فرزند زمانه خود نیستیم
گروه اجتماعی
بدون شک این خواسته قلبی تمامی والدین و فرزندان آنهاست که بتوانند ارتباطی مؤثر، سازنده و صمیمی با یکدیگر داشته باشند. ارتباطی که در آن نه سیخ بسوزد و نه کباب. در یکطرف این ارتباط والدین قرار دارند و خواستار آناند که فرزندانشان در هر سن و جایگاهی، احترام موی سپید آنها را نگه دارند و به حرفهایی که از سر خیرخواهی و نصیحتهایی که از سر دلسوزی و نگرانی زده میشود توجه کنند و در طرف دیگر این ارتباط فرزندان جای دارند که متقابلا انتظار دارند والدین شخصیت آنها را به رسمیت بشناسند و آنها را در سنین و جایگاهی که هستند درک کنند و نیازها، خواستهها، افکار و احساسات آنها را به دیده احترام بنگرند.اما گاه دیده میشود که به دلایل مختلفی، عواملی میتوانند همچون موانعی بزرگ بر سر راه ایجاد یک رابطه مؤثر بین والدین و فرزندان قرار بگیرند. اختلاف بین والدین و فرزندان یا همان فاصله میان نسلها موضوعی مهم و موردتوجه جامعه شناسان است؛ زیرا از گذشته تاکنون همواره این دو نسل با یکدیگر در تضاد و تعارض بودهاند و بسیاری از این تفاوتها و تعارضات سرفصل نزاعهای خانوادگی است و نسل جوان دیگر چندان خود را در چارچوب هنجارهای گذشتگان تعریف نمیکند و به دنبال الگوهای جدید است. برخی از هنجارهای گذشته میان جوانان کمرنگ و یا از بین رفته است. به بیانی دیگر ما شاهد کمترین اتفاقنظر درزمینه فرهنگ عمومی هستیم و دگرگونیهای رخداده در چند دهه اخیر نشان میدهد که جوانان در جریان وسیع اطلاعات قرار گرفتهاند و اطلاعات آنان در دنیای پیشرفته در حال تغییر، موجب پیدایش ارزشهای پیدرپی نو گردیده است. تا جایی که با نظریه و دیدگاههای جدید آشنا شدهاند و به همان میزان، سطح انتظارات و توقعات آنان افزایش یافته است و مهمترین چالشی که خانواده امروزی با آن روبهرو است، دگرگونی سریع و عمده هنجارها و ارزشهای خانوادگی میان فرزندان و والدین است تا جایی که میتوان صحبت از هنجارهای رقیب در کنار هنجارهای سنتی کرد که این هنجارها، منشأ بسیاری از تعارضها در خانواده است. درزمینه هنجارهای رقیب میتوان به نحوه همسرگزینی، شیوه دوستیابی و گذران اوقات فراغت اشاره کرد.
نگاهی به مفهوم نسل و شکاف نسلی
مفهوم نسل ازجمله مفاهیمی است که بهطور گسترده مورداستفاده قرار گرفته است. این مفهوم با رویکردهای متفاوت در حوزه روانشناسی اجتماعی، علوم سیاسی و بهویژه جامعهشناسی به کار گرفتهشده اما در کنار این موضوع، شکاف نسلی مطرح است. این شکاف ازجمله مباحثی است که بهعنوان یکی از عوامل مهم تعارض در خانواده مطرح میشود. مفهوم شکاف نیز در ارتباط با شکاف نسلی در معانی متفاوتی مورداستفاده قرار گرفته است. این تفاوتها گاه مربوط به نوع تعریف از نسل است و گاه مربوط به تعریف شکاف. درمجموع شکاف نسلی محصول ترکیبی از تأثیرات چرخه زندگی و تأثیرات گروههای نسلی است و جوانان و بزرگسالان بهواسطه تأثیر سن تقویمی در بسیاری ویژگیها و گرایشهای مشابه تفاوت نشان میدهند و تفاوت گروههای نسلی در جریان تجارب تاریخی و اجتماعی شدن نیز تضادهای زیادی را بین جوانان و بزرگسالان پدید میآورد.
در مواردی که اثرات گروههای نسلی تأثیرات چرخه زندگی را تشدید میکند، شکاف نسلی به بالاترین سطح خود میرسد. با بررسی علل این مسئله درمییابیم که بسیاری از والدین به تصور اینکه نیاز فرزندانشان صرفا در تهیه لباس زیبا و تغذیه مناسب خلاصه میشود، خود را با سطح انتظارات و دیدگاههای فرزند هماهنگ نمیکنند.
