ما، کلمات و آیندهای مبهم
گروه فرهنگی
چندی پیش کلیپی در فضای مجازی سرگردان بود و دیده میشد، هرچند نه بهاندازه اهمیت و نه بهاندازه زیباییاش. کلیپ یک برنامه عربی را نشان میداد که در آن مردی متنی را دکلمهوار و از بر میخواند، متنی شدیدا بلیغ و باشکوه. این مرد احمدالعوضی بازیگر مصری است و آنچه میخواند، متن نمایشنامهای مصری با عنوان «ثارالله». این نمایشنامه نیز حکایت جالبی دارد. محسن رضوانی مینویسد: «عبدالرحمن الشرقاوى شاعر و محقق نامدار مصرى و يکی از نويسندگان فیلمنامه فیلم «الرسالة» با كارگردانی مصطفى عقاد، نمايشنامهاى دارد به نام «ثأرالله» كه از دو قسمت الحسين ثائراً – الحسين شهيداً، تشکیلشده است. باوجودآنکه اين نمايشنامه در سال ١٩٦٩ نوشتهشده است، اما تابهحال مجوز قانونی اجرا پيدا نكرده است. انور سادات به خاطر مضمون انقلابىاش با آن مخالفت كرد. دانشگاه الأزهر به بهانه توهين به يزيد در متن اثر، با آن درافتاد. اخوان المسلمين با ادعاى ترويج رافضىگرى، تهديد به آتش زدن سالن كرد. حتی حسنى مبارک هم كه در سال٢٠٠٢ زمزمه خليفه كردن پسرش جمال را مطرح كرده بود، اين نمايشنامه را تعريضى به پروژه معاويهگونه خود پنداشت.»
قسمتی از این نمایشنامه که احمدالعوضی با صدایی پخته و جذاب آن را میخواند اما، در ستایش کلمات است با تعلیلی بسیار زیبا. او میگوید: «هنگامیکه ولید سید ما حسین را احضار کرد تا از او برای یزید بیعت بگیرد، او را گفت: از تو چیزی نمیخواهیم الا یک کلمه. بگو: «بیعت» و بهسلامت به سراغ رسیدگی به فقرا برو… چه چیزی از اینیک کلمه سادهتر؟ آن را بگو و از خونریزی جلوگیری کن. امام در پاسخ به ولید گفت: «کبُرَت الکلمة»! یعنی کلمه بزرگ شد.
بهراستی اینیک کلمه، احتمالا هیچ تغییری در سبک زندگی امام حسین ایجاد نمیکرد و شاید یزید هم دیگر کاری به کار حضرت نداشت. آنیک کلمه بهراستی چه چیزی را در این جهان جابهجا میکرد؟ یک کلمه چه قدرتی که یزید بن معاویه در پی آن خون پسر پیامبر را میریزد و حسین بن علی برای احتراز از به زبان آوردن آن، قید زندگی خود و اهلوعیالش را میزند؟ کلمه چیست که قدرت و مشروعیت حکومت یزید وابسته به آن است و حریت و معصومیت فرزند رسول خدا وابسته به دوری از آن؟ امروز تمام عظمت جهانی حضرت امام حسین بن علی، به نگفتن آن کلمه بازمیگردد و تمام شقاوت و بدبختی یزید، به نشنیدن آن کلمه و اتفاقاتی که پس از نشنیدن آن رقم زد.
