هورالعظیم در کانون بحران
مرضیه صاحبی- دبیرگروه اجتماعی
هورالعظیم داشت میمرد. مگر ندیدید؟ مرگ برای هور، واژه غریبی نیست. مرگ در این سالها از رگ گردن به هور نزدیکتر بوده و دستش از آب تهی مانده و زیستمندانش یا تلفشدهاند و یا به طریقی، جان به دربردهاند. آن گاومیشهای آرام و عاشق آبتنی یادتان هست؟ همین روزهای قبل با تنِ تبدار در گلولای هور سرگردان بودند و آن ماهیهای غوطهور در جریان اندک آب را چطور؟ دیدید با کام تشنه در آتشافروزی گرما جان دادند؟ نبض زندگی در هور کُند میزد و ناگهان با انتشار عکس آن کودک خندان که گاومیشی را در هورالعظیم به آغوش گرفته، خیلیها امیدوار شدند اما وقتی پسانداز آب در آستانه صفر شدن باشد، خبر دو برابر کردن خروجی سد کرخه خوشحالمان نمیکند. این تصمیم، نهتنها سنجیده و کارشناسی نیست بلکه پای احتمالات هولناکی را هم به میان میآورد؛ این احتمال که سوء مدیریت گریبانمان را بگیرد و آنوقت نه آبی برای کشت پاییز بماند و نه قطرهای آب برای شرب… هرچند که هور برای تداوم حال خوبش، حقابه مستمر میطلبد و کامش فقط هم با حقابه شیرین نمیشود و حیات و بقای آن در پرتو احیای واقعی است که میتواند لبخند را بر لبش بنشاند. وگرنه خیلی زود، ماهیها بازهم از تشنگی دست و پای دائم میزنند و بازهم هور، ما را میخواند و هورنشینان فریاد برمیآورند و امید کمک خواهند داشت. اگرچه این هور، نه عظمت سابق را دارد و نه حتی همانند گذشته نای نفس کشیدن دارد؛ به نسبت روزهای پرجوشوخروشاش بیجان و بیرمق است. مثل آنوقتهایی که سینهاش داغدار میشود و شعلههای آتش از پیکرش زبانه میکشد، امسال هم خشکی و بیآبی داغ دیگری بر سینهاش نشانده و تنها استقرار توسعه پایدار میتواند مرهم سینه داغدارش باشد. بنابراین سوءمدیریت دست در دست بیآبی و خشکسالی، هورالعظیم و زیستمندانش را بهپای مرگ میکشاند.
حقابه مستمر را در این سالها تا توانستهاند دریغ کردهاند و تسریع در توسعه ناپایدار، هور را به این فلاکت انداخته است. آن هور خاطرهانگیز که محمد درویش، رئیس گروه محیطزیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو در وصفش میگوید، «مهمترین و راهبردیترین تالاب نهتنها در ایران که در خاورمیانه و آسیای جنوبغربی» اما چه بر سرش آوردند؟
روزگاری که هورالعظیم از سر گذراند
شاید هنوز جای امیدواری باشد و بتوان این آخرین بازمانده تالابهای بینالنهرین که حالا پهنهای خشک و پرچین و شکن دارد را از چنگال مرگ رهانید. شرط ادامه حیات و تابآوری، حدود ۵ میلیارد مترمکعب حقابه از سوی ایران و عراق است که حدود ۱٫۵ میلیارد مترمکعب را باید از طریق کرخه و مابقی را از راه دجله و فرات تأمین کرد اما در همین سطرهای ابتدایی در پی راهکار نیستیم، بلکه میخواهیم بدانیم چه شده که هور باشکوه ما به اینجا رسیده است؟