کارشناسان تربیتی معتقدند، پدر و مادرها به این دلیل نمیتوانند با فرزندان نوجوان خود روابط صمیمانه برقرار کنند که آنان را با زمان نوجوانی خود مقایسه میکنند و انتظار دارند مانند فرزندان آن زمان رفتار کنند، حال آنکه خودشان نیز در آن ایام با والدین خود در تضاد بودند و همین مشکل را داشتند.
این اختلافسلیقه که در بسیاری از خانوادهها به چشم میخورد، اغلب به کشمکش و تعارض بین والدین و فرزندان منجر میشود، چون پدر و مادر سعی میکنند خواسته فرزند خود را نادیده بگیرند و عقیده خود را به او تحمیل کنند. در مقابل نوجوان هم به هر طریقی مقاومت میکند برای آنکه دوست دارد به خاطر دل خودش زندگی کند و سلیقه، اعتقادات و ارزشهای خود را بهکار ببندد. به همین دلیل نافرمانی میکند و تعارض به وجود میآورد.
تعارض بین فرزند و والدین از سن دوسالگی شروع میشود، چون در این سن شخصیت کودک شکل میگیرد و کودکان در این زمان استقلال خود را بهصورت مخالفت و «نه» گفتنهای مکرر نشان میدهند که در این حالت اگر با واکنش شدید والدین روبهرو شوند و به خواستههای کودک توجهی نشود یا آنها را سرکوب کنند، دچار شک و تردید میشوند و در آینده احساس بیلیاقتی و بیکفایتی خواهند کرد.
ترجیح ارتباط با همسالان
در دوران نوجوانی وظایف والدین سنگینتر میشود؛ زیرا در این ایام نوجوان از والدین فاصله میگیرد و اوقات خود را بیشتر با دوستان و همسالان میگذراند یا در تنهایی سپری میکند و اگر پدر و مادر حتی در کارهای کوچک او دخالت کنند، واکنش نشان میدهد، زیرا آن را تهدید بزرگی علیه خود بهحساب میآورد و بهطورکلی ازلحاظ احساسی از خانواده جدا میشود. نوجوان به خاطر کسب استقلال و به دست آوردن آزادیعمل در کارها و رفتار و کردار خود میخواهد از خانواده جدا شود. نوجوان در این سن از خانه جدا میشود و به اجتماع پناه میبرد. در آنجا مهارتهای لازم را کسب میکند و تمرین زندگی اجتماعی را به عمل میآورد، زیرا معمولا نوجوان در خود احساس عدم امنیت میکند و برای به دست آوردن امنیت و کسب تعادل روانی نیازمند برقراری روابط نزدیک و صمیمانه با گروههای اجتماعی و همسنوسال خود است.
یک مردمشناس و استاد دانشگاه معتقد است، قرار گرفتن نسل جدید در برابر کانالهای متنوع جامعهپذیری از عوامل اصلی تنش بین والدین و فرزندان است. این کانالها بهطور ناگهانی وارد جامعه ما شدند و همین ورود ناگهانی، فرصت هماهنگ شدن با این کانالها را ازلحاظ تاریخی و فرهنگی از ما گرفت. روحانی میگوید: بین نسلها اختلافی ازلحاظ خواستهها، نگرشها و انتظارات وجود دارد که محصول جامعهپذیری یا اجتماعی شدن نسل جدید به شیوهای متفاوت از والدین است که درگذشته این را نداشتهایم و سهم عمده جامعهپذیری از طریق خانواده صورت میگرفته است.
سهم عمده منابع جامعهپذیری خارج از خانواده تأمین میشود
بیتردید شتاب در تغییرات اجتماعی و سرعت بالای منابع جامعهپذیری از طریق رسانهها، اینترنت و… باعث شده است که اگر درگذشته صد درصد منبع جامعهپذیری فرزند، خانواده بود، اما اکنون بعد از یک دوره کوتاه که فرزند در خانه جامعهپذیر میشود، سهم عمده منابع جامعهپذیری، خارج از خانواده تأمین میشود. به همه این موارد باید این نکته را هم اضافه کرد که جامعه ما در حال گذار است و از یکسو مقاومت سنتها ادامه دارد و از سوی دیگر ما هنوز به یک جامعه مدرن تبدیل نشدهایم که این باعث افزایش شکاف بین نسلی خواهد شد و این اختلافنظر و شکاف بین نسلی منجر به این میشود که والدین فکر کنند فرزندان ما گستاخ یا سرکش شدهاند و آن ادب و احترام گذشته را قائل نیستند. از طرف دیگر فرزندان میگویند والدین ما بسیار سنتی یا کهنه هستند و نگاه آنها نگاه متناسبی نیست،ما را درک نمیکنند و انتظار دارند ما همانند ۵۰ سال پیش زندگی کنیم.
