گنج ماندگار جنگی مقدس
مصطفی هدایی
آخرین روز تابستان ۱۳۵۹ یادآور خاطرات تلخ و دلهره آور از شروع جنگی بود که رژیم بعث عراق به مدت هشت سال بر ایران تحمیل کرد و مردمی که پس از قرنها از دست نظام پادشاهی رهایی یافته بودند و در حال تثبیت انقلاب و نظام جدیدالتاسیس بودند، میبایست برای نبرد جان فرسا به دفاع از خاک، ناموس و انقلابشان میرفتند. شنیده شدن صدای وحشتناک انفجار ناشی از برخورد بمبهای رها شده از چهار فروند میگ عراقی بر باند و۶ هواپیمای نشسته درپایگاه یکم شکاری و فرودگاه مهرآباد تهران ناقوس جنگ را به صدا درآورد.
مردم شهرهای مختلف برای نزدیک به هشت سال با آژیر قرمز، اعلام خطر، پناهگاه، بمباران هوایی و خاموشی و … آشنا شدند. علاوه بر تهران ۱۸ شهر دیگر ایران در ۳۱ شهرویورماه آماج حملات هوایی دشمن بعثی قرار گرفتند و این همزمان بود با تجاوز ارتش عراق از زمین و دریا به غرب کشورمان و با سرعت زیاد در حال پیشروی بودند. گزارش های رسمی تهاجم عراق را تایید میکرد: «نیروهای ارتش عراق در ادامه تجاوزات اخیر خود به نقاط مرزی خوزستان، روز دوشنبه ۳۱ شهرویورماه ۵۹ تحرکات و اقدامات خود را گسترش دادند و به سراسر مرز و پایگاههای مرزی جنوب حمله ور شدند. در منطقه مرزی خرمشهر، نیروهای زرهی دشمن که از قبل در نقاط مرزی مستقر شده بودند، به سوی خاک جمهوری اسلامی به حرکت درآمده و پاسگاه های
مرزی را زیر آتش گرفتند و با پیشرفت به سوی جاده خرمشهر- اهواز به حدود ۱۰ کیلومتری این جاده رسیدهاند.»
جنگ آغاز شده بود. حملهای که اینک با استفاده عراق در سه جبهه از لشکرهای ۱و ۵ مکانیزه و لشکر ۹ زرهی، همچنین لشکر ۳ و ۱۰ زرهی و تیپ ۳۳ در قالب سپاه سوم، در جبهه جنوب به همراه لشکرهای ۶ و ۱۲ زرهی و ۲، ۴ و ۸ پیاده و همچنین چند تیپ مستقل در قالب سپاه دوم، در جبهه میانی در نهایت دو لشکر ۷ و ۱۱ پیاده در قالب سپاه یکم عراق در جبهه شمالی کاملا خود را از حالت ایذایی و تحریک آمیز اولیه خارج کرده و در قامت یک جنگ تمام عیار به ایران تحمیل شد. جنگی که خبر آغاز آن را ۵ روز پیش از حمله سراسری توسط رئیس جمهور عراق به اطلاع عموم رسیده بود.
چرایی تجاوز عراق به ایران
اختلاف مرزی از جمله دلایل مهمی بود که صدام حسین قصد داشت به بهانه آن جنگی را آغاز کند که علاوه بر تضعیف ایران به عنوان یک نیروی انقلابی نوظهور، سیادت و رهبری خود را بر جهان عرب نیز به اثبات برساند و راه را برای ادامه توسعه طلبیهایش هموار سازد. اختلافات مرزی میان ایران و عراق به زمان عثمانیها باز میگشت و بر سر اروندرود همیشه اختلاف وجود داشت. در زمانی که جهان در قالب دوقطبی اداره میشد، عراق به شرق وابسته بود و ایران پادشاهی نیز به غرب وابستگی داشت. همین امر نیز به اختلافات میان دو کشور دامن میزد. در سال ۱۹۷۵ توافقنامه الجزایر به امضا رسید؛ هرچند در ظاهر اختلافات کمرنگ شد ولی آتش زیرخاکستر همچنان وجود داشت. با وجود امضای این توافقنامه، عراق از نصب میلههای مرزی خودداری میکند تا زمانی که ایران دچار التهاب انقلابی می شود و صدام به دنبال گرفتن امتیازات بیشتری از محمدرضاشاه پهلوی بود و امضای خود پای توافقنامه را لکه ننگ قلمداد میکرد. پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر حاکمیت در ایران، برای صدام فرصت مناسبی فرض گرفته شد تا بتواند با سوءاستفاده از اوضاع متشنج داخلی حرف خود را به کرسی بنشاند.