میتوان همهچیز را به آسمان ربط داد، بخل آسمان بر زمین بهانه خوبی به دستمان داده تا خشکسالی را متهم کنیم و کاهش ۱۷۶ میلیمتری بارشها از ابتدای مهرماه ۹۹ تا ۳۰ تیرماه امسال در حوضه کرخه نسبت به سال گذشته و کاهش ۷۰ درصدی آورد سالیانه رودخانه کرخه نسبت به مدت مشابه نشان میدهد، هورالعظیم از این بخل و خست در امان نمانده اما سالهاست که لبهای این تالاب ترکخورده و منتظر است جرعهای آب به حلقش سرازیر کنند. این حرفها حکم مثنوی صد من کاغذی دارد که خیلیها در موردش گفتهاند و نوشتهاند و باید برای بازخوانی مصیبتهایی که بر سر هور نازلشده و زیستمندان را به تقلای سیراب شدن به گلولای باقیمانده تالاب کشانده، به گذشته بازگشت. هور پیش از جنگ، یکمیلیون هکتار وسعت داشت و از سه رودخانه بزرگ کرخه، دجله و فرات سیراب میشد، ۴۰۰هزار هکتار آن در خاک ما و ۶۰۰هزار هکتار آنهم در عراق واقعشده بود اما «در یک توافق اعلامنشده و خاموش بین دولت ایران و عراق، قبل از انقلاب تلاش شد، محدود شود تا بتوانند اکتشافات نفتی داشته باشند. وسعت تالاب در سمت ایران به ۱۲۵ هزار هکتار کاهش یافت و اکنون تبدیل به ۵ حوضچه شده و درواقع ماهیت طبیعی تالاب از بین رفته است. در سمت عراق نیز از ۶۰۰ هزار هکتار به ۳۶۰ هزار هکتار قناعت شده است. ترکیه ۱۲۰ میلیارد مترمکعب مخزن روی دجله و فرات احداث کرده و ورودی آب را به دجله و فرات از ۶۵۰ مترمکعب در ثانیه به یکسوم کاهش داده است، کشورهای سوریه و عراق هم با سدسازیهای متعدد و بارگذاریهای بالادست و نهر پنجم مقصرند و بعد از آنها دولت ایران مقصر است که تنها آبباریکه یعنی رودخانه کرخه را با احداث سد و افزایش اراضی کشاورزی در بالادست و همچنین توسعه میادین نفتی با ارزانترین قیمت بسته است.» صاحب این اظهارنظر، محمد درویش است و معنی این جملات این است که: «تخریب را توسعه جا زدهاند و این بلایی عظیم است که آشکارا بر سر هور آوردهاند.»
مسعود امیرزاده، عضو هیئتعلمی دانشکده علوم دانشگاه تهران و فعال محیطزیست هم در گفت و گویش با «رسالت» این موارد را تشریح میکند.
او وضعی که هورالعظیم گرفتارش شده را قبل از هر چیز، مثل همه کارشناسان به سالهای جنگ و مداخلات توسعه محور ربط میدهد که سبب شده اراضی کشاورزی را زهکشی کنند، شیعیانی نیز روی این تالابها زندگی میکردند و رژیم بعث درصدد کوچ اجباری آنها بود و اقدام به دستکاری تالابهای بینالنهرین کرد و بهتدریج در مسیر خشکیدگی قرار گرفتند.
او شرح میدهد، «تمامی این اقدامات بهقدری در اکوسیستم منطقه، پیامدهای بدی بهجا گذاشته که در رتبهبندی فجایع محیط زیستی، بعد از خشکیدگی و پاکتراشی جنگلهای آمازون، خشکیدگی تالابهای بینالنهرین را مهمترین فاجعه محیط زیستی قرن بیستم نامیدند و متأسفانه دولت ما هم در این خشکیدگی سهم دارد و سدی را بر روی رودخانه کرخه احداث کرده است، رودخانهای که تالاب هورالعظیم را سیراب میکرد اما با احداث سد، حقابه تالاب را گرفتند. دایکهای مرزی نیز در هنگام جنگ احداث شد و ماهم مجبور بودیم برای دفاع از خود، دایکهایی را احداث کنیم که مزیدبرعلت شد اما بعدها با زهکشی، اراضی تالابی را برای دسترسی به میدان نفتی آزادگان خشکاندند و این میدان نفتی چیزی جز تالابهای هورالعظیم ما نیست.»
