رومینا را چه‌کسی کشت؟ - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 22684
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۸:۳۲ |
نقاط تاریک پرونده قتل رومینا و پرداختن به علل جامعه‌شناختی این اتفاق؛

رومینا را چه‌کسی کشت؟

قتل «رومینا»، دختر نوجوان تالشی همه را در بهت و حیرت فرو برده است، قتلی که در باور نمی‌گنجد.
رومینا را چه‌کسی کشت؟

| گروه اجتماعی|
قتل «رومینا»، دختر نوجوان تالشی همه را در بهت و حیرت فرو برده است، قتلی که در باور نمی‌گنجد. هرچند باید اعتراف کرد که هنوز ابعاد موضوع به‌درستی مشخص نیست، شاید ماجرا ساده به نظر برسد؛ ماجرای‌یک عشق نافرجام که پس از دلباختگی دختری چهارده‌ساله به پسری بزرگ‌تر از خودش شکل می‌گیرد و ازدواجشان با مخالفت پدر دختر روبه‌رو می‌شود و سرانجام هردو تصمیم به فرار می‌گیرند و با پیگیری‌ خانواده‌ها، دختر دستگیر و پلیس او را به خانواده‌اش تحویل می‌دهد اما از یکم خردادماه که گردن رومینای ۱۴ ساله با داس از تن جدا شده تا امروز که ۱۲روز از این فاجعه می‌گذرد، اظهارنظرهای متناقضی در قاب رسانه‌ها جای گرفته که هریک در نوع خود قابل‌تأمل است. 
گرچه پدر مجرم است ولی جرم بهمن خاوری، را نباید در ذیل الفاظ و مفاهیمی چون عشق و ازدواج پنهان کنیم، چرا که نام ورود به حریم کودک، «عشق» نیست و به تعبیر سیدجوادمیری- جامعه‌شناس «ما با فردی روبه رو هستیم که در سن ۲۹ سالگی ارتباط فرا‌ خانوادگی با نوجوانی ۱۴ساله برقرار کرده است و تازه انتظار هم داشته والدین این نوجوان او را به «دامادی» بپذیرند؟ در کجای ایران چنین فردی را به دامادی قبول می‌کنند که والدین این نوجوان این کار را می‌بایست انجام می‌دادند تا متهم به عدم درک«عشق» نشده باشند؟ به نظرم ما در اینجا با دو مرد روبه رو هستیم که یکی قاتل است و دیگری پروفیل و«میدان معنایی» تحلیل این پدیده به‌جای عشق و تابوی فرهنگی باید به سمت «قتل» و «انحراف جنسی» مبتنی بر شواهد موجود سوق پیدا کند.»

از اخاذی بهمن خاوری تا بالاگرفتن اختلافات و تحریکات خانوادگی 
در این میان برخی جراید با نگارش متن‌های مغرضانه، یکه به قاضی رفته و قساوت و خشونت این پدر را به‌کل جامعه تعمیم داده‌اند، گرچه اتفاق پیش‌آمده؛ خطایی نابخشودنی است اما به‌زعم نگارنده، هنوز پرونده ابهامات فراوانی دارد، با این حال گروهی از رسانه‌ها در تحلیل قتل ضمن تأکید بر کثرت قتل‌های «ناموسی»، چنین  نوشته‌اند: «رومینا به دلیل حفظ امنیت جانی خود و آشنایی با خلقیات پدرش، تمایل به بازگشت به خانه نداشته اما طبق قوانین و به تشخیص پلیس، این دختر نوجوان به‌ناچار به پدر خانواده تحویل داده می‌شود و پس از بازگشت رومینا به خانه، اختلافات و تحریکات خانوادگی بالا گرفته و آتش خشم پدر شعله‌ورتر می‌شود… » اما واقعیت آن است که ملاطفت پدر باعث جلب اعتماد بازپرس شده و دلیلی برای تحویل ندادن دختر به خانواده‌اش وجود نداشته و سرانجام مهر و محبت پدرانه جای خود را به خشم لحظه‌ای می‌دهد و در نهایت پس از تحویل فرزند به خانواده و بازگشت آن‌ها به روستای محل زندگی به علتی نامشخص، پدر با داس دختر خود را به قتل می‌رساند. اما در نقطه مقابل شماری از قلم‌به‌دستان و اهالی رسانه، گفته‌های (بهمن خاوری) دوست رومینا