منافقین با ترور بهشتی بهدنبال نابودی انقلاب بودند
بهنام علیپور
جواد منصوری در سال ۱۳۲۴ در کاشان متولد شد. او پیش از انقلاب عضو گروه «ملل اسلامی» معروف به ۵۵ بود که به دلیل فعالیت سیاسی سابقه زندان از سال ۱۳۴۴ الی ۱۳۴۸ و ۱۳۵۱ الی ۱۳۵۷ را دارد. پس از انقلاب بهعنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران در دوران فرماندهی موقت (فعالیت غیررسمی) انتخاب شد. از سال ۱۳۶۰ الی ۱۳۶۷ معاون فرهنگی و کنسولی وزارت خارجه بود. علاوه بر معاونت در وزارت خارجه، عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی را در کارنامه خود دارد. از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۲ سفیر ایران در پاکستان و از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۸۸ همین سمت را در چین داشت. با توجه به اطلاعات وی در رابطه با پیشینه و قصد قبلی ترور آیتالله بهشتی حتی قبل از انقلاب در خصوص واقعه هفتم تیر با ایشان به گفت وگو نشستیم.
شما در روز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی کجا بودید؟
من معمولا در این جلسهها شرکت میکردم هم از این بابت که عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم و هم از این بابت که در آن زمان معاون فرهنگی و کنسولی وزیر خارجه بودم؛ در روز واقعه نیز آنجا بودم. به خاطر دارم که پس از خواندن نماز مغرب و عشاء در محوطه دفتر مرکزی حزب به امامت آیتالله بهشتی، همگی به سمت سالن اجتماعات رفتیم تا جلسه را برگزار کنیم منتها من چون به عنوان معاون وزیر خارجه از جانب دولت بلغارستان دعوت داشتم و بنا بود فردا به آن کشور سفر کنم در جلسه شرکت نکردم و به خانه رفتم تا استراحت کرده و برای فردا توان کافی داشته باشم. تازه به منزل رسیده بودم که تلفن شد و به من گفتند این اتفاق افتاده است.
البته آنها با خود فکر میکردند اگر بهشتی و اعضای حزب را بزنند و امام هم که پیر است بنابراین انقلاب عمر چندانی نخواهد داشت غافل از اینکه این انقلاب وابسته به مردم بوده و این طوفان از مردم به پا خاسته است. در تشییع پیکر شهید بهشتی در ۹ تیر همان سال شور و هیجان مردم بهقدری بود که وصفناپذیر است. شعارهایی که در این روز داده میشد نشان از بصیرت مردم و تبعیت از راه شهدای هفتم تیر بخصوص شهید بهشتی داشت.
شعارهای آن روز چه بود؟
دو شعار مهم آن روز را به خاطر دارم؛ یکی از شعارها این بود، «بهشتی، بهشتی، راهت ادامه دارد» و شعار دیگر نشاندهنده بصیرت و ادامه دادن راه شهید بود که میگفتند: «آمریکا در چه فکر یه، ایران پر از بهشتیه».
منافقین با ترور شهید بهشتی چه هدفی را دنبال میکردند؟
نیروهای معارض و معاند با نظام اسلامی طی برآورد ۲ ساله به این نتیجه رسیده بودند که با فعالیتهای معمول و عادی موفقیتی کسب نخواهند کرد، بعد از عزل بنیصدر [اول تیر ۱۳۶۰] نیز کاملا ناامید شده بودند؛ درنهایت به قول بنیصدر به دنبال «قطع رئوس نظام» بودند و در این راستا حداقل ۱۰۰ نفر از افراد تأثیرگذار را بهعنوان هدف مدنظر قراردادند. انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی یکی از برنامههایی بود که با الهام از این طرح پیادهسازی شد.
