هویت گمگشته
علی پژوهش
میگویند فلسفه زندگی این است که انسان بداند « از کجا آمده است، به چه دلیل آمده و به کجا خواهد رفت»، بهعبارتدیگر انسانی که خود را بشناسد، گام بلندی بهسوی کمال برداشته است، در تعابیر اسلامی خودشناسی را مقدمهای بر خداشناسی قلمداد میکنند . انسان کامل با فرد محوری بیگانه است روزی که آفریده شد، زوج بود، زن و مرد، دو واژهای که برای متمایز کردن انسانها از یکدیگر خلق شدند خداوند یکتا در کلام خود بهصراحت تأکید کرده است که انسانها را زوج آفریده است تا در کنار یکدیگر زندگی کرده و به کمال برسند.
پایههای زندگی انسانها بر محبت و عشق استوارشده است بنابراین «عشق» واژهای مشترک در بین همه فرهنگهاست که با ساختهای زبانی متفاوت بروز و ظهور پیدا میکند، زن و مرد در هر آیینی و فرهنگی
به جهت ذات وجودی که دارند به یکدیگر احتیاج دارند و کمال را با در کنار یکدیگر بودن تجربه میکنند . عشق عمومادر فرهنگ معاصر ایرانی زمانی به کار میرود که صحبت از محبت بین یک زن و مرد در میان باشد اما این واژه میتواند استعارهای از انواع دیگر محبت هم باشد، مانند الفتی که بین خالق و مخلوق وجود دارد
البته وجود این عشقها دیگری را نفی نمیکند، بلکه میتواند مقدمهای بر تحقق معنای واقعی «عاشق بودن» باشد، در فرهنگ ناب اسلامی عشق زمینی، مقدمهای
بر تحقق مقام فنا فی الله شدن و عاشق خدا بودن میشود. مصداق نیز برای صحه گذاشتن بر این مدعا بسیار وجود دارد، ازجمله در زندگی مشترک عاشقترین زوج عالم که حضرت زهرا (س) و علی (ع) هستند، بیشک گزافه نگفتیم اگر بگویم محبت زمینی این دو بزرگوار در زندگی مادی سبب تحقق وداع عاشقانه ایشان با دنیای فانی شد. زندگی شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و دفاع از حرم اهلبیت (ع) نیز مملو از این الگوها است. برای مثال زندگی شهید بزرگوار «حمید سیاهکالی مرادی» مدافع حرم را نگاه کنید، چقدر انس و الفت میان ایشان و همسرشان وجود دارد، به حدی رگههای عشق الهی در این زندگی پررنگ است که نام کتاب زندگی
«شهید مرادی» نیز واژه عاشقانه «یادت باشد» میشود یا اگر زندگی شهید بزرگوار «عباس بابایی» را مرور کنیم ملالتهایی که ایشان برای کسب رضایت خانواده دایی خود به جان میخرند تا ساکن قلب همسرشان شوندبسیار انسان را به فکر فرو میبرد که آیا جز محبت قلبی و احساس پاک، انسان با تکیهبر صفت دیگری میتواند این راه را طی کند؟!
کشور ما امروز با تهاجم فرهنگی گسترده روبهرو است بسیاری از ارزشهای جامعه سنتی ایران که پایههای خوشبختی زوجها بودند، در بین زنها و مردها كمرنگ شدهاند، شاخصههای تشخیص همسر مناسب تغییرات بعضااشتباهی پیداکردهاند، متأسفانه مردم امروز تصور میکنند فرزند نداشتن یا فرزند کم داشتن از پایههای کسب احساس رضایت آنها از زندگی هست، افسوس که شرایط اقتصادی به پذیرش این انگاره از سوی زوجها دامن زده است و جامعه ایران هرروز بیش از گذشته به سمت پیری جمعیت و مشکل استراتژیک نداشتن نیروی جوان حرکت میکند.
معضل دیگری که خانوادههای ایرانی را تهدید میکند
ملاکهای نادرست دختران و پسران برای آغاز زندگی، ازدواج است، سنتهای ما ایرانیان میگوید که باید پیش از انقلاب با دقت موقعیتهای ازدواج را بررسی کنیم و پس از آغاز زندگی مشترک چشم بر کاستیهای احتمالی انتخاب خود ببندیم، اما متأسفانه جوانان ما امروز پیش از ازدواج در انتخاب فردی که همکفو آنان باشد دقت نمیکند و پس از ازدواج بهتدریج کاستیها طرف مقابل و اختلافنظرها به چشم آنها میآید که در مواردی منجر به متارکه و افزایش آمار کمی طلاق در جامعه میشود .