را منعکس کرده‌اند که قصد خود را ازدواج با دختر عنوان و تأکید کرده، به دلیل نارضایتی خانواده، دختر به او پناه برده و باهم فرار می‌کنند. این پسر، دلیل اصلی مخالفت خانواده رومینا را تفاوت‌های مذهبی ذکر کرده است. از سوی دیگر سخنان اسفندیار اشرفی، عموی رومینا بر تمام اظهارات پیشین نعل وارونه می‌زند، او در تشریح ماجرا این‌گونه توضیح می‌دهد: «این پسر رومینا را با زور و تهدید به این‌که او را می‌کشد با خود برد و ۶روز تمام هم نگهش داشت، بعد از این موضوع حتی ما خواستیم که بیایند و خواستگاری کنند، اما خانواده آن پسر گفتند نه، پسر ما اشتباه کرده است. حتی عاقد آمده بود که عقدشان کند، اما آن پسر قصدش چیز دیگری بود. اگر از رومینا برای برادرم عکسی نمی‌فرستاد، این مسائل پیش نمی‌آمد. اصلا کدام مردی وقتی بخواهد با یک دختر ازدواج کند، عکسش را در اینستاگرام می‌گذارد؟ کدام مردی عکس ناموسش را در دنیا پخش می‌کند؟»
طی روزهای گذشته بهمن خاوری به دستور مقام قضائی بازداشت شد، او مدتی پیش هم با شکایت پدر و مادر رومینا به اتهام آدم‌ربایی بازداشت و پس از رضایت پدر رومینا آزاد شد. هم‌اکنون اتهام وی آدم‌ربایی و نقش داشتن در عصبانیت پدر عنوان شده و آنچه بازهم از ابهامات فراوان این پرونده حکایت دارد، اظهارات( مونا محمدی) دوست رومیناست، او در گفت‌وگوی کوتاهی با فراز گفته است: «در تاریخ ۵ اردیبهشت با تماس مدیر مدرسه برای کاری با رومینا به مدرسه رفتیم. در مسیر بهمن، سوار بر موتور جلوی مدرسه پرسه می‌زد. وقتی از رومینا پرسیدم که آن پسر اینجا چه می‌کند در جواب گفت: «چیزی به تو می‌گویم، اما به پدرم هرگز نگو! در اینستاگرام در لایوی شرکت کرده‌ام و در آن زمان بهمن همه آن لایو را ضبط کرده است و حالا با آن مرا تهدید می‌کند.» رومینا در پاسخ به مونا که چرا به پدرش نمی‌گوید، تأکید کرده: «اگر پدرم بشنود خیلی عصبانی خواهد شد و من را می‌کشد!» وقتی تمامی این سخنان را همچون تکه‌های پازل در کنار هم قرار می‌دهیم به نقاط تاریک این قتل پی می‌بریم، بنابراین هنوز برای قضاوت قطعی بسیار زود است. 
اما در میان اظهارات متعدد و بعضا متناقض، برخی از کنشگران اجتماعی هم توجه جامعه را به سمت لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان معطوف کرده‌اند، ازجمله سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی که گفته است: «این لایحه حدود ۱۰ تا ۱۲ سال است که در مجلس خاک می‌خورد و سه دوره نمایندگان مجلس شرمنده کودکان شدند. قصد ندارم بگویم اگر این قانون را داشتیم این جرم اتفاق نمی‌افتاد، اما زمانی که سیاست‌گذاری‌ها مناسب باشد در میان‌مدت و بلندمدت می‌تواند تأثیر لازم را داشته باشد. انتظارم از مجلس و شورای نگهبان به‌عنوان عضو کوچکی از جامعه بزرگ مددکاری اجتماعی این است که به‌گونه‌ای تعامل شود که این قانون به‌زودی تصویب و برای اجرا ابلاغ شود چرا که در فرآیند اجرا می‌توان آن را ارزیابی و نواقص را شناسایی کرد.» 
بر همین اساس صحبت درباره آخرین وضعیت لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان را به مونیکا نادی، در قامت حقوقدان سپردیم و در باب علل جامعه‌شناسی این اتفاق از عباس نعیمی جورشری  خواستیم تا دیدگاه خویش را با ما در میان بگذارد.

