هنردر دامگاه جشنواره زدگی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 66894
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 09 خرداد 1401 - 6:00 |
جریان هنر فرانسه از فرم‌های جدید غیر هالیوودی استقبال می‌کند اما مشروط به هم‌راستایی مضامین با سیاست‌های واشنگتن

هنردر دامگاه جشنواره زدگی

علاقه جریان فرهنگی و هنری فرانسه به سینمای ایران به طور ویژه و مشخص به آثار عباس کیارستمی باز می‌گردد. استقبال از سینمای  کیارستمی در فرانسه از آن رو بود که فرانسوی‌ها علاقه‌مند بودند امکانات سبکی و فرمی سینمای غیر هالیوودی و غیر آمریکایی را افزایش دهند.
هنردر دامگاه جشنواره زدگی
گروه فرهنگی
علاقه جریان فرهنگی و هنری فرانسه به سینمای ایران به طور ویژه و مشخص به آثار عباس کیارستمی باز می‌گردد. استقبال از سینمای  کیارستمی در فرانسه از آن رو بود که فرانسوی‌ها علاقه‌مند بودند امکانات سبکی و فرمی سینمای غیر هالیوودی و غیر آمریکایی را افزایش دهند. نوعی مقابله فرمی با سینمای آمریکا که در نهایت باعث شود بدون اصول و مؤلفه‌های هالیوودی هم بتوان فیلم ساخت و به این ترتیب استقلال فرهنگی و هنری فرانسه حفظ شود. فرم هالیوودی که به نوعی مترادف سینما قلمداد می‌شد، موجب آمریکایی شدن فرهنگ و هنر کشوری بود که خود در زمینه نقاشی، شعر و رمان همواره یکی از اقطاب عالم هنر بوده است. میراث غنی فرانسه در هنر و اندیشه پس از رنسانس و عصر روشنگری باعث شد تا در این کشور حکمرانی فرهنگی با هدف حفظ مرزها و پاسداشت هویت فاخر این میراث صورت گیرد. کیارستمی از ایران یکی از افرادی بود که به نظر فرانسوی‌ها در سینمای غیر هالیوودی حرف برای گفتن داشت. پس از کیارستمی نیز جریان هنر فرانسه همواره از کارگردانانی که در این راستا بودند حمایت می‌کرد. نکته مهم آن است که این دغدغه فرانسوی‌ها صرفا فرهنگی و هنری بود و جنبه سیاسی نداشت. فرانسه از لحاظ سیاسی همواره متحد و حتی فراتر از آن، بازیگر و میدان‌دار ایالات متحده بوده پس مواظب است حمایت از فرم‌ها و سبک‌های هنری غیر آمریکایی به حمایت از مخالفان سیاسی واشنگتن تبدیل نشود. از این رو حمایت از فرم‌های غیر آمریکایی را محدود به آثاری می‌کند که در مضمون اهداف سیاسی واشنگتن را تأمین کنند. تأمین این سیاست منوط به نمایش آثار اگزوتیک است؛ آثاری که گویی در اصل برای مخاطب غربی ساخته شده‌اند و باعث می‌شوند او حین دیدن اثر، احساس کند به «جایی دیگر» سفر کرده. جایی که غرب نیست و نسبت به آن گویی دنیایی دیگر است و عنوان خاورمیانه مدام باید در ذهن این مخاطب غربی پررنگ شود. همانند فیلم‌های وسترن در سینمای کلاسیک آمریکا که با بیابان‌های وسیع، آسمان آبی، دهکده‌های چوبی و میخانه‌های شلوغ و هفت‌‌تیر و مردانی با اصول خاص خود و زنانی لوند و عشوه‌گر و اسب و کاکتوس شناخته می‌شود؛ سینمای اگزوتیک شرقی نیز با بازارهای شلوغ، کوچه پس کوچه‌های هزارتومانند        تنگ،         بچه‌های کثیف که با زیرپوش‌های محقر دنبال هم می‌دوند، زنان بی‌نهایت بدبخت، مواد مخدر، بافت شهری در هم‌ریخته با پس‌زمینه خاکستری، شکاف‌های مذهبی و خانواده‌های پرتنش شناخته می‌شود. این مؤلفه‌ها باعث می‌شود  یک زیست‌جهان و یک اتمسفر به خصوص ساخته شود؛ همانطور که در وسترن ساخته می‌شود.
این فیلم‌ها در دسته‌بندی ژانری داخل ایران ذیل عنوان اجتماعی شناخته می‌شوند. فیلم‌هایی که اغلب قهرمانی ندارند، داستان منسجمی ندارند و از روایت بی‌قاعده و پایان باز استقبال می‌کنند. پس از کیارستمی، اصغر فرهادی علمدار سینمای اجتماعی ایران شد. با این‌همه مضمون سینمای فرهادی را می‌توان در عبارت بحران‌های زناشویی و رابطه مرد و زن خلاصه کرد. روالی که فرهادی در «قهرمان» قدری از آن منحرف شد. اجتماعی‌ساز موفق دیگری که او را نیز به رغم تفاوت‌ها می‌توان در این سلسله جا داد، سعید روستایی است. روستایی نه دنیای درون‌گرای کیارستمی را دارد و نه تمرکز ملال‌آور فرهادی بر بحران‌های زناشویی را بلکه به واقع اجتماعی می‌سازد و بحران‌هایی را روایت می‌کند که از دل بیماری‌های جامعه به زندگی افراد تسری پیدا می‌کنند. فیلم اول روستایی «ابد و یک روز» تمام مؤلفه‌های یک اثر اگزوتیک، سیاه‌نما و غیر هنری را داشت. اثری شعارزده و مضمون‌محور که مصرف جشنواره‌ای دارد. فیلم بعدی‌ای که روستایی آن را کارگردانی کرد اما به کلی چیز دیگری بود.