فرهنگ ما نیز مانند هر فرهنگی در تعاملات بین فرهنگی برخی از ویژگیهای سایر ملل را به خود گرفته است. برای مثال تقید یافتن به گرامیداشت «روز ولنتاین» یا همان «روز عشاق» که سنتی برآمده از غرب مسیحی است. فلسفه این روز، ابراز علاقه به کسانی که دوستشان داریم و یادآوری مهم بودن ایشان برای ما است . متأسفانه رسانهها و فضای مجازی ذائقه ایرانیان را دربار ه این موضوع نیز تغییر دادهاند، امروز
واژه«روز عشاق یا ولنتاین» در فرهنگ ایرانی با خرسهای بزرگ عروسکی و قلبهای عروسکی به همراه جعبههای پر از شکلات شده است، آسیبی فرهنگی که در خوانشی غلط از رسمی اروپایی در حال دامن زدن به فضایی غیر عرفی در روابط میان زن و مرد در جامعه ایرانی است. فارغ از آسیبشناسی مراسمانی که امروزه برای گرامیداشت این روز در ایران و بین زوجهایی که در
زیر یک سقف زندگی میکنند یا حتی عدهای که در مراحل نامزدی و پیش از ازدواج هستند، وجود دارد باید اذعان کرد که رها کردن دختران و پسران در شرف ازدواج
به حال خود، آسیبهای جدی را برای جامعه به دنبال خواهد داشت. سؤالاتی برای نگارنده در خصوص فلسفه گرامیداشت این روز، خاستگاه روز عشاق
وجود مراسم مشابه در فرهنگ ایرانی، اختصاص آن به زوجها یا امکان تسری دادن گرامیداشت مقامهای دیگر عاطفی مانند روابط فرزند با والدین یا
دوستانهو …به این مراسم، ملاکهای انتخاب همسری که زندگی در کنار او موجب خوشبختی انسان باشد و بررسی علل رشد آمار متارکه در میان زوجهای ایرانی از دلایلی بود که باعث شد که از آقای دکتر سید محسنمیرطالبی کارشناس خانواده و مدرس دانشگاه دعوت کنیم تا مهمان «رسالت» باشند و به سؤالات ما درباره ابعاد مختلف بررسی پدیده گرامیداشت روز ولنتاین در میان جوانان ایرانی پاسخ دهند .
فرهنگ روز عشاق از چه زمانی وارد ایران شد و چه تأثیراتی بر سبک زندگی ایرانی گذاشت ؟
در خصوص روز عشاق باید بگویم که برآمده از فرهنگ غربی و متکی به دین مسیحیت است، ارتباط این روز با فرهنگ ایرانی بسیار ضعیف است، تاریخچه این روز به دوران حکومت روم باستان بازمیگردد. فلسفه ولنتاین مربوط به کسانی است که توانایی ازدواج را نداشتند و از طبقه ضعیف جامعه بودند، این روز گرامی داشته میشود تا افرادی که ازلحاظ اقتصادی ضعیف هستند، امکان تشکیل زندگی مشترک را پیدا کنند. هبه دادن و کادو دادن بین افراد مسئلهای است که در فرهنگ اسلامی ایران نیز بسیار به آن تأکید داشتهاند، البته این فرهنگ مرتبط با روز خاصی نیست و در هرزمانی امکانپذیر است، هرچند برای برخی از مناسبتها بیشتر تأکید کردهاند . در دین ما میگویند که هرروزی در آن معصیت انجام نشود، عید ما است . فرهنگ ایرانی و اسلامی ما همواره به هبه دادن، محبت و مودت سفارش تأکید داشته است. کلیات گرامیداشت مراسمی بهعنوان ولنتاین از غرب وارد ایران گردیده اما فرهنگهایی مانند هبه دادن و تشکر کردن، برآمده از سنتهای ما بوده که وارد این سنت شده و اصطلاحا آن را ایرانیزه کرده است .
کمک کردن و دستگیری از دیگران جزو ارزشهای پسندیده ایرانیان، بهخصوص ایرانیان ومسلمانان بوده است . شکل کلی فرهنگ «ولنتاین» امر ناپسندی نیست
کج رویها آن را به انحراف میکشاند، در فرهنگ ایرانیان باستان مراسمی تحت عنوان «اسپنداران» برگزار میشده که بهنوعی سنت مشابه با ولنتاین در ایران باستان بوده است که میتوان ادعا کرد حتی از ولنتاین بسیار کاملتر است . مواجهه اسلام با دیگر فرهنگها نیز مملو از مصداقهایی است که سنتهای پسندیده دیگر قبایل و فرهنگ را از بین نبردهاند
فرهنگ وقف، قربانی کردن و … ازجمله مصداقهایی هستند که در جامعه پیش از اسلام نیز وجود داشته است و به سبب پسندیده بودن این ارزشها پیامبر اسلام نیز آن را ادامه دادند .ابراز محبت کردن مختص به یک روز خاص نیست و باید در تمام ایام سال به آن پرداخته شود .