عباس نعیمی جورشری: 
تأثیر فشارهای اجتماعی بر انگیزه قتل پدر
ما باید در متن‌قتل دختر به دست پدر دقیق شویم و به پاسخ این پرسش دست یابیم که آیا چنین اتفاقاتی در جامعه افزایش یا کاهش پیدا کرده و یا روند عادی خود را طی می‌کند؟! واقعیت این است که ادوار پیشین آبستن چنین وقایع تلخی بوده و این رویداد خاص دوره ما نیست. اتفاقا هرچه به جلو آمده‌ایم آگاهی مدنی به مقابله با خشونت‌هایی از این دست همت نموده است. به نظر می‌رسد این اتفاقات متأثر از متن اجتماعی خویش است و امری فراتر از عمل فردی است. ساختار همبستگی مکانیکی جامعه در این حیطه مؤثر است. به چه معنا؟ امیل دورکیم یکی از جامعه شناسان کلاسیک به‌درستی جوامع را به دو فرماسیون مکانیکی و ارگانیکی تقسیم می‌کند. این تقسیم‌بندی از حیث همبستگی و انسجام اجتماعی درونی آن‌هاست. همبستگی در جامعه مکانیکی از جنس شباهت‌ها است حال آن‌که در جوامع ارگانیکی که وجهه خاص عهد پساصنعتی هستند، ساختار بروکراتیک شکل گرفته و روابط از حقیقی به حقوقی تغییر پیدا کرده، در همین راستا انسجام برحسب تمایز پیش رفته است. یعنی روابط و تمایزات پیچیده‌تر شده. به همین خاطر، در اتفاقاتی از این دست، یک بخش داستان ناشی از این است که جوامعی با بافت مکانیکی به لحاظ همبستگی اجتماعی و مباحث ارزشی در سمت بدویت جمعی قرار دارند. در این جوامع، عوامل محرک برای بروز خشم لگام‌گسیخته بالاست. درگذشته تاریخ بشر هم بوده است. در واقع تاریخ بشر، تاریخی خونین است. در این تاریخ، کودکان و زنان بیشتر هم آسیب دیده‌اند. در مورد رومینا باید بر این مسئله تأکید کرد که او به لحاظ حقوقی در زمره نوجوانان و زنان است. در اینجا جامعه محل بحث ما یعنی شهر تالش در زمره جوامع مکانیکی قرار می‌گیرد و فراتر از آن جامعه کوچک‌تر رومینا یعنی بافت فامیلی و خانوادگی دختر هم اتفاقا مکانیکی بوده است. در این وجه اجتماعی، مالکیت بر ابزار و شی‌ء چنان شدید است که بعضا به انسان می‌رسد بنابراین بیش از آن‌که چنین بحثی را به بلوغ زودرس و گسست نسلی ارجاع دهیم که البته هر دو این عوامل دخیل هستند و نمی‌توان آن را انکار کرد تصور می‌کنم در این فضای تئوریکی و تحلیلی می‌توان به بحث در مورد آن پرداخت یعنی بافت مکانیکی سنت‌گرا. اما نکته دیگر یعنی گسست نسلی، ذیل همین بحث مکانیکی و ارگانیکی رخ می‌دهد یعنی جهان جدید، ابزارهای جدیدی با خود آورده و انسان‌های جدید، انسان ابزارهای جدید هم هستند. جهان مجازی در کنار جهان حقیقی قدعلم کرده است. نسل جدید هم به‌واسطه ورود به این جهان و آشنایی این ابزار و در دست داشتن آن، طبعا جهان دیگری را برای خود متصور هست و با روابط و ارتباطات دیگری به زیست روزمره می‌پردازد. زیستی که بعضا در تضاد با زیست پدران و مادران قرار می‌گیرد. این امر نافی بحث قبلی نیست بلکه تکمیل‌کننده آن بحث است، یعنی گسست نسلی را باید ذیل این داستان قرار داد.
