دو داستان یک آموزه تاریخی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 44364
  پرینتخانه » مطالب روزنامه, یادداشت تاریخ انتشار : 09 خرداد 1400 - 6:38 |
دو داستان یک آموزه تاریخی

دو داستان یک آموزه تاریخی

سبک حكمرانی در حكومت نبوی و علوی و سبک زندگی در آن منطق قرآنی و الهی دارد.
دو داستان یک آموزه تاریخی

محمدكاظم انبارلویی 
سبک حكمرانی در حكومت نبوی و علوی و سبک زندگی در آن منطق قرآنی و الهی دارد.
داستان اول : علامه مجلسی در بحارالانوار ج۴۰ صفحه ۲۸۱ حدیث ۴۴ داستانی را نقل می‌كند از داوری امیر مؤمنان علی (ع). خلاصه داستان این است دزدی را خدمت امیر می‌آورند و او سه بار اقرار می‌كند وحضرت حكم خدا را اجرا و دست وی را قطع می‌كند. یكی از خوارج روزی این دزد را می‌بیند به طعنه و تمسخر می‌گوید: «چه كسی دست تو را قطع كرده است.» آن دزد شروع می‌كند در ستایش حضرت امیر و اقدام وی! شخص خوارجی تحمل نمی‌كند وسط اعلام رضایت دزد و ستایش وی از حضرت علی می پرسد؛ «وای بر تو علی دست تو را قطع كرده و تو این همه او را ستایش می‌كنی؟!»
او در پاسخ می‌گوید: «چگونه او را ستایش نكنم در حالی‌كه محبت او با گوشت و خونم آمیخته است و به خدا او دست مرا فقط بر اساس حقی كه خداوند بر من واجب گردانیده ، قطع كرد!»تعهد و تربیت سیاسی این دزد در نظام علوی و پذیرش حكم دادگاه توسط وی ترجیح دارد بر كسانی كه چندبار از دادگاه شورای نگهبان قانون اساسی به نفع خود حكم گرفتند حالا كه به ضرر آن‌ها حكم صادر شده زدند زیر نظام علوی! بصیرت سیاسی این دزد در حكومت علی (ع) به گونه‌ای است كه وقتی در برابر خوارج قرار می‌گیرد، تریبون آن‌ها را رها می‌كند و حاضر به هم‌صدایی با دشمن نمی شود. او را مقایسه كنید با كسانی كه امروز با رأی دادگاه شورای نگهبان قانون اساسی پناه به خوارج داخلی و دشمنان نظام در بی‌بی‌سی و رادیو فردا می‌برند . برخی رجال سیاسی ما تا موقعی كه پست و مقام داشتند حسابی در این مسندها خوب چریدند، شكوه‌ای نداشتند . اما پس از آنكه نظام به دلایل قانونی آن‌ها را از تصدی یک قدرت منع می‌كند یا زبان به شكوه و شكایت می‌گشایند! یا به دشمن می‌پیوندند و سخن دشمن را در صحنه سرای انقلاب واتاب می‌دهند و تكرار می كنند !!
داستان دوم : علامه مجلسی در بحارالانوار  ج ۳۴ ص۳۱۶ روایتی را نقل می‌كند از واكنش حضرت علی (ع) به رأی یک دادگاه علیه خود آن‌هم هنگامی‌كه خلیفه مسلمین بوده است. داستان از این قرار بود كه حضرت زره خود را گم می كند. پس از مدتی آن‌را نزد فردی مسیحی و در برخی نقل‌ها آمده نزد فردی یهودی پیدا می‌كند. شكایت به دادگاه می‌برد . اما فرد یهودی انكار می‌كند و می‌گوید: زره در دست من است. شما كه ادعا می‌كنید دلیل بیاورید. قاضی رو به علی(ع) می‌كند و می‌گوید: شما مدعی هستید این شخص منكر، به همین جهت، ارائه شاهد به عهده شماست. علی(ع)  فرمود: قاضی راست می‌گوید من باید شاهد بیاورم ولی شاهدی ندارم. قاضی هم به نفع آن یهودی حكم كرد او هم زره را برداشت و رفت.از رفتار علی (ع) می‌فهمیم در نظام نبوی و علوی شأن قضا، قاضی و محكمه و احترام به دادگاه ولو غلط حكم كند، حریم و حرمتی دارد که باید به آن احترام گذاشت. علی (ع) به راحتی آن حكم را پذیرفت!این رفتار علی (ع)
