گمانهها، توصیهها و میزان راهبردی بودن
|رضا عزیزی، مدیر گروه حقوق و سیاست پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت|
سند ۲۵ ساله توافق بین ایران و چین در چارچوب سیاست ابتکار کمربند و راه یا همان راه ابریشم نوین چین در سال ۲۰۱۶ یعنی سال ۱۳۹۴ در جریان سفر شی جین پینگ به ایران از سوی دو طرف امضا شد.
در سنت سندنویسی چینی، عادت به طراحی برنامه اقدام هم وجود دارد و به نظر میرسد تحقق این توافق پس از امضای آن منوط به ارائه برنامه اقدام از سوی ایران شد که تاکنون رخ نداده بود. این پیشنویس نهایی برنامه همکاریهای جامع ۲۵ساله ایران و چین که اخیرا از سوی دولت حسن روحانی ارائه شد شامل همکاری در حوزههای اقتصادی و تجاری،انرژی، امنیتی نظامی، دفاعی و نیز همکاری راهبردی و حمایت از مواضع یکدیگر در سازمانهای بینالمللی و منطقهای است. ازآنجاکه این سند پیشنویس منتشر نشده است، گمانهزنیهایی درباره آن در سطح رسانههای داخلی و بعضا خارجی از طیف چین دوستان (سینوفیل ها) گرفته تا چینستیزان مطرح کردهاند. برخی آن را نشان اتحاد راهبردی بین ایران و چین مینگرند؛ برخی دیگر آن را نشان افتادن ایران در دام استعمار جدید در نظر میگیرند.برخی دیگر هم این سند را نه نماد دورهای جدید در روابط ایران و چین و نه اهمیت آن را نادیده گرفتهاند. از این دیدگاه طراحی استراتژیها و اسناد اهمیت چندانی ندارد، اجرای آنها اهمیت کلیدی دارد. با این وصف دو مسئله این یادداشت این است که این سند نهایی جدید ارائهشده از سوی دولت اولا ازنظر سیاستهای کلی مقام معظم رهبری و اسناد بالادستی مانند قانون اساسی قابلتأیید است، ثانیا میزان راهبردی بودن آن چقدر است؟!
پیش از بررسی سه مسئله این یادداشت بهتر است مروری بر گمانهزنیهای داخلی نسبت به این سند پیشنویس داشته باشیم.
نگاه سینوفیلها به سند نهایی توافق ۲۵ ساله
سینوفیلها یا همان چیندوستان گمان میکنند که این سند فصلی جدید در روابط راهبردی ایران با قدرت بزرگی مانند چین است. آنها گمان میکنند که چین ایران را بهمثابه یک متحد استراتژیک مینگرد. نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که این نگاه خوشبینانه به چین اصلا واقعیت ندارد. چینیها در حال حاضر در توافقنامههای خود با کشورها وارد اتحاد استراتژیک نمیشوند بلکه آنچه آنها برای توافقات دوجانبه و در برخی موارد سهجانبه از آن نام میبرند شراکت راهبردی است و نه اتحاد راهبردی. شراکت راهبردی بدین معناست که چین تعهدات امنیتی در قبال توافقات خود با کشورها نمیدهد آنطور که در اتحاد راهبردی وجود دارد. با بررسی ۸۰ توافق چین با کشورها و با نگاه به عناوین این توافقات میتوان این مسئله را بهوضوح مشاهده کرد. بنابراین ضروری است نوع نگاه به روابط ایران و چین بر پایه دادههای عینی و واقعیتهای روی زمین باشد تا بتوان روابطی مبتنی بر مثلث عزت، حکمت و مصلحت موردنظر مقام معظم رهبری در سیاست خارجی را دنبال کرد.
نگاه چینستیزان به سند نهایی توافق ۲۵ ساله
بسیاری از چینستیزان که در طیفهای گوناگون سیاسی هم جای میگیرند، معتقدند این سند آغازی بر امپریالیسم جدید با ویژگیهای چینی است. بسیاری از کسانی که با این قرارداد مخالفت میورزند به دلایل عمیق تاریخی است که ایران در روابط با قدرتهای بزرگ در طول تاریخ معاصر خود دچار آنها شده است. معمولا قراردادهای اینچنینی یادآور ترکمانچای، گلستان، رویترز، تالبوت و مانند آن است. نخ تسبیحی که این گروهها را به هم مرتبط میکند همین نکته یاد شده است.