اما نکته قابل‌تأمل دیگر، تفاوت سنی دو فردی است که به یکدیگر علاقه داشته‌اند. این امر از چند حیث قابل‌بحث است، یک‌بخشی را می‌توان به اتفاقات و رویدادها و شانس واگذار کنیم که در مقابل انسان چه افرادی قرار می‌گیرند و آدمی تحت‌الشعاع محیط، چه کسی را انتخاب می‌کند. این موضوع، خیلی تابع تحلیل علمی نیست. یعنی در ساحت استدلال فرموله نمی‌شود. اما بخش دیگر، این‌‌که چرا فردی در این سن و سال و با تفاوت سنی زیاد با پسر یا دختر موردعلاقه‌اش وارد ارتباط می‌شود ویا اساسا چرا این تفاوت سن برای او جذبه ایجاد می‌کند، این موضوع تابع چند تحلیل است: اول از جنبه روانکاوی این مسئله تابع ساختار ذهنی است که طفل در کودکی خودش تجربه می‌کند و اساسا بخشی از زنان، الگوها و ذائقه‌های جنسیتی‌شان به آن سمتی حرکت می‌کند که نسبت به مردان با سن و سال بیشتر، رغبت بیشتری هم دارند. زیرا از این طریق، جلوه و قدرت پدرشان را در نظر می‌آورند و در واقع آن محبتی که پدر از آنان دریغ کرده، از پسری که چندین سال از آنان بزرگ‌تر است، دریافت می‌کنند. گویی در این رفتار نوعی جابه‌جایی ذهنی فعال است. مرد قابل تکیه که پدر است، جایش را به مرد دیگری می‌دهد تا عواطف سیراب نشده را در آن بیابد. از این حیث با پسران هم‌سن‌وسال خودشان کمتر احساس خویشی و نزدیکی می‌کنند. آن‌ها را سزاوار تکیه نمی‌بینند. بنابراین این بحث به کودکی آنان مربوط است و باعث شکل‌دهی سلایق جنسیتی آنان می‌شود. این پرسش که چرا پسر عکس‌ها را برای پدر فرستاده و زمینه قتل رومینا را فراهم کرده، موضوع دیگری است که نمی‌توانیم به آن پاسخ دقیقی بدهیم، چون به این مسئله و عمق جدال‌های طرفین آگاهی ریز  نداریم. جدال افراد به‌منزله تقلیل جایگاه یکدیگر است تا دیگری از میدان به در شود. در این بزنگاه، تهدید وزن بالایی دارد. کلمات همچون مشت پرتاب می‌شود. حقیرسازی دیگری، نکته مهم این پروسه است. بنابراین چنین مباحثی قابل‌بحث است.
در سوی دیگر بحث، من برای محیط وزن قائل هستم، نه این‌که انسان مختار نیست چرا هست، ازاین‌رو تأکید می‌کنم که رومینا را پدرش به قتل رسانده و ما نمی‌توانیم بگوییم که محیط و ساختارهای اجتماعی به‌تنهایی به این مسئله تلخ انجامیده، به‌هرحال انسان‌ها با عقل و احساسات خودشان، گزینه‌ای را انتخاب کرده و مسئولیتش را باید بپذیرند. در مورد پدر رومینا هم این‌گونه است. او بالاخره انتخاب کرده که دست به چنین اقدامی بزند اما فشارهای اجتماعی را هم باید مورد ملاحظه قرار دادو اگر قرار است از دل این وقایع تلخ، آموزه‌ای استخراج شود و ترمیم در ساختار بینجامد بایستی این نقش‌آفرینی اجتماعی را آسیب‌شناسی کرد و بدان نقشه داد. همه ما اغلب فشارهای کوچکی را بر یکدیگر وارد می‌کنیم که آن‌ها را چندان نمی‌بینیم. هریک از این برچسب‌ها بر روان افراد، وزن دارد. منتها در دایره دید ما نمی‌گنجد و این مسئله را حقیر می‌بینیم، اما وقتی ظرف روان فرد پر می‌شود، درنهایت دست به رفتاری غیرقابل جبران می‌زند و بعد حیرت کرده و او را نکوهش می‌کنیم که چرا به چنین خطایی مرتکب شده. اتفاقا جامعه بر رفتارهای ما تأثیر دارد و نشان می‌دهد که چقدر به حریم‌های خصوصی یکدیگر احترام می‌گذاریم یا آن را هیچ می‌انگاریم. و اساسا حریم خصوصی در فرهنگ ما چقدر تعریف شده و آیا رعایت می‌شود؟ نکته دیگر هم از در مهربانی در آمدن است، در واقع خطایی رخ داده و نوجوانی وارد رابطه عاشقانه غیرمتعارفی شده که چه‌بسا مدبرانه و معقولانه نیست، در اینجا نزدیکان و محیط از سر بی‌تدبیری به‌جای این که آتش خشم و هیجان خطیر را بخوابانند تا شعله‌ور نشود و دامن‌گیر نگردد، بیشتر تهییج کرده و برآتش می‌دمند و هیجان آفرینی می‌کنند. این تحریکات از سر فلسفه اخلاق و دین‌داری نیست بلکه عده‌ای می‌خواهند کنجکاوی‌شان را ارضا کنند و این کنجکاوی و تحقیر و انسان را درون پرتگاه بردن، باعث ارضاء روحی روانی افراد می‌شود. اتفاقا فامیل، دوست و همسایه، محله و شبکه‌های اجتماعی بسیار در این حوزه مؤثرند و در کنار این مسئله باید بخش دیگری را هم دید، این که باورها و معرفت‌های دینی چنان‌که باید عمق ندارد که اثرگذاری لازم را داشته باشد بلکه در حد مناسک و زبان مانده است. در آگهی ترحیم، کنار نام پدر، واژه کربلایی گذاشته شده که این نقش‌آفرینی زبانی و ساختار زبانی است و به‌نوعی خریدن احترام و وجاهت بخشیدن به فردی است که مرتکب چنان عمل وحشتناکی شده است. درحالی‌که فرد درک صحیحی از مذهب خویش و کربلایی که رفته ندارد که اگر داشت در جایگاه قاتلی این‌چنین قرار نمی‌گرفت. کربلا صاحبی دارد به نام مولاحسین (ع) که در بالاترین درجه انسانیت و اخلاق مکتبی قرار دارد. من معتقدم بخش کثیری از جامعه مذهبی ما بیشتر از این‌که متکی به معارف اخلاقی مذهب باشند، سنتی هستند. باید این دو مقوله را از هم تفکیک کرد. الزاما افراد سنتی، مذهبی نیستند اگرچه بدان مدعی باشند. مذهبی بودن یا تعلق به مکتبی داشتن در گرو کسب معرفت آن، مکتب است. فلذا این مسائل بیشتر سنت است که با شاخ و بال‌های مختلف، افراد را به برخی حرکت‌های ناروا وا‌می‌دارد، البته این راهم بگویم که در دل سنت، نکات درستی نیز وجود دارد اما برخی موارد قابل دفاع نیست ازجمله غیرت ورزی در تفسیر حداکثری‌اش، فرد را به سمت نادرستی سوق می‌دهد که اخلاق قربانی می‌شود، انسانیت معدوم می‌گردد. 
ضمن این‌که واژه غیرت و عصبیت هم تکلیف دوگانه‌ای دارد. بالاخره این غیرتی که بر آتشش می‌دمیم باید در چارچوب عقلانیت باشد، یعنی غیرتی که از جنس احساسات و عواطف تند است، همچون اسب سرکشی است که اگر سوار این اسب، عقلانیت و درایت نباشد، اسب چموشی کرده و سوار خودش را بر زمین می‌زند و می‌کشد. در این راستا ترس از ریختن آبرو هم تعریفی است که جامعه ارائه داده، این‌که دختر فردی از خانه فرار کرده، آن‌قدر از سوی دوستان و غریبه بکار می‌رود و بزرگ می‌شود تا این‌که آستانه تحمل فرد تمام می‌شود و دست به اقدامی خطرناک می‌زند. ضمن این‌که چنین مسئله‌ای از نقش پدر کم نمی‌کند و پدر به‌عنوان یک انسان، مسئول خطایی است که مرتکب شده، پدر می‌توانست این موضوع را به نحوی مدیریت کرده و تابع حرف اطرافیان نباشد بنابراین همه این مسائل در یک بستر اجتماعی دست‌به‌دست هم می‌دهند که آن اتفاق بیفتد. می‌توان با تقویت جامعه مدنی، گفت وگو  و عقلانیت و بالا رفتن ضریب مطالعه و اصلاح ارزش‌های فرهنگی، در کنار مهربانی و همدلی، جامعه را به سمت‌وسوی درستی هدایت کرد. گاهی خشونت به‌اشتباه، مقدس جلوه داده می‌شود اما چنین خشونتی در حق فرزند هیچ‌وجه توجیهی ندارد و نباید به خشم در چنین مواردی وجاهت مقدس داد. در غیراین صورت دختری توسط پدر سر بریده می‌شود و همه آن‌ها که در دل می‌خواستند پدر کاری بکند و بلوا ایجاد کند، اکنون در گوشه‌ای نشسته‌اند و سکوت! این‌گونه در فهم من، نقش جامعه و محیط پررنگ است.

