«چهارصد ضربه»؛ یک فیلم اجتماعی ناب - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 45274
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۷:۱۰ |

«چهارصد ضربه»؛ یک فیلم اجتماعی ناب

سینمای ایران سال‌هاست  که اسیر ژانری من‌درآوردی به نام «ژانر اجتماعی» است؛ شبه‌ژانری که نه‌تنها فاقد عناصر تشکیل‌دهنده‌ یک ژانر است، بلکه مسئله‌ جامعه و آسیب‌های اجتماعی را هم ندارد.
«چهارصد ضربه»؛ یک فیلم اجتماعی ناب

محمد قربانی
سینمای ایران سال‌هاست  که اسیر ژانری من‌درآوردی به نام «ژانر اجتماعی» است؛ شبه‌ژانری که نه‌تنها فاقد عناصر تشکیل‌دهنده‌ یک ژانر است، بلکه مسئله‌ جامعه و آسیب‌های اجتماعی را هم ندارد. در سینمای «اجتماعی» ما دردها و فلاکت‌های مردم زنده نیستند صرفا اشیائی‌‌اند برای نمایش؛ یا نمایش برای جشنواره‌های خارجی و یا نمایش به طبقه‌ متوسط شبه مدرنی که در غیاب و قهر طبقات محروم جامعه، مخاطب سینمای ورشکسته‌ ایران هستند. در فیلم‌های «اجتماعی»    ما، رنج طبقات فرودست، به‌خودی‌خود موضوع و هدف تماشا و دیدن است؛ برای فیلمسازان این ژانر هم بد نمی‌شود، غربی‌ها از دیدن فلاکت کشورهای به قول خودشان «جهان‌سومی» لذت می‌برند و فیلم را جایزه‌باران می‌کنند، در داخل هم فیلم به پشتوانه طبقه متوسط، با گرفتن ژست قلابی اپوزیسیون به نان و نوا می‌رسد. 
در این یادداشت که به بهانه‌ اکران فیلم «چهارصدضربه» اثر فرانسوا تروفو در جشنواره‌جهانی فیلم فجر نوشته‌شده، سعی داریم با بررسی این فیلم مهم، نگاهی گذرا داشته باشیم به عناصر درخشان فیلمی که مسئله‌ اجتماعی دارد و با نزدیک کردن تماشاگر به وضعیت و درونیات شخصیت‌هایش، آسیب‌های اجتماعی را شناسایی کرده و به تماشاگر نشان می‌دهد. «چهارصد ضربه» روایتگر زندگی پسربچه‌ سیزده‌ساله‌ای است که زیر فشار خانواده، مدرسه و قانون، دست به عصیان و بزه می‌زند. فیلم زندگينامه‌ای خودنگار و ملهم از نوجوانی فیلمسازش فرانسوا تروفو است. او درجایی گفته بود که سینما نجاتش داده و اگر سینما نبود، احتمالا دزد می‌شد. تروفو 
نجات پیدا کرد اما به‌جای جامعه، به عصیانگری در سینما ادامه داد؛ او در دهه‌ پنجاه میلادی با مقاله‌ هتاکانه‌ «یک گرایش خاص سینمای فرانسه» به سینمای سنتی فرانسه حمله کرد و با «پاپا سینما» (سینمای باباها، که مدام 
در حال پیام دادن و نصیحت کردن است) خواندن سینمای غالب فرانسه، لزوم بناگذاری سینمایی نو در این کشور را گوشزد کرد. این مقاله مقدمه‌ جنبش سینمایی موج نوی فرانسه شد که فیلم «چهارصد ضربه» از مهم‌ترین آثار آن است.«چهارصد ضربه» با حرکت و چرخ زدن دوربین در خیابان‌های پاریس شروع می‌شود و پس از نمایش پویای خیابان‌ها، ماشین‌ها و مردم، به برج ایفل می‌رسد، این‌جاست که دوربین مکث می‌کند و از زاویه‌ پایین، برج ایفل را مثل قفسی بزرگ و غول‌آسا نمایش می‌دهد. این‌یک مقدمه‌ فوق‌العاده برای فیلم است؛ تروفو می‌خواهد در «چهارصد ضربه» فرانسه‌ای را که از لانگ شات، به‌عنوان مهد آزادی شناخته می‌شود، در کلوز آپ زیر شلاق انتقاد بگیرد و به‌این‌ترتیب نماد آزادترین شهر دنیا را به یک قفس بزرگ تبدیل می‌کند. تروفو این لحن کنایی را در ادامه نیز حفظ می‌کند و به‌طعنه زدن ادامه می‌دهد، مثل جایی که پس از نشان دادن استبداد معلم مدرسه در کلاس درس، با یک نمای سربالا از سر در مدرسه، این بار شعار «برادری، برابری، آزادی» را به سخره می‌گیرد که شعار معروف جمهوری فرانسه است.
