همه خطاهای سدسازی در ایران
گروه اجتماعی
همزمان با رشد جمعیت و نیز صنعتی شدن جوامع، تقاضا برای دریافت آب سالم و شیرین به نحو چشمگیری فزونی یافته اما در مقابل منابع تأمین آب شیرین جهان همچنان ثابت است. این عدم توازن مشکلات بسیاری را برای حکومتها و مدیران ارشد دولتی بهویژه در کشورهای خشک و نیمهخشک جهان به وجود آورده و مهار آبهای سطحی حاصل از نزولات جوی و بهرهبرداری از منابع محدود آب زیرزمینی را به سیاستی اجتنابناپذیر در برنامهریزیهای اقتصادی و عمرانی آنان مبدل کرده است.
شاید تا چند دهه قبل، احداث سدهای متوسط و بزرگ و نیز انحراف آب دریاچهها و رودخانهها به مناطق کم آب، راهکاری مطمئن، آسان و مؤثر برای مقابله با کمآبی و خشکسالی بهحساب میآمد. اما در سالهای اخیر با بروز بحرانهای خطرناک زیستمحیطی که حتی خسارتهای جانی و مالی به همراه داشتهاند، بسیاری از کشورها در احداث بیرویه سدها و تغییر اکولوژی مناطق مختلف، تجدیدنظر کردهاند.
بر پایه برآوردهای كمیسیون بینالمللی سدهای بزرگ، رودخانههای جهان هماینک با بیش از ۴۰ هزار سد مسدود شدهاند كه جز پنج هزارتای آنها، مابقی در ۵۰ سال گذشته ساخته شدندو مشکلات ناشی از این ساختوسازهای بیرویه، سبب شده که در برخی از کشورها، تخریب سدهایی که چندان از اولویت برخوردار نیستند و یا سدهایی که زیانهای زیستمحیطیشان از اهداف تعریفشده آنها بیشتر است، در دستور کار قرار گیرد اما در ایران با وجود پیامدهای ناگواری که احداث بیرویه و غیرمنطقی سدها به همراه داشته و بحران دریاچه ارومیه از شاخصترین آنهاست، هنوز هم رشد سدسازی در کشور بهعنوان یکی از پارامترهای توسعهیافتگی و از مظاهر پیشرفت و آبادانی بهحساب میآید. طبق آمار منتشرشده، تاکنون بالغبر۶۰۰ سد در ایران به بهرهبرداری رسیده و بیش از این مقدار نیز در دستساخت یا مطالعه قرار دارد و از این حیث کشور ما جایگاه سوم سدسازی جهان را از آن خود نموده است. حالآنکه سدسازیهای بیرویه از مهمترین دلایل خشکسالی تالابهاست. چراکه سدسازی سبب تغییر الگوی کشت و از بین رفتن فضای زیستی میشود.
کارشناسان برنامهریزی منسجم، کنترل جمعیت و مصرف بهینه آب را از عوامل مؤثر در راستای برطرف شدن مشکل تالابهای کشور میدانند.
به نظر میرسد گذشته از توجه نامناسب و اهتمام بیشازحد به امر سدسازی در کشور، بخشی از بحرانهای آبی و زیستمحیطی نیز ریشه در نبود برنامهای جامع برای نگهداری و صیانت از مخازن آبی پشت سدها دارد که بنابر بعضی تخمینها باعث تبخیر سالانه ۵ تا ۱۰ میلیارد مترمکعب از آب پشت سدها میشود که این آمار از سوی برخی کارشناسان متفاوت است. اما بههرروی این مسئله برای کشوری که با کمآبی مزمن روبهروست، یک فاجعه است.
البته در این میان نباید از این واقعیت غفلت کرد که بسیاری از سدهایی که در نقاط مختلف کشور و با صرف هزینههای سنگین به بهرهبرداری رسیدهاند، هنوز فاقد شبکه انتقال آب برای تغذیه اراضی پاییندست این سدهاست. بنابراین در عمل میبایست این سدها را فاقد صرفه اقتصادی و عمرانی دانست.
