هشدار درباره ایران بیابانی!
تپههای ماسهای، بیابانهای مهگرفته پهناور با رملهای نخودیرنگ که در نور غروب و طلوع آفتاب مناظری دلرُبا را مقابل چشمان تماشاگر قرار میدهد میتواند موهبتی باشد و فرصتی یگانه برای جلب گردشگران. توسعه بیابانها و از دست رفتن سرسبزی اما جز فقر، کشمکش، نزاع و مهاجرت ماحصل دیگری در برنخواهد داشت! با این حال روندبیابانزایی در کشور ما، با سرعتی فزاینده همچنان ادامه دارد. سالهاست که این اصطلاح به ترجیعبند تمام مسائل زیست محیطی و اکولوژیکی بدل شده و آمارها آشکار میکند وسعت بیابانهای ایران به بیش از ۳۲ میلیون هکتار رسیده و حداقل یک میلیون هکتار نیز در سال بر وسعت بیابانها افزوده میشود.
بیابانزایی زمانی اتفاق میافتد که زمین حاصلخیز به یک منطقه بیابانی یا نیمهبیابانی تبدیل میشود. این امر بهدلیل ترکیبی از عوامل طبیعی و انسانی، مانند خشکسالی، جنگلزدایی، چرای بیش از حد، شیوههای کشاورزی ناپایدار و تغییر شرایط محیطی اتفاق میافتد. بیابانزایی بهطور قابل توجهی محیط زیست، سلامت انسان و توسعه اقتصادی و امنیت را به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک تحت تأثیر قرار میدهد.
تغییر در الگوهای دما و بارش که منجر به کاهش بارندگی و افزایش دما میشود میتواند در میانمدت و طولانیمدت به تخریب خاک و بیابانزایی منجر شود. خشکسالی دوره ای نیز میتواند در سطوح مختلف به فرسایش خاک و از بین رفتن پوشش گیاهی بینجامد و به این ترتیب بقای گیاهان و حیوانات و انسان در مناطق آسیب دیده به تدریج دشوار یا حتی غیرممکن میشود. این درحالی است که بهدلیل محدودیت منابع اعتباری سالانه حدود ۳۰۰ هزار هکتار بیابانزدایی انجام میشود و میزان تولید بیابان در کشور بیش از سه برابر فعالیتهای ما برای مقابله با بیابانزایی است. تخریب زمین به دلیل شیوههای کشاورزی ناپایدار، چرای بیش از حد دام، جنگلزدایی، فرونشست زمین، بحران کمبود آب و تخریب زیستگاههای طبیعی به چالشی جهانی بدل شده و گزارش کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی سازمان ملل متحد حاوی این واقعیت تکان دهنده است که تخریب زمین با سرعت فزایندهای در همه مناطق جهان ادامه دارد؛ به طوری که طی یک دهه اخیر سالانه دستکم ۱۰۰ میلیون هکتار از عرصههای طبیعی جهان به بیابان تبدیل شدهاند اما اغلب کشورهای جهان برای مقابله با این فرآیند مخرب، راهکارهایی اندیشیدهاند و توانسته اند تا حدودی از تسریع این روند جلوگیری کنند اما در کشور ما سیاستهای محیطزیستی به تسریع روند بیابانی شدن منتهی شده است.
کارشناسان حوزه آب و محیطزیست، مهمترین دلیل بیابانزایی در کشور را «تصمیمهای غیرمنطقی دولتها دانستهاند». به گفته این کارشناسان، «بزرگترین تسهیلکنندگان رفتارهای غیرعقلایی و تصمیمهای غلط که سیاستهای اشتباه را وضع و اجرایی میکنند، مدیران عافیتطلبیاند که اغلب در رأس سازمانهایی مرتبط با منابع حیاتی مثل محیطزیست و منابع طبیعی فعالیت کردهاند؛ آنان بهعنوان کسانی که در سپر دفاعی محیطزیست و منابع طبیعی قرار گرفتهاند، هرگز نتوانستهاند از محیطزیست به طور شایسته دفاع کنند.» به همین علت است که وسعت بیابانها به بیش از ۳۲ میلیون هکتار رسیده و حداقل یک میلیون هکتار نیز در سال بر وسعت بیابانها افزوده میشود که با در نظر گرفتن طرحهای انتقال آب، ایجاد صنایع سنگین در مناطق کم آب، سدسازیهای بیرویه، مدیریت ناصحیح منابع آب در بخش کشاورزی و گسترش بیحساب فعالیتهای انسانی و بدون لحاظ کردن مسائل زیست محیطی، این احتمال وجود دارد که در سالهای آینده وسعت مناطق بیابانی کشور به چندین برابر وضعیت فعلی برسد.
