مادران شاغل، کودکان تنها
گروه اجتماعی
«خانواده»، یک گروه پویاست، نخستین نهاد اجتماعی که کودک در آن پرورش مییابد و چگونگی رفتار اجتماعی را فرامیگیرد.
در میان اعضای خانواده در تربیت و تکوین شخصیت کودک، مادر از نقش حساستری برخوردار است، علت این امر شاید این باشد که از همان ابتدای تولد، کودک بیشترین کنشها و واکنشهای عاطفی را با مادر برقرار میکند. رابطه اولیه کودک و مادر، به وجود آورنده هسته اصلی احساس امنیت و آرامش در کودک است. اگر در این روابط خللی به وجود آید، احساس ناامنی و عدم اعتماد بر زندگی کودک سایه میافکند. ازاینرو، مسئولیت مادر در مسائل تربیتی و پرورشی مسئولیتی بس خطیر تلقی میشود. امروزه تحولاتی چون اشتغال مادران و دور ماندن آنها از محیط گرم خانه، استواری روابط خانوادگی را دچار تغییر ساخته است.
والدین شاغل برای بزرگ کردن فرزندانشان دغدغهها و استرسهای بسیاری دارند که یکی از این دغدغهها تنها ماندن بچهها در خانه است. البته برخی از مادرانی هم که شاغل نیستند در شرایطی ضروری میخواهند فرزندشان را در خانه تنها بگذارند که در هر دو صورت والدین نگرانی و اضطراب عجیبی دارند که اگر فرزندمان تنها درخانه بماند چه کار میکند؟ آیا او بهتنهایی از پس مشکلات برمیآید یا خیر؟ در این بین هم عدهای هستند که بدون دلهره فرزندانشان را حتی در سنین بسیار پایین در خانه تنها میگذارند، اما عدهای هم بسیار محتاط هستند و حتی وقتی فرزند نوجوانشان در خانه تنها بماند، مضطرب و نگران میشوند. راستی آیا تنها گذاشتن بچهها در خانه کار درستی است؟ برای اینکه تنها بمانند چه آموزشهایی باید به آنها داده شود؟
بعضی از کارشناسان معتقدند که در سنین
۸ تا ۱۰ سال و درواقع در پایه تحصیلی ابتدایی، میتوان کودکان را در خانه تنها گذاشت اما به این محدوده سنی نباید بسنده کرد، رشد عقلی، اجتماعی و شرایط محیطی و تجارب قبلی کودک و وجود یا عدم وجود مشکلات جسمی یا روانشناختی قبلی یا فعلی در فرزندمان در این تصمیمگیری نقش دارد. کودکی که هنوز خطر را نمیشناسد و دست به کارهای خطرناک میزند، کودکی که از تاریکی، تنها ماندن یا حبس شدن، میترسد، کودکی که مسائل امنیتی را یاد نگرفته یا کودکانی که ناتوانی جسمی خاصی دارند را نمیتوان در خانه تنها گذاشت حتی اگر ۸ یا ۱۰ سال به بالا باشند.
کسب مهارتهای اجتماعی
دکتر مریم یوسفی جامعهشناس در این زمینه میگوید: کودکی که تنها در خانه میماند، باید در حد قابل قبولی مهارتهای زندگی و اجتماعی را کسب کرده باشد، باید آموزشهای لازم را در خصوص برخی از موارد نظیر آتشسوزی، ورود غریبه به خانه و…. کسب کرده باشد تا بتواند این موارد را مدیریت کند. باید به او یاد بدهیم در را به روی غریبهها باز نکند، در مواقع خطر چگونه فرار کند و آشنایی با سایر خطرات احتمالی در منزل، مثل رفتن برق، خراب شدن یک وسیله و استشمام بوی گاز یا دود و… توانایی تماس با والدین در هر زمانی که احساس نیاز یا خطر کرد، یعنی فرزند شما باید بتواند با تلفن کار کند و در صورت نیاز شماره شما یا جاهای دیگر از قبیل آتشنشانی، پلیس و همسایه را بگیرد که تمامی این موارد را باید با تمرینهای متوالی به فرزند خود یاد دهید وقتیکه در خانه هستید از او بخواهید که اینها را رعایت کند بعد بسنجید که آیا یاد گرفته است یا نه. مثلا از او بخواهید که خانه را مدیریت کند.
