«چه» یا «چگونه»؟ مسئله هنر این است - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 51105
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 30 شهریور 1400 - 7:11 |
در آثار هنری باید علاوه بر پیام به نحوه انتقال پیام توجه کرد

«چه» یا «چگونه»؟ مسئله هنر این است

در عالم  قضاوت و وکالت، وقتی می‌خواهند عریضه‌ای تقدیم مقام محترم قضا کنند، رسم است ابتدا به جهت شکلی (فرم) مراتبی را عنوان می‌کنند و سپس به جهت ماهوی (محتوی) و عریضه را با تجدید احترام، به پایان می‌رسانند.
«چه» یا «چگونه»؟ مسئله هنر این است

محمدعلی صادقی
در عالم  قضاوت و وکالت، وقتی می‌خواهند عریضه‌ای تقدیم مقام محترم قضا کنند، رسم است ابتدا به جهت شکلی (فرم) مراتبی را عنوان می‌کنند و سپس به جهت ماهوی (محتوی) و عریضه را با تجدید احترام، به پایان می‌رسانند. علی‌الظاهر مقام محترمی که ناظر وضعیت نامطلوب شبکه نمایش خانگی باشد چندان در وضعیت خوبی برای پاسخ‌گویی نیست. موازی‌کاری وزارت ارشاد و نهاد تنظیم‌گر ساترا در مجوزدهی از یک‌سو و حجم بالای انتقادات مختلف و متنوع (که البته نهاد مسئول باید پذیرای آن‌ها باشد) از سوی دیگر، شاید گوش شنوایی برای آن‌ها باقی نگذاشته باشد. تنها در همین حد به نهادهای تنظیم‌گر می‌گوییم که اجازه ندهید محیط نمایش خانگی، تبدیل به حیاط‌خلوت ضدفرهنگ‌ و هنجارشکنی گردد. فلذا جناب آقای کارگردان، ما پرسنده و شما مسئول، کلاهتان را قاضی کنید تا توجه شما را به‌مراتب عریضه زیر جلب نماییم:«زخم کاری» بدون شک یکی از جذاب‌ترین سریال‌های ایرانی این چندسال اخیر و خاصتا یکی از جذاب‌ترین کارهای نمایش خانگی بود. به طوری‌که اگر بخواهیم تنها سه‌ مجموعه متفاوت و جذاب و پرمخاطب را از جمیع آثار نمایش خانگی نام ببریم، زخم کاری یکی از آن‌ها خواهد بود. جذابیت و سرگرمی، اولین (و نه مهم‌ترین) کارکرد هنر و سینما است و مهدویان هم از آن جنس هنرمندانی است که در فیلم‌سازی به دنبال لذت و سرگرمی مخاطب است. قدر آدمی چون او را باید دانست؛ خاصه در این زمانه که هنر روشنفکرانه و مخاطب‌گریز سعی در جا انداختن خود به عنوان هنر راستین دارد. اما نیک می‌دانیم که از قضا آسیب‌شناسی اثر جذاب و پرمخاطب مهم‌تر است، چراکه داستان و صحنه و شخصیت‌های این اثر اکنون در روح ایرانیان بسیاری خانه کرده، پس باید دید این اثر خود از چه زخم‌هایی رنج می‌برد و آیا ناخواسته زخمی به مخاطب می‌زند یا نه.به‌عنوان اولین و مهم‌ترین نقد می‌توان گفت این اثر هنوز چندان که باید، اصیل نیست. چرا؟ نه‌تنها به این دلیل  که شروع و اصل داستان وامدار تراژدی «مکبث» شکسپیر است و پدرسالاری و نحوه ارتباط‌گیری با شخصیت‌های داستان و خصوصا حاج‌عمو در ابتدای سریال و روند جانشینی مالک، ما را یاد «پدرخوانده» با بازی مارلون براندو و آل‌پاچینو می‌اندازد و سیگار کشیدن‌های افراطی و دائمی شخصیت‌ها، سکانس‌های قدم زدن اسلوموشن همراه با موسیقی راک ما را به فضای «پیکی‌ بلایندرز» می‌برد‌ و آدم‌کشی و خشونت فیلم ما را یاد بازی محبوب سرقت بزرگ اتومبیل می‌اندازد و خون و خونریزی نیز یادآور فیلم‌های کارگردان موردعلاقه‌ شما «کوئنتین تارانتینو» است. نه‌تنها به این دلیل که از روابط و عشق‌های مثلثی، دل‌ها روانه فیلم و سریال‌های زرد جِم‌تی‌وی و ترکیه‌ای می‌شود و نه‌تنها به این دلیل که در شوک‌محور بودن اثر تأثیر سازنده از «بازی تاج‌وتخت» روشن است. این‌ها دلیل کافی برای عدم اصالت این سریال نیست؛ چون اینکه اثری ما را به یاد شاهکارها و آثار بزرگ بیندازد، ممکن است نقطه قوت آن باشد. مسئله اینجا است که این یادآوری بیش‌ازحد از ظاهر سریال است. گویی ویژگی‌های آثاری که نام برده شد، پازل‌وار و موزائیک‌وار کنار یکدیگر نشسته‌اند بدون آن‌که انسجام جدیدی بسازند. مثلا تأثیرپذیری سازنده در «لاتاری» از «قیصر» مسعود کیمیایی، یک تأثیرپذیری عمیق بود و تأثیرپذیری همان فیلم از «آژانس شیشه‌ای» حاتمی‌کیا، ظاهری و گل‌درشت. تقلیدها در «زخم کاری» هم در حد گرته‌برداری باقی ماندند تا جایی که حتی گریم و اسم «مالک» باید ما را یاد ظاهر و نام «مایکل» بیندازد. سریال بیش از آن‌که تعلیق و دوراهی داشته باشد، شوک دارد و مخاطب بیش از آن‌که منتظر باشد تا ببیند آخر داستان چه می‌شود، دوست دارد ببیند در این لحظه به‌خصوص چه صحنه شوک‌آوری بر سرش آوار می‌شود. هنوز زمان زیادی از اتمام فصل هشتم «بازی تاج‌وتخت» نگذشته و اگر هم گذشته بود، ادای دین فیلم ساز به این سریال در صحنه‌ای که منصوره داشت قسمت پایانی آن را می‌دید شک و شبهه‌ها را برطرف می‌کرد. اما شوک‌محوری «بازی تاج‌وتخت» تا حد زیادی ریشه در واقع‌گرایی بی‌رحمانه جورج آر. آر مارتین داشت، نویسنده‌ای که نه محمود حسینی‌زاد و نه نویسندگان فیلم‌نامه زخم کاری
 در تجربه و مهارت با او فاصله کوتاهی ندارند. 
تقلید سطحی از اثر بیرون می‌زند. مثلا از سکانس نشستن کنار توالت فرنگی و بالاآوردن چه سودی نصیب اثر می‌گردد؟ (راستی دقیقا بیماری مالک چه بود که دم به دقیقه بالا می‌آورد؟ قرار بود فقط نمایشی برای بحرانی نشان دادن اوضاع باشد؟ حل شد ممنون.) آیا تکرار این صحنه زهر آن را از بین می‌برد؟ آیا صحنه گریه کردن یک مرد که قرار است تکان‌دهنده و نشان‌دهنده عمق فاجعه باشد، با تکرار فراوان، خنک نمی‌شود؟
کلیشه‌های خارجی و وارداتی به کنار، در خصوص کلیشه‌های سبک فیلم‌سازی ایرانی که در بسیاری از فیلم‌ها نقش کاتالیزگر دریافت نخل طلایی و خرس قهوه‌ای و… داشته‌اند چه می‌توان گفت؟ آیا وحی منزل است که شخصیت‌های بدبخت و فلک‌زده داستان نام مذهبی چون حلیمه به خود بگیرند، صلوات بفرستند، مستمند، نیازمند و تنها نماد مذهب در کادر دوربین باشند؟ آیا واجب است که هر چه فقر، اعتیاد  و مذهبی‌بودن و زشتی است در یک کیسه ریخته شود و هرچه ثروتمندی، زورمندی، شهوت و زیبایی است در یک کیسه؟ از کارگردان این سریال امید خلاقیت بیشتری می‌رفت. این‌که چه زمانی سر این سیاه‌نمایی و تضاد ثروت و مذهب هم خواهد آمد، خدا عالم است.
