رفیق مثل محمودرضا - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 37712
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 04 بهمن 1399 - 7:14 |
دلنوشته‌ای در سالگرد شهید بیضایی

رفیق مثل محمودرضا

نه دیده بودمش نه می‌شناختمش، فقط اولین دیدارم با او وقتی بود که صورت او را در تابوتی دیدم که دست چپش  قطع‌شده و پهلویش نیز  شکسته، اما  با چشمان بسته در لحظات وداع با این دنیا لبخند داشت.  لبخندی آسمانی  که گویا با این توصیف قرآنی «راضیه مرضیه» به بهشت خدا واردشده بود.
رفیق مثل محمودرضا

لیلا اسدی
نه دیده بودمش نه می‌شناختمش، فقط اولین دیدارم با او وقتی بود که صورت او را در تابوتی دیدم که دست چپش  قطع‌شده و پهلویش نیز  شکسته، اما  با چشمان بسته در لحظات وداع با این دنیا لبخند داشت.  لبخندی آسمانی  که گویا با این توصیف قرآنی «راضیه مرضیه» به بهشت خدا واردشده بود.
چند بار به چهره‌اش  نگاه کردم، به چشمان بسته‌ای که در امتداد آن جاذبه‌ای  مرا به آن‌سوی تفکرات او می‌کشاند، تفکری که  تنها کسانی  دغدغه آن را دارند  که می‌دانند   طبق این آیه شریفه لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ‌ »که برای مدتی موقت در زمین‌اند و بعدازآن الیه راجعون  به‌سوی او برمی‌گردند» و محمود رضا  در تأمل  و تعقل این کلام مولا امیرالمؤمنین که فرمودند: رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ ، مجاهدت و اهتمام ورزیده و فهمیده بود از کجا آمده و در کجا هست و به کجا خواهد  رفت و هرآینه محمود‌رضا به چگونگی این برگشت و رفتن فکر کرده بود و برایش مهم بود  این‌که چگونه مقابل خداوندی که اله  او است  حاضر شود. آشنایی من با محمودرضا از همان لبخندی شروع شد که چگونگی این رفتن را به من می‌آموخت و لبخندی که برایم  چکیده‌ای از آیات خدا بود . او  دغدغه‌مند آرزوی مادر پهلو شکسته‌اش بود و شاید بارها با این روضه مویه و ناله کرده بود 
جانکاه قرآنی که زیردست و پا بود
جانکاه‌تر آیات کوثر داشت می‌سوخت
مادری که ۱۴۰۰سال پیش مولایمان مهدی «عج»  را در بین در خانه‌ای از مدینه  که جبرئیل بدون اذن وارد نمی‌شد و نانجیبان او را جلوی ارکان هدایت پیش همسر دست‌بسته‌اش کتک می‌زدند صدا زد.
  محمودرضا به این فریاد یا مهدی امام‌ الائمه فکر کرده بود. به آیه‌های کوثر فکر کرده بود و برایش  پراهمیت و مهم  بود. او می‌دانست درک مقام مادرش مطابق با شب قدر است و شب قدر یعنی درک مادر حقیقی‌مان و محمودرضا برای لبیک به مادر در زمان خودش  همه‌جا حضور داشت.
او از خیلی پیش‌تر درست زمانی که نااهلان، فتنه ۸۸ را جریان سازی کردند خودش را برای امام زمانش تربیت‌کرده بود و در آن  ایام فتنه ۸۸ آرام و قرار  نداشت و در آن روزها ‌ در  دفاع از  انقلاب چندین بار جان خود را به خطر انداخت. او به‌واقع به‌ضرورت و وجوب حفظ نظام انقلاب اسلامی  اعتقاد راسخ داشت و می‌دانست همه امامان منتظر این انقلاب  بودند، زیرا پیامبر بشارت داده بود ایرانیان زمینه و  مقدمه ظهور فرزندشان مهدی (عج) را فراهم می‌آورند و غیرتمندانه از مواضع رهبری در خصوص حفظ نظام به‌اندازه  خودش ساعی و حامی بود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰برای دفاع از حرم‌های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، با یقین و آگاهی به  سوریه عازم شد. 
او بااستعداد ذاتی‌اش  جزء فرماندهان  نخبه و گمنام  سپاه قدس و مدافعینی بود که خودش را وقف  امام زمانش کرده بود.  حالا تنها شهادت می‌توانست آن روح خداجو را آرام  کند و زین پس مکرر از  شهادت می‌گفت  تا فراغش را التیام دهد.
می‌گفت: من فهمیدم که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پرکارند و شهدای ما در جنگ این‌طور بودند….
خود محمود رضا در پرکاری زبانزد مدافعین حرم  بود. او به چیزی که می‌گفت اعتقاد داشت و عمل می‌کرد. می‌گفت: «از همه لحظاتتان  استفاده کنید برای رسیدن به آرمان‌های جهانی حضرت مهدی(عج). حتی اگر نیتش را هم بکنید استفاده‌اش را  کردید. ان شاءالله مرضی  رضای امام زمان قرار می گیره ….» چقدر انسان می‌تواند روحش متعالی باشد که چنین عباراتی را  بنویسد. جملات به‌قدری تأمل برانگیز  است که می‌تواند  برای همه انسان‌های آزاد یک منهج و سبیل  انسان‌ساز  باشد. محمود رضا متصل  به آقا صاحب‌الزمان شده بود و این ارتباط آنچنان او را ترفیع داد که او شکل حقیقی اسمش را گرفته بود.ترکیبی از  محمود و رضا که محققا هم  به مقام «محمود»ی که در ناله‌های شبانه‌اش هنگام قرائت زیارت عاشورا آرزویش را داشت رسیده بود  و هم به مقام رضا به آنچه که معشوق برایش خواسته بود راضی شده  بود و این رضایت زمانی حاصل شد که برای  رسیدن به کوثری  بزرگ  از یگانه دخترش که نام کوثر را بر او نهاده  بود، گذشت….

نویسنده : لیلا اسدی |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای رفیق مثل محمودرضا بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.