در همین ارتباط با حنیف رضا گلزار- کارشناس ارشد خاک ، آب، کنشگر و محقق حوزه محیطزیست گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
بسیاری عامل اصلی بحرانهای بخش آب را احداث بیرویه سدها عنوان میکنند و میگویند پیامدهای محیط زیستی دارد. در مقابل برخی افراد هم سد و سدسازی را یکی از راهکارهای اصلی راهبردی بخش آب با توجه به اقلیم خشک و نیمهخشک کشور میدانند، به نظر شما کدام دیدگاه را باید پذیرفت؟
سدها را بهطور مطلق نمیتوان بهعنوان عامل ایجادکننده بحران در بخش مدیریت آب معرفی کرد. سد یکی از گزارههای مدیریت آب است. مخصوصا اینکه اگر سبک و روال زندگی مدرن امروزی را پذیرفتیم ناگزیریم که سدسازی را هم بهعنوان یکی از مؤلفههای فراهمکننده این سبک زندگی بپذیریم. اما مسئله اینجاست که متأسفانه در کشور ما همیشه افراطوتفریط در همه ارکان موج میزند. مرز پایانی برای سدسازی و مدیریت سازه محور آب مشخص نکردیم و در کشوری که میانگین تبخیر سالانه آن در بسیاری نقاط بالاتر از ۲۵۰۰ میلیمتر است سدهای متوالی روی یک حوضه ساختیم. پاسخ به این پرسش بسیار مهم است که چند درصد حجم آب جاری کشور را مجاز هستیم تا براساس شیوه سازه محور و با سدسازی مدیریت کنیم؟ الان سیاستگذاری در این بخش بهگونهای شده که برای هر باریکه آبی، طرح سدسازی تدوینشده. شما ببینید میانگین آورد کارون در ۲۰ سال گذشته ۱۴ میلیارد مترمکعب بود. این عدد در ۶۰ سال گذشته ۱۹ میلیارد مترمکعب بود. الان حجم مخازن در حال بهرهبرداری روی کارون بیش از ۱۶ میلیارد مترمکعب است. یعنی معادل ۸۵ درصد میانگین آورد ۶۰ ساله و ۱۱۴ درصد میانگین آورد ۲۰ سال گذشته روی کارون عملیات سازهای و سدسازی صورت گرفته. البته این جدای از طرحهای انتقال آب بین حوضهای از سرشاخههای کارون است. وقتی صحبت از افراط در سدسازی میکنیم یعنی همین.
در خصوص بخش دوم سؤال شما دوباره میگویم که اگرچه نمیتوان سدسازی را بهطور کامل نفی کرد و گزینه بهتر، کمهزینهتر و کاراتر پرداختن به عملیات آبخوانداری هست. الان سالانه بین ۲۰۰۰ تا ۲۴۰۰ میلیمتر از سدهای ما تبخیر میشود. بررسیهای دقیقتر در سال ۱۳۸۷ نشان میدهد در این سال که حجم مخازن کشور ۳۲ میلیارد مترمکعب بوده بیش از ۲/۰۲ میلیارد مترمکعب از حجم آب ذخیرهشده در پشت سدهای کشور تبخیر شده. یعنی ۶/۲درصد کل آب ذخیرهشده در سدهای کشور که عدد بزرگی است.۲/۰۲ میلیارد مترمکعبی که در پشت سدها در سال ۱۳۸۷تبخیر شده ۱۰ برابر حجم کل سد امیرکبیر کرج است! اگر این حجم انبوه آب را بهجای ذخیرهسازی سطحی در پشت سدها با عملیات آبخوانداری در زیرزمین نفوذ میدادیم و ذخیره میکردیم این حجم بالای تبخیر و تلف شدن آب را نداشتیم و هم از فرونشست زمین در دشتهای کشور جلوگیری میکردیم.
