منوی سایت
چالش ناترازی آب فراتر از مکان پایتخت
«ناترازی آب مسئلهای فراگیر است و با جابهجایی پایتخت این ناترازی ادامه خواهد داشت. به دلیل عدم آیندهنگری در امر توسعه، مسئله بیلان منفی منابع آب از اوایل دهه هفتاد در تمامی نقاط کشور بهویژه مناطق پرجمعیت آغاز شده است، بنابراین تلاش برای همگنسازی توزیع جمعیت و توزیع عادلانه امکانات و مراکز اشتغال؛ عمدهترین و بنیادیترین کاری است که دولتمردان باید در مسیر توسعه انجام دهند. به تبع این اقدامات، جمعیت در نقاط مختلف توزیع و فشاری فراتر از ظرفیت زیستمحیطی به یک ناحیه وارد نخواهد شد.» این عبارت، گزیدهای از اظهارات علی بیتاللهی در گفتوگو با «رسالت» است. این مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در حوزه آب و عضو هیئتعلمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی معتقد است: «نمیتوان همواره جمعیت کشور را همانند آهنربا در چند شهر بزرگ جذب و مستقر کرد، در چنین شرایطی توسعه رقم نمیخورد. وقتی جمعیتی را در یک یا چند نقطه مشخص متمرکز میکنید، برای تأمین مواد غذایی نیازمند احداث کارخانه، توسعه زراعت و مصرف آب بیشتری خواهید بود و بهاینترتیب بر محیطزیست فشار سنگینی تحمیل میشود.»
اظهارات کامل مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست را در ادامه ازنظر میگذرانید.
آقای بیتاللهی مسئولان از نا ترازی آب بهعنوان یکی از عوامل مؤثر در جابهجایی پایتخت سخن گفتهاند، فکر میکنید چنین اقدامی در حل این ناترازی کارساز خواهد بود؟
همانطور که اشاره کردید یکی از دلایل مطرح در انتقال پایتخت، مسئله تأمین آب شرب ساکنین تهران است اما با نگاهی کلی به سیمای کشور متوجه میشویم، بیلان منفی منابع آب فقط مختص به تهران نیست. به دلیل کاستیها و مشکلات و عدم آیندهنگری برای توسعه در تمامی ابعاد، این مسئله بهویژه از اوایل دهه هفتاد در تمامی نقاط کشور بهویژه مناطق پرجمعیت آغازشده و حتی در بخش آبهای زیرزمینی نزدیک به ۱۴۰ میلیارد مترمکعب آب ازدستدادهایم. اگر بهخوبی دقت کنیم، در تمامی استانها و شهرهای پرجمعیت بهویژه در خراسان رضوی، اصفهان، کرمان، فارس، آذربایجان شرقی و در حوضههای آبریز مختلفی که در آن سکونتگاههای بزرگ وجود دارد، این مسئله دیده میشود، بنابراین ناترازی آب یک امر فراگیر است. پایتخت به هر نقطهای که منتقل شود، در آنجا هم مشکل ناترازی آب وجود دارد، ولی مشکل تأمین آب شرب با روشهای بسیار کمهزینهتر، مقرونبهصرفهتر و قابلاعتمادتر میسر است. اکنون برای کشاورزی در جنوب تهران با روشهای آبیاری هدرده، بیش از ۷۰ درصد آبهای زیرزمینی پرت میشود. چاههای متعددی نیز حفر شده کهتعداد آنها طبق آمار اعلامی به بیش از ۵۰ هزار حلقه چاه میرسد و علاوه بر اینها، نزدیک به ۳۰ هزار حلقه چاه فاقد مجوز هم وجود دارد. آب این چاهها صرف محصولات کشاورزیای شده که ۳۰ درصدش به ضایعات تبدیل میشود و با روشهایی که برای آبیاری اتخاذ شده ۷۰ درصد این آب هدر میرود. درحالیکه کشت محصول با بیش از سه برابر راندمان فعلی و مصرف یکچهارم آب کنونی مقدور است، بهاینترتیب آب موردنیاز تهران در بخش شرب که سالانه حدود یک میلیارد مترمکعب برآورد میشود قابل تأمین است. از این گذشته برآورد شده که دستکم
۱۵ درصد آب شرب تهران هدر میرود، یعنی آبی که نشت میشود. ۱۰ درصد هم آب بدون درآمد است، آبی که با روشهای مختلف به مصرف میرسد، بدون اینکه به شبکه بازگردد و یا آب بهایی بابت آن پرداخت شود. همین موارد را اگر رعایت کنیم، تهران مشکل آب شرب و ناترازی نخواهد داشت.
