را همین تازگیها بر پرده سینماها دیدهاید؟ آنهم نه در یک مستند، که در فیلمی به کارگردانی اصغر فرهادی؟ چقدر عجیب. جالب است که یک کارگردان باتجربه از مستند یک فیلمساز جوان بهره گرفته و حتی شاید بتوان گفت اقتباس کرده. خوب پس در این صورت، حتما جایی در تیتراژ آغازی یا پایانی فیلم به این مستند اشارهشده، مگر نه؟ نه؟ هیچجا؟ اصلا؟اقتباس، کمترین و محترمانهترین اسمی است که میتوان روی شباهت «قهرمان» فرهادی و مستند «دو سر برد، دو سر باخت» اثر خانم آزاده مسیحزاده گذاشت. بیشک این شباهت آنقدر هست که بشود جایی دستکم در تیتراژ فیلم یا حتی در میان مصاحبههای کارگردان برایش در نظر گرفت. اما فرهادی کوچکترین اشارهای به این ماجرا نکرده است. این مستند در سال نودوسه در ورکشاپ فرهنگی هنری کارنامه ساختهشده و در سال نودوهفت جایزه دو جشنواره را به خود اختصاص داده است. «دوسر برد، دو سر باخت» البته از «قهرمان» جذابتر است. ساختاری مشخص دارد و سؤالی معین. فیلم سه اپیزود دارد که در اولی به معرفی زندانی یابنده پول، در دومی به جستجوی صاحبمال و در سومی با مواجهه با او پرداخته میشود. سؤال این است که بالأخره صاحب این مال که بود و آیا آقای شکری دروغ گفته بود؟ سؤالی که در «قهرمان» هرگز به وجود نمیآید، بلکه سؤال اصلی فیلم مدام عوض میشود. تنها یکی از مسئلههای این فیلم چندپاره این است که صاحب سکهها چه کسی بود. فرهادی البته به روایتهای اینچنین معماگونه علاقه دارد و تعقیب یک پاسخ، چیزی است که در آثار او بارها دیدهایم. از درباره الی گرفته تا جدایی نادر از سیمین و فروشنده، همه حول یک معمایند. اقتباس فرهادی از این مستند، بهشرط رعایت اصول حرفهای نیز میتوانست اتفاق جذابی باشد و در آن صورت هم کسی منکر توانایی این کارگردان نمیشد. اما تاکنون رفتار آقای فرهادی، بیشتر به سرقت شبیه شده تا به اقتباس. اصغر فرهادی بهجای پاسخ به پرسشهای مهم نامهای تند خطاب به اول و آخر حاکمیت نوشته و البته پاسخ کوبندهای هم دریافت کرده. میپرسید چه پاسخی؟ جایزه پشت جایزه از جشن حافظ پاسخی است که اصغر فرهادی درازای بدوبیراه گفتن به حکومت دریافت کرده. گویا نهتنها در جشنوارههای خارجی، که جایزه گرفتن در جشنوارههای داخلی نیز منوط به حمله ارکان سیاسی و اجتماعی کشور است. جایی در مستند «دو سر برد، دو سر باخت» شکری از کارگردان مستند میپرسد: «این مستند را برای داخل میسازید یا برای خارج؟» پاسخ خانم کارگردان زیر لحافی از بوق پنهان میشود اما مهم، حرفی است که شکری، جوانی که برخلاف رحیم سلطانی در قهرمان کمی هفتخط به نظر میرسد، در ادامه میزند: «گفتم اگر برای خارج میسازید، چیزهایی دیگری را هم بگویم…». به نظر میرسد کارگردان قهرمان علاوه بر داستان مستند «دو سر برد، دو سر باخت»، به این جمله از مستند نیز نیمنظری داشته است.
جواد شاملو , فیلم قهرمان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.