هشداری برای پیشروی بیابان در ایران
گروه اجتماعی- نادیا احمدی
ایران با بیش از ۳۴ میلیون هکتار بیابان یکی از کشورهای خشک و بیابانی منطقه و جهان محسوب میشود. بحران آب در سالهای اخیر و همچنین افزایش ۱ تا ۲ درجهای گرمای زمین در ایجاد بیابانها نقش مستقیمی دارد. میانگین بارندگی سالانه کشورمان حدود ۲۵۰ میلیمتر است که این مقدار کمتر از میانگین بارندگی آسیا و حدود یکسوم میانگین بارندگی سالانه جهان است. بنابراین کمبود بارشها و پراکنش نامنظم زمانی و مکانی آن و خشکسالیهای پیدرپی، منجر به فرسایش و تشدید بیابانزایی شده و این مسئله ازجمله مشکلات پیش روی کشور به شمار میرود که در این میان، از محسوسترین و شاخصترین مؤلفههای بیابانی شدن کشور، بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی است که سبب سخت شدن شرایط برای پوشش گیاهی کشور شده است.
شتاب بیابانزایی به حدی است که رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور خبر داده «سالانه یکمیلیون هکتار از اراضی کشور به بیابان تبدیل میشوند.» به گفته عباسعلی نوبخت، در حال حاضر سالانه ۳۰۰ هزار هکتار از زمینهایی که در معرض بیابانزایی قرار دارند، با اقدامات مختلف مدیریت میشوند، اما میزان بیابانزایی به سه برابر این اقدامات پیشگیرانه رسیده است و سالانه یکمیلیون هکتار از اراضی کشور به بیابان تبدیل میشوند.
رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور با اشاره به اینکه در حال حاضر از ۱۶۵ میلیون هکتار عرصه، حدود ۱۲۵ میلیون هکتار در قلمروی «فرسایش آبی» قرار دارد، افزوده: «از یکسو خساراتی بهواسطه سیلها اتفاق میافتد و از سوی دیگر ۳۹ میلیون هکتار در قلمروی فرسایش بادی قرار دارد و بنا به مطالعات صورت گرفته، در مورد حدود ۲۰ میلیون هکتار از این ۳۹ میلیون هکتار فعالیت آبخیزداری انجامشده و قرار است با اعتبارات تعیینشده، در ۱۹ میلیون هکتار باقیمانده نیز در سه سال آینده آبخیزداری اجرایی شود.»
نوبخت با تأکید بر اینکه اجرای این طرحها بدون فعال کردن بخش مدیریت آبخیز امکانپذیر نیست، عنوان کرده: سه حوزه، شامل دریاچه ارومیه، اترک و گرگان، بهصورت «پایلوت» در نظر گرفتهشده و در ردیف بودجه قرارگرفتهاند که اجرایی میشود.
پیشازاین نیز وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، هشدار داده بود که از مجموع ۳۰ میلیون هکتار منطقه تحتتأثیر فرسایش بادی در ایران، نزدیک به ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار، شامل عرصههای زیست انسانی و زیرساختی نظیر جادهها، کارخانهها، فرودگاهها، اراضی کشاورزی و روستاها، ازنظر ابعاد خسارت، «بحرانزا» یا «کانون بحرانی» بهشمار میروند.
به گفته جعفریان، بیابانزایی، طوفانهای ماسهای و گردوخاک، سالانه سه هزار میلیارد تومان به زیرساختها در بخشهای مختلف کشور خسارت وارد میکند. بهعبارتدیگر، ماسههای روان هنگام حرکت بهسوی اراضی کشاورزی، روستا، خطوط راهآهن و جادهها خسارات بسیاری ایجاد میکنند، که امسال نیز چندین بار «خروج ریل از قطار» در اثر هجوم شنهای روان به خطوط راهآهن رخ داد، و خسارات جادهای بسیاری نیز در این سال واردشده است.
بخشی از زمینهای بارور به علت تخریب از بین رفته و هرسال بر وسعت آن افزوده میشود. بیابانزایی به معنای توسعه شرایط بیابانی در مناطقی است که در ابتدا زمینی بارور بودهاند، اما بهواسطه فعالیتهای مخرب انسانی، در حال حاضر به زمینهایی بایر تبدیلشدهاند. فعالیتهایی مانند چرای بیشازحد و حفاظت ضعیف از خاک، بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی و جنگلزدایی ازجمله علل جدی بیابانزایی قلمداد میشود.
