کابالائیسم کامرون
محمدامین سوهانی
آواتار ۲ با اسم فرعی راه آب در کارنامه کامرون فیلمی نسبتا خوب و نه خیلی خوب یا عالی به حساب میآید. فیلمی که مطابق انتظار، فروشی فوقالعاده داشت و سومین فیلم پرفروش تاریخ لقب گرفت. اثری که شاید با کمی ارفاق بتوان آن را نسبت به دیگر علمی تخیلیهای هالیوودی فیلمی بسیار خوب شمرد. در چنین پروژهای ممکن بود که کامرون همچون فیلم بزرگ «تایتانیک» اسیر جلوههای ویژه و تکنولوژیزدگی شود به هر رو او استاد بهرهگیری از تکنولوژی و جلوههای ویژه است. این اتفاق در راه آب چندان رخ نداده است اما آفت اصلی این فیلم نه تکنیکزدگی که سقوط کامرون در دام عرفانزدگیاست؛ چراکه به نظر میرسد عرفان کابالا کارگردان بزرگ را در خود بلعیده است!
بعد از ۱۳ سال انتظار بالاخره دنباله سینمایی «آواتار» با اسم فرعی «راه آب» اکران شد. در این فاصله طولانی بین دو فیلم، کامرون وقتش را صرف کسب تجربه و جستوجو در دنیای زیر آب کرد. شرکت در ساخت چندین مستند علمی درباره دنیای زیر دریا و البته سفر جسورانه او به گودال ماریان، عمیقترین نقطه زیر آب در کنار کنکاش در عمیقترین نقاط دیگر اقیانوسها از جمله پروژههای جیمز کامرون در این فاصله بود. در نهایت او همه اندوخته و تجربه گشت و گذار چندین سالهاش از دنیای زیر آب را در دنباله جدیدش به کار گرفت. دنیای زیر آب، جهان ناشناختهای همچون فضای بیکرانه آنسوی آسمان و مابین کهکشان است. ذهنهای کنجکاو حق دارند آن را برای کاوش در عجایب جهان انتخاب کنند.
با اینکه تخصص کامرون جلوههای ویژه است، اما برخلاف بسیاری از مدعیان سینمای علمیتخیلی کمتر اسیر تکنولوژی میشود و میداند که تجربه زیسته حتی در ساخت یک فیلم علمیتخیلی دارای فرم و هنرمندانه، چقدر مؤثر است. او میداند بدون ساختن و پروراندن یک جهان مستقل که برای مخاطب قابل باور باشد، ساختن یک علمی تخیلی به واقع سینمایی، ممکن نیست. باید دانست همواره یک پای دنیای خیال در جهان واقعیت است و بدون تجربهای غنی و حسی از واقعیت، جهان خیالی درستی هم خلق نخواهد شد.
کامرون در قصه گویی مثل سابق به ساختار کلاسیک قصه پایبند مانده که این در نوع خود تحسین برانگیز است. او نشان میدهد همچنان تعریف قصههای ساده با ساختار کلاسیک میتواند خیل عظیم تماشاگران را جذب پرده نقرهای سینما کند و هنرمند برای جذب مخاطب، نیازی به ساختارشکنیهای مبتذل و خودنمایانه ندارد. فیلمنامه آواتار؛ راه آب، یکسوم ابتدایی را صرف معرفی دوباره کاراکترها، جهان پاندورا و ایجاد حادثه محرک برای ادامه فیلم میکند. البته که معرفی ابتدایی او کمی بیش از حد معمول طولانی شده و حدود ۵۰ دقیقه طول میکشد تا زمینهچینی داستان تکمیل شود. در پرده میانی، داستان افت محسوسی دارد. به نظر میرسد کامرون بیش از حد جذب آب شده و زمان زیادی، یعنی بیش از چهل دقیقه را صرف معرفی دنیای زیر آبهای پاندرو میکند. عشق و علاقه کامرون به دریا در این سالها به اندازهای بوده که گویی او حیفش میآید به راحتی از این قسمت عبور کند. او ترجیح داده وقت زیادی را به دور از مسئله اصلی و محوری قصه، صرف پرداخت دنیای زیر آب کند. اگر چه این تصمیم باعث گسترش شناخت مخاطب از دنیای سیاره پاندورا میشود اما چون خارج از خط داستان عمل میکند میتواند باعث خستگی مخاطب شود. دیدن تصاویر تخیلی کارت پستالی از زیر دریا با فریم ریت بالا تجربه خیلی بسیار جذابی است که درکمتر فیلمی شاهدش هستیم. اما وقتی در متن قصه اصلی قرار نمی گیرد میتواند باعث خستگی مخاطب شود.
