پاسدار آبهای ایران
گروه فرهنگی
آدمحسابیها چگونهاند؟ کسانی که ظاهرشان تو را مجذوب میکند، صدایشان، نگاهشان، رفتارشان و گفتارشان. نه تنها چون این ویژگیهای ظاهری آنها جذاب است؛ بلکه چون پشتوانه عمل آنها را دارد. میگویند امیرالمؤمنین علیهالسلام در میدانهای نبرد بعضی را تنها با نهیب خود میکشت. فرزندش عباس علیهالسلام با نگاه از دشمن تلفات میگرفت و در سپاه دشمن، برخی کشته فرار بودند! یعنی در فرار از حضرت عباس علیهالسلام زیر دست و پا میماندند یا به اسلحه دیگران برخورد میکردند و کشته میشدند. هیبت مقوله عجیبی است. هیبت را نمیتوان ساخت، چراکه انعکاس روح است در صورت. هیبت از پس زمان بر میآید و از سیرت تغذیه میکند. دریاهای جنوب ایران خاطره مردی را در دل خود دارند که ظاهرش با ما سخن میگفت. میگفت من پیر جهادم؛ عاشق نبرد با دشمن و دفاع از ایرانم، میگفت در میدان جنگ ترسناکم و پشت جبهه، رقیق و لطیف که از چشمانم پدرانگی را میخوانی. میگفت مولای من علی علیهالسلام است که فرمود: «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ». در صورت من بنده خاص خدا بودن را میبینی. خاص بودن و فرق داشتن را میبینی؛ چنانکه در وجهه تمام شهدا، آنانی که نظر کردهاند به وجههالله. همین حاجقاسم سلیمانی که اینقدر خاص بود، درباره این دلاور دریاها میگوید: «بزرگترین ویژگی شهید ناظری این بود که در این سال ها از ابتدای انقلاب تاکنون هیچ تغییری در ایشان ایجاد نگردید.همیشه پرکار و در صحنه و هر جای انقلاب که نیاز بود مسئولیت سختترین کارها را به عهده میگرفتند. علیرغم جایگاه و سنشان همچنان در صحنه بوده و تا آخرین لحظات عمر مشغول به خدمت بودند. ما جهاد مهمی را به یاد نداریم که شهید ناظری در آن شریک نبوده باشند و بنده از سال ۵۸ که نیروی آموزشی ایشان بودم، تا کنون تغییر یا خستگی در ایشان ندیدم.» حاجقاسم سلیمانی خود کسی بود که مصداق بارز «إنّ الحیاة عقیدة و جهاد» بود. او خود را نیروی شهید محمد ناظری معرفی میکند.
شهید ناظری فرزند شهید است. مادرش در حج خونین به شهادت رسید. او برادر شهید است، برادرش در فتحالبین به شهادت رسید. یعنی دو برادر هر دو در اردیبهشت شهید شدند. اما پیش از هر چیز گویی فرزند دریا بود. نیروی ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه را راهاندازی کرد و تا آخر عمر مهمان دریا ماند. در جزیره فارو که کویری بود میان دریا. به نقل از فارس او بهدلیل تسلطش در غواصی، پرش هوایی و هلیبرن، دوست داشت وارد نیروی دریایی سپاه شود و فنون تکاوری را هم در آنجا آموزش دهد. با این حال میگفت: «من دریایی کار نکردم و دوست دارم که فنون دریایی را بیاموزم!» این اتفاق در سال ۱۳۷۰ رخ داد و او توانست یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه را ایجاد کند. فرماندهی یگان را هم خود برعهده گرفت. او برای انجام مأموریتی که برعهدهاش گذاشته شده بود، جزیره فارو را انتخاب کرد؛ جزیرهای دورافتاده و بیامکانات. به جز ساختمان فرسوده پاسگاه حفاظتی، تنها چیزی که در آنجا به چشم میخورد چند ساختمان متروکه بود که سالها به حال خود رها شده بودند. او قبل از اینکه نیروهایش را اعزام کند خود رفت و شرایط را بررسی کرد، بعد هم فضای آنجا را مهیای زندگی برای نیروهایش کرد. سردار در جایی قبول مسئولیت کرد که آب آشامیدنی کافی و بهداشتی نداشت و از جزیرههای اطراف آن هم با لنج آب میآوردند. با این وصف او ماند و یگان را سروسامان داد. نامش را اباعبداللهالحسین(ع) گذاشت. میگفت: «من هم دوست دارم به عشق اباعبدالله الحسین(ع) که در یک بیابان مبارزه کرد در این بیابان حضور داشته باشم و مبارزه کنم». سردار ناظری، دریاداری بود که هیچ وقت نگذاشت دشمنی به حریم آبی ایران نزدیک شود. توقیف کشتیهای آمریکایی در خلیجفارس، مأموریت تأمین سکوهای نفتی، بازپسگیری کشتیهای ایرانی از دزدان دریایی و… ازجمله خدماتی است که این سردار رشید انجام داده است. او هنگام دستگیری ناو آمریکایی با صدای بلند فریاد زد: « خیال کردهاید ناو مسافربری ما را زدید میتوانید هر غلطی بکنید و ما هم کاری به کارتان نداریم. ما پای هر متجاوزگری را به آب و خاک ایران قطع میکنیم».