آنچه در تهران مشکلاتی نظیر ناترازی آب و انرژی و آلودگی هوا را رقم زده، به مسئله پایتخت بودن ارتباطی ندارد، بلکه ناشی از تمرکز جمعیت است و علت این تمرکز ناهمگون و ناهمگن جمعیت در برخی از نقاط خاص که ما این نقاط را بهعنوان کلانشهر و حاشیههای اقماری آنها میشناسیم، عدم توزیع عادلانه امکانات معیشتی و شغلی در اقصی نقاط کشور است، بنابراین تلاش برای همگنسازی توزیع جمعیت و توزیع عادلانه مراکز اشتغال عمدهترین و بنیادیترین کاری است که دولتمردان باید انجام دهند. بهتبع این اقدام، جمعیت در نقاط مختلف توزیع و تا به این حد فشاری فراتر از ظرفیت زیستمحیطی به یک ناحیه وارد نخواهد شد. فقط هم در اینجا مسئله پایتخت مطرح نیست، مگر در اصفهان این مشکل را نداریم؟ با چنین تفکری باید تمامی کلانشهرها ازجمله اصفهان و مشهد و شیراز را هم منتقل کرد. شما به هر نقطهای از کلانشهرها نگاه کنید، همین مسائل وجود دارد، ریشهایترین مسئله، نوع نگاه مدیریتی به توزیع اقتصاد و معیشت از یکسو و تأمین منابع آب و انرژی از سوی دیگر است. سوای این توضیحات، اگر قرار باشد هزینه و اعتبار هنگفتی برای جابهجایی پایتخت صرف شود، به ساختمانهای متعدد، بزرگراهها و زیرساختها و انواع و اقسام مستحدثات ضروری نیاز است، حال اینکه دستکم ۱۵ تا ۲۰ سال طول میکشد تا یک پروژه در کشور به اتمام برسد. به فرض داشتن اعتبار و منابع ریالی و ارزی، اگر یکصدم آن را برای ساماندهی منابع مصرف آب هزینه کنیم، مشکل آب حل خواهد شد. یک سؤال بسیار مهم این است که با انتقال پایتخت به نقطه دیگری که اخیرا به سواحل مکران اشاره شده، طبیعتا فیزیک تهران و زیرساختها سر جای خود خواهند بود، آیا با انتقال پایتخت مشکل حل خواهد شد و تصور میکنیم تمامی جمعیت تهران و یا نیمی از آن، در جای دیگری ساکن میشوند؟ اگر چنین تصوری داریم باید بگویم که این تصور بسیار ناشیانه و غیرعملیاتی است. اگر همین فردا برخی از واحدهای مسکونی در تهران خالی شده و نرخ اجارهبها پایین بیاید، آن وقت میبینید که بازهم انبوهی از جمعیت به سمت تهران گسیل میشوند، به این دلیل که انواع امکانات در این شهر وجود دارد و جاذبههای جذب جمعیتی آن با تغییر پایتخت از بین نخواهد رفت. بدون تردید اگر عدهای از سر اجبار به دلایل شغلی و کاری جابهجا شوند، افراد دیگری جایگزین آنها میشوند، بنابراین مسئله ناترازی آب، ترافیک، خطر زلزله و فرونشست همچنان وجود خواهد داشت. انتقال پایتخت، مشکلات تهران را به شکل ریشهای درمان نمیکند. این مسائل در پایتخت بعدی هم به دلیل تمرکز جمعیتی وجود خواهد داشت. براین اساس با مفهوم و مبنای انتقال پایتخت مخالفم و امیدوارم صدای مخالفین هم شنیده شود و تصمیمگیران ژرف اندیشانه به مسئله نگاه کنند. ما بارها تجربه کردهایم که اقدامی را بدون درنظر گرفتن عواقب عملیاتی و ملموس آن شروع میکنیم و بعد سردرگمی و بلاتکلیفی عجیبی در کشور حاکم میشود. مسئله انتقال پایتخت بسیار مهم است و باید تمامی ابعاد آن را سنجید. به صرف ناترازی آب و سایر مشکلات، اتخاذ تصمیمی مانند جابهجایی پایتخت، اشتباه بزرگی خواهد بود و مسائل و مشکلات عدیده دیگری را پدید میآورد.