«شعله زمینی»، کارشناس محیطزیست در این باره می گوید: «واقع شدن حدود ۶۱ درصد از مساحت کشور در مناطق کم بارش و خشک و همچنین قرار گرفتن ۳۲/۵ میلیون هکتار از اراضی کشور در وضعیت بیابانی، به همراه سوء مدیریت در بهرهبرداری و توزیع منابع آب، نگرانیها درباره احتمال بروز بحرانهای فراگیر محیط زیستی در آینده و بیشتر شدن وسعت مناطق بیابانی کشور را افزایش داده است و متأسفانه به دلیل مدیریت غلط در حوزه آب در سالهای گذشته، کمبود آب در کشور وجود دارد و مسئولان دولتی طوری برخورد کردهاند که انگار ذخایر آبی کشور یک منبع تمام نشدنی است و با همین دیدگاه، بخش اعظمی از آب شیرین کشور را به شدت هدر دادهاند.»
این کارشناس تأکید می کند: «در مناطق خشک و فراخشک کشور با توجه به شرایط اقلیمی و همچنین عوامل انسانی بیابانزا از قبیل افزایش جمعیت، چرای مفرط، برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، آلودگی آبهای زیرزمینی از طریق پسابهای صنعتی، شهری و کشاورزی، تغییر کاربری اراضی، برداشت غیر معادن سطحی، مدیریت نامناسب مراتع و مدیریت غیر اصولی اراضی کشاورزی، پدیده بیابانزایی رشد فزایندهای دارد. طرحهای حفاظت از محیط زیست نیز تنها به عنوان طرح از سوی مقامات ارائه شده و به مرحله اجرا نرسیده اند. از جمله طرحهایی که در طول سالهای گذشته اجرایشان متوقف شده یا به نتیجه نرسیده است، طرحهای درختکاری در نقاط مرزی است که در حال پیگیری بوده. همچنین مالچپاشی و تبعات آن که منجر به خسارتهای زیادی شده است.»
کوچ به حاشیه شهرها، پیامد گسترش بیابان
کشور ما، سالهاست با پدیده بیابانزایی و همچنین بحران کمآبی و خشکسالی فراگیر روبهرو است. حال پرسش این است که ادامه این وضعیت در آینده چه تبعاتی دارد؟ در سالیان اخیر گسترش بیابان باعث شده عدهای زندگی خود را از دست بدهند؛ به خصوص افراد روستایی که عمدتا از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش میکردند.
«شعله زمینی» می گوید: «شماری از روستاها مخروبه و خالی از سکنه شده. مردم مجبور شده اند خانههایشان را رها کنند و به حاشیه شهرها بیایند برای اینکه چارهای ندارند. در جایی که آب نیست، زراعت و دامداری هم نیست. تکلیف این مردم چه میشود؟ افراد و خانوادههایی که روی پای خودشان ایستاده بودند و میتوانستند زندگی خود را بچرخانند و قرنها به این صورت زندگی میکردند، عملا دیگر ناتوان شدند و همه زندگی خود را به خاطر خشکسالی از دست دادند، فقیر و محتاج شدند، به حاشیه شهرها رانده شدند. این مسئله نه تنها متوقف نشده، بلکه روز به روز گسترش بیشتری پیدا کرده تا حدی که پیشبینی میشود تا مدتی کمتر از ۳۰ سال، ساکنین یک سوم مناطق کشور مجبور به مهاجرت به شهرهای مرکزی شوند.»
مهدی جمالینژاد، معاون عمران و توسعه امور شهری و روستایی، بهمن ماه ۹۹ اعلام کرده بود که از ۶۲ هزار روستا در کشور نزدیک به ۳۰ هزار روستا خالی از سکنه هستند.
در حدود ۱۵ سال اخیر، خشکسالی و کمبود آب از عمدهترین دلایل مربوط به مهاجرت روستائیان بوده است. ضمن آنکه کمآبی و خشکسالیهای گسترده در سالهای اخیر به طور مستقیم بر میزان و کیفیت دسترسی شهروندان به حداقل استانداردهای زندگی مناسب تأثیر داشته و آن را به نحو قابل توجهی تضعیف میکند. این مسئله خود سبب ایجاد محرومیتهای بیشتر شده و عملا مناطق روستایی و حتی شهری را به مناطق حاشیهنشین محروم تبدیل میکند.