پدرام سلطانی نایبرئیس سابق اتاق بازرگانی تهران این سند را در تراز دارسی قرار داد که این بار بوی آن از شرق آمده است. وی توییت کرد: «جای نگرانی جدی است که در اوج ضعف و چالش، با یک قدرت جهانی قراردادی امضا میکنیم که بوی خوبی از آن به مشام نمیرسد. گویا این بار دارسی از شرق خواهد آمد».برخی دیگر هم مانند مرتضی آقاتهرانی نماینده مجلس یازدهم با طرح تجربه برجام و فرق نگذاشتن بین آن با قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین، نوشته است که مجلس نمیگذارد که قرارداد ۲۵ ساله با چین تبدیل به برجام دیگری شود.برخی دیگر نیز همچون رئیسجمهوری سابق ایران محمود احمدینژاد با مقایسه آن با برجام که نتیجهای نداشته است و نیز با طرح آن بهمثابه قراردادی پنهانی و بدون درنظرگرفتن اراده ملت ایران و نیز برخلاف منافع کشور و ملت، آن را بی اعتبار معرفی کردهاند.بااینحال جناحی که از ابتدا نسبت به حضور چین و سیاست نگاه به شرق خوشبین نبوده است به دلایل معرفتشناسی و هستیشناسی فلسفی متفاوت با جناحهای یادشده با این قرارداد مخالفت دارند. این گروه همسو با غرب معتقدند ارتباط با چین به دلیل نقصان در وضعیت حقوق بشر و فقدان دموکراسی نمیتواند منافع ملت ایران را تأمین کند. این نگاه به چین در هر موقعیتی ازجمله قرارداد ۲۵ ساله
با چین جلوه بروز و ظهور مییابد. در این نگاه، چین در استعمارگری و امپریالیست بودن بسیار خطرناکتر از کشورهای غربی است که سابقه استعمارگری دارند. این قرارداد در این اندیشه سرآغاز نفوذ چین در ایران و از بین رفتن استقلال سیاسی و مانند این است. هرچند این گروه سیاسی هیچ دادهای هم برای مدعای خود ارائه نمیدهند و صرفا با مبانی فلسفی و اندیشهای خود یک پیشبینی از رفتار آینده چین در قبال ایران طرح میکنند که در حال حاضر دادههای عینی هم برای آن وجود ندارد.
نگاه واقعبینانه به سند نهایی ۲۵ ساله ایران و چین
برخی دیگر همچون نگارنده این یادداشت، نه نگاه چینگلوفیلی و نه نگاه چینستیزانه به این قرارداد ۲۵ساله دارند، بلکه معتقدند این سند را نه میتوان نماد دورهای جدید در روابط ایران و چین دانست و نه میتوان اهمیت آن را نادیده گرفت. از این دیدگاه طراحی استراتژیها و اسناد اهمیت چندانی ندارد، بلکه آنچه اهمیت کلیدی دارد اجرای آنها ست. در این دیدگاه باید روندهای قبلی بین ایران و چین بهویژه در خصوص امضای برجام و قراردادهایی به میزان ۲۰ میلیارد دلار که با چین پس از برجام امضاء شد و محقق هم نشد را در نظر گرفت و نیز نباید نسبت به این قرارداد خوشبین یا بدبین بود بلکه باید ظرفیت اجرایی آن را هم در نظر گرفت.
