سرهمبندی معمولیها
گروه فرهنگی
سریال سازی در رسانه ملی همواره سهل و ممتنع بوده؛ یعنی در نگاه اول، انجام آن آسان به نظر میرسداما درواقع با دشواریهای فراوانی روبهرو شده و یا اساسا امکان انجام آن وجود ندارد. به همین دلیل هیچوقت این امکان وجود نداشته که بتوانیم درک مشخص و واحدی از بازتاب و اثرگذاریهای یک رسانه را در بین تمام آحاد جامعه بهطور یکسان و متوازن داشته باشیم. در طول سالهای اخیر نوروز یکی از بهترین زمانها برای پخش سریالهای دیدنی و عامهپسند سیما بوده و در این میان کسی نمیتوان منکر حضور موفق و دنبالهدار پایتخت و معمولیهای آن باشد. سریالی که از نخستین قسمت خود بهواسطه سادگی و بیآلایش بودن قصه و بازیگران آن در دل مردم نشست و سالها تکه کلامها و شخصیتهای آن نقل هر محفلی بود.
اما بهیکباره در قسمت ششم این مجموعه این سرمایه ارزشمند رسانه ملی که با مضامین اجتماعی خود و این اواخر سیاسیاش مطلوب همگان شده بود با افولی ناگهانی روبهرو شد و داشتههای چندساله بهیکباره از کف داد.حاشیههای آخرین بخش این سریال نشان داد که چگونه یک سرمایه ارزشمند در فقدان نظارت به ضد خود تبدیلشده و از بین میرود. اگرچه به نظر میرسد درگذشت نا بهنگام خشایار الوند نویسنده فقیددر قسمتهای گذشته این سریال در پایین آمدن کیفیت قصه و سریال نقش بسیار مهمی داشته اما این،همه آنچه باعث افول پایتخت شد نیست و به نظر میرسد عدم نظارت مسئولین صداوسیما و البته بی تعهدی برخی عوامل این سریال، مهمترین دلیل ازبین رفتن این سرمایه تلویزیون بود.
بااینکه در نوروز امسال دو قسمت نهایی و باقیمانده از فصل ششم این مجموعه بر روی آنتن رفت اما همان مشکل اولیه و نبود ساختار مناسب و تقلیدهای نابه جا سبب شد تا مخاطب نتواند پایتخت را همچنان دوست داشته باشد.در طول ۵ فصل گذشته این سریال تمام ایرانیان چه شمالیهای عزیز که شاید با آنها بیش از همه شوخی شده بود و چه سایر اقوام از دیدن پایتخت لذت برده بودند و بیانصافی است اگر تمام این تلاشها را نادیده بگیریم. اینکه قصه انسجام و پیوند مناسبی ندارد.
در کنار برخی کجسلیقگیهای تیم کارگردانی مجموعه سبب شد تا شخصیتها به چالش کشیده شوند و همین سبب شود تا قصه واحد و یکپارچه نباشد.انگار که شخصیتها از نو برای ما تعریف میشوند و ما با چهرههای کاملا جدید آشنا میشویم که بهجز در موارد محدود هیچ ربطی به شخصیتهای فصل گذشته ندارند. آدمها هم در زندگی واقعی تغییر میکنند و این در کاراکتر فیلمها هم میتواند اتفاق بیفتد اما این شخصیتهای جدید، ماجراهای جدیدشان چه کمکی به سیر داستانی میکند؟ در پایتخت۶
این ناهماهنگی تمام جنبههای تربیتی و شخصیتی را زیر سؤال برده است، از بهتاش تا بهروز ، سارا و نیکا تا خود بزرگترها که حتی که این رفتار در برخوردهای خشن و خانواده بهخوبی نمایان است.
معمولیها که در فصلهای قبل باوجود اختلاف نظرات پشتهم بودند و در مشکلات یکدیگر را کمک میکنند
حالا بهراحتی به هم دروغ میگویند، پشت دیگری کاری انجام میدهند ، به هم حسادت میکنند و… هرکدام از شخصیتها یکبار منفی به لحاظ شخصیتی همراه خود دارد. این سریالی که در فصلهای گذشته که هر نکته غیراخلاقیاش منجر به درسی میشد برای کاراکترها اکنون پر از بیاخلاقیهایی است که در هوا رها میشود و نتیجهای ندارد.
رضا صائمی منتقد سینما و تلویزیون درباره این اثر چنین میگوید: «فارغ از هر منظری این اثر را پدیدهای فرهنگی میدانم.»