دی ماه ۱۴۰۱خبرگزاری ایسنا نوشت که بر اساس سرشماریها مهاجرت روستائیان به شهرها از سالهای ۵۵ تا ۹۵ رشد ۳۰۰ درصدی داشته است. روستائیان بهدلیل عواملی همچون کمبود امکانات و پربازده نبودن کشاورزی و فرسایش زمینهایشان و عوامل دیگر زمینهای آباواجدادیشان را ترک میکنند و به شهرها یا حاشیه شهرها مهاجرت میکنند. تأثیر گسترش بیابان بر روی جمعیت به شدت نامتناسب است. در ایران جمعیت روستایی، کشاورزان و دامداران که تقریبا ۲۰ درصد از نیروی کار هستند بیشترین تأثیر را از تخریب زمین و بیابانزایی متحمل خواهند شد. تخریب خاک و ناممکن شدن کشاورزی در اثر بیابانزایی، موجب مهاجرت در گستره وسیع جغرافیایی و حدود ۵۰۰۰ آبادی شده و خواهد شد.
ناظر بر اظهارات «شعله زمینی»، فعال محیطزیست، «کارگروه ملی بیابانزدایی به طور اختصاصی در سال ۱۳۸۹ با هدف اجرای کنوانسیون جهانی بیابانزدایی آغاز به کار کرد و کشور ما تاکنون گامهایی نیز در راستای اهداف کنوانسیون برداشته است. اما کاهش توجه به محیط زیست و کمآبی سبب شده در عمل نه تنها اهداف اصلی کنوانسیون در توسعه مناطق حاشیهای از نظر دسترسی به آب محقق نشود، بلکه برخی مناطق شهری نیز در تأمین آب دچار چالش شده اند. حال اینکه باید پذیرفت که روند شتاب گرفتن بیابانزایی در کشور یک واقعیت انکار ناپذیر است. افت حاصلخیزی خاک، افزایش روستاهای خالی از سکنه، افت آبهای زیرزمینی، نشست زمین و افزایش تولید گرد و غبار، نشانههایی از بیابانی شدن است. در گام نخست برای مقابله با چنین وضعیتی باید به محیط زیست اهمیت داد و چالش هایش را مهم و حیاتی دانست.
پیشبینیها نیز براهمیت این موضوع تأکید دارند، چراکه گفته شده تا سال ۲۰۵۰، احتمالا بیش از سهچهارم ساکنان زمین تحتتأثیر بحران کمبود آب قرار میگیرند. در این میان، کشورهایی که برای احیای زیستگاههای طبیعی، مدیریت منابع آب، محدود کردن دخالتهای انسانی، اصلاح الگوی کشت و محافظت از پهنههای آبی و جنگلها و افزایش آگاهی عمومی چاره اندیشی کرده اند با پیامدهای کمتری مواجه خواهند بود.
«آتوسا بهرامی»، فعال محیطزیست با اشاره به اینکه نرخ بیابانزایی در ایران از میانگین جهانی بالاتر است، می گوید: «محرکهای تخریب زمین در مکانهای مختلف متفاوت است و علل تخریب با عامل انسانی اغلب با عوامل طبیعی همپوشانی دارند. در ایران مهمترین عامل گسترش بیابانزایی و فرونشست زمین و فرسودن خاک کشاورزی است. ایران با دارا بودن مناطق وسیع خشک و نیمه خشک در حال مقابله و کنترل چالشهای مهمی از جمله کم آبی، تخریب سرزمین، بیابانزایی، خشکسالی و طوفانهای گرد و غبار است. این چالشهای مخرب محیط زیستی بر بخش کشاورزی تأثیر قابل توجهی دارد. ما بخش زیادی از منابع آبمان را با بازدهی بسیار پایین برای کشاورزی و حتی صنعت قربانی کردیم. بنا به گزارش تحقیقی در سازمان پژوهشهای مجلس، شاخص بهرهوری آب ایران، ۱۱ برابر کمتر از کشورهای توسعه یافته است. در همین گزارش آمده است: در حالی که شاخص وابستگی کشاورزی به منابع آب زیرزمینی در قارههای آسیا، اروپا، اقیانوسیه، آفریقا و آمریکای شمالی به ترتیب ۳۸/۵، ۲۹/۵، ۲۴/۷، ۱۸/۳، ۴۵/۷ است، میزان این شاخص در ایران ۶۲/۱ درصد است.»