جای خالی ایشان در مدیریت کلان محسوس بود؟
طی دورانهایی که از عمر جمهوری اسلامی گذشته و میگذرد گاهی اصالت فرد و شخصیت کاریزماتیک فرد تعیینکننده و تأثیرگذار بر شرایط و جایگاه بوده است؛ البته حضرت امام معتقد بودند که تأثیرگذاری باید به مردم برگردد و مردم باید بر شرایط تأثیرگذار باشند و این از اندیشههای ناب امام بود. در میان شهدای این واقعه شهید بهشتی چهره برجستهای بود تا جایی که امام درخصوص شهید بهشتی فرمودند: «بهشتی یک ملت بود» او واقعا مهرهای اساسی بود. البته این مسئله نباید باعث شود که ما شهدای دیگر را نادیده بگیریم یا نقش آنها را کمرنگتر ببینیم. مردمی که در نماز جمعه [هنگام رأیگیری انتخابات] شعار میدادند: «بنیصدر، صد در صد» پسازاین واقعه شعار «مرگ بر بنیصدر» سر دادند.
در رابطه با عوامل انفجار دفتر حزب ادعاهای بسیاری شده است یکی از این ادعاها صحبتهای بنیصدر است که میگوید: «انفجار دفتر کار سپاه پاسداران بود» و ادعای دیگر نقلی است از سعید شاهسوندی که گفت:«سازمان بی سیم مأموران را شنود میکرد تا از موفقیت عملیات مطمئن شود»؛ نظر شما در رابطه با این دو نقل وقول چیست؟
حرف بنیصدر اعتباری ندارد چون همان موقع «مسعود رجوی» گفته بود که حتی آمریکاییها هم میدانند که انفجار حزب کار ما بود.
در فضای سیاسی آن زمان چقدر احتمال ترور شهید بهشتی داده میشد؟ و چرا افراد حزب جمهوری اسلامی؟
اولا حزب جمهوری اسلامی یک تشکل مردمی (محبوب)، سراسری و دقیقا در خط امام بود ثانیا بسیاری از مدیران انقلاب و افراد برجسته عضو این حزب بودند. تصور دشمن نیز این بود که اگر حزب و افراد آن بمانند دشمن کاری از پیش نخواهد برد. لذا آنها از همان ابتدا با شعار علیه حزب و افراد آن درصدد تخریب حزب برآمدند و بعدازاینکه شعار و تخفیف و تخریب شخصیت افراد راه بهجایی نبرد تصمیم به اقدام عملی گرفتند. تخریب شخصیت بهشتی از همان ابتدا در دستور کارشان بود؛ در مراسم تشییع پیکر آیتالله طالقانی اعضای سازمان مجاهدین یا همان منافقین شعار دادند «بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو کُشتی». حتی از سال ۱۳۵۴ هم برنامه حذف شهید بهشتی را داشتند. تقی شهرام (رهبر سازمان مجاهدین خلق پس از تغییر ایدئولوژی) پس از دستگیری در سال ۱۳۵۸ در اعترافات خود گفت: «یکی از کسانی که احتمال میرفت مانع اهداف سازمان شود بهشتی بود به همین دلیل ما از همان زمان قصد زدنش را داشتیم».
از نیمه دوم سال ۱۳۶۰ دستگیری منافقین شروع شد و در اعتراف بعضی از آنها به ترور شهید بهشتی اشارهشده بود، آنها در این خصوص در بازجوییهایشان گفتند: «پس از ترور شهید مطهری توسط گروه فرقان سازمان هم به فکر ترور بهشتی افتاد»، یعنی قبل از ورود به فاز نظامی و قبل از غائله خرداد ۱۳۶۰ اینها به فکر زدن بهشتی بودند. آن زمان کشور تازه درحال شکلگیری بود و در بحث حفاظت و حراست کار قابلتوجهی انجامنشده بود، همین مسئله کار را برای آنها آسان و برای ما مشکل میکرد. سهولت در این امر باعث شد که نهتنها شهید بهشتی بلکه هرکسی را که در مقابلشان میایستاد یا احساس میکردند که قد علم خواهد کرد را ترور کنند.
وضعیت حزب جمهوری اسلامی بعد از شهادت آیتالله بهشتی چگونه بود؟ آیا حزب پویایی خود را حفظ کرد یا حالت سکون و رکود داشت؟
نه؛ حزب توانست که با اعضای باقیمانده خود مجددا جلسات را تشکیل دهد و فعالیت کند و تأثیر فعالیت آن در کشور نیز دیده شود، منتها از سال ۱۳۶۲ به بعد اختلافات در درون حزب افزایش یافت و متأسفانه این اختلافها به منحل شدن حزب در سال ۱۳۶۶ ختم شد.
بهنام علیپور , جواد منصوری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.