پست لیبرالیسم؛ مکتب خودزنی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 64842
  پرینتخانه » بین الملل, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 07 اردیبهشت 1401 - 6:21 |
جان گِرِی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان پست لیبرالیسم معتقد است كه عمر لیبرالیسم از منظر فلسفی به سر آمده

پست لیبرالیسم؛ مکتب خودزنی

 ‎پس از فروپاشی شوروی و آغاز نظم هژمونیک تک‌قطبی ایالات‌متحده آمریکا، فرانسیس فوکویوما با انتشار کتاب مشهور خود، «پایان تاریخ و آخرین انسان» مدعی شد که تمام ایدئولوژی‌های سیاسی به‌غیراز لیبرالیسم به پایان خواهند رسید و این ایدئولوژی دموکراسی لیبرال است که با قدرت‌های نرم، سیاسی و اقتصادی خود، تفکر حتمی و نهایی مسلط برجهان خواهد شد.
پست لیبرالیسم؛ مکتب خودزنی

ز ‎پس از فروپاشی شوروی و آغاز نظم هژمونیک تک‌قطبی ایالات‌متحده آمریکا، فرانسیس فوکویوما با انتشار کتاب مشهور خود، «پایان تاریخ و آخرین انسان» مدعی شد که تمام ایدئولوژی‌های سیاسی به‌غیراز لیبرالیسم به پایان خواهند رسید و این ایدئولوژی دموکراسی لیبرال است که با قدرت‌های نرم، سیاسی و اقتصادی خود، تفکر حتمی و نهایی مسلط برجهان خواهد شد. در کمتر از سی سال پس از پیش‌بینی مشهور فوکویوما، باقدرت چشمگیر حکومت‌های شرقی غیرلیبرال و دولت‌هایی همچون چین و روسیه، شکست سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه اعم از افغانستان و درنهایت پایان نظم تک‌قطبی آمریکا به گفته بسیاری از تحلیلگران روابط بین‌الملل، ادعاهای منوط به فوکویوما غلط از آب درآمد و او نیز از مواضع خود عقب‌نشینی کرد.
‎در پاییز سال ۱۹۹۶، چهار سال پس از انتشار کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» اثر فوکویوما جان گِرِی فیلسوف سیاسی پست‌مدرن و استاد مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن با انتشار کتابی به‌نقد پیش‌بینی‌های فوکویوما پرداخت و لیبرالیسم را در چارچوب‌های نظری و علمی به چالش کشید. نقد او در دو مقوله قابل‌طبقه‌بندی است؛ نخست از حیث ارزش‌گذاری کیفی فلسفه سیاسی و سپس از حیث فلسفه علم که درپارادایمهای متفاوت قابل‌بررسی است.
‎گذار از لیبرالیسم و پایان آن، همان‌طور که تئودور جی. لووی کتابی تحت این عنوان نوشت، سال‌ها پیش از تحقق عملی توسط برخی از فیلسوفان سیاسی و فرهنگی همسو با لیبرالیسم تحت عنوان پست لیبرالیسم مطرح گردید. پست لیبرالیسم به معنای نئولیبرالیسم نیست، بلکه مکتبی فلسفی است که سنگ بنای آن را پست‌مدرنیسم شکل داده و عمده مفاهیم لیبرالیسم نظری را توسط روش‌شناسی پست‌مدرن به چالش می‌کشد. جان گِرِی فیلسوف سیاسی و استاد مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن از نخستین نظریه‌پردازان پست لیبرالیسم به‌شدت بر گذار از لیبرالیسم و مدرنیسم تأکید می‌ورزد. گِرِی در ایران شناخته‌شده است و سه‌جلدی او در باب فلسفه سیاسی جان استوارت میل، فون هایک و آیزایا برلین با ترجمه خشایار دیهیمی و مقالات مهم متعدد وی ازجمله «سکولاریسم درنهایت چیزی جز حاشیه‌نویسی بر کتاب مقدس نیست»
