چالش امروز آموزش و پرورش
|ابراهیم سحرخیز|
چندی پیش یکی از همکاران خوشذوق فرهنگی در یادداشتی با عنوان«مرگ پنهان آموزشوپرورش» از غربت و گمنامی آن در برنامه پنجساله کشور شکایت داشت؛ آموزشی و پرورشی که در سال تحصیلی پیش رو، با کمبود بیش از ۱۹۷ هزار نیروی انسانی دستوپنجه نرم میکند.
وزارتخانهای که نبود بیش از ۱۲۳ هزار معلم در سال تحصیلی ۹۹_۹۸ را یکشبه با افزایش شمار نیروهای خرید خدمات آموزشی ، بهکارگیری معلمان بازنشسته ، دونوبته سازی مدارس ، رساندن تراکم کلاسها به مرز انفجار ، بالا بردن شمار دانش آموزان کلاسهای چندپایه ، رشد رها شده و بیرویه مدارس غیردولتی ، تدریس هفتادساعته معلمان رسمی و پیمانی در قالب اضافه تدریس ،برونسپاری مدارس و… جبران میکند،سالهاست که در احتضار بسر میبرد.
هنوز بر سر ماندن یا رفتن دانشگاهی مانند فرهنگیان که باید در یک افق بلندمدت و چندساله ، تأمین و تربیت نیروی انسانی موردنیاز آموزشوپرورش را در دستور کار داشته باشد در بین سیاستگذاران، برنامه ریزان و مجریان آموزشوپرورش دعواست و دیدگاه شفاف و روشنی وجود ندارد.
بهرغم آنچه بر زبان جاری میشود در خلوت خویش ،تنها و تنها به یک نسخه میاندیشند؛«خصوصیسازی آموزشوپرورش»«برونسپاری»«رهایی از شر هزینههای رو به رشد مدرسه داری در ایران.»
آموزشوپرورش دولتی ،با جمعیتی بیش از ۱۶ میلیون دانشآموز، یکمیلیون حقوقبگیر درمانده از معیشت ، همچون استخوان
در گلو ماندهای است که بهزعم دولتمردان ،نه راه پس دارد و نه راه پیش! و باید کج دار و مریز با آن مدارا کرد.
کشوری که با نادیده گرفتن مفاد و مدلول شفاف و انکارناپذیر اصل« سیام قانون اساسی» با رسمیت بخشیدن به فعالیت مدارس غیردولتی و تغییر نام بیمسمای آن از «غیرانتفاعی» به غیردولتی اجازه داد تا مدیران آن ، همزمان با صدارت خویش بیاعتنا به اصل «تعارض منافع» به مدارس لوکس و لاکچری دست یابند، فاتحه آموزشوپرورش دولتی همان زمان خوانده شد.
کافی است به لیست داراییهای غالب وزرای پیشین آموزشوپرورش و برخی از دولتمردان نامآشنای دیروز نیمنگاهی داشته باشید مطمئن باشید که مدارس بزرگ غیردولتی شهر تهران در سیاهه اموال آنها یا به نام بستگان درجه اول آنهاست.
اتفاقا تمشیت درسایه و پنهان امروز آموزشوپرورش نیز در اختیار همانهاست.از بد حادثه مردم اکنون در آموزشوپرورش نیز به این باور رسیده اندکه «هرچقدر پول بدهی ، به همان اندازه آش می خوری.»
کار به جایی رسیده است که روستائیان یارانه بگیر نیز باید مدرسه بدون سرانه را از جیب خود اداره کنند.
با تداوم ماندگاری بیماری کرونا و ادامه یافتن تعطیلی مدارس ، نابرابریهای آموزشی، خود را بیشتر عیان خواهد ساخت.
شبکه راهاندازی شده دانشآموزی در فضای مجازی هرگز قادر نیست طفل گریزپای طبقات فرودست جامعه را که با فقر مزمن اقتصادی و معیشتی روبهرو است جمعه به مکتب آورده ،میخکوب و مجذوب درس و بحث خود کند.
لاجرم فاصلههای آموزشی بیشتر و بیشتر شده ، دانشگاهها و مدیریت آینده کشور نیز را باید چشمبسته تحویل همان ۴ درصدی دهیم که به برکت پولهای بادآورده ،در ایران ، سیادت میکنند.
دولت، مدارس دولتی را چنان به مرگ گرفته تا به تب راضی شوند.
البته ماندگاری کرونا و تعطیلی مدارس را باید از الطاف غیبیه یا خفیهای دانست که باعث میشود چند ماهی جناب وزیر دغدغه تأمین ۱۹۷ هزار کمبود معلم و پرداخت هزینه اضافه تدریس را از ذهن مبارک دورساخته ، خیال، آسوده دارند تا شاید از این ستون به آن ستون فرجی برسد.
ما همواره در ایران به روزمرگی و رستن از آیندهنگری عادت کردهایم که نیاز به هیچ آداب و تدبیری برای آینده نیست.
«چو فردا بیاید فکر فردا کنند.»
آموزش و پرورش , ابراهیم سحرخیز , مدارس
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.