روزنامه کریستین ساینس مانیتور در همان روزها درباره اهداف و انگیزههای عراق از آغاز جنگ با ایران نوشت: «هدف بزرگ عراق تبدیل شدن به مرکز قدرت برتر خاورمیانه عربی است. برای تحقق این امر، عراق می خواهد قدرت ایران را در خلیج فارس از میان ببرد و خود جانشین آن شود. همچنین عراق قصد دارد تا با تبلیغات ایران را برای سرنگونی رژیم عراق در میان شیعیان خنثی کند. عراق میخواهد حاکمیت خود را بر خلیج فارس برقرار سازد، برای همین نمی تواند تحمل کند که نیمی از اختیار آبراهی که بندر عمده آن بصره است در دست ایران باشد.»
صدام علاوه بر تسلط بر اروندرود، رویای بزرگتری نیز در ذهن داشت. استان خوزستان برای صدام همیشه جنبه مهم سیاسی و اقتصادی داشت. درصورت تصرف این استان توسط عراق علاوه بر دستیابی بغداد به یکی از بزرگترین و غنی ترین مخازن نفتی جهان، دسترسی این کشور را به آبهای آزاد هموار می ساخت. پیروزی در جنگ تحمیلی علیه ایران و اشغال خوزستان میتوانست شعارهای پان عربیستی صدام در مناطق عربی غرب آسیا را تقویت کرده تا رهبری اعراب را برعهده گیرد!
اشتباه محاسباتی صدام در نادیده گرفتن بسیج مردمی ایران
بررسی شرایط و اوضاع ایران پس از انقلاب اسلامی همه نشان از وجود شرایطی خوب برای شکست در جنگ میداد. ۱۹ ماه از انقلاب میگذشت و شرایط داخلی همچنان متلاطم بود. عراق از لحاظ رزمی و سیاسی به خاطر حمایتهای وسیع و بی بدیل بسیاری از کشورهای صاحب فناوری نظامی که بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی به صورت پیدا و پنهان در حال دشمنی با ایران بودند، در موقعیت برتری قرار داشت. کشورهای عربی منطقه و حاشیه خلیج فارس به دلیل وحشت از نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی در میان مردم خود، در خزانه را به روی صدام باز کردند و هر آنچه از لحاظ مالی نیاز داشت در اختیارش گذاشتند.
طارق عزیز، عضو برجسته حزب بعث و مقام ارشد حکومت صدام در مقالهای در اردیبهشت ۵۹ در مجله الوطن شاخصهای اوضاع داخلی ایران را این چنین ارزیابی کرده بود: « تشتت نیروهای نظامی، تعدد مراکز تصمیم گیری، کشمکش میان اقلیت های قومی با حکومت مرکزی، تنش در روابط خارجی.» این ارزیابی های عراق، اطمینان خاطری به صدام داد که تشکیلات منظمی در برابر حمله به ایران وجود ندارد و می توانددر عرض یک هفته تهران را فتح کند!
رویای صدام حسین هرگز تعبیر نشد. استراتژیست های عراقی به اطلاعات خوبی دسترسی داشتند. آنها بر نقاط اختلاف میان جناح های سیاسی در ایران، درگیری های نظامی در غرب و جنوب میان سپاه و ارتش با تجزیه طلبان، اطلاعات نظامی از درون ارتش و …اشراف داشتند ولی یک عنصر را هرگز در محاسباتشان حساب نکرده بودند. رهبری امام خمینی بر انقلاب اسلامی و مردمی که پس از انقلاب دچار تغییرات عمده در ذهنیت و ایدئولوژی و جهان بینی
شده بودند. مردم انقلابی ایران گوش به فرمان رهبری فرزانه بودند که جان ناقابل ترین مولفه در دفاع از انقلاب و اسلام و وطن بود.