 وی را به یکی از فعال‌ترین فیلسوفان سیاسی معاصر بدل کرده است. گِرِی در سال ۱۹۹۶ با نگارش رساله‌ای ۳۵۸ صفحه‌ای تحت عنوان «پست لیبرالیسم، مطالعاتی در باب اندیشه‌های سیاسی» آرای خود را درباره ساختار پست‌مدرن لیبرالیسم بیان نمود. او خود را از مدافعان سرسخت جامعه آزاد و مدنی خوانده و علت آن را نه به دلیل مباحث نظری مربوط به فلسفه سیاسی، بلکه بر اساس تاریخ‌گرایی و نتایج برآمده از پدیدارشناسی عنوان  می‌کند. کتاب پست لیبرالیسم به سه بخش متفکران، نقدها و سؤالات تقسیم‌شده و نویسنده در مهم‌ترین و آخرین فصل کتاب می‌نویسد: «لیبرالیسم ازنظر فلسفی و نظری مرده است.»(صفحه ۲۸۴)
‎ فلسفه سیاسی به‌مثابه فلسفه هنر
‎معنازدایی در چارچوب روش‌شناختی جامعه‌شناسی پوزیتویستی و جامعه‌شناسی پدیدارشناختی، مسائل کیفی را به نقطه‌ای سوق می‌دهد که ارزش‌گذاری و داوری در حدود هر آرمان سیاسی، تا حد بسیار زیادی ناملموس، آرمانی، غیرعلمی و مبتنی بر اخلاق باشد. در ایدئولوژی لیبرالیسم، آزادی به‌مثابه امری مقدس پنداشته شده و آزادی‌خواهی همچون یک مذهب جدید، با مقدساتی مدرن است. گِرِی در مقاله «سکولاریسم درنهایت چیزی جز حاشیه‌نویسی بر کتاب مقدس نیست» اظهار دارد که ارزش‌های فلسفی و اخلاقی جهان لیبرال غربی ازجمله آزادی، نه بر اساس علم مدرن، اسطوره و اجماع انسان‌ها، بلکه توسط ادیان و مشخصا مسیحیت خلق‌شده و ازاین‌رو با رویکرد پوزیتویستی و پدیدارشناختی، ارزش‌ها به‌خودی‌خود اگر قابل‌اندازه‌گیری کمی نباشند، غیرعلمی و فاقد وجود خارجی خواهند بود. 
نیچه به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان بر جریان پست‌مدرن با رويکردی هرمنوتيکی هرگونه قضاوت ارزشی را باطل‌و آن را معادل داوری اخلاقی و دینی می‌دانست و باور داشت که هیچ‌کدام از آن‌ها واقعیت و وجود خارجی ندارند!‎یکی از مهم‌ترین پایه‌های کتاب و نظریه گری را می‌توان در مسئله قیاس ناپذیری ارزش‌ها پیدا نمود. گِرِی از قیاس ناپذیری در جهت عبور از لیبرالیسم نظری استفاده کرده و مفهوم آن را همانند نسبیت‌گرایی از فلسفه علم اتخاذ نموده است. توماس کوهن مهم‌ترین نظریه‌پرداز این دیدگاه در کتاب مشهور خود «ساختار انقلابات علمی» می‌نویسد:« معیارهای سنجش، پیرو قواعد ثابت، پایدار و مستقل از نظریات نیستند و همواره دچار تغییر و تحول می‌شوند و افزون بر آن، فاقد مقیاس و معیار مشترک می‌باشند. ازاین‌رو دانشمندانی که در پارادایم‌های علمی متفاوت به سر می‌برند، حرف‌های یکدیگر را نمی‌فهمند و به‌عنوان‌مثال، در علم فیزیک، پارادایم نیوتنی با پارادیم دکارتی و هر دو با پارادایم ارسطوئی، قیاس‌ناپذیرند.»
(صفحه ۱۲۱)
 گِرِی با اکتفا به چنین توصیفی، فلسفه سیاسی را همانند فلسفه هنر دانسته و به دلیل فقدان روش در سنجش ارزیابی امور کیفی با توجه به روش‌شناسی پوزیتویستی، منکر هرگونه برتری میان  آثار دو نمایشنامه‌نویس بزرگ غرب، سوفوکل و شکسپیر می‌شود و می‌نویسد: «رتبه‌بندی این آثار امری بیهوده است.»(صفحه۲۸۹)
 استدلال او این است که هیچ معیار هنری واحد و فرم متعالی هنری به بهترین شکل ممکن جهت قیاس آثار وجود ندارد و علت آن به کیفی بودن آثار هنری بازمی‌گردد. سپس او با توجه به جامعه‌شناسی پدیدارشناختی معتقد است که کیفی بودن ارزش‌ها نه‌تنها در اخلاقیات و فلسفه سیاسی، بلکه در ارزش‌های زیباشناختی نیز در زمره قیاس قرار نمی‌گیرند و همان‌طور که برتری آثار شکسپیر در قرن هفدهم میلادی بر سوفوکل که چهارصد سال پیش از میلاد می‌زیسته، فاقد استدلال است؛ معیار و ملاک واحدی جهت برتری اندیشه‌های سیاسی با پارادایم‌های متفاوت وجود ندارد.