۳۰ مترمربع از مساحت کشور در هر دقیقه به بیابان تبدیل میشود
این فعال محیطزیست در ادامه تأکید می کند، «یکی از مهمترین نجات بخشهای ما، کوههای زاگرس و مجموعه جنگلهای بلوط و هیرکانی هستند که مساحت جنگلهای ایران به میزان قابلتوجهی کاهش یافته و در روندی فرسایشی و مصرفی به سرعت در حال نابودی هستند. براین اساس هر دقیقه دستکم ۳۰ مترمربع از مساحت کشور به بیابان تبدیل میشود. دادههای پژوهشی حاکی از آن است که بالغ بر ۷۰ درصد دشتها خشک شده یا در معرض خشکی کاملاند و وضعیت نیمی دیگر نیز بحرانی است. پهنههای آبی هم وضعیت بهتری ندارند و خطر خشکی کامل آنها را تهدید میکند. سطح آبهای زیرزمینی هم بهقدری کاهش یافته که خطر فرونشست زمین بیشتر نقاط فلات کشور را در معرض خطر فزاینده قرار داده است. نگاه سازهای به مدیریت آب و تجاوز آشکار به حریم رودها با انتقال آب، انحصار منابع طبیعی و وابسته نگاه داشتن کشاورزان و دامداران به استفاده مستقیم و کم بهره از آب و خاک شیوهای بوده که در تمام این سالها پیاده سازی شده است. بیابانهای ایران وسعتی نزدیک به ۱۰ میلیون هکتار از اراضی مرکز، جنوب و شرق کشور را در بر گرفته است.»
بهرامی در بخش دیگری از اظهاراتش در خصوص کنوانسیون جهانی مقابله با بیابانزایی می گوید: «به جز پیوستن به کنوانسیون جهانی مقابله با بیابانزایی، بهعنوان شروعی جدی، کمیته ملی بیابانزدایی تشکیل شد که هدفش تدوین سیاستها و استراتژیهای ملی و منطقهای بود. این اما مسیری است که در ۳۰ دهه اخیر هیچ نتیجه مؤثری نداشته است. ضمن آنکه مبتنی بر گزارش رسمی رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در سال گذشته، محدودیت اعتباری و منابع سالانه باعث شده هر سال بتوان تنها ۳۰۰ هزار هکتار از عرصه کشور را (در موضوع مهار بیابانزایی) مدیریت کرد چرا که میزان تولید بیابان در کشور بیش از سه برابر فعالیتهای ما برای مقابله با بیابانزایی است. ما برای عوامل انسانی و طبیعی منجر به گسترش بیابان در ایران تقریبا نه برنامه و نگاهی روشن به توسعه داریم و نه برنامهای برای مدیریت منابع آب و کشاورزی.»
جلوگیری از تخریب منابع طبیعی با اتخاذ سیاستهای جامع و پایدار
نزدیک به ۸۵ درصد از ایران را بیابانها و استپها تشکیل دادهاند و بیش از ۷۰ درصدجمعیت کشور در استانهایی زندگی میکنند که بهشدت تحت تأثیر بیابانزایی است و نتایج برخی مطالعات اشاره دارد به اینکه حلقهای از عوامل زنجیرهوار موجب گسترش بیابانها شده است و فشار مضاعف بر منابع طبیعی و مراتع به منظور تولید محصولات کشاورزی و چرای دام از مهمترین و مخربترین عوامل هستند. در پیش گرفتن روشهای کشاورزی ناپایدار و صنعتی و کشت محصولات آب بر در کشوری که تنها ۱۰ درصد خاک کشاورزی دارد و بهشدت با بحران آب روبهرو است، بیابان زایی را سرعت بخشیده است. بوتهها و گونههای علفی، بهواسطه شبکه ریشهها، ساختار ذرات خاک را در کنار هم مستحکم میکنند و از جابهجایی آنها در اثر آب و باد جلوگیری میکنند. چرای بدونپروانه و گلههای دام در مراتع طبیعی آسیبپذیر نه تنها سطح خاک را مستعد فرسایش و بیابانی شدن میکند، بلکه با ایجاد تعارض، موجب تهدید زیست بوم ها و در خطرقرارگرفتن گونههای جانوری نیز میگردد. در این میان تغییرات اقلیمی هم موجب تشدید تنش منابع آبی و خاکی و در نتیجه گسترش بیابانها و از بین رفتن مراتع و جنگلها میشود. همچنین تغییرات در مقدار و توزیع بارش و تشدید پدیدههایی مثل خشکسالی در اثر تغییرات اقلیمی، در کنار فشارهای – مستقیما – انسانساخت، تابآوری منابع خاکی و مراتع را شدیدا تحت تأثیر قرار میدهد. از این رو با سیاستهای جامع مدیریت منابع طبیعی بهصورت پایدار میتوان از تخریب این منابع جلوگیری یا دستکم سرعت آن را کاهش داد. این درحالی است که نهتنها برای محافظت از عرصههای طبیعی راهکاری ارائه نشده بلکه مدیریت ناکارآمد، فرآیند بیابانی شدن را تسریع کرده است.
جان کلام اینکه «در صورت عدم محافظت از منابع طبیعی قطعا در آینده با مشکلات جدی و عدیده ای روبهرو خواهیم شد و بیابان عرصه غالب طبیعت کشور خواهد بود». هشداری که پیش تر از سوی مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی مطرح شده، با این تأکید ویژه که ایران کشوری آسیبپذیر در مقابل بیابانزایی است….
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.