اما فیلمنامه در یک سوم پایانی به مسئله اصلی برمیگردد و همراه اکشنی خوب و سرپا که البته تخصص کامرون است، تجربهای فوقالعاده برای مخاطب رقم میزند. سکانس دردناک و شگفتانگیز شکار نهنگها (تولوکونها) یکی از به یادماندنیترین لحظات این فیلم است. جایی که کامرون موفق شده به خوبی نشان دهد که چطور آز و طمع سرمایهداری و انسان امپریالیست باعث نابودی طبیعت میشود. قبل از این سکانس همزادپنداری ما نسبت به ماهیت شگفتانگیز نهنگها ایجاد شده و حالا ددمنشی بدمنهای داستان خشم ما را به اوج می رساند. سکانسی فوق العاده که در حین آن باید چندبار به خود یادآوری کرد چیزی که درحال دیدنش هستیم نه درجهان واقع که تماما خیالیاست! در نقطه اوج و نبرد نهایی طولانی فیلم، اکشن کامرون که حالا کاملا به بلوغ رسیده، تجربه ای عالی و لذت بخش رقم میزند. البته کامرون با ایجاد مشابهتهایی از تجربههای قبلی خود، لحظاتی ما را به یاد تایتانیک و ترمیناتور میاندازد. در مجموع قطعا بهترین قسمت «راه آب» پرده پایانی آن است.
اما بزرگ ترین مشکل راه آب نه چند مورد شخصیتپردازی ضعیف است و نه آشفتگی قسمتهایی از فیلمنامه یا زمان بیش از حد طولانی قسمتهایی از فیلم. بلکه افتادن کامرون در دام عرفانزدگیاست. آن چه مشخص است، این است که کامرون سعی در معرفی نوعی عرفان به عنوان آلترناتیو یا نسخه جایگزین سرمایهداری دارد و جهان پاندورا را با آن درهم تنیده است.
درخت مقدس که در هر دو شماره آواتارها جایگاه مهمی دارد در عرفان کابالای یهودی به اسم درخت زندگی شناخته میشود و البته کامرون حتی ابایی از ارجاع مستقیم به آن ندارد. در کابالا درخت واسطه انسان و آسمان شناخته میشود و طبق اسطورههای یهودی، در بهشت عدن در آسمان هفتم درختی به نام درخت زندگی وجود دارد که ارواح از آن تولید میشوند و به نوعی مادر طبیعت است! در آموزههای کابالا درختان نهتنها جایگاه نفس و ارواح انسانیاند بلکه خودشان هم نفس و آگاهی دارند. این ویژگی ها دقیقا منطبق بر درخت مقدس پاندوراست که در فیلم به اسم ایوا شناخته میشود. ایوا نام دیگر یهوه نام خدا درمیان قوم بنی اسرائیل است!
صرف نظر از آموزههای مشرکانه یهودی، کامرون در قمستهای عرفانی و ظاهرا دینی راه آب عاجز از توضیح و باوراندن کامل میشود و ماهیت درخت مقدس و لحظات مربوط به آن در حد نمادین و
راز آلود باقی میماند. نمادگرایی که آسیب بزرگ اغلب فیلمهای روشنفکریاست در راه آب لحظاتی گریبان کامرون را نیز گرفته است. کامرون سعی دارد به طبیعت و عناصر اربعه ماهیت تقدسآمیز بدهد و به همین دلیل هم در پرده میانی فیلم ترجیح داده خارج از مسئله محوری داستان زمانی را صرف نشان دادن دریا، موجودات پاندورا و نوعی مقدسنمایی آنها کند.
در یک دهه گذشته آموزههای عرفانی مشرکانه کابالا و هندوئیسم با جنبش محیط زیستگرایی ترکیب شده و بدون عبور از بنیانهای اساسی مدرنیته با ایجاد نوعی معنویت سکولار و مادی سعی در ارائه یک آلترناتیو برای بنبستها و مشکلات لیبرالیسم دارند. به نظر میرسد مسیر کامرون و سرمایهگذاری بسیار عظیم دیزنی روی پروژه او نیز در جهت تقویت این مسیر قرار دارد.
آواتار هرچند در ساختار خود به یک روایت کلاسیک شبیه است اما آنچه در پی بیانش است کاملا همسو با عصر پسامدرنیته است. عصری که غرب درپی نقد مسیر چندصد ساله اش و یافتن جایگزینی برای آن است. اما توان پیدا کردن راهی برای عبور از خودش را ندارد.
آواتار , آواتار راه آب , آواتاز 2 , جیمز کامرون , محمدامین سوهانی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.