تحول اینبار در اجرا
وحید عظیمنیا
پس از دو ماه کشوقوسهای سیاسی و رجزخوانیهای انتخاباتی سرانجام نام سید ابراهیم رئیسی به عنوان منتخب مردم از صندوق آرا بیرون آمد. ابراهیم رئیسی که اکنون ریاست قوه قضائیه را بر عهده دارد با کسب بیش از ۶۱ درصد آرا به عنوان هشتمین رئیسجمهور ایران اسلامی قرار است با پشتوانه رأی حدود ۱۸ میلیونی به مدت ۴ سال کلیددار پاستور باشد. رئیسی در حالی وارد کارزار رقابتهای انتخاباتی شد که در خصوص وارد شدن وی به میدان رقابت تردیدهای وجود داشت، اما سرانجام روز آخر ثبتنام، وارد ساختمان وزارت کشور در میدان فاطمی شد تا به گمانهزنیها در خصوص اعلام نامزدیاش در انتخابات دولت سیزدهم پایان بدهد.
وی که با شعار مبارزه با فساد و تشکیل دولت کارآمد و مردمی رقابتهای انتخاباتی خود را آغاز کرد از میان ۵۹۲ نفر ثبت نامی جز هفت کاندیدای مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفت در کنار نام ابراهیم رئیسی افرادی همچون محسن رضایی، سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی، عبدالناصر همتی، محسن مهرعلیزاده، سعید جلیلی و علیرضا زاکانی نیز از جانب شورای نگهبان صلاحیتشان برای کاندیداتوری ریاست جمهوری احراز شد.
البته صلاحیت برخی شخصیتهای سیاسی همچون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان، سعید محمد، رستم قاسمی، حسین دهقان و … برای نامزدی پست ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان احراز نشد که حاشیههایی را به دنبال داشت چنانچه در طول مناظرات و بحثهای پیشآمده میان کاندیداها نیز برخی از آنها نسبت به عدم احراز صلاحیت هم طیفهای سیاسیشان گله کردند و حتی یکی از آنها از نسبت پنج در برابریک نیز برای ترسیم صفبندی انتخابات استفاده کرد.
باوجوداین گفتوشنودهای سیاسی در خصوص نوع صفبندی انتخابات ۱۴۰۰ و عدم احراز صلاحیتهای قانونی که حتی تا به امروز که نتیجه انتخابات مشخصشده نیز ادامه دارد، سؤال این است که چرا سید ابراهیم رئیسی پیروز این دور از انتخابات ریاست جمهوری ایران اسلامی شد؟
رئیسی در ۲۹ خرداد امسال در حالی پیروز انتخابات ریاست جمهوری شده است که پیش از این یکبار در سال ۹۶ وارد کارزار انتخاباتی شد که با کسب حدود ۱۷ میلیون رأی میدان رقابت را به رقیب یعنی رئیسجمهور فعلی کشور روحانی واگذار کرد هرچند برنده بلامنازع اخلاق سیاسی بود. اما پیروزی سیاسی آقای رئیسی در شرایطی در بهار ۱۴۰۰ رقم خورده است که عدهای از طیف سیاسی مقابل، اصلاحات انجامشده از جانب وی در قوه قضائیه را باهدف رسیدن به صندلی پاستور نمایشی و تبلیغاتی دانستند و آن را زیر سؤال بردند! و یا حتی همنوا با شبکهها معاند و لندن و پاریس نشینان ادعا کردند نتیجه انتخابات از قبل مشخص است و حتی دلیلی برای شرکت در انتخابات نمیبینند.
اما در کنار این اظهارنظرهای سیاسی برای پاسخ به سؤال مطرحشده میتوان به دلایلی کلی اشاره کرد که نهتنها بخشی از مسیر پیروزی سید ابراهیم رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰ را هموار کرد بلکه نشان میدهد حتی اگر جریان حزبی موسوم به اصلاحطلب با نامزدهای ادعایی موردنظر خود را هم در انتخابات داشتند، نمیتوانستند نظر مثبت مردم را جلب کنند چراکه در این شرایط تنها صدایی متضاد با صدای هشتساله گذشته میتوانست نوازشگر گوش پر از شعار مردم باشد لذا دراینباره میتوان به سه مورد از مهمترین دلایل اشاره کرد:
یک: عدم به نتیجه رسیدن برجام که برگ برنده پیروزی طیف سیاسی حاکم در دو انتخابات قبلی بود و بخش اعظمی از مانورهای تبلیغاتی آنها را تشکیل میداد؛ در حقیقت تأکید بر روی نکاتی همچون گفت وگو با جهان، زبان مذاکره، شکستن دیوار تحریمها، بازکردن درهای اقتصاد کشور، جذب سرمایهگذاری خارجی، بهبود وضع اقتصادی کشور، کاهش تنش با دولتهای غربی و حتی صحبت تلفنی با باراک اوباما تابلوی رنگینی را ترسیم کرده بود، اما غافل از اینکه رنگها در دست ایران بود و بوم نقاشی در دست دیگری، لذا همین موضوع موجب سرخوردگی اجتماعی در میان اقشار مختلف جامعه بهخصوص کسانی که آرا خود را در سبد طیف سیاسی حاکم قرار داده بودند، شد که همین امر بر میزان مشارکت مردمی در انتخابات ۱۴۰۰ نیز تأثیر گذاشت.