تقویت حس اعتمادبهنفس در کودک
وی تأکید میکند: پسازاینکه مطمئن شدیم که کودکمان مهارتهای لازم را کسب کرد، باید حالا حس اعتمادبهنفس و استقلال را در کودک تقویت کنیم، به او شخصیت بدهیم و بگوییم: تو میتوانی بهتنهایی از عهده کارهای خانه بربیایی، تو میتوانی غذایت را گرم کنی و تو میتوانی در خانه تنها بمانی و مواظب باشی. لازم است در این زمینه بچهها را از راه دور کنترل کنیم و از یادگیری عملی کارهای او مطمئن شویم، به این نتیجه برسیم که فرزندمان میتواند کارهای بد را از خوب تشخیص دهد ولی باید یادمان باشد که پیش پاافتادهترین کارها هم برای کودکان نیاز به آموزش دارد و نباید کودکمان را در این زمینه به حال خود رها کنیم، زیرا هرلحظه ممکن است خطری آنان را تهدید کند و منجر به حادثه شود.
یکی، دوساعت تنهایی قابلتحمل است
یوسفی در ادامه میافزاید: همه بچهها هم نمیتوانند در خانه تنها بمانند بچههایی هستند که پیشفعالند یا دچار بیماریهایی چون صرع یا تشنج هستند که احتیاج به مراقبت دارند و ممکن است که اگر تنها باشند مشکلی برایشان پیش بیاید، اگر فرزند شما، از اینکه او را تنها میگذارید، دچار اضطراب شده، شاید صلاح باشد که کنارش بمانید و کارتان را به وقت دیگری موکول کنید.
این جامعهشناس بهترین سن را برای تنهایی کودک ۸ تا ۹ سال میداند و میگوید: برای یک کودک ۸ یا ۹ ساله، یکی، دو ساعت تنهایی، قابلتحمل است، اما شاید یک روز کامل، بودن در منزل، بدون اینکه کسی در کنارش باشد، انتخاب مناسبی نباشد.
فرزندانمان را مسئولیتپذیر تربیت کنیم
دکتر قراییمقدم هم معتقد است: تنها ماندن کودک در خانه بستگی به نوع فرهنگ، جامعه و محیط فردی دارد که در آن کودک رشد و نمو مییابد و این بستگی دارد به اینکه ما استقلالخواهی و استقلالجویی را تا چه اندازه بتوانیم در کودک تقویت کنیم.
وی میگوید: در جامعه روستایی از سن
۶ تا ۷ سالگی کودکان وارد بازار کار میشوند و اشتغالزایی میکنند، آنها از ساعت ۵ صبح بیدار میشوند و با کارهایی نظیر گلهداری، دوشیدن گاوها، شالیزاری و… تا پاسی از شب مشغول به کار هستند. اما در جامعه شهری بچهها به دلیل آنکه خودباوری ندارند و به استقلال و خودباوری نمیرسند، امکان تنها ماندن آنها در خانه کمتر است، اما بازهم طبقات اجتماعی متفاوت هستند، مثلا در طبقات محروم جامعه بچهها زودتر اشتغال دارند که کودکان کار و کودکان خیابانی از این قبیل هستند. آنها از همان سنین ۶ تا ۷ سالگی به کار مشغول میشوند. اما در طبقات متوسط به بالا والدین بیشتر به فرزندانشان توجه میکنند و اجازه نمیدهند که آنان مسئولیتپذیر شوند و بهتنهایی از عهده کارهایشان برنمیآیند. بنابراین لازم است بچهها را وظیفه و مسئولیتپذیر تربیت کنیم.
وی ادامه میدهد: بهنظر من سن مطرح نیست باید بچه به استقلال و خوداتکایی برسد ولی کودک میتواند در سن ۶ تا ۷ سالگی در خانه تنها بماند.اگر قرار است در آیندهای نهچندان دور، فرزند خود را گاهی در خانه تنها بگذارید، بهتر است هر چه زودتر برای آماده کردن او برای تنها ماندن دست به کار شوید. دفعات اول، برای چند دقیقه فقط او را تنها بگذارید و بعد، در مورداحساسش با او صحبت کنید. اگر نگران شده یا ترسیده، هنوز زمان مناسب برای تنها گذاشتن او نرسیده است. اگر هم شرایط را خوب ارزیابی کرده بود، کمکم او را به تنها ماندن عادت دهید و هر بار هم توصیههای لازم را به او ارائه کنید، ازجمله اینکه در نبود شما چه کند؛ تلویزیون ببیند، ساندویچی را که برایش آماده کردهاید، بخورد، بازی کند یا تکالیفش را تمام کند. از دیگر نکاتی که برای تنها گذاشتن کودک در خانه باید بدان توجه داشت زمانی است که کودک در خانه تنها میماند. بهتر است این زمان تا حد ممکن کوتاه باشد. بسیاری، یکتا سه ساعت را برای تنها ماندن کودک در خانه بسته به آمادگیها و تواناییهای کودک و سایر شرایط، ذکر کردهاند و بیشتر از آن اصلا به نفع کودک نیست.