اولین سکانسی که در آن آنتوان را می‌بینیم، سکانس تنبیه شدنش توسط معلم به دنبال ماجرایی است که هیچ تقصیری در آن نداشته، دوربین از همین ابتدا بافاصله گرفتن از معلم و تعقیب آنتوان، موضع خود را روشن می‌کند و طرف آنتوان می‌‌ایستد. تروفو بعد از نمایش بی‌گناهی آنتوان و خاص کردن او برای مخاطب، حالا دوربینش را روی همه‌ شاگردان کلاس پن(حرکت افقی دوربین به چپ و راست) می‌کند و وضعیت پیش‌آمده برای آنتوان را به بقیه هم تعمیم می‌دهد. فیلمساز به‌وضوح بچه‌هایی که سر کلاس نشسته‌اند را دوست دارد_برعکس «اجتماعی»سازهای وطنی که ذره‌ای دلشان به حال محرومان نمی‌سوزد_ و دلتنگ نوجوانی است. بارها آنتوان را پس از تعطیل شدن از مدرسه در خیابان‌ها به سمت خانه می‌بینیم، او غالبا دویدن را به راه رفتن ترجیح می‌دهد و دوربین هم مشتاقانه دنبالش کرده و موسیقی متن به نشاطش اضافه می‌کند. آنتوان در خانه هم آرام و قرار ندارد، اولین باری که او را در خانه‌شان می‌بینیم، در حال کلنجار رفتن با آتش و ور‌رفتن با لوازم‌آرایشی مادرش است.
دوربین تروفو در سراسر فیلم طرفدار پسرک نوجوان است، نماهایی که آنتوان را در آن می‌بینیم، نماهایی پویا، تعقیب‌کننده و پر جنب‌وجوش هستند، درست نقطه‌ مقابل نماها و صحنه‌های ایستایی که آنتوان در آن‌ها در کنار بزرگ‌ترها (معلم، پدرخوانده و مادر) قرارگرفته است. در معدود نماهایی که آنتوان تنهاست و دوربین تحرک ندارد هم بزرگ‌ترها نقش اساسی دارند، مثل نمایی که در آن کلوزآپی از آنتوان می‌بینیم که در حال گوش دادن به دعوای پدر و مادر است.
تروفو نقد اجتماعی را از مدرسه به خانه می‌برد. مادر آنتوان با مردی غیر از ناپدری‌اش رابطه دارد و در طرف دیگر ناپدری آن‌قدر منفعل است که حتی از مواجه‌شدن با مأمور گاز می‌ترسد، اما جالب است که به‌مرور همین ناپدری منفعل هم به جمع زندانبانان آنتوان اضافه می‌شود. فضای خانه‌ بسیار سرد است و با نماها و لوکیشن بسته، شبیه زندان است. زندانی که در آن خبری از رابطه‌ عاطفی در بین اعضای خانواده نیست؛ فقط یک‌بار این خانواده را در كنار هم شاد می‌بینیم که مربوط می‌شود به سکانس سینما رفتن آن‌ها، راستی سینما تنها ملجأ تروفو در نوجوانی بوده است.
تروفو پس از ساختن مدرسه‌ای که در آن بزرگ‌ترین سرکوب‌ها اتفاق می‌افتد و خانه‌ای که جز دعوا بر سر خیانت و بی‌پولی، صدایی از آن بیرون نمی‌آید؛ سراغ قانون می‌رود. آنتوان که گویا برای یخ نزدن در دنیای بی‌روح بزرگ‌ترها چاره‌ای جز عصیان ندارد، از مدرسه و خانه فرار می‌کند، کارتون‌خواب می‌شود و دزدی می‌کند. پدر و مادرش او را پس‌ازاین اتفاق به پلیس تحویل می‌دهند. صحنه‌‌ انتقال آنتوان به زندان برای من از به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های تاریخ سینماست؛ او از پشت میله‌های ماشین به خیابان‌های پاریس نگاه می‌کند و مدام سرش را به اطراف می‌چرخاند و انگار مجذوب هر حرکت و پویایی و تحولی است و آن قطره اشکی که در انتهای صحنه روی گونه‌اش می‌افتد و مکث کوتاه و به‌اندازه‌ تروفو که نمی‌گذارد که مسئله‌ اجتماعی 
سرکوب هیجانات نوجوانان، سطحی و سانتیمانتال شود. آنتوان به دارالتأدیب می‌رود و در آن‌جا با خلافکارهای جدیدی آشنا می‌شود و سرانجام از آن زندان هم فرار می‌کند و در میان دریا و خشکی حیران می‌ماند، مثل حیرانیش بین جهان خشک و ایستای بزرگ‌ترها و دریای شاداب و پویای درونی‌اش، ناگهان تصویر روی او فریز می‌شود و فیلم به پایان می‌رسد؛ اما چهره و سرنوشت آنتوان برای ما تازه شروع می‌شود و تبدیل به مسئله می‌شود. این‌یک فیلم اجتماعی قابل دفاع است.

نویسنده : محمد قربانی |
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.