مقاومت در برابر دشمن خارجی، ایران را سراسر شور و شعور کرد. دشمنی که گمان می برد در عرض چند روز ایران را به زانو در خواهد آورد، محاسباتش با حضور مردم در جبهه های جنگ و باز یافتن توان دفاعی ارتش و ایجاد سپاه پاسداران به هم ریخت. دشمن بدون شناخت صحیح از انقلاب اسلامی، انرژی متراکم و استعداد عظیم آن را برای حل مشکلات و بحرانهای گوناگون از جمله وضعیت جنگی، باور نداشت. این امر چنان بود که نیروهای مبارز انقلابی هم از قدرت و اقتدار درونی خود تصویر روشنی نداشتند. به همین دلیل در آغازین روزهای جنگ با ابتکار دشمن و سردرگمی نیروهای داخل ایران شروع شد.
ولی نیرو و توان نهفته در انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به تدریج قدرت خود را دریافت و نیروی مسلح جدیدی را متولد ساخت که نه تنها خلأ ناشی از فروپاشی ارتش شاهنشاهی را پوشش میداد، بلکه عامل تعیین کننده ای در سرنوشت جنگ شد. این استعداد شکل گیری سیستم نظامی منبعث از انقلاب – که به مرور در سپاه پاسداران متجلی می شد – هرچند که از همان روزهای اول جنگ بروز یافت، لیکن تا رسیدن به مرحله بلوغ کامل، زمان قابل توجهی بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامی جدید نه تنها برای دشمن ناشناخته بود و نیروهای انقلابی نیز پیش بینی روشنی از آینده آن نداشتند، بلکه برخی عوامل داخلی نیز به علت باورهای غیرانقلابی و بعضاً ضدانقلابی، از تسریع در روند شکلگیری سازمان جدید جلوگیری می کردند. در صدر آنها بنی صدربه عنوان فرمانده کل قوا حضور داشت که به نیروهای بسیجی و سپاهی باور نداشت و تکیه خود را بر ارتشی قرار داده بود که همچنان با شیوههای پدافندی طراحی شده در رژیم گذشته میجنگید. سه شکست در عملیاتهای نخست علیه عراق حاصل چنین فرماندهی بود که بر بحرانهای داخلی می افزود. با عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و رای مجلس به عدم کفاویت وی، دشمن گمان میکرد که رسیدن به هدف آسانتر شده و ایران درگیر اختلافات شدید سیاسی است اما این امید کاذب بود و عراق استحکام نظام اسلامی و قدرت رهبری امام را دست کم گرفته بود. گره جنگ به دست نیروهای انقلابی باز شد و استراتژی جدید با تفکر و موشکافی و تجارب به دست آمده، ابتکار عمل را در جبهه جنگ به دست گرفتند.
آزادسازی خرمشهر و ادامه جنگ
«واقعه آزادی خرمشهر از دور فقط یک حادثه تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود.» این جمله از سخنان گوهربار رهبر انقلاب اسلامی در اول خرداد ماه ۱۳۸۱ است که به موضوع عملیات بیتالمقدس اشاره دارند. این عملیات، در منطقه جبهه جنوبی(غرب رود کارون)، با رمز عملیات یا علی بن ابیطالب علیه السلام، در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه تا سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ آغاز شد، مهمترین اهداف آن آزادسازی شهرهای خرمشهر و هویزه؛ همچنین خارج کردن این شهرها از برد توپخانه دشمن بود.
آزادسازی خرمشهر و عقب نشینی ارتش بعثی، دست برتر را در جنگ به نفع ایران تغییرداد ولی جنگ علیرغم تلاش کشورهای عربی برای پایان جنگ و همچنین بیانیه رسمی صدام مبنی بر خروج نیروهای خود از خاک ایران همچنان ادامه داشت.