 ‎نسبیت‌گرایی معرفتی فلسفه علم
‎باتوجه به اعتقاد گری بر این مبنا که لیبرالیسم از حیث فلسفی و ایدئولوژیک با مقدس پنداشتن آزادی و فردیت انسان‌ها به‌نوبه خود غیرعلمی، سوبژکتیو و بر اساس مبنای ضدغایتگرای سکولار آن، درنهایت همچنان به ارزش‌های دینی کتب مقدس و به‌طور اخص مسیحیت بازمی‌گردد، گری درنهایت بیان می‌کند که تنها قسم باقی‌مانده از لیبرالیسم، بخش عینی، کمی و ملموس آن است که مهم‌ترین جلوه آن در رابطه با اقتصاد است.
اگر بخواهیم نحوه دفاع گری از پست لیبرالیسم را درک کنیم، در سرتاسر مباحث کتاب به نسبیت‌گرایی نظری برمی‌خوریم و این رویکرد، مهم‌ترین و اصولی‌ترین دلیلی است که گری لیبرالیسم و اصول تجدد را به چالش می‌کشد. او در کتاب خود بارها بر نسبیت‌گرایی انگشت تأکید گذاشته و اصولی‌ترین ارزش‌های لیبرالیسم را در برابر نسبیت‌گرایی شکست‌خورده می‌داند.
 آلن سوکال و ژان بریکمون در کتاب «چرندیات پست مدرن» می‌نویسند:«بخش عمده‌ای از گفتمان پست‌مدرن با یکی از صورت‌های  نسبیت‌گرایی معرفتی بازی می‌کند.»
(صفحه ۸۷)« و موضع دیگری که گاهی در نسبیت‌گرایی نظری با آن روبه‌رو می‌شویم شکاکیت افراطی است.»(صفحه ۹۱)
 درواقع نسبیت‌گرایی در فلسفه علم به این مضمون اشاره دارد که گزاره‌های علمی کاملا درست نیستند و هرگونه مطلق‌گرایی در عینیت می‌تواند بیش از هر چیز غیرمحتمل و  قابل‌انکار باشد. گری با تأثیرپذیری از لاکان به علامت‌های مثبت منفی و اعشار در علم ریاضی اشاره می‌کند که نمادی علمی، اما غیرقطعی است.
 لاکان، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های پست‌مدرنیسم در کنفرانسی در سال ۱۹۷۰ می‌گوید:« شمارش واقعیتی تجربی نیست و غیرممکن است که بتوان عمل شمارش را صرفا از داده‌های تجربی نتیجه گرفت.مشکل حقیقی در این واقعیت نهفته است که هر عدد صحیحی به‌خودی‌خود یک واحد است. اگر دو را به‌عنوان یک عدد در نظر بگیریم کارها عالی می‌شوند، برای نمونه مردان وزنان، عشق به‌علاوه وحدت!
 ولی پس از مدتی همه‌چیز به پایان می‌رسد و بعدازاین دو مورد دیگرکسی وجود ندارد؛ شاید یک بچه ولی این سطح دیگری است و ایجاد سه مسئله دیگر به شمار می‌رود. وقتی سعی می‌کنید نظریه‌های ریاضیدانان درباره اعداد را بخوانید، درمی‌یابید که (n+۱)‎فرمول مبنای تمام نظریه‌هاست.» مقصود لاکان این ‎است که بسیاری از داده‌های کمی به شکل عینی دارای کمیتی یکسان نبوده و درنتیجه اعداد دارای وحدت یکسان نیستند که قابل‌جمع باشند. جان گری با تأثیر از این ایده پساساختارگرا، پیشرفت‌های کمی لیبرالیسم که مهم‌ترین آن اقتصاد است را به چالش کشیده و آن را امری ذهنی می‌داند و می‌نویسند:«به دلیل این‌که انتخاب‌ها جمع تعداد زیادی از کمیت‌های غیرقابل قیاس هستند، هیچ راهی جهت افزایش سنجش و ارزش‌گذاری اقتصاد که ذهنی است و همچنین قضاوت در مورد رفاه جمعی یا کلی افراد وجود ندارد.»
