پنج سال پس از برجام؛ ظهور علائم نهفته یک بیماری
| معصومه پورصادقی|
هفت سال پیش و در پی انتخابی که مردم برای ساکنین خیابان پاستور کرده بودند، به دستور حسن روحانی پرونده هستهای ایران از شورای عالی امنیت ملی به میدان مشق منتقل و در اختیار دیپلماتهایی قرار گرفت که تا قبل از آن تنها عضوی از تیمهای مذاکراتی برنامه هستهای با قدرتهای بزرگ بودند ولی با تصمیم رئیسجمهور، تمامی امور مذاکراتی را در اختیار قرار گرفتند.
فصل جدیدی از مذاکرات هستهای با طرح وزیر امور خارجه برای عبور از یک «بحران غیرضروری» آغاز شد و دو سال را با روزهایی پرالتهاب و نفسگیر پشت سر گذاشت. نتیجه دو سال مذاکرات جدید هستهای بین ایران و ۱+۵، برای ایرانیان «برجام» نام گرفت. مهمان جدید دنیای سیاسی ایرانیان قرار بود «بحران غیرضروری» چندین سالهای را حل کند که البته، تنها مسکنی شد بر سختیهایی که با تهمتزنیها و اتهامات واهی آمریکاییها و اروپاییها و به بهانه برنامه صلحآمیز هستهای ایران، بر ملت ایران تحمیلشده بود و درنهایت، شرایط کشور را به سمت و سویی کشاندند که گزینه مذاکره برای بحرانی که آن را ایجاد کرده بودند و آن را تهدیدی برای صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی تبلیغ کرده بودند، تبدیل به آرزویی برای ایرانیان شد.
این راه و رسم همیشگی غرب در دنیای معاصر است که تهمت میزنند، پختوپز میکنند، تحریم میکنند، ملتی را به سختیهای خردکننده میکشانند، تمام ارتباطات و تعاملات آن ملت را با جهان بیرون از خود قطع میکنند و پس از سالها تحمیل انزوا، راههای نفس کشیدن ملت مورد هدف را یکی پس از دیگری مسدود میکنند و همیشه از نقطهای مشخص، شروع میکنند به ریختن اشک تمساح برای همان ملت و بازی جدیدی را برای بهاصطلاح کمکها و کانال بشردوستانه آغاز میکنند و اینگونه ملتی را به انقیاد میکشانند و مذاکره را و بیشتر از آن به نتیجه رسیدن آن مذاکره را تبدیل به رؤیایی برای آنها میکنند.
بدون شک برجام یک توافق حرفهای در تراز بینالمللی و جهانی بود که ایران پیش از آن نمونه کمی از آن را تجربه کرده بود؛ توافقی که جهان و جامعه بینالمللی از آن استقبال کمسابقهای کرد و از سوی دیگر، بهمرور تبدیل به توافق شد که جز ایران، هیچیک از طرفهای آن بهصورت کامل به تعهدات خود عمل نکردند.
کارشکنیها و سنگاندازیهای آمریکا حتی در دوران اوباما، انتفاع ایران از مزایای اقتصادی برجام را بسیار کند ، سخت و پرحاشیه کرد و بهمرور بسیاری را در ایران نگران کرد که این توافق از ضعفهایی رنج میبرد که در فضای سیاست زده و هیجانی دوران مذاکرات و دریکی دو سال اول اجرای برجام، امکان توجه کارشناسی و منصفانه به آن هرگز فراهم نشد. این در حالی است بود که برخی تندرویها ی غیرمتعارف بخشی از بدنه مخالف و منتقد برجام علیه اعضای تیم مذاکرهکننده نیز در مبهم شدن این فضا نقش مهمی ایفا کردند و باعث شدند برجام در فضایی مطلوب، مورد آسیبشناسی قرار نگیرد.
از بررسی برجام و مجموعه انتقاداتی که تاکنون از برجام شده است حداقل ۴ نقطهضعف عمده فنی را از منظر ایران، میتوان از این توافق بینالمللی برشمرد:
۱. مکانیسم ماشه (بازگشت اتوماتیک قطعنامههای ۶گانه شورای امنیت علیه ایران که قبل از برجام و در فاصله سالهای ۲۰۰۶ و تا زمان آغاز دور جدید مذاکرات هستهای تصویبشده بود)
۲. عدم پیشبینی موضوع خروج از برجام (ممکن است مذاکره شده باشد ولی به توافق نرسیده باشند)
۳٫ عدم تناسب تنبیه پیشبینیشده برای عدم پایبندی ایران (که منجر به بازگرداندن تمامی قطعنامههای قبلی شورای امنیت میشود) با عدم پایبندی طرفهای مقابل (تنبیهی پیشبینینشده است)
۴٫ فقدان ضمانت اجرایی (ناکافی بودن قوام بخشیدن به آن با قطعنامه شورای امنیت)
همین ضعفهای چهارگانه هیچگاه اجازه نداد ایران را که کاملا به تعهدات خود پایبند باقیمانده بود از تمام منافع و حقوق خود بهرهمند شود و همانها، برجام را تبدیل به چاقویی کرد که در کمال ناباوری دسته خود را بریده است.
هیچکس مانع و مخالف تعامل، مذاکره و ارتباط ایران با جامعه بینالمللی نیست و تردیدی در مورد این نیاز حیاتی و راهبردی هر ملتی، یعنی ارتباطات، نیست و این چیزی است که تماما از دل تماس و مذاکره ایجاد میشود اما باید به این نکته توجه شود که این نیاز راهبردی و حیاتی تبدیل به پاشنه آشیل ملتها نشود.
برجام براساس همین نیاز راهبردی، در مقطعی، تبدیل به مطالبهای عمومی برای ایرانیان شد و حالا بعد از پنج سال، به نظر میرسد آنچه از دل این نیاز خلق شد از بیماریهای نهفتهای رنج میبرده است که امروز حتی شاید مذاکرهکنندههای برجام نیز در خلوت خود به آن اذعان کنند.
برجام , معصومه پورصادقی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.