قرارداد ۲۵ ساله همکاری با چین از منظر سیاستهای کلی مقام معظم رهبری و اسناد بالادستی
در دیدار رئیسجمهور چین با مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۴، ایشان خرسندی خود از این قرارداد ۲۵ ساله و نگاه به شرق ابراز داشتند و این قرارداد را درست و حکمتآمیز خواندند.درواقع سند توافق امضا شده بین ایران و چین مورد تأیید ایشان بوده است. اما باید توجه داشت که ایشان در قضیه مذاکرات برجام هم بهطورکلی آن را تأیید کرده بودند، اما بعد از آشکار شدن سند و مباحث از برخی موارد که مورد تأیید ایشان نبود گلایه کردند. بنابراین در این سند نهایی همکاری ۲۵ ساله بین ایران و چین هم باید در نظر گرفت که آیا ملاحظات مورد تأیید ایشان در سند اولیه در سال ۱۳۹۴، هنوز موجود است؟! ازاینرو با توجه به اینکه این سند منتشر نشده است و نیز با توجه به اینکه معلوم نیست نظر ایشان درباره سند نهایی دولت چیست نمیتوان نظر نهایی را ارائه داد. بااینحال، به نظر میرسد بر اساس اسناد بالادستی هم مانند اصل ۱۵۲ قانون اساسی، قرارداد ۲۵ ساله بین ایران و چین را یک قرارداد استعمارگرایانه و استثمارگرایانه تفسیر نشود. اصل ۱۵۲ قانون اساسی ایران بهمثابه سند بالادستی بدین نحو آمده است: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است.»
درواقع، دولت چین بهطور بینالاذهانی یک دولت محارب و سلطهگر در مجموعه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شناخته نمیشود و البته شواهدی هم برای اثبات آن وجود ندارد. با توجه به این نکته به نظر میرسد در صورت ارائه این سند به مجلس شورای اسلامی هم با تصویب مجلس یازدهم مواجه شود.
میزان راهبردی بودن سند نهایی ۲۵ ساله ایران و چین
در بررسی راهبردی بودن این سند باید به رفتار چینیها و الگویهای سیاست خارجی چین توجه کرد. دولت چین یک دولت تاجر است و پیشران سیاست خارجی این کشور در چهار دهه گذشته را سیاست خارجی اقتصادمحور تشکیل داده است و بنابراین سیاست راه ابریشم نوین چین را باید از منظر یک دولت تاجر نگریست و نه یک دولت هژمون خواه سلطهگر.
ضمن اینکه چین در داخل با مشکلات جدیدی مواجه شده است: از دست رفتن امتیاز نیروی کار ارزان، رشد طبقه متوسط شهری و بالا رفتن مصرفگرایی و افزایش مطالبات رفاهی، موقعیت نامتوازن توسعهیافتگی در شرق و غرب و نواحی مرکزی این کشور، مازاد تولید و مازاد سرمایه، ناتوانی در ادامه مدل تولید انبوه و صادرات مانند گذشته، اشباع بازار داخلی و بالاخره نیاز زنجیره ارزش چینی (تولید، نیروی کار ماهر، تخصص، تکنولوژی و مانند این) به بازاری جدید برای حرکت پیشرو مانند گذشته ازجمله مهمترین آنهاست. سیاست ابتکار کمربند و راه چین، راهبرد چین برای برونرفت از این مشکلات و نیز تداوم رشد اقتصادی چین همانند گذشته است.
بر اساس موقعیت فعلی و اسناد انتشاری چین، این کشور حداقل تا سال ۲۰۴۹، نگاه هژمونیک و سلطهجویانه همانند غرب بهویژه آمریکا به جهان ندارد و درنتیجه ژئوپلیتیک خواندن راه ابریشم نوین در حال حاضر دور از واقعیت است. از سوی دیگر باید کلان روند انقلاب صنعتی چهارم با پیشرانی تغییرات فزاینده تکنولوژی را هم در نظر گرفت. اعلام سیاست راه ابریشم نوین از سوی چین خود نتیجه این تغییرات است. درواقع سیاست راه ابریشم نوین چین پیشران تغییرات فناوری و فرآیندهای اقتصادی میشود که درنتیجه آن مناطق مختلف جهان ازجمله غرب آسیا شاهد تحرک بینالمللی سرمایه، کالا و کار خواهد بود. این مسئله باعث میشود که دولتهای غرب آسیا زمینههای رونق اقتصادی و جذب سرمایه خارجی و تکنولوژی را در کشور خود فراهم کنند.غرب آسیا بهخصوص در میان کشورهای حاشیه خلیجفارس چنین فضایی را با چین تجربه خواهد کرد. در این میان ایران یک کشور پرپتانسیل اما پرریسک برای چین به شمار میآید. جایگاه ایران در ابتکار کمربند و راه چین جایگاه بالقوه مهم و بهمثابه شاهراه جهانی برای چین به شمار میآید اما باید در نظر داشت که این در حد یک پتانسیل است و تاکنون مسیر بالفعل شدن را در مقایسه با سایر شرکای منطقه غرب آسیای چین خیلی کند طی کرده است.بنابراین این سند، بالقوه، راهبردی است اما بالفعل شدن، اجرایی و عملیاتی شدن آن با توجه به مشکلاتی که نگارنده چندی پیش آن را در یادداشتی با عنوان «۱۱ سنگ بزرگ در روابط همکاری ایران و چین» منتشر کرد، با چالشهای جدی مواجه باشد. هرچند نمیتوان اهمیت آن را هم نادیده انگاشت. بیم آن میرود که این مسیر راه ابریشم نوین که بخش مهم آن از ایران میگذرد از سطح اوراق توافقی میان ایران و چین فراتر نرود و سرنوشت آن بهمانند سایر پروژهها ازجمله خط لوله «باکو- جیحان» و «نابکو» و مانند آن منجر شود.