جامعه شناسان تأکید میکنند که ما نباید انتظار داشته باشیم، شکاف بیننسلی را از بین ببریم؛ این فرآیند طبیعی از بین نمیرود اما باید تلاش کنیم این مسئله به یک آسیب تبدیل نشود و این بدان معناست که راهکارهایی ارائه بدهیم که تنشها را کاهش بدهیم. اولین راهکار این است که والدین بپذیرند که زمان حاضر مانند گذشته نیست که افراد با اطاعت از حرف پدر، جامعهپذیر میشدند؛ اکنون فرزندان نمیتوانند تنها از طریق خانواده جامعهپذیر شوند و والدین باید دانش سنتی خود را کنار بگذارند و با مسائل جدید بیشتر آشنا شوند.
جامعه گذشته، مکانیکی و جامعه امروز، ارگانیک
مریم محبی بهعنوان استاد دانشگاه و جامعهشناس به «رسالت» میگوید: ««بهروز شدن باعث فهم بهتر و بیشتر والدین از فرزندان میشود.شناخت دقیق ویژگیهای دوره جوانی و نوجوانی بسیار مهم است که متأسفانه خانوادههای ما توجه زیادی به آن ندارند. از منظر روانشناسی، خود این دوره نیز یک مرحله گذر است؛ دورهای که یک کودک وابسته و مطیع خانواده، بهمحض ورود به دوره نوجوانی، به فردی تبدیل میشود که میخواهد استقلال و آزادی داشته باشد.در این مرحله والدین بهجای اینکه تلاش کنند بر نوجوان کنترل داشته باشند، درک کنند که نوجوان در نحوه لباسپوشیدن، اعتقادات و… میخواهد به آزادی بیشتری برسد. والدین باید شناخت خود را از دوران نوجوانی و ویژگیهای آن بالا ببرند. ویژگیهای رشدی در همه دورهها بودهاند، این را قبول دارم اما باید این را درنظر بگیریم که در جامعهپذیری نسل گذشته با توجه به اینکه جامعه را سنتها اداره میکرده، آنقدر نقش سنتها قوی بوده است که فرد مقاومت نمیکرد و قوانین مکتوبی نبوده که بخواهد هرروز تغییر کند. جامعه گذشته یک جامعه مکانیکی بوده است و فرد اگر قصد سرپیچی داشت، از طرف جامعه بهشدت تقبیح میشد و تحتفشار اجتماعی قرار میگرفت و حتی ممکن بود از جامعه طرد شود و به همین دلیل اختلافی هم اگر بود درحد بسیار خفیفی بوده و مسئله نبوده است،اما الان شرایط فرق کرده و ما در جامعهای زندگی میکنیم که سنت دیگر بر آن حاکم نیست و یک جامعه ارگانیکی است. ارگانیکی به این معنی که اندامهایی ایجاد شده است که هرکدام بهطور مستقلی تأثیرگذار هستند. دو نسل پیش ممکن است اختلافی با والدین خود نداشتهاند، زیرا در یک جامعه بسته زندگی کردهاند اما نسل فعلی ارزشهایش را از مدرسه میگیرد و با والدین خود به تعارض میخورد، به دانشگاه میرود و مطالبی میخواند که با عقایدش تعارض پیدا میکند، وارد گروهها و احزاب سیاسی، علمی، ورزشی و… میشود و با عقاید مختلفی آشنا میشود و درواقع این ارگانها که در جامعهپذیری تأثیرگذار هستند، زیاد شدهاند و رسانهها هم بهویژه در فضای مجازی و دنیای اینترنت، با انتشار معانی و مطالب ضدونقیض عقاید فرد را مورد تعارض قرار میدهند و تأثیر میگذارند.»