در این خصوص محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگوید: «آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که با اشغال جنوب لبنان از سوی صهیونیست ها، امکان دستیابی به دو هدف وجود دارد: نخست اینکه به دلیل حساسیت ایرانیان نسبت به اسرائیل، اراده آنها در جنگ علیه عراق تضعیف می شد و این راه نجاتی برای صدام برای فرار از شکست های اخیر بود. در این ارتباط، نخست آمریکاییها موفق شدند توجه ما را کاملا به جنوب لبنان جلب کنند، طوری که ما دو هفته اسیر تبلیغات کاذب برای حضور در جنوب لبنان بودیم، اما امام همچون همیشه به کمک مسئولان آمدند و گفتند «چه خبر است؟! شما مگر می توانید همزمان در دو جبهه بجنگید، اینها توطئه است، ما اول باید مسئله جنگ با عراق را حل کنیم و آن را به نتیجه برسانیم، نکند به خاطر اینکه گفته میشود ایرانیان انقلابی هستند، فریب بخوریم و جنگ خودمان را نیمه کاره رها کنیم.» بله امام به این شکل وارد شدند و نیروهای مردمی را که حساسیت شان
نسبت به جبهههای جنگ با عراق کاهش یافته بود، مجددا به صحنه آوردند. واقعا در دو هفته اخیر، تبلیغات بسیاری انجام شد تا ذهنها به سوی تجاوز صهیونیست ها به جنوب لبنان منعطف شود. برادران ارتش{فرماندهان} کاملا آگاهند که علت آنکه در حال حاضر، تیپ های سپاه پاسداران، با کمبود نیرو در حد دو گردان روبه رو می باشند، به دلیل حساسیتی است که در مردم ما نسبت به اسرائیل ایجاد شده است. هدف دوم، ایجاد شرایطی بود که در آن، ارتش عراق و صدام حسین بتواند به شکل آبرومندانه ای عقب نشینی کنند.»
عراق با تجاوز به خاک ایران مقصر اصلی جنگ بود ولی آیا با عقب نشینی صدام، مسائل حل می شد؟ خسارات و غرامت چه می شد؟ تمام تلاش های دیپلماتیک برای حل بحران شکست خوردند. صدور قطعنامه ۵۱۴ سازمان ملل که کاملا یک طرفه و به نفع رژیم بعثی بود، هیچ کدام از خواستهای به حق ایران را پوشش نمی داد. رژیم بعثی علیرغم اعلام رعایت و پایبندی آتشبس یکطرفه، هرروز بخشهایی از خاک ایران در نزدیکی مرز خود همچون آبادان و دزفول و… را مورد اصابت موشک و آتش توپخانهای خود قرار میداد و عملاً به آتشبس پایبند نبود. در خصوص ادعای عقب نشینی و بازگشت به مرزهای بین المللی خود بر اساس اسناد، شواهد و قرائن، رژیم بعثی، برخی از مناطق مهم و استراتژیک و سوق الجیشی ایران را همچنان در تصرف خود نگاه داشته بود و در این مناطق دست به استحکام مواضع زده و آرایش نظامی گرفته بود. از طرفی دیگر حاضر به پرداخت غرامت و خسارت به ایران نیز نبود چراکه از سوی هیچ مرجع و نهاد حقوقی و بین المللی و در رأس آن سازمان ملل بهعنوان عالی ترین نهاد سیاسی و حقوقی بین الملل، بهعنوان متجاوز و آغازگر جنگ معرفی نشده بود. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی برای ادامه جنگ با رژیم بعثی و تنبیه متجاوز و وادار نمودن او به قبول شروط مشروع خویش مصمم شد. پذیرش شرایط و عدم ادامه جنگ، اعتماد به نفس
کاذبی به صدام حسین و هر رقیب و دشمنی می داد تا به ایران تجاوز کند بدون اینکه عقوبت خاصی پرداخت کند. ۲۲ ماه حمله صدام به داخل خاک ایران، خسارات زیادی را به کشور تحمیل کرد و عراق نیز حاضر به پذیرش هزینه خسارات نبود و بعد از بازسازی ارتش هر آن امکان داشت حملهای گستردهتر به کشورمان داشته باشد.
تجربهای گرانبها
جنگ هشت ساله با تمام فراز و نشیبهایش پایان یافت. عملیاتهای موفق و غیرموفقی در این هشت سال رقم خورد و حاصل آن صدها هزار شهید و مجروح و میلیاردها دلار خسارت به طرفین بود. اما اینکه ایران می بایست در ماههای نخست جنگ را متوقف میکرد به امید آنکه دیگر جنگی در نگیرید، بیهوده و حاصل خام اندیشی بود. نظام نوپای جمهوری اسلامی مورد هدف تمامی دولتهای رقیب و دشمن بود و دو قطب نظام جهانی سعی داشتند تا به هر نحو شده، ایران را در شرایط وخیم و غیرقابل بقایی قرار دهند. تجهیز ارتش بعثی دقیقا به منظور نابودی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران صورت گرفته بود. اگر جمهوری اسلامی مدیریت جنگ را در دست نمی گرفت
در کوتاه مدتی صدام یا ائتلافی از دشمنان خاک ایران را مورد حمله قرار می دادند.