اگرچه برخی کارشناسان وجود سدهای فراوان کشور را بهخصوص بعد از سیل سال ۹۸، عاملی در کنترل این پدیده و مقابله با خسارت بیشتر آن میدانند، اما صاحبنظران دیگر باوجوداینکه میگویند سدسازی بهخودیخود ایرادی ندارد، اما معتقدند که سیلهای ویرانگر ناشی از دلایلی چون مدیریت نامطلوب سدها، سوء مدیریت در طراحی و اجرای نادرست زیرساختهای شهری و روستایی، کاهش پوشش گیاهی و گسترش فرسایش خاک در کشور و … است و بر این باورند که شاید سد، در منطقهای، بهترین گزینه باشد، اما وقتی گزینههای بهتری وجود دارد، اولویت قرار دادن سدسازی جای اشکال دارد، تحلیل شما دراینباره چیست؟
اول اینکه نمیتوان با استناد به تهدید سیلاب سیاست مدیريت منابع آب سطحی را به سمت سدسازی سوق داد. شدیدترین سیلابها بهخودیخود مخرب نیستند. سیلاب بخشی از روند و جریان طبیعت است. سیلاب زمانی به پدیده مخرب تبدیل میشود که شما حریم رودخانه را به رسمیت نشناسید یا سیلاب را بهعنوان یکی از اجزای طبیعت به رسمیت نشناسید. اگر حریم رودخانهها به رسیمت شناخته شود خشنترین سیلابها هم هیچ آسیبی وارد نمیکنند. اتفاقا سیلابها همیشه تمدن ساز بودند. شما ببینید این ثروتی که در مصر زمان فراعنه تولید و انباشته شد همهاش مدیون سیلابهای نیل بود که خاکهای اطراف این رود را حاصلخیز میکرد. مصر آن دوران که نفت نداشت صادر کند و ثروت کسب کند. اتفاقا همین روزها که در ایران مفید یا غیرمفید بودن سدها محل بحث است شاهدیم که بین مصر و سودان با اتیوپی هم درباره ساخت سد «النهضه» روی رودخانه نیل تنشهایی ایجادشده که حتی به مراجع بینالمللی هم کشیده شد. دلیلش هم مشخص است. مردم مصر که در پاییندست این سد هزاران سال است زندگی میکنند میدانند که اگر آورد نیل پس از ساخت این سد کاهش یابد باید با چه مشکلاتی دستوپنجه نرم کنند. در خوزستان هم که اتفاقا یکی از کانونهای اولیه شکلگیری تمدن در خاورمیانه بوده وضعیت همینگونه بود. بنای عظیم چغازنبیل تنها یکی از بازماندههای حاصل از تمدنهای باشکوه شکلگرفته در خوزستان است. چرا این بنا در حاشیه و مجاورت رود دز ساخته نشد؟ فاصله هوایی این بنای خشتی از رود دز نزدیک به یک کیلومتر است. چرا این پرستشگاه را در کنار رودخانه دز نساختند تا هم دسترسی به آب راحتتر باشد و هم چشمانداز بهتری داشته باشد؟ هیچ محدودیتی هم نبود برای این کار. دلیلش این است که ۳۲۵۰ سال پیش حریم رودخانه را شناسایی و به رسمیت شناخته بودند تا سازه دچار سیلاب نشود و میبینیم که نشد.
دوم اینکه برخلاف تصورات رایج، سدها در بسیاری از موارد میتوانند خود منشأسیلهای ویرانگر در پاییندست خود باشند. رودخانه یک جریان و ساختار زنده است. وقتی شما در بالادست رودخانه سد میسازید به دلیل کاهش حجم جریان عبوری در پاییندست، پویایی رودخانه از دست میرود. یعنی رودخانه به لحاظ عمق و عرض به ثبات میرسد و آب گذری آن کاهش مییابد. این میتواند در مورد سیلابهایی با دوره بازگشت طولانیمدت خطرناک باشد. یا مثلا اگر ضرورتی به بازکردن دریچههای سدهای بالادست باشد بازهم این میتواند خطرناک باشد چراکه حجم عظیمی از آب وارد رودخانهای میشود که عرض و عمق آن به دلیل ساخت سد در بالادست محدودشده و خود این مسئله میتواند خطرآفرین و منشأ سیلاب باشد.