و اما محتوا؛ آیا به‌روی محتوایی که به خورد روح و روان طیف وسیع مخاطبان‌مان می‌دهیم دقت کافی داریم؟ شنیده بودیم و کارگردان هم گفته بود که این سریال مقدار زیادی سانسور دارد، کارگردان حتی گفت در صورت ادامه این روند، جمع می‌کند و می‌رود تا در نتفلیکس و آمازون‌پرایم و هولو و اپل‌تی‌وی و دیگر وی‌او‌دی‌ها کار بسازد. ادعایی که لحظاتی شاد و مفرح را برای کسانی که به قضیه آگاه بودند فراهم آورد. بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین وی‌اودی دنیا را اگر نتفلیکس بدانیم، مجبور شد از سریال پرطرفدار «سیزده دلیل برای این‌که» صحنه خودکشی کاراکتر اصلی را حذف کند. نکند فیلم‌ساز هم فکر کرده مثل مالک در مواجهه با نروژی‌ها، برای این‌که معامله را جوش دهد باید اصطلاحا طاقچه‌بالا بگذارد؟ (راستی هیچ فکر می‌کردید معامله جوش دادن این‌قدر مهارت ساده‌ای باشد؟) اما فارغ از این‌ها باید پرسید این‌همه سانسور شده و تازه شده این؟ چه می‌خواستیم ببینیم؟ فهمیدیم دیگر… کسی از دیگری سوء استفاده می‌کند. یا از ماهیت رابطه کیمیا و مالک به‌خوبی آگاه شدیم. مخالف استفاده از اندوخته هنر سینما که توسط هنرمندان ملل و فرهنگ‌های مختلف جمع شده نیستیم؛ اما برای هر جامعه‌ای باید با هنجارها و اصول خودش محتوا تولید کرد. «بازی تاج‌وتخت» می‌تواند برای جذاب شدن ازدواج با محارم را هم به تصویر بکشد؛ آیا ما هم برای پریدن رنگ از رخ مخاطب این مقولات را نشان دهیم؟ مخالف واقع‌نمایی و پرده‌برداری از واقعیت‌های جامعه نیستیم، اما چرا محتوایی که بوی ثروت و قدرت و شهوت می‌دهد تبدیل می‌شود به محتوای غالب؟ حق می‌دهیم به‌هرحال یک سری خوراکی‌ها جذاب ولذیذند، هیچ‌وقت کلم و کدوی آب‌پز با تمام خواص و ویتامین‌هایشان به همین راحتی حریف غذاهای پرچرب و پرنمک و یا شیرین نمی‌شوند، به قول غیرمعروف با  یک تنقیح منات ساده مثلث شهوت، قدرت و ثروت  در محتوای فیلم و سریال همان کار چربی و شیرینی و نمک را می‌کنند!  محتوا را جذاب می‌کند، اما به چه قیمت؟ حتی می‌گوییم قبول؛ فیلم‌ساز می‌خواهد با به تصویر کشیدن این فضا، پوچی و عذاب‌های درونی آن را به مردمی که از روی پل صدر می‌گذرند و نگاهشان به برج‌های بلند دامنه کوه‌های تهران می‌افتد و فکر می‌کنند لابد در آن‌ها خبری هست، نشان بدهد. این وجه مثبت اثر است و ما نیز در همین روزنامه در یادداشتی با نام «زخم سرمایه‌داری» این وجه مثبت و قابل‌تقدیر اثر را پوشش دادیم. اما در این یادداشت که پیش‌فرضش نقد است، صرفا به اینکه فیلم‌ساز «چه» گفته نمی‌پردازیم، بلکه مهم این است که «چگونه» گفته. نکند با وجود نمایش عاقبت دنیاپرستی، فضای اهل ثروت را جوری نمایش بدهیم که مخاطب برعکس به حرکات و سکنات این قشر علاقه‌مند شود. نکند از پیامد اثرمان بر اقشار جامعه، خصوصا مخاطبان منفعل‌تری مانند نوجوانان و جوانان آگاه نباشیم. نکند به‌قصد تقبیح، ناخواسته مثلث شهوت-قدرت-ثروت را تطهیر کنیم. نیت شما خیر و ثواب، در این شکی نیست و انصافا زخم کاری با دیگر آثاری که از محیط ثروت تنها زرق‌وبرق آن را برای اثرشان می‌خواهند متفاوت است. شما اثری ساختید در راستای تقبیح ثروت‌اندوزی و مال‌پرستی، ولی ممکن است سرکنگبین صفرا   بیفزاید… ارزش را به یک ضد ارزش تبدیل کردن کار چندان دشواری نیست، کافیست مضمون مربوط موردنظر را در ظرف نامربوط بریزیم و یا حتی مضمون نامربوط را در ظرف مربوط بریزیم؛ بازهم تناقض جولان خواهد داد. 
حرف پایانی این یادداشت این است: ما محمدحسین مهدویان خودمان را می‌خواهیم! منظورم از «ما»، مای مذهبی یا حزب‌اللهی یا اصول‌گرا و یا هر قشر و جناح دیگری نیست؛ منظورم مای ایرانی هنردوست است. «ایرانی هنردوست» قطعا تعریف جامع و مانعی است از گروهی که کارگردانی چون مهدویان بخواهد، مخاطبش باشند.

نویسنده : محمدعلی صادقی |
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای «چه» یا «چگونه»؟ مسئله هنر این است بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.