مقایسه اصلاحات امیرکبیر و مدعیان اصلاحات - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 37017
  پرینتخانه » سیاسی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 21 دی 1399 - 6:32 |
به بهانه سالروز شهادت میرزا تقی‌خان امیرکبیر بررسی شد؛

مقایسه اصلاحات امیرکبیر و مدعیان اصلاحات

۱۶۹ سال قبل ، خورشید زندگی افتخارآمیز میرزا تقی‌خان امیرکبیر در حمام تودرتوی فین کاشان غروب کرد. نام اصلی او محمدتقی بود ولی به‌مرور به میرزاتقی خان معروف شد. پدرش کربلایی محمدقربان و مادرش فاطمه یا فاطمه‌سلطان نام داشت. امیرکبیر ارادت خاصی به مادرش داشت و در همه صحنه‌های زندگی مراقب او بود و تا آخرین لحظه زندگی، او را تنها نگذاشت. حتی وقتی از مقام صدارت عزل شد، مادرش را نیز با خود به کاشان برد.
مقایسه اصلاحات امیرکبیر و مدعیان اصلاحات

وحید عظیم‌نیا
۱۶۹ سال قبل ، خورشید زندگی افتخارآمیز میرزا تقی‌خان امیرکبیر در حمام تودرتوی فین کاشان غروب کرد. نام اصلی او محمدتقی بود ولی به‌مرور به میرزاتقی خان معروف شد. پدرش کربلایی محمدقربان و مادرش فاطمه یا فاطمه‌سلطان نام داشت. امیرکبیر ارادت خاصی به مادرش داشت و در همه صحنه‌های زندگی مراقب او بود و تا آخرین لحظه زندگی، او را تنها نگذاشت. حتی وقتی از مقام صدارت عزل شد، مادرش را نیز با خود به کاشان برد.
نام میرزا تقی‌خان امیرکبیر نه‌تنها در تاریخ میهن ما با غرور و افتخار آمیخته است بلکه دشمنان او و کسانی هم که وجود امیر مانع اجرای نقشه‌های شیطانی و شوم آنان می‌شد، ازجمله مأموران سفارتخانه‌های خارجی ناگزیر از ابراز احترام به این شخصیت ارزنده دوران قاجار بودند. 
درخشش امیرکبیر در دوره‌ای که سکوت مرگباری بر دستگاه حاکمه ایران حکمفرما بود و سیاست‌گذاری و کشورداری و مردم‌سالاری و نفی بیگانه، جای خود را به نفاق، خودخواهی، فرصت‌طلبی، تملق و خوش‌خدمتی به دشمنان خارجی و درباریان ایران داده بود، نشئت‌گرفته از ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری، طرز تفکر و بینش و سیاست وی بود. او با برخورداری از روح ایمانی و اعتقادی قوی و انگیزه‌های پرشور سازندگی و بالندگی، دست به اصلاحات زد و کوشید تا حس همبستگی و تعاون و اخوت و گسترش ارزش‌ها در جامعه روبه‌زوال ایران ساری و جاری شود.
آنچه دوران کوتاه صدارت امیرکبیر را با دوره‌های قبل و بعد از او متمایز می‌گرداند، اقدامات و اصلاحات او در امور ایران است. امیر با طرح‌ها و برنامه‌های خود توانست ضمن بیداری ایرانیان و هدایت آنان برای گام نهادن در عرصه تمدن و فرهنگی و صنعت، ایران را از بدترین وضعیت به‌افتخار و سربلندی برساند.
صدارت امیرکبیر در ایران با پیشرفت‌های گوناگون صنعتی و علمی و سایر فنون و ازجمله رقابت‌های نظامی کشورها همزمان بود. وقتی وی برای تکیه زدن بر کرسی صدارت، در تهران وارد کاخ گلستان شد، هیچ نظم و آرامشی به چشم نمی‌خورد، خزانه تهی شده بود، شاه جدید از کشورداری و مردم‌داری آگاهی نداشت، تحرک و پویایی در ارکان حکومت دیده نمی‌شد. ظلم و ستم بیداد می‌کرد و چنگال کشورهای بیگانه آماده تصاحب منابع و معادن ایران بود، از علم و صنعت و پیشرفت و ترقی چیزی به چشم نمی‌خورد. در چنین شرایطی، امیرکبیر با دست خالی ولی با عزمی راسخ و اراده‌ای قوی و پشتکاری فوق‌العاده و تلاشی مضاعف، مبنای کار خود را بر پایه اصلاح امور استوار ساخت و آن‌قدر کوشید تا بالاخره موفق شد، بسیاری از اهداف موردنظر خود را در قالب طرح‌ها و برنامه‌های متنوع آغاز کند و یا به نتیجه برساند.
