پروژه خودتحریمی فرزندان جشنواره
گروه فرهنگی
دو روز تا آغاز چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر باقی مانده است. این جشنواره یکی از آن پدیدههایی بود که فاصله اسم آن با مسمایش به شدت به چشم میآمد. تا جایی که گاهی کاملا فراموش میکردی این جشنواره، به یمن دهه فجر برگزار میشود و رویدادی است برای بزرگداشت انقلاب اسلامی ۵۷٫ نه محتوا و نه شکل برگزاری جشنواره، تو را به یاد دهه فجر و انقلاب اسلامی نمیانداخت. جشنواره فجر، یک جشنواره کاملا هنری و در خدمت جو غالب سینمای ایران بود. یک جشنواره با فضایی هنری توأم با روشنفکری و سکولاریسم که هیچ گاه رنگ و بوی یک فعالیت سیاسی و حکومتی را نداشت. این جشنواره بروندادی که به نفع نظام باشد هم نداشت. جشنواره کیارستمیها بود و فرهادیها و گلشیفتهها و تنابندهها و دیگر افرادی که نه در ماجراهای اخیر، بلکه هیچگاه و مطلقا هیچگاه دل در گروی این نظام نداشتهاند و مطلعش را فجر نمیدانستهاند و انقلابش را اسلامی. جشنواره فجر، سکوی پرتاب افرادی بود که ذاتا اپوزیسیون بودند و خاستگاه هنری و فکری و اعتقادیشان ربطی به انقلاب و جمهوری اسلامی نداشت. استثنائات را که کنار بگذاریم، گویی این جشنواره بود که همواره خط انقلاب اسلامی را تحریم کرده بود. این فیلمسازان انقلابی و حزباللهی و طرفدار آرمانهای نظام بودند که همواره اپوزیسیون جشنواره بودند. جشنواره فجر شاید تنها در دو بخش سیمرغ بلورین بهترین فیلم و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی بود که تا حد امکان، از محتوا و مضمون مرتبط با ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس و دین حمایت میکرد. حتی در همین بخش، نام عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی به چشم میخورد. تنها اصغر فرهادی سه بار موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شده است. فیلم چهارشنبهسوری اصغر فرهادی در جشنواره سال ۸۴ نه سیمرغ دریافت کرد. فیلمی که مضامین رسما ضددین داشت. جدایی نادر از سیمین همین کارگردان چند سال بعد پنج سیمرغ دریافت کرد. پر سیمرغترین فیلمهای جشنواره، خیلی سالها متضادترین فیلمها با نگاه نهضت و نظام اسلامی بودهاند. حقیقت این است جشنواره فجر اپوزیسیون بود، زمانی که اپوزیسیون بودن مد نبود. این جشنواره بود که نظام را تحریم کرده بود. اگر نگاهی به کسانی که رو صحنه این جشنواره درخشیدند و پررنگتر شدند بیندازیم، این سؤال برایمان مطرح میشود که واقعا استمرار جشنواره فجر به نفع نظام بود یا به ضرر نظام؟ البته مقصود از این سخن، این نیست که باید جشنواره پیش از این حالتی یک دست به خود میگرفت؛ راه حل قضیه این هم نیست. باید هنر انقلاب اسلامی بیش ازاین شکل میگرفت و به مفهوم درست و نه صرفا مالی کلمه، بیش از این حمایت میشد. اما جشنواره فجر هیچ گاه یک جشنواره حکومتی نبوده است. اتفاقا مهمترین گامی که در راستای حکومتی کردن جشنواره برداشته شده است، همین تحریمهایی است که از سوی بازیگران و هنرمندان و سلبریتیها مطرح میشود. تحریم جشنواره فجر، روح و ماهیت حکومتی را به این جشنواره میبخشد و این اشتباهی است که اپوزیسیون و جریانهای معاند، به ضرر خود مرتکب میشوند. از دست دادن یک حیاتخلوت دنج برای پمپاژ روح غربی، روشنفکری و سکولار به جامعه، اشتباهی است که از احمقهای درجه یک بر میآید. سلبریتیها، فرزندان جشنواره فجر هستند. این تحریمها تیشهای است که جریان سیاستزده سینمای ایران به ریشه خود میزند. با یک حساب ساده میتوان دریافت جریان غالبا پیروز در جشنواره فجر، هیچ کمکی به مقبولیت و مشروعیت نظام نمیکرد؛ بلکه شاید آسیب میزد. جشنواره فجر، تا امروز درختی بوده است که گویی با ریشهاش از زمین غرب درآمده و در زمین ایران کاشته شده است.با این حساب تحریم جشنواره فجر مصداق خودتحریمی است. البته قاطبه هنرمندان و اهالی سینما جشنواره را تحریم نکردهاند، اما خوب است به یاد بیاوریم که از این طیف در جشنواره، سودی به نظام نمیرسید.
جشنواره با همه آنچه گفتیم، سینماییترین حال و هوا را در فضای فرهنگ کشور پدید میآورد. مهم، حفظ این حال و هوا و امتداد حیات سینمای ایران است. سینمایی که بدون سلبریتی جشنوارهزاده، ضرری نمیپذیرد.
تحریم جشنواره فجر , جشنواره فجر , جشنواره فیلم فجر
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.