خلیج فارس مدافعانی اینچنین دارد؛ چگونه میتواند نگران باشد که به او عنوانی جز عنوان زیبای فارس بدهند؟ این کملطفی است که در مدح محمد ناضری بگوییم او کسی است که آمریکاهایی را به زانو درآورد، چنین ارادهای را تنها خود دریا دارد؛ او عالمی را می تواند به زانو درآورد. خلیج فارس، یک بلوف نیست؛ بلکه در طول تاریخ مردانی برای آن جنگیدهاند و حماسهها رقم زدهاند. از مهنای دغابی گرفته تا نادر مهدوی و تا حاجمحمد ناظری. هر کدام از این مردان، کافیاند تا خیال خلیج از تا ابد فارس بودنش گرم باشد.
محمد ناظری از فرط خوشچهره بودن و قد و قامت بلند بالا، میتوانست بازیگر شود و از قضا و در دو فیلم هم بازی کرد. او همچنین در مستند «فرمانده» نقش فرمانده را داشت. مدافع اسلام و ایران اینگونه است. از شدت خوشتیپی میتواند هنرپیشه باشد و از شدت مهربانی، پدری برای خیل سربازانش و از شدت دانش و مهارت، دانشگاهی برای نیروهایش و از شدت شجاعت… این را باید از سالار عقیلی بپرسیم که خود میخواند: از موجها بپرسید با صخره چند چندیم…
یکی از مهمترین فصول زندگی شهید حاجمحمد ناظری که در اردیبهشت ۹۵ بر اثر عوارض شیمیایی به شهادت رسید، مبارزه در خلیج عدن است. به نقل از فارس سردار علیرضا تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه درباره شهید ناظری که تا آخرین لحظه عمرش در کسوت جهاد و شهادت و تربیت رزمندگان در مسیر با شرافت پاسداری، خدمات مؤثری ایفا کرده میگوید: «شهید ناظری برای تقویت نیروی دریایی سپاه سعی میکرد سربازانش را تکاور تربیت کند تا در هر شرایطی بتوانند از مرزهای آبی کشور دفاع کنند. وقتی دزدان دریایی، کشتیهایمان را در سومالی و خلیج عدن گرفتار کردند، شهید ناظری مأموریت آزادسازی آن را برعهده گرفت. نیروهای آماده به خدمت همراه با سردار مهیای سفری ۱۲۰ روزه شدند. سردار با همه وجود اقتدار ایرانی را به رخ کشید و از این مأموریت سربلند بیرون آمد. او همچنین حضور پررنگی در خلیجفارس داشت او کاری کرد که آمریکاییها به گریه افتادند. و گاهی پیش میآمد ماهها به خانوادهاش سر نمیزد. خودش در جزیره بود و خانواده در شهر بندرعباس. با اینکه از نظر زمانی فاصله زیادی نداشتند و به راحتی میتوانست به دیدار آنها برود ولی محل خدمتش را به سختی ترک میکرد».
حاجمحمد ناظری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.