امیرکبیر در دورانی صدارت را پذیرفت که مشی دو صدراعظم قبل از خودش ۱۸۰ درجه باهم فرق می‌کرد؛ اولی میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی یکی از چهره‌های مؤثر و مفید ایران بود و دومی حاج میرزا آقاسی درست در نقطه مقابل اولی قرار داشت. یکی از مهم‌ترین کارهای قائم‌مقام فراهانی تربیت میرزاتقی خان امیرکبیر بود. اگرچه امیرکبیر هم سرنوشت بهتری نسبت به معلم خویش نداشت ولی ذخیره‌ای شد برای ایران، که اگر اندک آبرویی نیز باقی‌مانده بود از وجود مردان بزرگی چون قائم‌مقام فراهانی و امیرکبیر بود. میرزاتقی خان در حفظ کردن منشأت قائم‌مقام اصرار زیادی داشت و همان برای او مایه سواد شد و آثار این کار به‌خوبی در نوشته‌های امیر مشخص است و فصاحت و بلاغت و موجزنویسی او کاملا حاکی از آشنایی‌اش با منشأت قائم‌مقام فراهانی است.
حاجی میرزا آقاسی درست نقطه مقابل میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، صدراعظم قبل و میرزاتقی خان امیرکبیر صدراعظم بعد از خودش بود؛ مردی بی‌تدبیر، دون‌پایه و مزدور بود و اموال زیادی را از مردم تصاحب کرد و به نابودی کشاند. سیاست‌های خام حاجی میرزا آقاسی سرمایه مملکت را روانه جیب بیگانگان و درباریان نزدیک به شاه کرد و سبب تهی شدن خزانه کشور و محتاج شدن ایران به کشورهای دیگر شد.
حاجی میرزا آقاسی یکی از مخالفان سرسخت میرزاتقی خان امیرکبیر بود. او وقتی به تأثیرپذیری ناصرالدین‌شاه از امیرکبیر پی برد، حسادت و تنگ‌نظری در وجودش شعله کشید و از همان زمان کینه امیرکبیر را بر دل گرفت. او ازجمله افرادی بود که در ابتدای حکومت ناصرالدین‌شاه با صدارت میرزاتقی خان مخالفت داشت. حاجی میرزا آقاسی از عاملان مؤثر قتل امیر به شمار می‌رود، زیرا زمانی که وی به صدارت رسید، یک‌لحظه هم‌دست از توطئه و دسیسه نکشید و باهمدستی و همکاری سایر مخالفان و در حقیقت دستیاران خود نقشه عزل و تبعید و سرانجام مرگ امیرکبیر را طراحی و آماده کرد و پادشاه را نیز برای اجرای نقشه شوم و ضدانسانی و اخلاقی‌اش آماده کرد و توانست یکی از جنایت‌های بزرگ تاریخ ایران را باتدبیر و رهبری و نیرنگ و نامردی خود رقم زند، او در زمان صدارتش به‌قدری انگلیسی‌ها را آزاد گذاشته بود و آن‌ها نیز آن‌قدر در امور ایران دخالت می‌کردند که دیگر خود حاجی میرزا آقاسی هم کلافه شده بود و به‌قول‌معروف نه راه پیش داشت و نه راه پس.
در دورانی که سرسپردگی و حقوق‌بگیری از سفارتخانه‌های روس، انگلیس و عثمانی برای قریب به‌اتفاق رجال وقت، امری عادی و حتی افتخارآمیز تلقی می‌شد، امیرکبیر نه‌تنها این سنت شوم را در هم شکست  بلکه پول‌هایی را که می‌خواستند به‌صورت رشوه به وی بدهند و نامش را در ردیف فهرست حقوق‌بگیران ثبت کنند و او نمی‌گرفت، به‌ناچار به نابود کردن وی به مصرف‌ رساندند.
بدون تردید میرزا تقی‌خان امیرکبیر، یکی از چهره‌های درخشان و تابناک دوران قاجاریه است که اگر به دست دژخیمان ناصرالدین‌شاه کشته نشده بود، چه‌بسا سرنوشت ایران را دچار تحول مهمی می‌ساخت.