چرا در تمامی دولتها موضوع انتقال پایتخت مطرحشده و هیچگاه اقدامی در این راستا صورت نپذیرفته، در حال حاضر نیز دولت چهاردهم با اعلام یکسری مشکلات از موضوع انتقال پایتخت سخن میگوید، فکر میکنید علت این مسئله چیست؟
به نظرم یکی از روشهایی که فقط مربوط به ایران نیست و در بسیاری از نقاط جهان مطرحشده، موضوع انتقال ریسک است، یعنی درواقع صورتمسئله حل نمیشود و مسئله بدون زیر بنیاد اجرایی و عملی صرفا از یک نقطهبهنقطه دیگری منتقل خواهد شد. براین اساس با درنظرگرفتن شرایط واقعبینانه کنونی، امکان انتقال پایتخت وجود ندارد. باتوجه به ناتوانی اقتصادی، عدم کارآمدی و غیر چابک بودن سیستم، زمینه و امکانات لازم برای ایجاد پایتخت جدید وجود ندارد. ما شاخصهای کاملا ملموسی داریم که نشان میدهد اجرای این پروژه سنگین عملیاتی نیست. در شرایطی که هنوز پس از ۲۸ سال آزادراه تهران- شمال و یا مصلای تهران و خطوط متروی آن بهپایان نرسیده، چگونه میخواهیم پایتخت را منتقل کنیم؟ باید واقعبینانه بپذیریم که جدا از مباحث نظری؛ به لحاظ اجرایی در شرایط کنونی آن توانایی اجرایی لازم را نداریم، اما طرح این موضوع، یک نوع برخورد برای حل مسئله است. به نظرم در کانون هدف یعنی تهران، مشکلات بر سر جای خود باقی میماند، چون انتقال پایتخت مشکلات این شهر را حل نمیکند. مگر در صورت جابهجایی، آب اضافی و هوای سالمی خواهیم داشت؟ اگر فرض بر این است که نیمی از جمعیت تهران کوچ کنند، این فرض کاملا غلط است. تهران دارای جاذبههای اقلیمی، موقعیت قرارگیری، زیرساختها و پتانسیلهای مختلفی است و چنین امکانی وجود ندارد که جمعیت این شهر حتی ۱۰ درصد کمتر بشود. ممکن است عدهای به دلایل کاری و بهصورت مأموریتی و مهمانسرایی در نقطه دیگری ساکن شوند اما جای آنها بهسرعت با افراد بعدی پر میشود. بنابراین موضوع اصلی که مربوط به ناترازیها در زمینه آب، انرژی و هوای پاک است، با انتقال پایتخت حل نمیشود. به نظرم مطرحکردن این مسائل برای دور شدن از مشکلات کنونی تهران است اما روشی برای حل مشکلات کنونی آن نیست.
بعضی از کارشناسان معتقدند میتوان از طریق راهکارهای اصلاحی، وضعیت آب تهران را به نقطه مطلوب رساند، آیا شما هم به این مسئله باور دارید؟
اطمینان کامل دارم که این کار امکانپذیر است، چون در یک برآورد کلی از مصرف منابع آب کشور، حداقل۹۰ درصد آب در بخش کشاورزی به مصرف میرسد و فقط نزدیک به ۶ تا هفت درصد کل مصرف را آب شرب تشکیل میدهد و در مقایسه با حوزههای دیگر، مصرف شرب شهری تهران زیاد نیست، حال اینکه فضاهای سبز با آب قنوات و منابع زیرزمینی و چاههای متعدد آبیاری میشود و در حوزه مدیریت مصرف، میزان هدردهی بالاست. در کنار این موارد، به دلیل عدم مدیریت منابع سطحی و روان آبها در زمان بارندگی، این آب از دسترس ما خارج میشود. در پاییندست تهران آنجایی که بهعنوان دشت تهران نامگذاری شده، چاههای متعددی وجود دارند که آب زیرسطحی تهران را به سمت پاییندست میکشند و موجب فرونشست زمین میشوند. بنابراین باید آبهای زیرسطحی را کنترل و مدیریت کرد، این اقدام مقدور است و تجربیات موفق در چندین کشور دنیا نشان داده با اندکی سرمایهگذاری که با رقمهای بعد از ممیز انتقال پایتخت هم قابلمقایسه نیست، بهراحتی میتوان آب شرب پایتخت را تأمین کرد. از طرف دیگر با توزیع مراکز اشتغال و امکانات اقتصادی حتی در اطراف تهران و ارائه مشوقهای لازم خودبهخود میل به مهاجرت معکوس میشود. بدون تردید تمرکز و مهاجرت جمعیت به تهران و همینطور سایر کلانشهرها بیشتر باانگیزه اقتصادی و تأمین معیشت و درآمدزایی همراه است و اگر امکانات لازم در نقاط نزدیک به سکونتگاههای ریشهای فراهم شود، مردم به صرافت آن عقلانیتی که در نهاد همگان است، ترجیح میدهند در محل سکونت خود به زندگی ادامه دهند تا رنج اجارهنشینی و بیخانمانی و زندگی در بافتهای غیررسمی با شرایط سخت را نپذیرند.