وی با اشاره به همه این راههای متنوع جامعهپذیری عنوان میکند: «راهکار ما این است که والدین خود را در جامعهشناسی و در روانشناسی بهروز کنند. حداقل این است که دیگر از این منظر که فرزند من لجباز، پررو یا بینزاکت است به این مقوله نگاه نمیکنند، بلکه میفهمند دختر من حق دارد و نمیتواند مانند مادربزرگش لباس بپوشد؛ چون زمانی که وارد مدرسه میشود سبک جدیدی از مد را میبیند که اگر بخواهد مانند مادربزرگش لباس بپوشد او را مسخره میکنند. یا پسر من اگر بخواهد همان باورهای نسل من را مطرح بکند، ممکن است که موردپذیرش واقع نشود. درک درحال گذار بودن جامعه راهکار سوم است. پدر باید بداند همانند گذشته سنتها همهچیز را تعیین نمیکنند، قوانین جدید وضعشده و سازمانهای جدیدی به وجود آمدهاند و گروههای مرجع فرزندان ما با ما متفاوتند. اگر الگو و گروه مرجع من در کسانی بود که در کتابها از آنها میخواندم و لذت میبردم، اکنون گروه مرجع پسر من ستارههای سینما، مد، ورزش و… هستند. اگر من پدر بپذیرم که جامعه درحال گذار است، دیگر نباید انتظار داشته باشم فرزندم مانند گذشته بیندیشد یا رفتار کند و یک مقدار مسئله را هضم میکنم، اما درعینحال که از بیرون سبک زندگی جدیدی در حال شکل گرفتن است، نظام آموزشی ما به بازتولید فرهنگ بومی و ملی از طریق آموزشهای رسمی و غیررسمی بپردازد. مثلا مجدداارزشهای بومی و سنتها را از طریق کتب درسی و غیردرسی بازتولید کند که نسل جدید بهطورکلی گذشته خود را فراموش نکند. منظور از بازتولید سنتها تحکم نیست که بگوید حتما باید این لباس را بپوشی و اینگونه رفتار کنی، بلکه آموزش رسمی باید بتواند نسل جدید را با سنتها آشنا کند و به او گوشزد کند که ما در سنتها، درزمینه اخلاق، احترام به بزرگتر را داشتهایم و خود نسل جدید میتواند انتخاب بکند که در کنار این ارزشهای جدید این احترام به بزرگتر چیز بدی نیست و من هم که فردا بزرگ شدم نیاز دارم که فرزندانم به من احترام بگذارند. سایر کشورهای دنیا نیز در کنار مدرنشدن، سنتهای خود را بهطور کامل کنار نگذاشتهاند و اگر نگاه کنیم در مدرنترین جوامع مانند آلمان و ژاپن مرتب تاریخ ملی و اسطورهها را در کتابها و رسانهها تبلیغ میکنند تا تعادلی ایجاد شود و این فرق میکند با زمانی که با تحکم بگوییم باید حتما اینگونه رفتار کنی و تعادلی ایجاد بشود بین این دو نگاه تا فرد بتواند آزادانه دست به انتخاب بزند.»
ما حق داریم فرزند زمانه خود باشیم
این جامعهشناس، نقش خانواده را در این زمینه از سایر گروهها پررنگتر دانسته و میافزاید: «خانوادهای که با رسانه بیگانه است و نمیداند اینترنت چیست، نخواهد توانست فرزندش را درک کند. در ابتدا باید خانواده، روحیات فرزند خود را بشناسد و اینکه جوان به مرحله استقلال و نوخواهی رسیده و التزامات روز را درک کند و بعدازآن نوبت جامعه است که با آموزش و بازتولید فرهنگ بومی به او کمک کند. مسئله دیگر این است که بسیاری از والدین بهاشتباه تصور میکنند رسیدن به یک ارتباط مؤثر زمانی امکانپذیر است که فرزندان که در طرف دیگر این ارتباط قرار میگیرند تنها شنونده محض گفتههای والدینشان باشند، با این استدلال که فرزندان در هر سنی که باشند، بازهم بچهاند و بدون حضور والدین قادر نخواهند بود گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
اینجاست که ما همواره میتوانیم یک ترس و نگرانی عمیق را در والدین نسبت به فرزندان خود بهوضوح ببینیم. ترسی غیرمنطقی که اجازه تجربه کردنهای سازنده، مستقل بار آمدن ازنظر عاطفی و عقلی و بزرگ شدن را از فرزندانشان خواهد گرفت و از طرف دیگر فرزندان هستند که والدین خود را به سنتی بودن متهم میکنند و گلهمند از اینکه والدین هیچگاه بهدرستی آنها را درک نکردهاند. بنابراین هرگونه گفتوگو با والدین را در باب خواستهها، دغدغهها و سایر مسائل، امری بیهوده تلقی میکنند، چراکه بارها شاهد آن بودهاند که تا لب بازکردهاند در میان هجوم انواع و اقسام سرزنشها و نصیحتها گیر کردهاند. میتوان گفت درست در همین نقطههای کوراست که اکثر ارتباطات ما به قهر، نزاع و اختلاف کشیده میشود.زمانی که والدین و فرزندان به دلیل عدم درک متقابل قادر نباشند یک ارتباط مؤثر را پیریزی کنند، مشکلات یکی پس از دیگری سر باز میکندو دو طرف بهطور مکرر رفتارهای یکدیگر را زیر ذرهبین میبرند و حتی از کوچکترین اشتباه هم غافل نمیشوند. اختلافات، درست از جایی شروع میشود که هرکدام از والدین و فرزندان سعی میکنند یکدیگر را شبیه به نسل خود بسازند و فراموش میکنند که این حق برای همه ماست که باید فرزند زمانه خود باشیم.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.