کاشت درخت گردو در زمین غصبی
گروه فرهنگی
فیلم درخت گردو محمدحسین مهدویان با موضوع جنایات رخ داده در سردشت، اثری پرسروصدا و پرستاره بود. با تمام ویژگیهای مثبتی که این اثر داشت، نتوانست طیف گستردهای از منتقدان و مخاطبان را راضی کند. درخت گردو بسیار دردناک و تلخ بود؛ اما بسیاری بر این باور بودند که در درخت گردو، با فیلمی خنثی طرفیم که هرچند تاریخ ملت را روایت میکند اما ملی نیست. همچنین برخی منتقدان معتقد بودند نوع روایت فیلم، عشق و دلسوزی کافی نسبت به قهرمانان فیلم را در بر ندارد و در آن احترام به مردم سردشت، قربانی جذابیت شده است. این فیلم نقاط قوتی هم داشت؛ اما سوای نقاط قوت و ضعفش، اخیرا با چالش جدیتر مواجه شد . در ابتدای سال خبرنگاری به نام زهرا کشوری ادعا کرد روایت درخت گردو متعلق به اوست. او اخیرا در این باره نوشته: «سال ۹۳ بود، ۱۵تیرماه ۱۳۹۳ که در یک گزارش تحقیقی- میدانی داستان مام قادر مولانپور را با تیتر «هنوز ساعت پنج عصر است» در قالب گزارش داستانی و روایی نوشتم که در روزنامه ایران چاپ شد. گزارشی که پس از ۲۷ سال، داستان مردی را میگفت که تمام خانوادهاش را در حمله شیمیایی به روستای رشهرمه (گلابی سیاه) از دست داده بود و تمام خانوادهاش را با دستهای خود خاک کرد. خانوادهای که در یک عصر تابستانی در سال ۶۶ قربانی بمبهای شیمیایی عراق در روستای «رشهرمه» شدند. مام قادر (قادر مولانپور) وقتی قصه را به دادگاه «لاهه» برد قضات و وکلا را نیم ساعت لال کرد. در نهایت هم «فرانس فانراد» تبعه هلندی، دلال و فروشنده مواد تهیه سلاح شیمیایی، به حکومت صدام به ۱۷ سال زندان محکوم شد اما قصهاش (قادر) در سرزمین و کشور خود غریب ماند. سال ۹۵ مام قادر چشم از دنیا بست و به خانوادهاش پیوست. آن روز هم قصهاش را با تیتر «مرهمی بر تاولهای ۲۹ ساله مامقادر» نوشتم (۱۶ دی ماه ۱۳۹۵) که بعد از سه دهه انتظار، دی ماه سال ۹۵ خانوادهاش را در آغوش گرفت. سال ۹۸ فیلمی ساخته شده که به اعتقاد بنده و به گفته بسیاری از منتقدان سینمایی برداشت مستقیمی از روایت من بود. برای نخستینبار خبرنگارانی از حوزه سینما این موضوع را در زمان اکران فیلم در جشنواره فجر یادآور شدند. بعدها منتقدانی که فیلم را دیدند و با گزارشهای منتشر شده مقایسه کردند، این موضوع را تأیید کردند».
این پرونده در نهایت به هیئت سه نفره کارشناسی ارجاع داده شد و این هیئت نیز مالکیت خانم کشوری بر این روایت را تأیید میکند: «نظر این هیئت بر این است که نویسندگان فیلمنامه پیش از نگارش این اثر، نگاهی به گزارشهای مکتوب خانم کشوری داشته و آنها را مطالعه نمودهاند و تأثیرات آن نیز همانطور که فوقا اشاره گردید در برخی از لحظات فیلم مشهود است.»
محمدحسین مهدویان، کارگردان خوشذوق و پرتلاشی است که در سالهای اخیر توانسته سبک و مخاطبان خود را داشته باشد. آخرین روزهای زمستان، ماجرای نیمروز، لاتاری و سریال زخم کاری آثاری هستند که سینمادوستان به آنها اقبال نشان دادند. اما امید است این ماجرا باعث اهتمام بیشتر سینماگران به آثار مطبوعاتی باشد. همچنین امید است فیلمساز جوان و خوشآتیه هم به راه آخرین روزهای زمستان و ماجرای نیمروز برود و ضمن روایت جذاب تاریخ به شکل بیطرفانه، از مایههای ملی و انسانی که لازمه هنر هفتم است غافل نشود. اتفاقی که متأسفانه در فیلم درخت گردو رخ داد. اثری که محمد قربانی، یک مدرس و منتقد سینما در شماره یازدهم نشریه «فرم و نقد» درباره آن مینویسد: «با راوی که ادعا میکند قصد روایت داستان قادر را دارد، به گذشته میرویم. راوی میگوید که داستان از آسمان شروع میشود و شاید بالاتر از آسمان، این «بالاتر از آسمان» بودن، تلقیای معنوی در تماشاگر ایجاد میکند؛ اما دوربین بالا میکشد و میان ابرها میرود و یک هواپیمای جنگنده عراقی را نشان میدهد. در صحنه بعدی قادر را میبینیم که حین کار، به آسمان نگاه میکند و میخندد، بچهاش هم با دیدن جنگندهها ذوق میکند و راوی میگوید که عبور جنگندهها قادر را خوشحال میکند، چرا که پسرش هواپیما دوست دارد. قادر لبخند میزند، اما نگاهش در ابتدا به بچه نیست که علت شادیاش، ذوق کردن پسرش به نظر برسد. نگاه او همراه با یک لبخند، ابتدا به هواپیماها است و بعد به پسر. در اینجا، تماشاگر درباره کاراکتر قادر با یک سؤال مواجه میشود: آیا برای قادر، علاقه کودکانه پسرش به هواپیماهای جنگنده، از کشته شدن همشهریها و هموطنانش مهمتر است؟ اگر صدای راوی را قطع کنیم، آیا نگاه قادر، نگاه به هواپیماهای خودی نیست؟ اصلا خودی و غیرخودی برای قادر چطور تعریف میشود؟ از طرفی سؤالی هم درباره پسرک مطرح میشود: این بچه که در مناطق مرزی زندگی میکند و قطعا تجربه بمباران داشته و در ادامه فیلم هم میبینیم که از شلوغی، غریبهها و حتی ریختن آب روی بدنش میترسد، چطور از هواپیماهای عراقی نمیترسد؟ آیا نگاه همراه با شادی قادر و ذوق کردن بچه از دیدن هواپیماها، شادی و ذوق فیلمساز در واکنش به جنگندههای دشمن نیست؟ راوی میگوید که خلبانهای عراقی هم کسانی را دارند که در خانه منتظرشان هستند و برای سالم رسیدن به خانه، مجبورند همه مهماتشان را خالی کنند و به این ترتیب، آن روز آخرین بمب را _ که بمب شیمیایی بود_ «بیهدف» رها کردند. این لاطائلات بیشرمانه راوی فیلم، به وضوح تطهیر صدام و حزب بعث است».
فیلم درخت گردو , محمدحسین مهدویان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.