مسئله سوم اینکه چرا باید بهجای پیشگیری به فکر درمانهای پرهزینه باشیم؟ اگر از نابودی پوشش گیاهی بالادست جلوگیری کنیم دستکم میتوانیم از ایجاد سیلابهای شدید و غیرطبیعی جلوگیری کنیم یا احتمال آن را کم کنیم. ولی متأسفانه سیاست مدیریت آبی در کشور ما پرداختن به روشهای پرهزینه است. من دوباره تأکید میکنم که سد را بهعنوان یکی از مؤلفههای مدیریت آبی نمیتوان بهطور مطلق نادیده گرفت. اما سدسازی باید توأم با سلسله عملیاتهای آبخیزداری در بالادست و مهندسی رودخانه و احداث کانالهای انتقال آب در پاییندست باشد. شما بررسی کنید در چند درصد سدهای کشور این مسئله رعایت شده؟
چهارم اینکه همین سیل سال ۱۳۹۸ را در نظر بگیرید. در حوضه کارون ۱۶ میلیارد مترمکعب مخزن ساختهشده ولی نتوانست سیلاب را مهار کند. همه دیدند وضعیت خوزستان را. خوب شما هرچه حجم این مخازن را بیشتر کنید مثلا از ۱۶ به ۳۰ میلیارد مترمکعب برسانید چه تضمینی هست ۲۰ سال آینده سیلابی نیاید و مثلا آورد کارون را به ۳۵ میلیارد مترمکعب نرساند؟ این نشان میدهد که اولا باید سیلاب را با فاصله گرفتن ساختوسازها از حریم قانونی رودخانهها به رسمیت بشناسیم و دوم اینکه در بالادست باید در حد جبران تخریب پوشش گیاهی با اقدامات تلفیقی بیولوژیک و مکانیکی بارشها را مهار کنیم و نه بیشتر از آن.
گفته میشود سدسازی عامل خشکسالی است، آیا این خشکی تنها گریبانگیر خوزستان شده یا در هر نقطهای از کشور با سدسازی خشکسالی ایجاد میشود؟
سدسازی عامل خشکسالی نیست. خشکسالی یک مؤلفه اقلیمی است که معمولا با کاهش بارندگی خود را نشان میدهد. قطعا ساخت سد تأثیری در مقدار بارندگی ندارد اما واقعیت این است که سدسازی نظام آبی ساختگاه و پاییندست خود را بهشدت مختل میکند. سدها میتوانند آثار خشکسالی و کاهش بارش را تشدید کنند. برای مثال شما ببینید سد کرخه با هورالعظیم چه کرد؟ سد زایندهرود با تالاب گاوخونی چه کرد و یا سدهای ساختهشده در آبریز دریاچه ارومیه با این دریاچه چه کردند؟ پس مسئله فقط خوزستان نیست. الان ما حتی در شمال کشور همچنین مشکلاتی داریم. توجه داشته باشیم که بخش عمدهای از آبی که در بستر رود جریان دارد در مسیر پرپیچوخم و طولانی رود وارد سفرههای آب زیرزمینی نیز میشود. وقتی شما با این فرضیه که «آب رودخانهای که به دریا میریزد درواقع به هدر میرود و باید با سدسازی از هدر رفت آب جلوگیری کنیم» با مدیریت تهاجمی این آب را بند میآورید، درواقع تقویت سفرههای آب زیرزمینی پاییندست را هم متوقف کردهاید. خوب از طرف دیگر چاههای عمیق شبانهروزی مشغول کشیدن آب هستند و بر تعدادشان هم افزوده میشود. برداشت بیشتر آب از سفرهها همراه با توقف تقویب سفره اولین نتیجهاش میشود افزایش شوری آب و در پی آن شوری خاک و درنهایت تخلیه آبخوان و فرونشست زمین!