یک فیلم قصه‌گو، با یک ضدقهرمان تمام‌عیار که می‌شد آن را بدون نگرانی در ژانر پلیسی جا داد، فیلمی که سیاهی‌ها را نشان می‌داد اما اصلا سیاه‌نما نبود؛ از پلیس مملکت فرشته نمی‌ساخت اما آن را تخریب نمی‌کرد؛ فیلمی با نماهای سینمایی که دیدن آن بر پرده سینما را به‌صرفه می‌ساخت. فیلمی که دیگر نه برای جشنواره، که برای مخاطب ساخته شده بود و پاداش خودش را هم با یک فروش منطقی و موفق از مخاطب گرفت: «متری شیش و نیم» که از سوی سختگیرترین منتقد سینمای ایران مسعود فراستی بهترین فیلمی که تاکنون در سینمای ایران ساخته شده لقب گرفت.
«برادران لیلا» فیلم جدید روستایی در جشنواره کن برنده عنوان بهترین فیلم بخش مسابقه اصلی شد. فیلمی که پی‌رنگ اجتماعی آثار قبلی روستایی را با خود دارد و در یک فضای پایین‌شهری و فقرآلود اتفاق می‌افتد. نمی‌دانیم روستایی در این اثر به راه «متری شیش و نیم» رفته و یا به «ابد و یک روز» برگشته؛ خود این جایزه برای تردید در پسرفت نکردن روستایی کافی است. خاصه آنکه اعضای این فیلم در مراحل مختلف شرکت در جشنواره عملکرد میهن‌دوستانه‌ای نداشتند.
اساسا شرکت کارگردان و بازیگر ایرانی در یک جشنواره خارجی و جایزه بردن دیگر برای مردم هم جذابیت سابق را ندارد و دیگر جنب و جوشی که بعد از اعطای جایزه نخل طلای کن به فرهادی و فیلم «فروشنده» شاهد بودیم را در مردم نمی‌بینیم. آن سال وقتی عوامل فروشنده به ایران بازگشتند، در فرودگاه از آنان همچون قهرمانانی که یک مدال جهانی مهم به ارمغان آورده بودند تقدیر شد. اما امسال مردم کن را کاملا با عینک انتقادی نگاه می‌کردند. خود پدید آمدن این نگاه در مردم و عدم تشنگی برای جوایز خارجی اتفاقی مبارک است. همچنین شاهد بودیم که مردم گویی در اقدامی اعتراضی، سعید پورصمیمی، پیرمرد این کاروان را بیش از همه مورد تشویق و تمجید قرار می‌دادند. این حرکت  در دل خود یک اعتراض به همراه دارد؛ توجه به یک پیرمرد به جای تأیید و تشویق بازیگران جوان و حتی ابراز احساسات خارج از عرف دو بازیگر. واقعیت آن است که سعید روستایی می‌تواند یک اجتماعی‌ساز اصیل و هنرمند باشد و غرق شدن او در گرداب جشنواره‌ها، همان اتفاق غم‌انگیزی است که برای فرهادی رخ داد. جشنواره‌زدگی بلایی است که می‌توان آن را ریشه رفتار عجیب نوید محمدزاده هم دانست. نوید محمدزاده هم می‌تواند هنرمند با رگ و ریشه و کردتبار خوبی باشد. او از این جهت که در بند قضاوت نیست با قاطبه سلبریتی‌های ما وجه تمایز خوبی دارد. روزی عکس شهید همت در صفحه‌اش می‌گذارد و او را اسطوره می‌خواند که این حرکت برای کسی در جایگاه او تبعات دارد. روزی هم در پیش چشم دوربین‌های جشنواره رفتاری با همسرش می‌کند که در عرف ما محرمانه به حساب می‌آید. در کل خانواده‌گرایی او قابل تحسین است همچنان که نترس بودنش در ابراز عقیده؛ اما نوید تنها کسی نیست که ازدواج کرده…! جشنواره‌زدگی را می‌توان ریشه سخنان علیدوستی دانست که بازیگر خوبی است و حتی به رغم مخالفت کامل نگارنده با فمنیسم، می‌توانست فمنیست خوبی هم باشد. صدایش به این کار می‌خورد، شخصیتش را داشت و در کل می‌توانست یک سلبریتی کلیشه‌ای نباشد. کسی باشد مثل اما واتسون یا لئوناردو دیکاپریو، در   هالیوود که برای خود یک رسالت به خصوص در کنار بازیگری تعریف کرده‌اند؛ مثلا محیط زیست. علیدوستی هم می‌توانست خود را بر مسئله زنان متمرکز کند؛ اما او را جو گرفت و می‌بینیم در نشست خبری جشنواره کن چیزهایی می‌گوید که هیچ نشانی از انصاف در آن‌ها پیدا نمی‌شود.
جشنواره‌های خارجی محل ظهور استعدادهای سینمای ما نیستند؛ بلکه قتلگاه استعدادهای‌مایند. جشنواره، خصوصا جشنواره خارجی سینما را به حاشیه می‌برد و شاهد این مدعا همین است که می‌بینیم در کن امسال حاشیه‌های سینماگران ایرانی محور توجه به آن‌ها بود، نه هنرشان.
|
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای هنردر دامگاه جشنواره زدگی بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.