به نظر میرسد در این دنیا هیچچیز همچون کلمات، وابسته به وجود انسان نیست. اگر انسانی نباشد، کلمهای نخواهد بود و اگر کلمهای نباشد، انسان با مخلوقات دیگر تفاوتی نخواهد داشت! منظور از کلمه، الزاما تکلم نیست؛ بلکه دستگاه اندیشه و نطق ما وابسته به وجود کلمات است. جهان بر پایه کلمات میچرخد. آنچه بهراستی از آدمها میخواهیم، شنیدن کلمات خوب است که در قالب احترام، محبت و مقولاتی ازایندست تقسیمبندی میشود. آنچه قدرت میآورد کلمه است؛ قدرت ظاهری بدون کلمه کارکردی ندارد. هیچ زورمندی تنها بهزور خود اکتفا نمیکند، بلکه برای یافتن حیثیت و آبرو میکوشد؛ برای پیدا کردن یک کلمه زیبا و یک اسم نیکو برای خود. هیچ بذل و بخششی بدون کلمات معنا ندارد. بخشیدن کل دنیا به یک نفر همراه با توهین به او، حتی اندکی رنگ و بوی هدیه ندارد. هدیههای واقعی زیر چتر کلمات ارزش پیدا میکنند. کلمات بهخودیخود ذیقیمت و ارزشمندند، آنها صرفا ابزار نیستند. کلمات محترماند و بهخودیخود زیبا. ادبیات نیز چیزی جز علم، ذوق و مهارت مربوط به کلمات نیست. فرهنگ، با کلمه و ادبیات معنا پیدا میکند. حتی در قبایل بومی دورافتاده از تمدن، فرهنگ غنی شفاهی مییابیم که شامل آوازها، افسانهها و ضربالمثلها است.
کلمه چیست؟ بعید میدانم کسی دقیقا و کاملا پاسخ این پرسش را بداند. اما کیفیت زندگی ما به شکل عجیبی به آنها بستگی دارد. آنکه کلمات بیشتر و بهتری بداند، مانند کسی است که عینکی جادویی به چشم دارد؛ عینکی که کیفیت برداشتش از جهان را واضحتر و تمیزتر میکند. باری از یک استاد محترم نویسندگی شنیدم که در نوشتن، کمیت کلمات، مساوی با افزایش کیفیت نوشته است. یعنی هرچه دایره واژگانمان گستردهتر باشد، نوشتهمان غنیتر و دقیقتر خواهد بود.
این روزها کتابهای خوبی نوشته و به فارسی ترجمهشدهاند که درباره خود کلماتاند و درباره خود کتاب خواندن. این کتابها را طرفداران ادبیات و کلمات نوشتهاند. جامعهای همچنان پرشمار و تأثیرگذار، بهرغم تمام چرخشهای روزگار. جامعهای که هرگز کلمات را رها نمیکنند؛ کتاب، نشریه، شعر و روزنامه برایشان از مد افتاده نمیشود و به اهمیت کلمات در حیات بشری واقفاند. یکی از این کتابها «اعترافات یک کتابخوان معمولی» به قلم آنه فدیمن است که توسط نشر ترجمان، ترجمهشده و به چاپ رسیده است. فصل اول این کتاب کمحجم و خوشخوان، اتفاقا درباره اهمیت کلمات و جدا افتادن نسلهای نوین از آنها است. نویسنده از آزمونی میگوید که برای محک زدن دانش واژگانی افراد ترتیب داده است. در این حین پاسخ یک نمایشنامهنویس به پرسش آزمونگر که «دایره واژگانی ما گستردهتر است یا قدیمیها؟» جالب است. او میگوید: «کلمات کمتری میدانیم و آنهایی که میدانیم هم آنقدرها زیبا نیستند. کلماتی که ازدستدادهایم معنای ضمنی داشتهاند و کلماتی که به دست آوردهایم صریحاند. هرگز ندیدهام که واژه مودم را در یک شعر استفاده کنند!» فقر واقعی، فقر کلمات است و مظلومترین ملت، ملتی است که از کلمات محروم باشد. آنچه ایرانیها در سالهای انقلاب از آن برخوردار بودند، یک ادبیات اعتراضی اصیل و قدرتمند بود که توسط مطهریها، شریعتیها، حکیمیها و بیشتر از همه خود امام خمینی و دیگر رجال انقلاب دائما تغذیه میشد. هنوز هم تنها چیزی که ما را سرپا میدارد، اسم مقدس «مقاومت» است. یگانه گفتمان زنده، مشروع و به لطف خدا پیروز این روزهای ما. این کلمه هنوز زنده و توانمند، وابسته به فرهنگ ما است و برای حفظ آن، باید دوباره فرهنگ جامعه جان بگیرد.
امام حسین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.