پیشنهادات و توصیهها
الف- توصیه میشود سیاستگذاران و تصمیمگیران سیاست خارجی، چین را با عینک غرب ننگرند. نامیدن ابتکار «کمربند و راه» با عنوان طرح مارشال چینی و با اهداف ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و مانند این از دادههای عینی موجود برای تبیین صحیح برخوردار نبوده و صرفا تحلیل ذهنی هستند. نگاه به چین باید بر پایه عینک خود چینیها به جهان باشد تا تحلیل دقیقتری حاصل شود.
عینکهای روابط بینالملل غربی و آمریکایی نمیتواند ایران را به شناخت صحیحی از چین برساند. هرچند شرایط تحریم و شکست برجام، روابط ایران با چین را هم نباید بهسوی انتخابها و تصمیمات از سر استیصال بکشاند. باید بین تصمیمات فزاینده، بهینه، و رضایتبخش با توجه به شرایط به بهترین گزینه رسید که این هم باید از فیلتر مطالعات کارشناسی شده و راهبردی و سیاستهای کلی انجام پذیرد.
ب- توصیه میشود سیاستگذاران و تصمیمگیران سیاست خارجی در قدرت چین بزرگنمایی نکنند. چین از حد یک کارخانه بزرگ جهانی فراتر نخواهد رفت و قدرت نرم لازم جهت پیشرانی تمدنی جهان امروز و نیز تولید گفتمان برای آن را ندارد.
ازاینرو ضروری است تا زمان از دست نرفته است و مسیرهای بدیل راه ابریشم نوین جای ایران را نگرفتهاند، اقدامات لازم برای بهرهبرداری حداکثری، بهخصوص اقتصادی، از حضور چین در غرب آسیا فراهم کرد و هرچند باید مراقب نیتهای پنهان چین هم بود.
پ- توصیه میشود سیاستگذاران و تصمیمگیران سیاست خارجی سند نهایی اخیر که محصول توافق ۲۰۱۶ ایران و چین است با تدوین برنامههای اقدام در ابعاد گوناگون آن اجرایی شود. روابط ایران و چین باید تابع برنامههای اقدام در همه حوزههای اجتماعی- فرهنگی، سیاسی-اقتصادی و دفاعی-امنیتی باشد. باید با جزئیات کامل این برنامهها طراحی شوند و طبق آن قدمبهقدم در مسیر اجرا گام برداشت. در غیر این صورت این ابتکار باوجود فرصت میتواند تبدیل به تهدید برای ایران شود.
ت- توصیه میشود سیاستگذاران و تصمیمگیران سیاست خارجی تمرکز و جدیت بیشتری برای روابط ایران با چین به خرج دهند. پیشفرض همکاری ایران و چین در راه ابریشم نوین، سیاست مداخله و سلطه همانند غرب نیست. هرچند امکان آنهم برای چین فراهم نیست. بنابراین باید برای همکاری ایران و چین در سطح سیاست خارجی اهمیت بیشتر قائل بود و تمرکز بیشتری روی آن داشت.
ایران , چین , رضا عزیزی , همکاری ایران و چین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.