قرائی مقدم تأکید میکند: برخی والدین فکر میکنند اگر کودک به خواب برود، دیگر تا وقتی او بیدار میشود، برای تنها گذاشتن او در خانه فرصت دارند. اما اگر اتفاق دیگری افتاد چطور؟ اگر او زودتر بیدار شد چطور؟ به علاوه، در شرایط اضطراری، مثل وقتیکه کودک بیمار است، حتی اگر یک سرماخوردگی ساده باشد، زمان مجاز برای تنها ماندن کودک در خانه به صفر میرسد. هنگام بیماری، بسیاری از موقعیتها و شرایط پیشبینیناپذیرند و میتوانند احتمال خطر را بالا ببرند.از دیگر مشکلاتی که تنها گذاشتن کودک در خانه ایجاد میکند، آسیبهای روانی است. کودکی که از تنهایی میترسد با تنها ماندن در خانه تجربههای تلخی خواهد داشت که به او آسیب میرساند. کودکی که بعد از مدرسه به خانهای میآید که در آن هیچکس نیست دچار احساس تنهایی و مورد بیتوجهی قرار گرفتن میشود، چون همه کودکان دوست دارند وقتی از مدرسه به خانه برمیگردند، اتفاقات روزمره را برای کسی تعریف کنند، در مورداحساس خود صحبت کنند و مشکلات خود را با کسی در میان بگذارند تا شاید راهحلی برای آنها پیدا کنند. بنابراین، اگر نمیتوانید در همان لحظه همراه فرزندتان باشید و او تنهاست، زمانهای دیگر وقت کافی به او اختصاص دهید تا بتواند با شما صحبت کند. زمان مشخصی را در روز فقط برای گوش دادن به حرفهای او بگذارید و این کار را از سر اجبار و با اکراه انجام ندهید.
فرزند تا زمانی که سایه مادر را بر سر دارد و در هر سنی که قرار دارد تشنه محبت اوست. بنابراین مادر چه خانهدار باشد و چه شاغل و در هر جایگاه اجتماعی که قرار داشته باشد هیچگاه نباید چشمه جوشان محبت مادرانه را از فرزندش دریغ کند. مادر در کانون گرم خانواده تنها جایگاه مادری را دارد پس باید هر چه بیشتر به فرزندش محبت کند چون به همان اندازه نفع این عاطفه و محبت را میبرد. این محبتها تأثیر بسزایی بر فرزندان و نسل آینده دارد چون همین پسر یا دختر نسبت به فرزندانش نیز محبت خواهد کرد و اگر اینچنین باشد، جامعهای سالمتر به لحاظ عاطفی خواهیم داشت. مادر نباید به هر دلیل ازجمله مشکل اقتصادی یا خانوادگی ازجمله اختلاف با همسر، محبت مادری را نسبت به فرزند خود دریغ کند و به این ترتیب ضربات روحی سنگینی بر او روا دارد. متأسفانه در حال حاضر این فرهنگ غلط در میان برخی خانوادههای ایرانی جاافتاده است و فرزندان از هر طرف مانده و رانده و قربانی این فرهنگ غلط میشوند. اما در هر صورت این بهانهها نباید مانع عشقورزی والدین به فرزندان شود، زیرا دود این بیتفاوتی نسبت به فرزند، علاوه بر فرزند به چشم والدین نیز میرود و آنان را نیز آزار میدهد. به هر حال همه اینها به مدیریت زن در خانواده برمیگردد، زیرا این زن است که در خانواده نقش پررنگ مدیریتی را ایفا میکند و فرقی هم نمیکند خانهدار باشد یا شاغل.
مادران شاغل
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.