گسل تمدنی
گروه فرهنگی
در آستانه سیزدهم آبانماه، به یاد شهید سیزدهم دیماه، بچههای سپاه ذکر مولود سیزدهم رجب را به زبان آورده و پشت دست دزدان دریایی که از قضا یانکی بودهاند را داغ گذاشتهاند. از اقتدار آمریکا همین مانده که به شیوه دزدان دریایی، نفتکش در حال صادرات را مصادره کند. بر طبق آنچه اعلام شده، بچههای نیروی دریایی از طریق هلی برن، روی عرشه کشتی مصادره شده فرود میآیند و کنترل آن را به دست میگیرند. اما نیروهای آمریکا در دو نوبت به کشتی حمله میکنند و هر دو بار از مصادره مجدد کشتی ناکام مانده و در نهایت نفتکش به محدوده آبهای سرزمینی ایران باز میگردد. آمریکایی که نتوانسته صادرات نفت ایران را به صفر برساند، میخواهد با این عملیاتهای بلندپروازانه راه ایران را بسته نشان دهد و با کت باز پشت میز مذاکره بیاید. این عملیات را میتوان نقطه شروعی برای دور جدید مذاکرات دانست، جرقهای که البته مطابق میل ایالات متحده پیش نرفت. حالا نقطه آغاز مذاکرات نه یک بزن و در رو، بلکه یک زد و خورد است. حالا آمریکا میداند اگر کشتی ما را در نقطهای مصادره کرد، مجبور میشود در نقطه دیگری آن را به صاحبش پس بدهد. در دورانی که جیش اسلام ناب محمد پشت درهای خیبر است، کشتی ما را در دریای عمان که حکم خندق ایران را دارد مصادره کنند و پاسخی که یادآور نصرت بدر باشد دریافت نکنند؟ انتشار خبر این حادثه، عملیات رسانهای خوبی هم به شمار میرود. در زمان مناسب، هم از لحاظ تقویمی و هم از لحاظ جریانهای روز، این خبر برای دنیا پر معنا خواهد بود.
جنگ و مقاومت در برابر هر ظالمی دلپذیر است، اما جنگ با شیطان بزرگ شور دیگری دارد. برخی با سادهانگاری عجیبی سعی دارند ریشه این جنگ را، ریشه تمام این تحریمها، دستدرازیها، توطئهها و بدگوییهای چنددهساله آمریکا علیه ایران را تسخیر سفارت این کشور توسط عدهای جوان در ابتدای یک انقلاب بدانند. فارغ از اینکه آن اقدام درست بود یا نه، اجتنابپذیر بود یا نه، با هماهنگی امام خمینی بود یا بدون آن، توسط افراطیهای پر شور و هیجان انجام شد یا توسط انقلابیون عاقل، چگونه امکان دارد آن را ریشه یک دشمنی عظیم را دانست؟ جنگ ایران با آمریکا؛ جنگی دینی، ملی، تمدنی و انسانی است.
