پدیده تنهازیستی؛ آفتی خاموش
گروه اجتماعی- نادیا احمدی
تنهازیستی ازجمله پدیدههای اجتماعی است که بسیاری از جامعهشناسان آن را در قدوقامت یک معضل بزرگ تفسیر میکنند اما تعبیر گروهی از رفتارشناسان این است که مهاجرت برای کسب استقلال و تحصیل و کسب شغل در شهرهای بزرگ و چالشهای اقتصادی، اسباب تنها زیستی را فراهم کرده و ازآنجاییکه به دلیل شرایط محیطی و اجبار، مقدمات تشکیل خانواده مهیا نمیشود، نمیتوان این مسئله را معضل خواند. چراکه همواره جوانان نسبت به حمایتهای جامعه، نهادهای رسمی و دولت دچار تردیدند.
براساس مطالعات جمعیتشناسی، سال ۸۵ تعداد خانوارها در ایران، حدود ۱۷میلیون بوده که از این تعداد ۸۸۰هزار خانواده تک نفره بودهاند. پنج سال بعد، در سال ۱۳۹۰ تعداد خانوارهای کشور به ۲۱ میلیون و ۱۱۰ هزار رسیده که ۵/۱ میلیون آنها تک نفره بودهاند. اما سال ۹۵ درحالیکه تعداد خانوارها به ۲۴ میلیون و ۱۳۹ هزار رسیده، خانوارهای تک نفره با گذشتن از مرز ۲ میلیون و ۴۸ هزار، حدود ۵/۸ درصد افزایش داشتهاند.
خانوادههای تک نفره را باید به دو گروه تقسیم کرد؛ آنها که مجرد هستند و آنهایی که به دلایل مختلف مانند فوت همسر، طلاق یا مهاجرت تنها زندگی میکنند. این تنها زیستی و شیوع زندگی مجردی به تغییر سبک زندگی مرتبط است. در گذشته تنها زیستی امری ناخواسته بود و فرد به دلیل از دست دادن خویشان، طلاق، مهاجرت خود یا سایر اعضای خانواده مجبور به تنها زیستی بود، اما در دنیای امروز علاوه بر تنها زیستی ناخواسته، گروهی از افراد بهخصوص جوانها خودخواسته علاقهمند به تنها زندگی کردن هستند. طلاق، به تأخیر افتادن سن ازدواج، تمایل به جدا زندگی کردن، عدم اتکای مالی به خانواده، تحصیل بهویژه در شهری دیگر و یافتن شغل در شهر مقصد از مهمترین این دلایل است.
به گفته جمعیتشناسان سبک زندگی مجردی و تنها زیستی پدیدهای جدید و ناشی از صنعتی شدن و توسعه زندگی شهرنشینی است که بهخصوص در کشورهای پیشرفته و شهرهای بزرگ دنیا بنا به عوامل مختلف به وجود آمده و افراد ناگزیر از آن هستند. این پدیده بهتنهایی مشکلی ایجاد نمیکند و بر همین استدلال الزامانمیتوان به تمام زندگیهای مجردی انگ چسباند. آن گروه از زندگیهای مجردی برای خود و جامعه آسیبزاست که با هدف کم شدن نظارتهای خانوادگی و داشتن آزادیهایی بیقیدوشرط تشکیل شوند.
تکزیستی بیشتر جنبه ناخواسته دارد
یک متخصص روانشناسی معتقد است که معضل تنهازیستی در ایران جنبه ناخواسته و جبرگونه دارد. او همچنین ابعاد زیستی افراد، بیکاری و تورم، مسئولیتگریزی و اختلال شخصیت را ازجمله عوامل گرایش به تنهازیستی میداند. مجید هزاری میگوید: انسان موجودی زیستی، روانی و اجتماعی است و دارای ابعاد شخصیتی و روانی شامل ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری است. آنچه بعضی آمارها از افزایش سن ازدواج گفتهاند نشانگر افزایش این قضیه در سطح کشور بهویژه شهرهای بزرگی چون تهران و یا مراکز استانها است. او ضمن بیان اینکه تنهازیستی به یک معضل تبدیل خواهد شد و عوامل متعددی چون زیستی، روانی و اجتماعی را میتوان از علل آن برشمرد خاطرنشان کرده است: انسان موجودی
دوجنسی _ روانی است یعنی هر مردی علاوه بر نیازهای زیستی ویژه خود، جنبهها و نیازهای زنانه و هر زنی نیز علاوه بر نیازهای زیستی ویژه خود، جنبهها و نیازهای مردانه هم دارد. ازنظر اجتماعی نیز هیچ جامعه، سازمان و نهادی نمیتواند تنها با یک جنس امورات خود را بهویژه در بخشهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و … بهخوبی پیش ببرد. بنابراین معضل بودن زندگی تک زیستی یا مجردی اگرچه در شرایط فعلی ایران به نظر میرسد که بیشتر جنبه ناخواسته و جبرگونه دارد ولی بااینحال آثار و پیامدهای وخیم خود را چه در حال و چه در آینده بر روی روح، روان، جسم و زبان افراد و سلامت اقتصاد، فرهنگ و شادابی جامعه بر جای خواهد گذاشت.