سهم سدسازی و تأسیسات نفتی
اینها اقدامات داخلی و خارجی است که به تضعیف اکوسیستم هور و خشکاندن آن منجر شده و در دور اول دولت تدبیر و امید که همه تالابها خشکیده بود، این دولت درصدد برآمد تا به محیطزیست اهمیت بدهد. فشارهای بسیاری هم برای رهاسازی تالاب هورالعظیم به ریاست قبلی سازمان محیطزیست تحمیل شد و شرکت نفت نیز بهناچار، عقبنشینی کرد و وزارت نیرو هم با رهاسازی حقابه، خبر از احیای تالاب داد اما به گفته «مسعود امیرزاده» این احیا «هرگز به معنای واقعی اکوسیستم تالابی نبوده و این دو واژه احیا به لحاظ کارکردی و معنایی باهم متفاوتاند.» اگرچه در آن هنگام، بخشهایی از هور آبگیری شد و پرندگان مهاجر که مدتها بود مسيرشان را تغيير میدادند و به سرزمینهای دورتر کوچ میکردند، باز آمدند و مهمان خوزستان شدند ولی وجود تشکیلات نفتی و احداث جادههای متعدد و آلودگی مواد نفتی و حقابهای که بهصورت فاضلاب جاری میشد، این اکوسیستم را دچار تنش کرد و همواره این موارد در مسیر احیای تالاب سنگاندازی کرده است و اگر هورالعظیم به مسیر طبیعی خود بازنگردد، امکان زیست و کنترل دما در خوزستان فراهم نخواهد بود و «امیرزاده» تأکید میکند که باید سازمانهای دولتی به وظیفه خود عمل کنند و جامعه مدنی صریح و شفاف مطالبهگر باشد تا حقابه واقعی آزاد شود و رسانهها نیز باید همچنان در مسیر روشنگری گام بردارند.
منظور از روشنگری یعنی آنکه، تالاب هورالعظیم امروز به این وضعیت دچار نشده، سال۹۵ -۹۴ هم حالوروزش همین بوده اما در آن برهه، مقداری آبگیری شد و زیستمندان توانستند مستقر شوند و اکنون افکار عمومی مطالبهگر است و فضای مجازی هم به این جریان کمک کرده. همین تالاب سالیان گذشته، در سکوت و مظلومیت خشکید و صدای هیچکس هم درنیامد و در حال حاضر افکار عمومی حساس است و هیچکس نمیخواهد طبیعت شکنجه شود. ما تالاب را سالهاست به یکمیزان آب عادت دادهایم و حیوانات مستقرشدهاند اما حالا حقابه را قطع کردهایم و گاومیشها و ماهیها یا جان دادهاند و یا حیاتشان در معرض تهدید است.
امیرزاده در خلال سخنانش از دوعاملی میگوید که در حالوروز کنونی تالاب سهم پررنگتری دارد: «اول سدسازی و کنترل آب در بالادست و سپس تأسیسات نفتی که این تأسیسات، کلی جاده دسترسی دارند و اکوسیستم را میشکنند و به قطعات کوچکتر تبدیل میکنند که بهاینعلت، تبخیر بالا رفته و مقاومت اکوسیستم پایین آمده است و پوششهای گیاهی را نابود کردهاند.»
این عضو هیئتعلمی دانشکده علوم دانشگاه تهران و فعال محیطزیست معتقد است: «اثرات مستقیم و غیرمستقیم تأسیسات نفتی بسیار گسترده است و نمیتوانیم هم اکتشافات نفتی داشته باشیم و هم تالاب را زنده و پویا نگهداریم. ما در هورالعظیم قسمتهایی مربعی شکل داریم که تأسیسات نفتیاند و مربعهایی نیز آبگیری شدهاند که نامش را هورالعظیم نهادهاند و همانجایی که تأسیسات نفتی قرار دارد و جاده کشی کردهاند، جزء تالاب بوده، درحالیکه اکوسیستم بههمپیوسته است و با جادهکشیها و تأسیسات نفتی، بخشهایی از تالاب را گرفتهایم و وقتی دچار کاهش بارش و خشکسالی میشویم، این اکوسیستم به سمت خشکیدگی و نابود شدن بهپیش میرود، چون اکوسیستم تا حدی تابآوری دارد و وقتی متحمل تنشهای فیزیکی و انسانی هم میشود، در مقابل آن تنشهای طبیعی هم مقاومتش کم خواهد شد» بر همین اساس کارشناسان تأکید میکنند، اکتشافات نفتی قابل توجیه نیست. همان سال ۹۸ باتوجه به سیلابهای گسترده این امکان وجود داشت که سراسر هورالعظیم را آبگیری و احیا کنند، اما این کار را نکردند، نمیخواستند تأسیسات نفتی در زیرآب فرورود. حتی اگر بارشهای فراوانی هم داشته باشیم بازهم فقط اجازه میدهند بخشهایی از تالاب آبگیری شود تا بدون توجه به تغییرات زیستبوم، عملیات حفاری و استخراج نفت را به سهولت ادامه دهند درحالیکه اگر حقابه واقعی اختصاص پیدا کند و هورنشینان مستقر شوند، هم معیشت پایدار و هم کارآفرینی محقق خواهد شد و اگر هزینه و فایده کنند احیای تالاب و اختصاص حقابه نسبت به اکتشافات نفتی توجیهپذیری بیشتری دارد.