ایران در دنیا، پرچمدار دینداری است. تنها نظامی که بر اساس احکام شریعت اسلامی اداره میشود جمهوری اسلامی است. در تمام دنیا سکولاریسم حاکم است، ولو در معدود نقاطی شعارهای خلاف آن داده شود و یا حتی در عنوان حکومتها لفظ اسلامی قید شده باشد. از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا به مثابه یک حکومت و واحد سیاسی، نماد گذر از دین است. حاکمیت علیالاطلاق سرمایهداری و نفوذ همهجانبه عنصر ضددین و ضدبشر صهیونیسم جهانی در تمام مویرگهای حکمرانی این واحد سیاسی، این کشور را به صورت مجسمه دینستیزی درآورده است. نفرت از آمریکا، یک حس دینی و فرهنگی است و سابقه آن به پیش از انقلاب شکوهمند۵۷ باز میگردد. غیر از مسائل اعتقادی و فرهنگی، ایران و آمریکا به عنوان دو کشور هم با یکدیگر دشمناند که مهمترین سرآغاز این دشمنی کودتای بیستوهشت مرداد سال چهل و دو است. تعارض منافع ملی ایران و آمریکا هم با وجود اینکه با انقلاب اسلامی گر گرفت و چند برابر شد، اما سابقهای طولانیتر دارد و کاملا مربوط به اینکه چه کسی بر این خطه حکم میراند نیست. چنانکه حکومت محمدرضا شاه نیز در برابر آمریکا حالت تسلیم داشت و نه رضا. گذشته از این، آمریکا تنها یک کشور نیست، بلکه ستون خیمه تمدن غرب است. آمریکا را باید شیرازه یک تمدن دانست، به طوری که تمدن غرب به این کشور شناخته میشود و خواهد شد. نقشی که یونان و روم برای تمدن گذشته ایفا میکردند. ایران نیز که هم از لحاظ ملی و باستانی عقبه تمدنی دارد و هم تمدن اسلامی را تجربه کرده، اکنون دوباره در مسیر تمدنسازی است. آمریکا در وادی انسانیت نیز شکست خورده است. جنایات ضدبشری آمریکا در ژاپن و ویتنام، نژادپرستی نهادینه درون این کشور و تاریخ سیاه بردگان آفریقایی و نوادگان آنان، مبدأ تاریخی توأم با قتل عام بومیان و… وجهه انساندوستانه این کشور را مخدوش و طرفداران انساندوستی در سراسر دنیا و در خود این کشور را دلزده کرده است. اشخاص و آثار ضدنژادپرستی، آثار متعدد ضدجنگ و نشر واقعیتهای مربوط به کشف و تسخیر آمریکا، گواه این نفرت انسانی و فرهنگی میباشد.
تمام این دلایل و ریشهها و ماهیت این نبرد چنددهساله که هر زمان چهرهای به خود میگیرد را میتوان در ترور سردار دلها به دست ترامپ دید. گویی آن ترور، آیینه تمامنمایی از مواجهه ایران و آمریکا بود که میتوان آن را خط مقدم نبرد حق و باطل در عصر و روزگار ما دانست. ترامپ ضداسلامترین، آمریکادوستترین و ملیگراترین رئیسجمهور آمریکا بود. همچنین بر طبق آموزههای مسیحیت اونجلیست نگاهی تمدنی به مقابله با ایران و کمک به رژیم اشغالگر قدس داشت و البته به لحاظ ارزشهای انسانی، منفورترین رئیس جمهور آمریکا در داخل و خارج از آن بود. در نقطه مقابل او، شهید سلیمانی کسی بود که داعش، یکی از مهیبترین گروههای تروریستی تاریخ جنگیده و آن را از پا درآورده بود. چهرهای بود انسانی که همچون یک مسیح به داد مردم سوریه و عراق رسیده بود. برای مردم ایران نیز او همواره نقطه تلاقی اسلام و ایران بود. یک حزباللهی ذوب در ولایت عاشق ایران مردمپرست! تاریخ ایران، در تاریخ مواجهه ما با آمریکا خلاصه میشود. تاریخ این مواجهه نیز در یک جمله دو گزارهای خلاصه میشود. اکنون، گزاره نخستین آن که ترور شهید سلیمانی باشد نگاشته شده، ما در انتظار نقطه پایان گزاره دوم آن هستیم که به تدریج کامل میشود. بر همین سیاق، تاریخ جهان نیز در تاریخ جریان حق خلاصه میشود و تاریخ جریان حق در روز عاشورا و ارض کربلا. گزاره نخستین آن، شهادت سیدالشهدا علیهالسلام بود و گزاره دوم آن، ظهور منتقم او است. ما باور داریم این گزاره نیز در حال تکمیل است و امید فراوان داریم که تکمیل جملهای که بیانگر تاریخ سرزمین همواره توحیدی و هموراه علیدوست ما است، منجر به تکمیل جملهای که بیانگر تاریخ سرتاسر جریان حق، از نخستین نبی تا واپسین وصی است بشود.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.