​​​​​​​مونیکا نادی: پیشگیری ازورود خشونت در لایحه حمایت از  حقوق کودکان و نوجوانان
قتل رومینا، حساسیت جامعه را برانگیخت و برخی از حقوقدانان به طرح این مسئله پرداختند که بهتر است به کودکان و نوجوانان به چشم صاحب حق مستقل نگریست و از این طریق به‌تدریج چنین نگرش و دیدگاهی را در جامعه ایجاد کرد اما لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان تا حدودی به این هدف که کودک دارای حقوق مستقل است، نزدیک شده و به بحث پیشگیری از وقوع خشونت ورود کرده و توانسته در بخش مواجهه با خشونت علیه کودکان هم تا حدود زیادی حقوق بیشتری برای آنان متصور شود، بنابراین بعد از تصویب طبیعتا می‌تواند به‌مرور زمان در کنار ابزارهای دیگر در اصلاح این طرز تفکر مؤثر واقع شود، در این لایحه به یکی از بحث‌هایی که برای نخستین بار ورود شده، همین پیشگیری از ورود خشونت و آسیب به حقوق کودک است و اختیاری را برای مقام قضائی ایجاد کرده که اگر تشخیص داده شود، کودک در معرض سوءرفتار و خطر است، ملزم بوده تا او را تحت حمایت قانونی قرار بدهد و از بروز خشونت علیه کودک جلوگیری کند. بنابراین تصویب این لایحه می‌تواند یک الزام قانونی برای مقام قضائی باشد تا به این موضوع ورود کند، این‌که چرا در تصویب این لایحه تعلل می‌شود، پرسش مهمی است و همواره فعالان اجتماعی خواستار تصویب نهایی آن بوده‌اند اما متأسفانه بعد از گذشت ۱۲ سال از تدوین آن، هنوز به سرانجام نرسیده، امیدواریم در مجلس جدید، نسبت به مسائل اجتماعی، دغدغه بیشتری حاکم باشد و به نسبت سیاست و اقتصاد، اجتماع هم مهم قلمداد شود، چون مسائلی نظیر قتل رومینا‌ها و سایر مباحث می‌تواند اذهان عمومی جامعه را مشوش کرده و تبعات سوئی دربرداشته باشد. گرچه این مسائل در پیمان‌نامه حقوق کودک هم قید شده و مصالح و منافع کودک را در اولویت قرار داده و از آنجایی که رومینا در یک بافت خاص اجتماعی، مرتکب عملی شده که عرف آن منطقه یعنی تالش، اقدام دختر برای فرار را خلاف موازین خود می‌دانسته و این قابل پیش‌بینی بوده که رفتار رومینا با یک بازخورد خشن از طرف خانواده روبه‌رو شود و طبق قوانین موجود، دختر مرتکب عمل مجرمانه شده و به دادسرا رفته و طبعا باید به والدین سپرده می‌شد اما این مسئله هم بعید نبوده که کودک در معرض خطر باشد و از طرز رفتار پدر در آگاهی و دادسرا شنیده‌هایی وجود دارد که حکایت از خشونت پدر دارد و اساسا همین دلبستگی دختر ۱۴ ساله به پسر ۲۹ ساله نشان می‌دهد که دختر محبت لازم را از پدر دریافت نکرده و در واقع توان مراقبت لازم از فرزند خویش را نداشته است. اما با همه این موارد تأکید می‌کنم که اظهارنظر در این مورد بسیار دشوار است چون باید دقیق و درست بدانیم محتویات پرونده چه بوده و به چه شکل پیش رفته و با توجه به اظهارنظرهای متفاوت هنوز به‌درستی نمی‌دانیم در بطن این اتفاق چه دلیلی نهفته است

نویسنده : گروه اجتماعی |
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.