در شرایط کنونی نسبت به سدسازی انتقادات زیادی صورت گرفته، اما آیا این سدها هیچ کمکی به کشور و ذخایر آب در حوزه مدیریت آب نکرده است و آیا میتوان در سیاست سدسازی بازنگری کنیم؟
بیتردید باید در این سیاستها بازنگری شود. سدسازی در کشور ما سالهاست از برنامهای اصولی و با هدف مدیریت منابع آب خارجشده و بیشتر تبدیل به ساختاری برای تولید و توزیع رانت شده. انتقادی اگر به سدسازی میشود انتقاد از تعدد سدهاست. دارو اگر به مقدار مناسب مصرف شود اثر درمانگری دارد. بیشتر که مصرف شد همین دارو به سمی مهلک تبدیل میشود. الان اتفاقی که در کشور ما درباره سدسازی افتاده دقیقا مشابه همین مصرف بیشازاندازه داروست. انتقاد از تمرکز بیشازاندازه روی سدسازی تنها بهعنوان یکی از روشهای مدیریت منابع آبی است. تعداد کل سدهای ساختهشده در کشور تا سال ۱۳۵۷ برابر ۱۹ سد و گنجایش کل ۱۳/۴ میلیارد مترمکعب بود که این رقم در حال حاضر به بیش از ۱۸۰ سد با مجموع گنجایش بیش از ۵۱ میلیارد مترمکعب افزایش یافته است. اما همچنان میبینیم که در تأمین آب کشاورزی و حتی شرب دچار مشکل هستیم. با این وصف در بودجه سال ۱۴۰۰ کشور ۷۷ سد جدید ردیف بودجه اختصاصی دریافت کردند.
آیا سدها با توسعه پایدار منافات دارند؟
توسعه پایدار مستلزم کمترین سطح دخالت در ساختار طبیعت است و این با الفبای سدسازی که بر مبنای مدیریت تهاجمی آب شکل میگیرد سازگار نیست.
سدسازی منبعی برای ذخیره منابع آبی در جهت توسعه کشاورزی و صنعت است؟
اجازه بدهید این پرسش را با رخدادی تاریخی توضیح دهم. سدسازی در ایران مدرن از سال ۱۳۲۱ خورشیدی آغاز شد. بسیاری از این سدهای بزرگ مثل دز و زایندهرود و سپیدرود و امیرکبیر کرج و … مربوط به آن دوران است. هدف اولیه از ساخت این سدها تأمین و توسعه بخش کشاورزی و البته تولید انرژی الکتریکی بود. اما ارزیابیهای دولتهای وقت نشان میداد که باوجود بهرهبرداری از سدهای متعدد تغییری در وضعیت کشاورزی حاصل نشد. مسئله از سوی دولت ایران به FAO ارجاع شد و فائو شخصی به نام «پروفسور دوان» را مأمور به ریشهیابی این مسئله کرد که چرا سدسازی و افزایش دسترسی کشاورزان به منابع آبی در ایران موجب افزایش تولید در بخش کشاورزی نشده؟ بررسیهای این تیم اعزامی از فائو نشان داد که تنها با افزایش دسترسی به آب بهعنوان یکی از مهمترین کارکردهای سدها و بدون در نظرگرفتن سایر فاکتورهای اثرگذار بر تولید نمیتوان انتظار داشت که بخش کشاورزی شکوفا شود. همین مسئله اعزام کارشناسان فائو به ایران بیانگر این است که از اوایل دهه ۱۳۳۰ خورشیدی سدها دستکم در بخش توسعه کشاورزی شکست خورده بودند و این روند همچنان هم ادامه دارد. ۷۰ سال از آن تجربه شکست خورده میگذرد ولی درس نگرفتیم. هنوز هم سدسازی را با هدف توسعه کشاورزی دهقان محور توجیه میکنیم. درواقع توسعه کشاورزی در ایران پوششی شده برای وزارت نیرو تا مدیریت سازه محور آب و سدسازیها و طرحهای کلان انتقال آب بین حوضهای را توجیه کند. اینکه آب رودها را در بالادست با سدسازی بند بیاوریم و بعد با این آب کشت دیم را به آبی تبدیل کنیم یا سطح زیر کشت را افزایش دهیم به معنای توسعه کشاورزی نیست. این کار درواقع توسعه دهقانی است نه کشاورزی. کشاورزی را نباید با دهقانی اشتباه بگیریم.
