کوفیان ملت ابوسفیان
محمد سفرکرده
حضرت امام حسین علیهالسلام چهار ویژگی برای ائمه حق بیان میکنند: حکم کننده بر اساس کتاب خدا، قیام به قسط، پایبندی به دین حق و وقف در راه خدا. این چهار ویژگی نشان میدهد که یزید به هیچ وجه شایستگی امامت امت اسلامی را نداشته و بر مسلمانان واجب بود که در جانب امام حق یعنی سیدالشهدا بایستند.
کربلا عرصه تقابل امام حق و امام باطل است. مردم عصر امام حسین دو انتخاب بیشتر نداشتند، یا ایستادگی و مقاومت در جبهه حق که بدون شک همراه با سختی و مشکلات است و یا تن دادن به امامت ائمه باطل و خارج شدن از ولایت امام حق. اهل کوفه با اینکه امام حق را به خوبی میشناختند و از او برای حکومت خود دعوت کرده بودند، به راهی رفتند که در انتها امام حسین علیهالسلام آنان را «شیعه آل ابیسفیان» عنوان فرمود: «وَيْحَكُمْ يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَبَاً كَما تَزْعُمُونَ». باید توجه داشت مخاطبان این سخن حضرت، مردم کوفه هستند و نه مردم شام که طرفداران دیرین معاویهاند. مخاطب سخن امام کسانی هستند که تحت زعامت امیرالمؤمنین بودند. چه شد که کوفیان با وجود سوابقی مثبت و با وجود دعوت از امام حق، تبدیل به شیعیان امام باطل شدند؟ آنها بیشک از میان امام حسین و یزید، پسر پیامبر را بیشتر دوست داشتند. اما این محبت بسیار متزلزل بود، چراکه وقتی پای دنیا به میان میآمد، اثری از آن باقی نمیماند. محبت آنها باعث شیعه شدن آنها نشد، حتی باعث نشد آنها امام را نکشند، حتی باعث نشد نگذارند به پیکرش جسارت شود، حتی باعث نشد نگذارند حرم آل پیامبر غارت شود، محبت آنها به هیچ دردی نخورد. وای از وقتی که محبت به امام، در طول محبت به دنیا قرار گیرد. اهل کوفه در نامه به امام حسین، شرایط دنیایی خود را بر وفق مراد خواندند، باغها آباد بود و چاهها پر آب و زمینها پرمحصول، فقط مانده بود حسین بیاید. افسوس که وقتی این دنیای آباد در معرض خطر قرار گرفت، دیگر جایی برای حسینبنعلی نبود. این طیف از کوفیان هرگز شیعه نبودند، ولو امام حسین را تا حدودی دوست میداشتند! نمیشود کسی بویی از تشیع، به معنای حقیقی کلمه، برده باشد و آن وقت امام خود را به قتل برساند. کوفی شیعه واقعی، حبیببن مظاهر و مسلمبن عوسجه بودند. کسانی امام حسین را کشتند از اساس ولیشناس نبودند. «رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس؛ گویا ولیشناسان رفتند از این ولایت». آنان شاید میگفتند ما ملت امام حسینیم، اما جز اندکی از آنان، ملت ابوسفیان بودند.
ائمه کفر گاهی در لباس تزویر و ریا خود را پنهان میکنند و با به سر نیزه کردن قرآن، باطل را به صورت حق جلوه میدهند؛ گاهی نیز دم خروس جریان باطل بیشتر بیرون زده و فساد و انحراف امام باطلی همچون یزید، بیش از پیش برای همگان آشکار میشود. اما اهل کوفه فساد امویان را میدانستند، تقابل اسلام اموی با اسلام نبوی و علوی برای آنان حقیقت پنهانی نبود. با اینهمه آنان در پذیرش ولایت و امامت ناتوان بودند. عارف به حق امام نبودند، اگرچه عارف به خود او بودند. او را میناشناختند، اما برای خود در برابر او وظیفهای تعریف نمیکردند. از این رو لازم بود امام حسین علیهالسلام بار دیگر با آنها اتمام حجت کند و حقیقت امامت را به آنان بشناساند. اباعبدالله علیهالسلام صرفا پسر پیامبر نبود که کوفیان از او تبرک بجویند و کلامی قربان و صدقهاش بروند، او امام مفترضالطاعه بود و این حقیقتی بود که اهل کوفه از آن فاصله زیادی داشتند.
مردم کوفه ابتدا به امام حسین علیهالسلام نامه نوشته و از حضرت میخواهند تا امامت آنها را در برابر دستگاه طاغوتی بنیامیه بر عهده بگیرند. امام حسین علیه السلام
که از سخنان و ادعاهای کوفیان اطمینان نداشتند، پسر عموی خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده و خطاب به کوفیان مینویسند:
«من هم اكنون برادرم و پسر عمويم و آن كس كه مورد اطمينان و وثوق من در ميان خاندانم میباشد (يعنى) مسلم بن عقيل را به سوى شما گسيل داشتم، تا اگر مسلم براى من نوشت كه رأى و انديشۀ گروه شما و خردمندان و دانايانتان همانند سخن فرستادگان شما و آنچه من در نامههاتان خواندم میباشد،
ان شاء اللّٰه بزودى به نزد شما خواهم آمد.»