صائمی درباره تغییرات نگارشی پایتخت ۶ گفت: «طبیعی است وقتی نویسندهای تغییر میکند، متن، روایت و شخصیتپردازیها هم تغییر خواهد کرد. نکتهای که وجود دارد این است که بسیاری از مردمی که پایتخت را دوست دارند و آن را دنبال میکنند و جالب است که در صفحات محسن تنابنده و دیگر بازیگران بهجای خالی خشایار الوند اشاره میکنند. فارغ از مقایسه آرش عباسی؛ نویسنده این فصل با خشایار الوند چیزی که برای من مهم است و باید ذکر شود این است که درگذشت خشایار الوند و عدم حضور او ناراحتکننده است. اما جای خوشحالی دارد که مردم متوجه تأثیر متن و نقش فیلمنامهنویس و نویسنده در یک اثر هستند. این در حالی است که مردم سالهای سال حتی کارگردان را نمیشناختند و فقط بازیگران را میدیدند. ولی امروز بهجایی رسیدهایم که تأثیر و اهمیت فیلمنامهنویس در یک سریال برای مخاطب معلوم شده است. حتی بسیاری از مردم عادی میگویند جای الوند خالی است و متنهای او چقدر خوب بود. این شناخت، اتفاق مثبتی است و نشان میدهد مخاطب عام حواسش به متن هست.»
وی در ادامه با اشاره به این نکته که هر نویسندهای، جهان دراماتیک خود را به متن تزریق میکند، اضافه کرد:
«در پایتخت، یک ویژگی به لحاظ ساختاری وجود دارد و آنهم این است که محسن تنابنده، خود سرپرست نویسندگان است. او مانند یک رهبر، سیاستهای کلی را مشخص میکند و نویسندگان در خدمت او قرار میگیرند.
به همین دلیل در ۶ فصلی که تهیهشده و نویسندگان متعددی در آن حضور پیداکردهاند، باوجوداینکه
خشایار الوند در تمام بخشها حضور نداشته اما موضوع داستان چندان از خط اصلیاش خارج نمیشود.
وی با تأکید بر اینکه چون همیشه سرپرست گروه نویسندگان تنابنده بوده، گفتمان کلی اثر حفظشده است، افزود:
«به اعتقاد من ویژگی داستاننویسی الوند که در سریهای قبلی پایتخت دیده میشد، در سری ۶ وجود ندارد که همین فیلمنامه را دچار پراکندگی و تراکنش معنایی کرده است. این ویژگی در پایتخت اهمیت زیادی داشت و آنها همواره از یک نقطهبهنقطه دیگری میرفتند و سفر میکردند.
از ۶ فصل پایتخت، در چهارفصل، عنصر سفر وجود دارد و در دو سری این عنصر دیده نشد. دقیقا آن دو قسمت هم مورد نقد قرار گرفت. پایتخت ۴ و پایتخت ۶ از عنصر سفر خالی هستند و مهمترین ویژگی پایتخت یعنی سفر از آن گرفتهشده است. همین ماجراهای سفر موجب تحرک و پویایی بیشتر قصه میشد. چالشها و اتفاقات در سفرها فیلمنامه را جذاب میکرد. عنصر سفر خط اصلی داستان را شکل میداد و داستانکهای بعدی به این عنصر وصل میشد و باعث انتقال حس انسجام میشد، اما امروز انگار نخ تسبیح کشیده شده و هرکدام به گوشهای افتادهاند.»
صائمی برای توضیح نظرش درباره تأثیر سفر در مجموعه پایتخت با قیاس فصلهای ۴ و ۶ بیان کرد: «پایتخت ۶ شخصیت محور شده است. قصه، خط داستانی مشخصی ندارد و مینیمال شده است. نقی راننده نمایندهمجلس است و قصههای مربوط به خود را دارد. تنها عنصر داستانی برجستهای که میتوانست به گونه دیگری روایت شود و خط اصلی داستان باشد و جای سفر را پر کند، بازگشت بهبود بود که تنها به دو، سه قسمت محدود شد. گویی مردم با شخصیتها ارتباط برقرار کردهاند و به خاطره جمعیشان تبدیل شدهاند. آنها را بهخوبی میشناسند و خصوصیاتشان را کامل میدانند. به همین دلیل این تغییر رفتار در ذوقشان خورده و ذهنیت آنها را از بین برده است.»
بنا بر گفته رضا صائمی، تغییر خلقیات شخصیتها که برای مخاطب آزاردهنده است در پایتخت ۴ هم اتفاق افتاد، مثلا کمرنگ شدن رابطه خوب نقی با هما. وی معتقد است فقدان خط داستانی مشخص و حذف عنصر مهم سفر باعث شده در این کار به شخصیتها بیشتر پرداخته شود. البته پایتخت ۶ با تمام ضعفهایی که دارد جذابیتهای بسیاری هم دارد که توانسته مخاطب را با خود همراه کند.»
صائمی با اعلام اینکه تغییرات در شخصیتهای مجموعه پایتخت «جبری و اجتماعی است»، افزود: شخصیتها تغییر کردهاند و سادگی گذشته را ندارند. حتی کسی مثل فهیمه حالت تهاجمی پیداکرده و حس زرنگبازی در این افراد دیده میشود. فراموش نکنیم یک دهه از آغاز پایتخت گذشته است. کافی است نگاهی به عکسهای ۱۰ سال پیش خودمان بیندازیم و آنها را مرور کنیم. یقینا حس میکنیم ۱۰ سال پیش چقدر صاف و سادهتر بودیم و حالا چقدر تغییر کردهایم. این تغییرات جبری و اجتماعی بوده است. وقتی ساختار فرهنگی ما پر از اشکالات اخلاقی است و فرهنگ ریاکاری در این جامعه وجود دارد این افراد نیز بهتدریج به این ساختار تن میدهند. اگر از منظر جامعهشناسی به مسئله نگاه کنیم یکی از مباحث مهم، تضاد بین ساختارها و عاملیت است. آیا ساختارها به رفتار ما شکل میدهند یا اراده و عاملیت انسانها، جامعه را میسازد؟ بسیاری از جامعهشناسان عقیده دارند اراده فردی در مقابل ساختار اجتماعی قوی نیست و ما تحت تأثیر محیط قرار میگیریم و رفتارمان تغییر میکند.»