دوم: نکته مهم دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که اصلاحطلبها در برهه کنونی بهنوعی پوچی رسیدهاند چراکه سیاستهای مورد تأکیدشان در عرصه داخلی و خارجی نهتنها پاسخ مثبتی را نداشته بلکه نتیجه عکس داده است به همین دلیل به نظر میرسد که خود اصلاحطلبها نیز به لحاظ کنش سیاسی بهنوعی سرخورده شدهاند، زیرا که مفروضات مطرحشده در اسلوب فکریشان و نوع جهانبینی که نسبت به موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشتند با نوعی ناامنی هستیشناسی بهخصوص در رابطه باسیاست خارجی مواجه شده است لذا طیف سیاسی حاکم نیاز به یک پوستاندازی فکری دارد.
در اینجاست که همفکر دانشگاهی این طیف سیاسی دو میلیون رأی کاندیدای اصلاحطلبان که حتی کمتر از آراء باطله هست را تیر خلاص بر شقیقه این گروه سیاسی میداند.
سوم: تغییر وضعیت اقبال جامعه به سمت شعارها، افراد و طیف سیاسی که متفاوت با تفکر سیاسی حاکم است درواقع گرایش سیاسی جامعه بهطور طبیعی در این انتخابات به سمت فرد و گروهی حرکت میکرد که حرفها و شعارهایی متفاوت از هشت سال پیش سر بدهد، زیرا فضای عمومی کشور طی هشت سال گذشته دچار فقر عملکردی، شکلگیری شکاف بین عمل و شعار، گفتاردرمانی مفرط، فرافکنی و در برخی مواقع بیمبالاتی اجرایی شده بود که خودبهخود اقشار مختلف جامعه را دلزده و موجب تغییر تمایلات سیاسی آنها شده است. این موضوع به خصوص در گرایش اقشار پایین و متوسط جامعه به سمت فردی که صدایی متضاد با صدای کنونی سر میدهد، بیشتر نمود پیدا کرد، زیرا طی هشت سال گذشته این بخش از جامعه با توجه به نوسانات مختلف اقتصادی و سیاسی بیشترین آسیب را دیدند؛ بنابراین نهتنها فرضیه مهندسی انتخابات و یا انتخابات از پیش تعیینشده و عدم احراز صلاحیتهای هدفمند بیمعنی به نظر میرسد بلکه انتخابات دولت سیزدهم یک پیچ تاریخی در فضای سیاسی کشور محسوب میشود، زیرا مردم در شرایطی دوباره پای صندوق رأی آمدند که بتوانند با تغییر، تغییر ایجاد کنند هرچند رئیسجمهور منتخب نیز غول چراغ جادو نیست که یکشبه مسائل را حلوفصل کند، زیرا این مشکلات یکشبه ایجاد نشده، اما تا حدودی با عمل به وعدههای خود میتواند ثبات نسبی را ایجاد و راه را برای جهش هموار کند.
بنابراین گزارههای بیمسما همچون «مهندسی انتخابات» بیشتر ابزاری برای نادیده گرفتن خواست مردم یعنی «تغییر» است؛ تغییری که یک «نه» بزرگ به تفکر غربگرا بود. «نه» از این جهت که با تمام توان و به همت سرویسهای جاسوسی و رسانهای غرب آمده بودند که «مشارکت صفر» را رقم بزنند اما فضای کرونایی و ناراحتی عمیق از گرانی و تورم و فقر و بیکاری، مردم ایران اسلامی پروژه آنها را مفتضح کردند.
آیت الله رئیسی , انتخابات ریاست جمهوری , وحید عظیم نیا
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.