امام در ادامه این نامه خود حجت را بر کوفیان تمام کرده و ویژگیهای پیشوای حق را برای آنان بیان میکنند. ویژگیهایی که بدون شک در یزید نه در ظاهر و نه در باطن وجود نداشت و همگان به فساد و انحراف او آگاه بودند. در واقع امام نمیخواهد تفاوت خود با یزید را نشان دهد، این را کودکان هم میدانستند. آنچه کوفی نمیفهمد یا به دلیل دنیادوستی نمیتواند به آن تن در دهد، تعیین نسبت خود با امام است. اباعبدالله میدانند کوفیان جایگاه اهل بیت را میشناسند اما هرگز امامشناس نیستند؛ لذا برای آنها کرسی درس امامشناسی پهن میکنند تا بدین طریق، حجت را برای آنان تمام کرده باشد و نشان داده باشد او به چه عنوان میخواهد وارد کوفه شود.
ویژگیهای امام حق در نگاه امام حسین علیهالسلام
راه حق و باطل از یکدیگر جداست و هر کدام برای خود دعوت کنندهای دارد؛ امام علی علیهالسلام میفرمایند: «حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم، و بر سر هر راهى دعوت كنندهاى است.»
در هر دوره یکی از انبیا و اوصیای الهی وظیفه امامت و رهبری حقجویان و مومنان را بر عهده دارد. پس از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله امامت جریان حق بر عهده اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.
امام حسین در نامه خود به کوفیان چهار ویژگی برای ائمه حق بیان میکنند:
یک) حکم کننده بر اساس کتاب
اولین ویژگی که امام حسین علیهالسلام برای پیشوای جامعه حقمدار بیان میکنند، «اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ؛ حکم کننده بر اساس کتاب» است. منظور از کتاب، قرآن است. بدون شک هیچ کس همانند ائمه علیهمالسلام از دستورات و احکام کتاب الهی باخبر نیست. پیامبر در حدیث ثقلین، قرآن و اهل بیت علیهمالسلام را عِدل یکدیگر معرفی میکند که هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند.
دو) قیام به قسط
دومین ويژگی پیشوای حق «اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ؛ قیام کننده بر اساس قسط و عدل» است. تقسیم ناعادلانه بیت المال
از آشکارترین بیعدالتیهای دولت بنیامیه بود. بر خلاف سیره پیامبر که بیت المال باید به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم میشد، از زمان خلیفه دوم این سنت از بین رفت و در دوران بنیامیه به اوج
بی عدالتی رسید. در مقابل امام علی علیهالسلام اجازه نداد، ذرهای بیش از سهم از بیت المال حتی در اختیار برادرش عقیل قرار گیرد.
سه) پایبندی به دین حق
ویژگی دیگر امام حق «اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ؛ پایبندی به دین حق»است. یزید بن معاویه به طور کامل دین اسلام را کنار گذاشته بود و ابایی نیز از آشکار شدن بیدینی خود نداشت. او نماز نمیخواند و دائم الخمر بود.
چهار) وقف راه خدا بودن
آخرین ویژگی که امام حسین علیهالسلام بیان میکنند، «اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ؛ وقف راه خدا بودن.» بیگمان امام حسین علیهالسلام تبلور روشنی از وقف در راه خدا است. کسی که نه تنها خود، بلکه تمام خانواده و فرزندان خویش را نیز در راه دین الهی به خطر انداخت و در مسیر خداوند از هیچ چیز فروگذار نکرد.
مختصات امام حق برای مردم مسئولیت به همراه دارد. اهل کوفه به دلیل همین مسئولیت سنگین، امام را میخواهند اما مختصات آن را نمیپذیرند. همین رفتار از آنان منافق میسازد و آنها را تبدیل به مزدوران یزید و ابن مرجانه میگرداند. نفاقی که زینب کبری سلامالله علیها در خطبه خود در کوفه آن را اینگونه به تصویر میکشد: «آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزئین نموده باشند؟» این امامنشناسی که خلق کوفیان را لحظهای و ناپایدار ساخته بود، در خطبه حضرت زینالعابدین هم خود را نشان میدهد. کوفیان در اثنای خطبه امام سجاد در میان گریه و زاری خطاب به امام میگویند: «یابن رسول الله ما فرمانبرداریم و پیمان تو را نگاهداریم، دل به جانب تو داریم و هوای تو در خاطر ماست، خدای تو را رحمت فرستد! فرمان خویش بفرمای که ما جنگ کنیم با هر که جنگ تو خواهد و آشتی کنیم با هر کس تو با او صلح کنی و قصاص خون تو را از آنها که بر تو و ما ستم کردند بخواهیم.» پاسخ حضرت سجاد به آنها به خوبی ذات کوفی را آشکار میسازد: «هیهات. ای بی وفایان مکار! میان شما و شهوات حایل آمد، می خواهید همان اعانت که پدران مرا کردید همان گونه مرا هم اعانت کنید؟ هرگز چنین نخواهد شد…».
امام حسین(ع) , محمد سفرکرده
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.