  سرکوب فتنه باب
یکی از اقدامات مهم امیرکبیر مقابله با انحرافات دینی بود که برخی فرقه‌ها تخم لق آن را کاشته بودند. یکی از این اقدامات سرکوب فتنه باب بود. پس از مرگسید کاظم رشتی که برخلاف شیخ احمد احسائی جانشینی برای خود تعیین نکرد، «علی‌محمد شیرازی» بی‌درنگ مدعی بابیت شد و گروهی از شیخ نیز به او گرویدند. اما اندکی بعد «علی‌محمد شیرازی» دعوی گران‌تری کرد و خود را قائم منتظر خواند. ظاهرا  نخستین گروندگان به او را شیخیان متعصبی تشکیل می‌دادند که بنابر آموزه‌های شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی منتظر ظهور امام بودند. کسانی مانند ملاحسین بشرویه‌ای که در مسجد کوفه در انتظار ظهور، اعتکاف گزیده بود و چون خبر به او رسید، نزد علی‌محمد رفت و با او گفت‌وگو کرد و دعویش را پذیرفت. علی‌محمد نیز او را «باب» خود خواند و برای دعوت به خراسان فرستاد تا مردم را گرد آورد و با درفش‌های سیاه خروج کنند. علی‌محمد خود نیز برای این‌که به‌مقتضای حدیثی که می‌گوید امام زمان از مکه ظهور خواهد کرد ویارانش از خراسان بیرون می‌آید، عمل کند، روی به حجاز نهاد، ولی در آنجا دعوی‌اش اقبالی نیافت و به بوشهر بازگشت. بابیان این‌که معتقدند که وی در مکه «اظهار امر» کرد و به شریف مکه و شاه ایران و امپراتور عثمانی نامه نوشت و آن‌ها را به اطاعت خواند. علی‌محمد باب در ابتدا خود را رکن رابع و باب ارتباط با امام عصر (عج)  معرفی کرد ولی با گذر زمان و جمع شدن عده‌ای به دور     وی، در گام‌های بعدی ادعاهای دیگری همچون امام عصر معرفی کردن خود و ادعای نبوت و الوهیت هم کرد! همان‌گونه که در فصل سوم (ظهور انسان کامل)[روایت انحراف] موردبررسی قرار گرفت، عبارت «همایش جهانی انسان‌ها» که یکی از مفاهیم پرتکرار رحیم مشایی در تبیین آموزه‌های حلقه بهار در موضوع «ظهور» است، با اصل «وحدت عالم انسانی» در آئین ضاله بهائیت، قرابت معنایی، مفهومی و کارکردی بسیار بالایی دارد، به‌گونه‌ای که می‌توان این دو اصطلاح یا دو بحث را منطبق با یکدیگر دانست. در هر دو بحث؛ صحبت از گذر از تعصبات و هر آنچه که موجب اختلاف میان انسان‌ها می‌شود، بوده و غایت هر دو بحث، تشکیل جهانی انسانی حول انسان و اشتراكات انسانی (دین واحد جهانی یا دین انسانی) است.سیاست امیرکبیر در برخورد با فتنه باب قابل تعمق است. او در برخورد اول به فکر نابودی باب نبود و تصمیم گرفت طوری عمل کند که ازنظر روانی باب را در اذهان و انظار مردم تحقیر کند. امیرکبیر با تیزبینی و هوشیاری خود به فتنه باب خاتمه داد، ولی پیروان باب همیشه کینه او را بر دل داشتند و حتی نقشه قتل او و ناصرالدین‌شاه را کشیدند. آن‌ها معتقد بودند که سردسته  آن‌ها به دستور امیرکبیر زندانی‌شده و با بهره‌گیری از این دیدار کشتن امیر را حق قانونی خود می‌پنداشتند و دست‌به‌کار شدند و توطئه‌ای راه انداختند تا او را نابود کنند، اما توطئه آن‌ها خنثی شد و چند نفر از آنان هم محکوم‌به مرگ شدند. بابی‌ها پس از صدارت امیرکبیر بار دیگر برعلیه ناصرالدین‌شاه قاجار دست به توطئه زدند و قصد ترور او را داشتند ولی در این راه توفیقی حاصل نکردند و قتل‌عام بابیون هم بعد از همین موضوع آغاز شد. کشتار طرفداران باب، اعتراض روس‌ها و انگلیس‌ها را برانگیخت، ولی این اعتراض در ایران جایگاهی نداشت و آن‌ها از شکوائیه خود نتیجه‌ای نگرفتند.
سیاست خارجی امیر
 میرزا تقی‌خان مخالف سرسخت دخالت خارجی‌ها در امور داخلی ایران بود. وی می‌دانست که تا دست‌های اجانب از ایران قطع نشود و نفوذ سفرای دول بزرگ از بین نرود، محال است مردم این سرزمین روی آسایش و سلامت و سعادت را ببینند. صدارت امیرکبیر مصادف با دورانی بود که اجتماع ایران از علم و حکمت جدید دورافتاده بود و بدیهی است که در این امر  و به‌ویژه بی‌خبر گذاشتن مردم از دنیایی که به‌سرعت رو به ترقی و تکامل می‌رفت، عوامل خارجی نقش مهمی داشتند.