صائمی اضافه میکند: «پایتخت در درون خود نقد دارد. مثلا ارسطو به ریاکاری نقی در ظاهر و حتی طرز نمازخواندنش نقد دارد. حتی میتوان گفت در مواردی با نقد، خط قرمزهای صداوسیما را درمینوردد. مثلا در صحنهای که با آب زمزم شوخی میکند و آن را با آب معمولی قاطی میکند نوعی تقدس زدایی رخ میدهد. این سریال نکات آسیبشناسانه و نقد اجتماعی زیادی دارد. بهطور مثال ارجاع سریال
به مسائل روز اجتماعی بیشتر از قبل بود. مثلا قیمت بنزین، گرانی و … . اما زمانی این مؤلفهها کمککننده هستند که فیلمنامه منسجمتری داشته باشیم و تمام مؤلفهها در خدمت فیلمنامه باشند. به قول اهالی موسیقی خارج از نت نزنند.»
صائمی در پاسخ به این پرسش که آیا افت اخلاقی شخصیتها در پایتخت ۶ رخ داده است یا خیر؟ بیان کرد: «به دلیل اینکه قصه بهجای داستان محور بودن شخصیت محور شده ما تغییرات شخصیتها را بیشتر میبینیم. برخی از این تغییرات بیرونی است که شامل هویت اجتماعی و حرفهای آنهاست. مثلا شغلها تغییر کرده و نقی به قول خودش مجلسیآدم شده است. این تغییر شغل فقط تغییر حرفه نیست. او مجبور است رفتار خود، ظاهر و ادبیاتش را تغییر دهد. از طرفی هما یکباره گوینده خبر میشود. ارسطو از زندان سر درمیآورد، بیکار است و با گروهی قاچاقچی همکار میشود. حتی میبینیم فهیمه که خانهدار بود
شاغل شده است. مشکل معیشتی وجود دارد و همه درگیر معیشت هستند. یعنی منفعتهای فردی پررنگ شده است. این نکته در گفتوگوی نقی و بهبود مورداشاره قرار گرفت. یک نقد اجتماعی در درون پایتخت ۶ وجود دارد. اگر این آدمها همان سادگی گذشته را داشتند این نقد به سریال وارد بود که این افراد در کدام دوره زندگی میکنند و همه اتفاقات و دیالوگها شعار است. وقتی به سمت رئالیسم اجتماعی میرویم و میخواهیم آسیبشناسی داشته باشیم، چنین اتفاقاتی رخ میدهد.»این منتقد درباره یکی از تناقضات دیدهشده در پایتخت ۶ چنین گفت: «مثلا در پایتخت ۵ بسیاری به رفتارهای بیادبانه بهتاش انتقاد شدیدی داشتند ولی در پایان داستان و در هواپیما او عذرخواهی میکند و نتیجهگیری اخلاقی دارد. اما آنچه ما امروز میبینیم نقض همین رویکردهای اخلاقی در این سریال است. مثلا بهتاش در دستشویی گریه میکند و رابطهای اخلاقی بین او و نقی شکل میگیرد. انتظار داریم شاهد تحولی از بهتاش باشیم ولی در قسمتهای بعدی میبینیم همانطور بیادبی میکند و چالش دارد. این مشکل در شخصیتپردازی است. اگر او متنبه شده و تغییر کرده چرا دوباره در صحنههای بعدی این تحول اخلاقی را نقض میکند. بهطور مثال وقتی پدر او میآید انتظار نداریم بهتاش همان رفتار را که با باقی خانوادهاش دارد با پدر خود داشته باشد. حداقل برای روزهای اول چنین انتظاری نبود. برای مثال این تغییر در فرزند کوچک یعنی بهروز دیده میشود و بعد از آمدن پدر زباندرازی و بیادبی در او دیده نمیشود.»صائمی با برشمردن ویژگیهای مثبت پایتخت و عواملی که باعث تبدیلشدن این مجموعه به یک پدیده فرهنگی شده است، گفت: ما میتوانیم بسیاری از مسائل اجتماعی را در پایتخت ببینیم، این کار صرفا برای خنده نیست. من عقیده دارم پایتخت ترکیبی از خنده و خردمندی است و هر دو را باهم دارد هم شما را میخنداند و هم شما را به فکر کردن وامیدارد. فارغ از هر منظری، این کار را پدیدهای فرهنگی میدانم.
پایتخت 6 , صدا و سیما
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.