 را مقایسه بكنید با كسانی كه در نظام ما ادعای علی‌دوستی دارند ادعای مدنیت می‌كنند با احكام دادگاه‌ها و احكام و نهادهای قانونی نظام كه فیصله بخش هستند ، به طور صریح مخالفت می‌كنند؟!
علی (ع) حكم دادگاهی كه یك قاضی آن‌هم «شریح» بود می‌پذیرد. اما برخی حكم محكمه‌ای كه در آن ۶ فقیه عادل و باتقوا و عالم و ۶ حقوقدان قریب به اجتهاد دارند در مورد احراز صلاحیت‌ها را نمی پذیرند و آن‌را «غیرمنصفانه» ، «گزینش سلیقه‌ای» ، « نفی جمهور» و «جمهورستیزی» ترجمه می‌كنند! البته کسانی که داوری شورای نگهبان را نجیبانه پذیرفتند باید به طور جد از آنان تشکر کرد.آن‌ها كه پرچم « جامعه مدنی» را در صحنه سرای جبهه اصلاحات برافراشتند و گفتند منظور ما از جامعه مدنی همان «مدینه‌النبی» است بروند كارنامه برخورد خود را با شورای نگهبان به عنوان یك نهاد داوری و فیصله بخش در مورد رقابت‌های انتخاباتی ببینند چیست؟ بعد به مردم بگویند انصاف وعدالت چیست و مدنیت كدام است؟!مسیری كه برخی حضرات می روند به آنارشیسم و هرج و مرج طلبی
می رسیم نه جمهوری اسلامی و جامعه مدنی مطابق با استانداردهای مدینه‌النبی و حكومت علوی! این مواضع هیچ تناسبی با تربیت سیاسی حتی یک شهروند عادی در نظام علوی و نبوی در احترام به حكم دادگاه، قاضی و نهاد داوری ندارد.
این كمترین از زبان حافظ یک نصیحت سیاسی می‌كنم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
فكر خود و رأی خود در عالم رندی نیست
  كفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
حافظ علت این‌كه جماعتی پس از انقلاب به دامن كفر پناه بردند و عمله ظلم و استكبار جهانی شدند، «خودبینی» و «خودرایی» می‌داند.حافظ كوچه «خودبینی» و «خودرایی» را بن بست می‌داند كوچه «رندی» را در سپهر سیاست برخلاف این مسیر آدرس می‌دهد.شورای نگهبان وفق قانون اساسی حافظ جمهوریت و اسلامیت نظام است. شورای نگهبان براساس شرایطی كه قانون اساسی برای احراز صلاحیت نامزدها در نظر گرفته قرار است جمهوریت نظام را از خطر سقوط در دره «فاشیسم»، «آنارشیسم» ،«اریستوكراسی» ، «مونارشی» ، «الیگارشی» و «دماگوژی» و… نجات دهد . مدینه‌النبی از سیئات مكاتب فوق بری است. آیا اصلاح‌طلبان حاضرند شورای نگهبان را در مسیر رسیدن به مدینه‌النبی همراهی كنند یا مثل سه دهه گذشته می‌خواهند همچنان اخلال در رسیدن به جامعه مدنی مبتنی بر ارزش‌های مدینه‌النبی بنمایند.

نویسنده : محمد کاظم انبارلویی |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای دو داستان یک آموزه تاریخی بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.