مسائل خارجی از دو جهت موردتوجه امیرکبیر بود. اول این‌که سیاست استعماری دولت‌های بیگانه را خوب می‌شناخت و با امور‌خارجه با حساسیت و دقت بیشتری برخورد می‌کرد. دوم آن‌که امیرکبیر قصد داشت با برخورد و نزدیک شدن به کشورهای دیگر از پیشرفت و تکنولوژی و صنایع آن‌ها برای توسعه صنعت و تجارت و کشاورزی ایران استفاده کند. از اقدامات امیرکبیر در قضایای سیاست خارجی می‌توان نتیجه گرفت که تا قبل از او، سیاست خارجی ایران متکی به روس و انگلیس بود و پادشاهان ایران همیشه محکوم سیاست آن‌ها بودند. امیرکبیر این انحصار را شکست و این جرئت را داشت که در وادی سیاست، ایران را متوجه کشورهای دیگری غير از روس و انگلیس کند. گذشته از آن، امیر خصلت و عادت محکوم بودن ایران در مقابل سیاست  روس‌ها و انگلیس‌ها را شکست و در مقابل سیاست‌های
 غیر معقولانه آن‌ها مقاومت نشان داد و به آنان فهماند که ازاین‌پس باسیاست خصمانه و غیرمسئولانه و نابرابر برخورد خواهد کرد. استقرار میرزا تقی‌خان امیرکبیر در مقام صدارت و آغاز حکومت ناصرالدین‌شاه باعث تحولات جدیدی در سیاست خارجی ایران شد. امیرکبیر برای تعدیل سیاست‌های ایران در مقابل سایر کشورها و تبدیل روش‌های سیاسی عجولانه و غیرکارشناسانه به تصمیمات معقول، روش نوین و سیاست درستی پیش گرفت.
هنر امیرکبیر
مخالفت با کاپیتولاسیونِ محصول ترکمانچای،  تنظیم امور مالیاتی، اصلاح وضع نظام، اصلاح دستگاه عدالت، اصلاح اخلاق مدنی، مبارزه با رشوه‌خواری و دزدی، مبارزه با تملق و چاپلوسی، برخورد با مدیحه‌سرایی درباری، اصلاح امور شهری، اصلاح امور بهداشت، رواج صنعت، توسعه کشاورزی، پیشرفت تجارت، نشر دانش و فرهنگ، مقابله با سیاست‌زدگی فرهنگی و توجه به دانش و فرهنگ با تأسیس دارالفنون، چاپ کتاب، انتشار‌ روزنامه وقایع اتفاقیه و … ازجمله اصلاحات اساسی امیرکبیر بود اما به‌زعم این قلم، مهم‌ترین هنر و شاخصه امیرکبیر که او را با سه سال صدارت مورد اقبال مردم ایران در همه عصرها کرده، وطن‌پرستی اوست به‌طوری‌که از هیچ تلاشی برای مستقل کردن کشورش دریغ نمی‌کرد.‌ او به‌جای به دام غرب انداختن کشور در قبال گرفتن پشیزی حقوق همچون میرزا ابوالحسن خان ایلچی وزیر خارجه فتحعلی شاه، تصمیم گرفت کشور را از یوغ قدرت‌های مسلط وقت بیرون آورد و سیاست خارجی ایران را صرفا محدود به قطب‌های قدرت و البته سلطه‌گر نکند.
این در حالی است که  برخی مدعیان حزبی موسوم به اصلاح‌طلب در حالی دم از اصلاحات می‌زنند که تمام هَمّ و غَمّ آن‌ها هضم ایران اسلامی در نظام بین‌الملل و دنباله‌رو رژیم‌های سلطه‌گر همچون آمریکا شدن است. آن‌ها با استفاده از تمام رسانه‌های ریزودرشت و  سبز و زردی که در اختیاردارند و به‌صورت زنجیره‌ای اداره می‌کنند، برآنند که ایران را از محور استقلال خارج و در مسیری  قرار دهند که در مدت بیش از ۲۰۰ سال گذشته پس از امیرکبیر در دوران قاجار و‌ پهلوی، کشور زیر یوغ غرب بود و نه‌تنها هیچ پیشرفتی نداشت بلکه تمام منابع و معادن ملت نیز به غارت رفت.
الاایحال مدعیان اصلاحات به‌جای تلاش برای مصادره شخصیت بزرگی همچون میرزا تقی‌خان امیرکبیر که مع‌الأسف در جریان خسارت موسوم به برجام افرادی را امیرکبیر نامیدند و یا اشخاص دیگری را نیز می‌نامند، از تلاش برای خارج کردن کشور از مسیر استقلال دست بکشند و برای رفاه شخصی، رفاه عمومی را تباه نکنند.
منابع:
۱. امیرکبیر – عباس رمضانی
۲. حقوق‌بگیران انگلیس در ایران – اسماعیل رائین
۳. روایت انحراف(نگاهی نو  به افکار و عقاید حلقه بهار) – به کوشش جمعی از پژوهشگران

نویسنده : وحید عظیم نیا |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای مقایسه اصلاحات امیرکبیر و مدعیان اصلاحات بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.