از منظر یک روانشناس ازدواج سنتی بهتر است یا معاصی از فرهنگ وارداتی؟
معتقدم رویه صحیح در جهان امروز، ازدواجهایی است که تلفیقی از سنت و مدرنیته باشد . جامعه ایران برآمده از فرهنگ مشرق زمین است، در کشورهای غربی از حدود ۱۸ سالگی فرزندان از خانواده جدا زندگی میکنند و مسئولیتپذیری را تمرین میکنند اما فرهنگ ایرانی چنین موضوعی را نمیپسندد، در خصوص ازدواج نیز اینگونه است که ازدواج باید تلفیقی از سنت و مدرنیته باشد . سابق روال بر این بود که دختر و پسر در انتخاب همسر خود نقش کمرنگی داشتند و اغلب والدین همسر فرزند خودشان را انتخاب میکردند اما امروز هر دو برای انتخاب همسر ایده آل خود نظر میدهند و رأی ایشان نیز بسیار حائز اهمیت است، باید گفت این یک وجهه جدید برای ازدواج در جامعه ایرانی می باشد. امروز در مشاورههای ازدواج ما به والدین میگوییم که فقط میتواند برای انتخاب همسر به فرزند خود مشاوره دهند و نباید وی را مجبور به انتخاب کسی کنند که تمایلی به زندگی مشترک با او ندارد، درگذشته نیز اگر چنین رویهای وجود داشت به دلیل پایین بودن سطح دانش و آگاهی جامعه بوده است ولی امروز دختر و پسر به دلایل مختلفی رشد عقلی پیداکردهاند، در جامعه کنونی نمیتوان توقع داشت که آنها پیروی مطلق از والدین داشته باشندآنان با خانواده مشورت میکنند و با دید باز انتخاب میکنند، دختر و پسر باید مسئولیت انتخاب کسی را که بهعنوان همسر برمیگزیند به عهده بگیرد . در کشورهای غربی نقش پدر و مادر در ازدواج فرزندان تقریبا محو شده است اما در جامعه ایران والدین پشتوانه زندگی زوجین هستند، برای دختر در تهیه جهیزیه به وی کمک میکنند یا در مورد پسر برای برگزاری مراسم ازدواج و تهیه ملزومات زندگی کمک میکنند، در خصوص ارزشگذاری برای خانوادهها باید بگویم که لزوما ما در مقام قضاوت نیستیم که بخواهیم بگویم، کدام خانواده بد و چه خانوادهای خوب است، بهصورت پیشفرض تمام خانوادهها دارای سجایای اخلاقی پسندیده هستند، در علم روانشناسی بیشتر تلاش ما این است که بگوییم، آیا این دو خانواده همکفو هم هستند؟!
مهمترین عواملی که سبب افزایش آمار طلاق و کوتاه شدن عمر زندگیهای مشترک شده است را در چه میبینید و راهکارهای شما بهعنوان یک روانشناس برای رفع آن چیست؟
دو خانواده که میخواهند با یکدیگر وصلت کنند باید دارای ویژگیهایی باشند که جمعکردن آن در یک ظرف ممکن باشد .سازگار نبودن زوجین، باعث به وجود آمدن مشکلات عدیده برای آنان در آینده میشود . سازگاری درپنج سطح محقق میشود، در دین اسلام از لزوم همکفو بودن زوجین برای ازدواج سخن به میان آمده است، سازگاری در این پنج سطح به عبارتی تحقق همین عبارت همکفو بودن است. اولین مؤلفه سازگاری، نزدیک بودن ویژگیهای شخصیتی زوجین و خانوادههاست، ازنظر شخصیتی باید بررسی شود تا درصد نزدیکی این دو نفر به یکدیگر تعیین شود، برای مثال یک فرد درونگرا زندگی موفقی با یک شخص برونگرا نخواهد داشت . برای به دست آوردن شناخت زوجین نسبت به یکدیگر لازم است که آنها حداقل در یک بازه ۳ تا ۶ ماهه در تعامل باشند و بتوانند نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنند. به جرئت میتوان ادعا کرد که بیش از ۸۰ درصد از موارد طلاقی که در کشور ثبت میشود مبتنی بر عدم هماهنگی ویژگیهای شخصیتی زوجین با یکدیگر است .مبحث دوم، نظام ارزشهای زوجین است .هنجارهای دینی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و … نظامارزشی زوجین و خانواده باید نزدیک به یکدیگر باشد، مؤلفه سوم توجه به نیازهای اساسی زوجین است
باید بررسی شود که زوجین تعریفی مشابهی از نیازهای اساسی خود دارند، برای مثال در معاشرت، زندگی خصوصی و … باید میزان تشابه زوجین با یکدیگر بررسی شود .ویژگی دیگر وضعیت اجتماعی، سن، قد، تحصیلات و … است که حتما باید موردتوجه قرار بگیرد و دو خانواده با یکدیگر قرابت داشته باشند. سطح پنجم تحقق هم کفو بودن زوجین در قرابت آمال و آرزوها زن و شوهر نسبت به طرف مقابل است که آینده آنان را تحت تأثیر قرار خواهد داد، دوری آرمانها و آرزوهای زوجین برای آینده زندگی مشترکشان سبب
به وجود آمدن مشکلات جدی خواهد شد .نزدیک بودن زوجین در مؤلفههای بالا، میزان همکفو بودن ایشان را با یکدیگر مشخص خواهد کرد و هر مقدار این سطوح انسانی نزدیک بیشتری با طرف مقابل داشته باشد
زندگی موفقتری برای آنها پدید خواهد آورد .
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.