اما ادامه جنگ تمامی معادلات را برهم ریخت. دشمن در برابر یک نیروی انقلابی مصممی قرار گرفته بود که به راحتی تسلیم نمیشد و از همان جا بود که مقاومت اصیل اسلامی در معنای جدید تاریخ معاصری خود متولد شد و تا به امروز ادامه یافته است. محور مقاومت حاصل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. همچنین عنصری به نام امنیت داخلی و ثبات در داخل زمانی اهمیت و موفقیت یافت که هزینههای هر نوع نبرد و تجاوزی به ایران بسیار سنگین و پشیمان کننده باشد. قدرت بازدارندگی و مردمی ایران اسلامی مولفه جدید در محاسبات دشمنان قرار گرفت که به هیچ وجه نمی توانستند آن را نادیده بگیریند وگرنه بعد از حملات صدام می بایست ما شاهد درگیریهای بسیاری با گروهها و دولتهای زیاده خواه میبودیم.
امنیت زمانی معنا پیدا می کند که یا تهدیدی وجود نداشته و یا وجود دارند ولی تحت کنترل هستند. اما زمانی که این کنترل ضعیف یا از بین برود، امنیت به مخاطره میافتد. در این زمان است که دفاع و مفاهیم آن به میدان آمده و درصدد است یا آن تهدیدات را از بین ببرد و یا آنها را محدود و کنترل نماید. در رابطه با جمهوری اسلامی ایران این تهدیدات همیشه وجود داشته است و به دو صورت سخت و نرم (گستردگی بیشتری دارد و جنبههای مختلفی را در بر میگیرد) به دنبال براندازی و برهم زدن امنیت جمهوری اسلامی ایران می باشد. لذا دفاعی که صورت میگیرد باید تمامی جنبههای نرم و سخت را با خود داشته باشد و جمهوری اسلامی ایران توانسته در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب همیشه پیروز میدان باشد.
تجربه دفاع مقدس ثابت کرد، در صورت ضعیف بودن یا نشان دادن ضعف، در جهان آنارشیست منطقهای که همواره به مانند بمب ساعتی عمل میکند، ممکن است کشور درگیر جنگ ناخواستهای شود که جان و مال و ناموس کشور را با خطر رو به رو سازد. در زمان جنگ تحمیلی، ایران فاقد توان موشکی بود ولی عراق توسط قدرتهای جهانی به موشک تجهیز بود و آن را علیه کشورمان به کار می برد بدون اینکه پاسخی دریافت کند. حتی در حوزه تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی نیز عراق از هیچ خصومت و حملات ناجوانمردانه علیه نظامیان و غیرنظامیان دریغ نکردو در صورتی که به بمب هستهای دست می یافت، بدون شک علیه کشورمان استفاده میکرد. این تجربه ثابت ساخت باید قوی بود. باید در تمامی عرصهها به ویژه نظامی و دفاعی در صدر فناوری و توان و اقتدار قرار داشت. بازدارندگی نظامی به علاوه روحیه مقاومت مردمی و انقلابی، سد محکمی را ایجاد میکند که دشمنان قدار نیز از حمله به ایران عاجز میمانند. در دو دهه اخیر خطر حمله نظامی آمریکا به ایران بسیار بالا بود ولی با وجود اشغال نظامی افغانستان و عراق، طرح حمله به ایران هرگز عملی نشد؛ چرا که محاسبات دشمنان بدون تردید جنگ تحمیلی ۸ ساله را در نظر گرفته بودند و یقین داشتند ایران با سایر کشورهای منطقه متفاوت و اشغال ناپذیر است.
روند تحولات اخیر نشان می دهد که گفتمان مقاومت انقلاب اسلامی بخش های مهمی از منطقه غرب آسیا را در نوردیده و به یک پارادایم مهم بین المللی تبدیل شده که در آینده جهان تاثیرگذار خواهد بود.
جنگ تحمیلی , دفاع مقدس , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.