گفتهشده وزارت نیرو شبانهروز به دنبال تأمین آب است و اگر مشترک جدیدی مراجعه کند، انشعاب میدهد، این درحالیکه است که هیچ منبع جدیدی به مجموعه منابع آبی اضافه نشده است. نتایج مطالعات هم نشان میدهد، برای مدیریت بحران آب دو راه اصلی مدیریت تأمین و مدیریت مصرف وجود دارد، و ازاینرو پیشنهاد مؤکد کارشناسان این است که روی مدیریت تأمین برای شهر تهران حتی یک قطره هم کار نشود. نظرگاه شما دراینباره چیست؟
این مسئله بسیار مهم است. با نگاهی به تاریخچه تکوین و توسعه تهران متوجه میشویم که با طرح تئوری تأمین آب اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم. ۳۰ سال پیش آب شرب تهران گوارا، پرفشار و کافی بود و تصور نمیکردیم روزی چنین مشکلی پیش بیاید، اما با یکسری اقدامات و مشوقهای غیرملموس زمینه مهاجرت جمعیت به کلانشهر تهران فراهم و مشکل تأمین آب شرب پیش آمد. بهاینترتیب علاوه بر سد کرج، نسبت به احداث سد لتیان اقدام و آب تأمین کردیم. دوباره بر تعداد جمعیت افزوده شد و به دلیل تشدید کمبود آب، سدهای ماملو و لار را احداث کردیم و از سد طالقان لوله کشیدم تا آب شرب را تأمین کنیم و پیوسته این چرخه باطل بهعنوان تئوری پایه تأمین آب ادامه یافت. این مسئله اکنون به مرحله حادی رسیده و دیگر منبعی وجود ندارد تا بتوان آبی تأمین کرد. اخیرا مطابق اظهارات مسئولان، قرار است آب را از دریای عمان به وسیله لوله منتقل کنند و این موارد پیشفرضهای خطرناکی است که در سؤال شما هم این خطر مستتر است. هرگونه تلاش برای تأمین منابع آب بیشتر، تلاش برای تشویق به مهاجرت و تمرکز جمعیتی بیشتر است. ظرفیت زیستمحیطی گستره تهران خیلی وقت است که اشباعشده. گستره کرج و دماوند را اگر نواری باریک فرض کنیم، نزدیک به ۲۰ درصد جمعیت در این نوار باریک و کم وسعت متمرکز هستند و این جمعیتپذیری باید متوقف شود. احداث طرحهایی نظیر تأمین مسکن که منجر به تشویق جمعیت برای مهاجرت به تهران میشود باید متوقف گردد. اینگونه طرحها باید در مناطق کمجمعیتتر اجرایی شود. اگر میخواهیم بهصورت ریشهای مشکل را حل کنیم، باید اینگونه عمل کنیم، با تأمین منابع آب دوباره یک توسعه ناپایدار دیگری رقم میخورد و این دور باطل همینطور ادامه پیدا میکند. مشکل فقط تأمین آب نیست، وقتی جمعیتی دو برابر عدد حاضر در گسترهای کم وسعت متمرکز میشوند، طبیعتا مسئله آلودگی هوا و مشکل ترافیک بیشازپیش تشدید خواهد شد و چالشهای زیستمحیطی عجیبوغریب و ناهنجاریهای اجتماعی رخ خواهد داد و حتی به کاهش رشد در سایر نقاط کشور منتهی میشود. این مسئله نتیجه مدیریت با دیدگاه غلط است. امیدوارم مسئولان ما عواقب ۱۰سال آینده را هم در نظر بگیرند. تاکجا میشود جمعیت کشور را همانند آهنربا در چند شهر بزرگ جذب و مستقر کرد، در چنین شرایطی توسعه رقم نمیخورد. شما وقتی جمعیتی را در چند نقطه خاص متمرکز میکنید، برای تأمین مواد غذایی نیازمند احداث کارخانه، توسعه زراعت و مصرف آب بیشتری خواهید بود و بهاینترتیب بر محیطزیست فشار سنگینی تحمیل میشود، اینها نتیجه سیاستهای غلط است. امیدوارم موضع مسئولان از سمتوسوی تأمین به سمت مدیریت منابع آب تغییر کند و شرایط حدی نیز رعایت شود. تهران خیلی وقت است از این شرایط گذر کرده و باید با توزیع مراکز اقتصادی، ایجاد زمینه اشتغال، رسیدگی به سایر مناطق، رفتار عادلانه اقتصادی و فراهم کردن امکانات و سکونتگاههای قابل زیست در اقصی نقاط کشور به توسعه پایدار کشور کمک کرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.