‎ تناقض‌های درونی
‎موضع‌گیری گِرِی به‌عنوان فیلسوفی پست‌مدرن در باب ایدئولوژی در مصاحبه وی در سال ۲۰۱۲ حاکی از شکاکیتی افراطی و بنابر اظهاراتش، انکار باور به هرگونه عقیده است. از سوی دیگر وی به نسبی‌گرایی معتقد است و در کتاب مذکور بیان می‌کند که ساختارهای ملموس و همچنین فلسفه اخلاقی مدرن موردپذیرش اوست. در صفحات نخست کتاب پست لیبرالیسم به این مسئله اشاره می‌شود که تنها مفاهیم عینیت یافته لیبرالیسم همچون پلورالیسم و جامعه مدنی می‌توانند در دوران پست‌مدرن کارساز باشند و در ایدئولوژی پست لیبرال، این تأمل درباب وقایع تاریخی لیبرالیسم است که جای تحقیق و تفکر در ماهیت دیدگاه نظری را می‌گیرد. ازنظری گِرِی مهم‌ترین ویژگی جامعه مدنی این است که به وقوع پیوسته و عینیت یافته است. نویسنده ضمن اذعان به این‌که تنها وجه زنده لیبرالیسم جامعه مدنی است آن را با ویژگی‌هایی همچون کثرت‌گرایی ارزش‌ها و فردگرایی توصیف می‌کند. کثرت‌گرایی ارزش‌ها و جامعه مدنی برخلاف روایت افراطی فوکویوما « لیبرالیسم تنها عقیده زنده تاریخ است» نظر نویسنده را به برتری ابژه بر سوژه معطوف می‌کند و ضمن اشاره به پایان تمامی ایدئولوژی‌ها بر ضرورت پذیرش تکثر ارزش‌ها وزندگی مسالمت‌آمیز تأکید می‌ورزد.‎اشکال اساسی تفکر وی ازآنجا نشئت می‌گیرد که گری با ساختارهای لیبرالی همچون تکثرگرایی، جامعه مدنی مسالمت‌آمیز و فردگرایی موافق است و از طرفی تمامی این مفاهیم را ذهنی و مرده می‌داند. تناقض دیگر او به تأکید وی بر ساختارهای عینیت یافته و همچنین نگاه هرمنوتیکی به مسائل بازمی‌گردد؛ وی بخش دوم سخنان خود درحول کمیت ناپذیری عینیات را کنار گذاشته و نگاه نسبی در حول مسائلی همچون عدم تکثرگرایی یا عدم وجود جامعه مدنی را به یک نگاه اخلاقی مطلق و کانتی بدل می‌کند. اگر استدلالات گری را بپذیریم
 نخست باید از قیاس فلسفه هنر و فلسفه سیاسی به دلیل قیاس ناپذیری ارزش‌های کیفی که گری بر آن اصرار ورزیده صرف‌نظر کنیم و سپس گذار از لیبرالیسم به‌سوی پست لیبرالیسم را به همان دلیلی که آثار شکسپیر و سوفوکل با اختلاف بیش از 
دو هزار سال غیرقابل‌رقابت‌اند، کنار بگذاریم. اگر این دلیلی متعاقد کننده باشد، دفاع از جامعه مدنی که گری به آن معتقد است و ارجحیت پلورالیسم بی‌معنا خواهند شد و این التقاط متناقض آن با روش‌شناسی مدرن است که می‌تواند این ساختارها را به رسمیت بشناسد. وقتی از پست‌مدرنیسم  و زیررده آن، پست لیبرالیسم سخن می‌گوییم، معمولا با یک مفهوم فوق پیچیده و متناقض روبه‌رو می‌شویم که دارای نقص‌ها، تناقضات و اصطلاحات ذهنی بسیار است و آن چیزی که آن‌ها را به وجود می‌آورد و سپس به آن شکل می‌دهد، واژه‌ها و عبارت‌هایی است که با عینیت فاصله زیادی دارند. همچنین نگاه شکاکانه وی به علم، فاقد هرگونه منفعت عینی و ذهنی است. درواقع گری بااین‌که لیبرالیسم را با روش‌شناسی و تفکر انتزاعی مدرن مرده خوانده، با التقاط بسیاری از آموزه‌های اخلاقی مطلق فلسفه مدرن دچار یک خودارجاعی شده و نظریه خود را نیز مشمول این مرگ قرار داده است گویا فرزندی که تاکنون متولد نشده پیشاپیش مرده است!

نویسنده : محمدطاها جهان‌دیده |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای پست لیبرالیسم؛ مکتب خودزنی بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.