تمامی اینها موجب شده تالاب هیچگاه شرایط طبیعی نداشته باشد و اکوسیستم انسانی هم به آن وابسته است و گاومیشهای بیرمقی که تصاویرش روزهای گذشته در شبکههای اجتماعی دستبهدست چرخیده، مربوط به هورنشینان است، آنها که از همین راه گذران زندگی میکنند و تنش تالاب، اکوسیستم طبیعی را دچار فروپاشی کرده و اجتماعات انسانی هم مجبور به مهاجرت شدهاند و همیشه پس از خشکسالی، محیطزیست اولین قربانی است و برداشت حقابه تالابها نخستین اقدامی است که انجام میشود و برخلاف تالابها که بیزباناند و مدافعان خوبی ندارند، بخشهای شرب و کشاورزی بهراحتی میتوانند حقابههای خود را دریافت کنند. «امیرزاده» میگوید: «انتهای صف، محیطزیست ایستاده است و آنچه با کلی چانهزنی نصیبش میشود، حقابهای اندک است و لکههایی از تالابها بهصورت ظاهری احیا میشود.»
پیامدهای عدم احیای هورالعظیم
دولت باید آستین همت بالا بزند و برای احیای واقعی هورالعظیم و تالابهای بینالنهرین اقدامات بینالمللی، منطقهای و حقوقی را در دستور کار قرار دهد. این خواسته دوستداران محیطزیست است و میگویند، دولتهایی که در بالادست دجله و فرات هستند، چه سوریه و ترکیه و چه در پاییندست که عراق حضور دارد، باید اقداماتی را انجام دهند که به احیای هور منجر شود، وگرنه قابلیت زیست پذیری منطقه بهشدت پایین میآید و تعادل دمایی منطقه به هم میریزد. از «امیرزاده» میپرسیم، آیا تالاب هورالعظیم قابلیت احیا دارد؟ میگوید: «نهتنها قابلیت احیا دارد بلکه الزام ما به احیاست. اگر هورالعظیم نباشد، از شدت ریزگردها، زیستن در خوزستان ممکن نیست و حتی سطح آبخوانها پایینتر میرود و مشکلات فراتر از این خواهد رفت. هورالعظیم، هم در تنظیم دما و هم در تعادلات آبی نقش دارد و مانع از بروز ریزگرد است و بخشی از زیست مردم وابسته به هور است و احیای این تالاب منوط به آن است که حقابه طبیعت را به رسمیت بشناسند.»
سازمان محیطزیست وظیفه دارد حقابه تالاب را از وزارت نیرو مطالبه کند و این وزارتخانه هم طبق قانون موظف به تأمین حقابه در نظام تخصیص و پس از اولویت شرب و بهداشت است و اگر قرار باشد بهصورت مقطعی، پاسخگوی مطالبه رسانهها و افکار عمومی باشند و آب اندکی را در تالاب رها کنند که ممکن است بهجای آب، فاضلاب باشد، این به معنای احیای تالاب نیست و تأکید فعالان محیطزیست هم آن است که باید حقابه واقعی هورالعظیم آزاد شود تا امکان احیا به معنای واقعی کلمه فراهم شود. آنها در مورد رهاسازی فاضلاب بهجای آب هم توضیح میدهند:«میزان فاضلاب و آلودگیهایش باید مشخص باشد و احتیاج به محاسبه و کمی سازی دارد و طبیعت هم واقعا معجزهگر است و وقتی تالابها، نیزار و پوشش گیاهی داشته باشند، آب را خودپالایی و تصفیه میکنند. هرچند که میزان آلودگی نباید از حد مشخصی فراتر برود، در غیر این صورت، اکوسیستم در برابر آلودگیهای صنعتی تاب آور نیست اما اگر میزان آلودگی کم باشد، اکوسیستم میتواند خودپالایی کند. بهتر آن است که حقابه طبیعی و زلال در تالاب رها شود ولی در این شرایط شاید کمی دشوار باشد و در هرشکل باید آبی به هورالعظیم برسد، وگرنه باید منتظر فاجعهای عظیم باشیم. در این سالها که حقابه کمی هم به تالاب دادهشده تا حدودی چشمههای ریزگرد مهارشده است.»