نمونهای از سدهای بسیار مخرب کشور را با علت آن توضیح دهید؟
اصلا سد غیر مخرب در ایران یا دیگر نقاط جهان نداریم. چون همه این سدها همانطور که اشاره کردم نظام آبی در پاییندست خود را مختل میکنند. اصولا سدسازی در گروه مهندسی تهاجمی منابع آب تعریف میشود. البته برخی از سدها علاوه بر اختلال در نظام آبی پاییندست مشکلات دیگری هم دارند مثل سد گتوند که همه میدانند جریانش چیست.
در مورد سد گتوند این روزها سخنان بسیاری مطرح میشود، اینکه مقامات مسئول از خطرها و آثار تکمیل این سد بدون حل مشکل توده نمکی آگاه بودهاند، چه منافعی سبب اجرای پروژههای ازایندست شده است؟
ببینید در این خصوص باید از مجریان و برنامهریزان این طرح سؤال کنید. همانها که این مسئله را رقم زدند باید پاسخ بگویند. اگرچه میبینیم که این روزها از این رسانه به آن رسانه میروند و همچنان از گتوند بهعنوان شاهکار مهندسی ایران نام میبرند!
سؤال دیگری که در مورد سدسازی مطرح بوده مربوط به اتفاقات اخیر خوزستان است که نشان داد اصلا سدها باعث ایجاد امنیت آبی در کشور نمیشوند. زیرا سال گذشته بارندگی بسیار زیاد بود ولی بااینوجود آبی که در پشت سدها ذخیرهشده بود حتی نتوانست نیاز آبی یکساله این استان را تأمین کند. بخش عمده این آب یعنی حدود ۷۰ درصد تبخیر شده است.
حرف اصلی ما این است که سد نمیتواند به ایجاد امنیت آبی منجر شود. تنها یک هزینه بسیار سنگینی به دولت و ملت تحمیل میکند و دستاوردی جز از بین رفتن طبیعت و محیطزیست ندارد. قطعا ما در آینده با مشکلات مشابهی در کل ایران مواجه خواهیم شد. سدها باعث شدند که تمام تالابها از بین بروند و آبخوانهای کشور را تضعیف کردند. طبیعتا تداوم این شیوه مدیریت منابع آبی آینده درخشانی را نوید نمیدهد. اما باید به این نکته توجه کنیم که مشکل مدیریت منابع آب در ایران تنها سدها نیستند. اگرچه سدها بخش عمده مشکل هستند اما ساختار کشاورزی ما هم مشکل دارد. ساختار مدیریت شهری هم مشکل دارد. بخش کشاورزی ما بزرگترین مصرفکننده منابع آب است و البته بهرهوری هم در این بخش بسیار پایینتر از میانگین جهانی است. در شهرهای ما هنوز حجمهای زیادی از آب شیرین برای آبیاری فضای سبز و چمنها بهکارگرفته میشود. هنوز الگوی مشخصی برای استقرار واحدهای صنعتی آب بر در حاشیه دریاها نداریم. سیستم انتقال آب درونشهری ما فرسوده است و بخش عمدهای از منابع آب شیرین را قبل از ورود به خانههای مردم هدر میدهد. بنابراین اصلاح و ساماندهی وضعیت آبی کشور صرفا با توقف سدسازیها محقق نمیشود. باید همه این موارد همزمان با هم اصلاح شوند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.