بیکاری و تورم، علل اقتصادی تنهازیستی
هزاری در ادامه میافزاید: ازنظر اقتصادی و شرایط زندگی مادی نیز میتوانیم به علل تک زیستی از موارد متعددی چون بیکاری، تورم، نداشتن سرپرست و یا حداقل پول و امکانات لازم برای یک زندگی مشترک نام ببریم. زوجی که نتوانند اولین نیازهای مادی خودشان را برطرف کنند هیچگاه زیر بار مسئولیت زندگی مشترک نخواهند رفت و اینیک بعد اقتصادی است. لازم است که متخصصان اقتصادی به لحاظ آماری بررسی و تحقیق کنند که چند درصد و چه نسبت از افرادی که زیر بار مسئولیت ازدواج و دوزیستی نمیروند جزو کسانیاند که از حداقل امکانات محرومند و چه راهکاری میتوان برای آن پیدا کرد و اینهمه نیاز به تحقیقات حقیقی و پژوهشهای وسیع خواهد داشت.
تصویری که والدین به ما ارائه دادهاند
این متخصص روانشناسی معتقد است: اینکه والدین ما در روش و تربیت خود، چگونه تصویری از زنانگی و مردانگی در درون هر یک از ما به ودیعه نهادهاند مسئله مهمی است و اما پس از خانواده مراکز تأثیرگذاری چون، مدرسه، رسانه و عوامل مختلف فرهنگی نیز چنین تصویری از زنانگی یا مردانگی را در فرد به وجود میآورند لذا میتوان گفت شاید تک زیستی بعضی از افراد به همین دلیل است؛ یعنی افراد به دلیل تصویر ذهنیای که از جنس مخالف دارند به جنس مخالف خود جذب نمیشوند بلکه حتی گاهی او را دفع نیز میکنند و گاه حتی به یک ضدیت و خصومت قسمخوردهای ممکن است تبدیل شود و هیچگاه حاضر نیستند که ازدواج کنند چراکه برای آنها زجرآور است که با تصویر منفور خود بیامیزند.
هزاری به دلایل روانشناختی تنهازیستی نیز اشارهکرده و میگوید: در بعضی از شخصیتها اختلالی تحت عنوان اختلال شخصیت اسکیزوئید دیده میشود. در این اختلال فرد بهدوراز دیگران و در انزوا زندگی میکند و میلی به زیستن با دیگران نداشته، هیچگاه شخص دیگری را به درون، روان و ذهن خود راه نمیدهد. همچنین در سطح پایینتر از این عده نظیر افراد نوروئیک در افراد منزوی، گوشهگیر یا وابسته نیز چنین حالتی را داریم که البته بهشدت افراد اسکیزوئید رخ نمیدهد ولی بااینحال میل به پرهیز از هر نوع ارتباطی با دیگران آنها را به گوشه عزلت کشانده است. چنین افرادی یا از برقراری ارتباط ناتوان هستند و یا نمیخواهند که در ارتباط با افراد قرار گیرند. او اضافه میکند: همچنین ممکن است برخی از افراد مسئولیتپذیر نباشند و به عبارتی مسئولیت گریز باشند. ازآنجاکه زندگی متأهلی نوعی زندگی مسئولانه است و زن و مرد هر یک مسئول دیگری است. بنابراین اگر فردی ذهنیتش این باشد که اگر وارد زندگی متأهلی شود اسیر و برده آن دیگری خواهد شد و آزادیهایش محدودتر شده و آنها را از دست خواهد داد هرگز وارد زندگی متأهلی نمیشود چراکه چنین شخصی از مسئولیت گریزان است و مسئول بودن یعنی زیرسؤال رفتن و پاسخگو بودن؛ لذا چنین اشخاصی به نام کسب آزادی از این نوع زندگی میگریزند. این متخصص ادامه میدهد: علت دیگری را که میتوان برای گرایش به تنهازیستی نام برد عدم بالندگی و یا عدم پختگی برخی از افراد است. اشخاصی که رشد یافته، بالنده و خودشکوفا باشند و بتوانند عشق بدهند و عشق بگیرند و یا قدرت و توان دوست داشتن و دوست داشته شدن را داشته باشند هرگز بهتنهایی روی نمیآورند. عدهای از افراد نیز کمالگرا هستند و به دنبال کسی میگردند که فردی کامل و در حد استانداردهای تخیلی آنها باشد و بتواند همه نیازهای آنها، اعم از جنسی، روانی و … را برطرف کنند، بعضی از آنها نیز ممکن است تا پیدا کردن فرد موردنظر ترجیح دهند که تنها زندگی کنند تا شاید روزی بخت و سرنوشت نیکویی به دنبال آنها بیاید.
پدیده تنهازیستی تقریبا تا یک دهه گذشته، چندان شناخته شده نبود اما در سالهای گذشته این اتفاق به میزان بیشتری در سطح جامعه دیده میشود؛ در کشور ما، این مسئله، انتخابی چالشبرانگیز است و خانوادهها، پذیرای این موضوع نیستند.
احساس تنهایی , افسردگی , تنهایی , نادیا احمدی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.