دو برابر کردن دبی خروجی سد، مقدمه بحرانی تازه
اگر این تالاب احیا نشود، شرایط زیستن در خوزستان ناممکن است و علاوه بر نابودی زندگی هورنشینان، ریزگردها تا دوردستها محیطزیست را رها نمیکنند، اما این وسط دو برابر کردن دبی خروجی سد کرخه هم اقدام ریشهای و پایداری نخواهد بود، و مگر مدیرعامل سد کرخه نمی گفت، در شرایط فعلی بر سر دوراهی جان انسانها و یا احیای محیطزیست قرار داریم؟ مگر محمدرضا یزدانی پور از چهارضلعی تنش آبی و خشکسالی، کاهش تولید برق و بیماری کرونا نمیگفت؟ مگر نمیگفت ما در شرایط خشکسالی و تنش آبی شدیدی قرار داریم که اگر تأمین آب هورالعظیم را در اولویت برنامههای خود قرار دهیم با کاهش شدید ذخیره پشت سد روبهرو خواهیم شد که حتی قدرت تولید برق را از دست میدهیم که حاصل آن قطعی برق طولانیمدت و به خطر افتادن جان مردم در گرمای خوزستان و بیماران بستری در بیمارستانهاست؟ از قول یک منبع آگاه در وزارت نیرو هم با اشاره به افزایش میزان خروجی آب رودخانه کرخه تا سقف ۱۶۰ مترمکعب بر ثانیه شنیدهایم: حجم زنده و قابلاستفاده پشت سد کرخه درحالحاضر بر اساس پایشهای روز جاری ۷۶۰ میلیون مترمکعب است و با این حجم از برداشت، تنها ۵۴ روز با صفر شدن آب سد کرخه فاصلهداریم و به روایت کارشناسانی همچون محمد عنایتی که مسلط بر مسائل حوزه نیرو هستند، تا پایان شهریورماه سال جاری نسبت به متوسط پنجاه سال اخیر، ۴۰ درصد کمبود بارش خواهیم داشت. نمیدانیم حرفهای او ممکن است به گوش چند نفر برسد اما آنچه او گفته و انتقاداتی که به عملکرد وزارت نیرو وارد کرده، حکایت از آن دارد که در صورت صحت پیشبینیهای هواشناسی شاهد فرابحران در پاییز امسال خواهیم بود. سوءمدیریت سالهاست که در خوزستان بازتعریف میشود و به اذعان عنایتی، رهاسازی کرخه اصرار بر اشتباهاتی است که وضعیت را به اینجا رسانده است.
طبق آمار علی شهبازی، معاون مطالعات پایه و طرحهای جامع منابع آب سازمان آب و برق خوزستان، حجم مفید ذخیره آب در پشت سد کرخه ۷۵۰ میلیون مترمکعب است که در حال حاضر بیش از ۷۰ درصد آن رهاسازی شده است یعنی موجودی آب پشت سد کرخه ۲۲۵ میلیون مترمکعب است و شرایط باعث شده تا کسانی که حقابه تعیینشده برای خشکسالی داشتند مانند نیاز آب شرب مناطق پاییندست کرخه، نیاز آبی احشام و حقابه تالاب، با مشکل مواجه شوند و شهبازی میگوید، «بهدلیل همین مسائل رهاسازی انجام شد اما باید با مدیریت مصارف، بتوانیم جریان رودخانه را بدون به وجود آمدن مشکل کاهش دهیم تا شرایط مطلوبی در مخزن برای سال آبی آینده داشته باشیم.» رهاسازی یعنی برداشت از پسانداز آب و شهبازی تأکید میکند، «در صورت عدمتغییر رویکردها به سمت الگوی مصرف بهینه، اثرات خشکسالی چه ازنظر کمیت و چه ازنظر تداوم بیشتر خواهد بود و بازگشت به شرایط عادی طولانیتر میشود.»
و اما خشکسالی مدیریتی در حوزه تالاب هورالعظیم هولناکتر از خشکسالیهای طبیعی است و باید برای تدوین راهکارهای پایدار و اصولی فکری کرد و خوزستان را نجات داد.
تالاب هورالعظیم , مرضیه صاحبی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.