کاهش مساحت جنگلهای کشور
مطابق آمارها، مساحت جنگلهای کشور روزبهروز کاهش مییابد و سازمانهای مسئول در حوزه محیطزیست و منابع طبیعی با انداختن توپ در زمین یکدیگر، از پذیرش مسئولیت نابودی جنگلها شانه خالی میکنند. بهواسطه شهرنشینی و افزایش فعالیتهای کشاورزی، درختان جنگلها برای اهداف ساختوساز و سوخت قطعشده و این موضوع منجر به فرسایش خاک از طریق باد و آب میشود. درعینحال، مواد تغذیهای خاک نیز کاهش مییابد و خاک غیربارور خواهد شد.
بهمن ایزدی، بومشناس و کنشگر محیطزیست، اعلام کرده است: «مساحت جنگلهای ایران از ۱۸ میلیون هکتار در دهه ۴۰ به حدود ۱۱ میلیون هکتار در دهه ۷۰ رسیده است. بهعبارتدیگر، هفت میلیون هکتار از جنگلهای ایران در طول سه دهه نابودشدهاند.»
او با استناد به این آمار درباره وضعیت جنگلهای ایران بهخصوص جنگلهای هیرکانی با ابراز نگرانی افزوده: «وسعت جنگلهای هیرکانی حدود ۵۵ هزار کیلومترمربع، یعنی نزدیک به ۴ درصد مساحت ایران بود، اما در فاصله سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۷۹ نصف شد.»
او پاکتراشی جنگلها برای توسعه شهرها، افزایش جمعیت، تأسیس کارخانهها و صنایع نفت و پتروشیمی را مهمترین عامل نابودی جنگلهای هیرکانی در چهار دهه گذشته خوانده است. وضعیت جنگلها در دیگر نقاط نیز بهتر از جنگلهای هیرکانی نیست، جنگلهای غرب کشور در رشتهکوههای زاگرس نیز با خطر نابودی مواجهاند. برداشت غیرمجاز چوب، آتشسوزیهای پیدرپی، توسعه کارخانهها و صنایع و میل به توسعه شهرها ازجمله عوامل دخیل در نابودی جنگلها است. پیشتر، سازمان خوار و بار و کشاورزی جهانی (فائو) اعلام کرده بود که ایران یکی از ۷۰ کشور درحالتوسعه است که پوشش جنگلی اندک آن با سرعت بیشتری نسبت به دیگر نقاط دنیا در حال نابودی است. بهرهبرداری شدید و چرای مراتع و حتی زیراشکوب جنگل نیز چراگاهشده که توان تولید این مناطق را کاهش داده و این مسئله از مصادیق روشن بیابانزایی به شمار میرود.
بیابانهای کشور بهدلیل چرای بیشازحد دام در حال پیشروی
مراتع بهعنوان پوشش سطح زمین در مناطق خشک از اهمیت بالایی برخوردارند. هنگامیکه توسط دامها خورده میشود، خاک پوشش سطح خود را از دست میدهد و در معرض باد قرار خواهد گرفت به همین خاطر، بهرهبرداری مستمر و بیشازحد از پوشش رویشی توسط حیوانات در حال چرا، منجر به افزایش بیابانزایی میشود. بااینحال، چَرا طی سالهای گذشته مسئلهای زیستمحیطی به شمار نمیرفت، چون مردم برای حرکت از یک مکان به مکان دیگر بسته به بارندگی حرکت میکردند که این امر منجر به جلوگیری از چرای بیشازحد دامها در یک منطقه میشود. امروزه، انسانها در مناطق ویژهای که مواد غذایی و سایر نیازهای روزانه آنها به میزان کافی موجود باشد، ساکن میشوند. بنابراین آنها دامهای خود را برای تأمین منبع غذا به یک مکان محدود میکنند که این موضوع درنهایت منجر به چرای بیشازحد آنها میشود.
عباس محمدی، کارشناس و فعال محیطزیست در این زمینه میگوید: چرای دام در اوایل فروردین در کوهپایهها بیرویه است و با چرای دیرهنگام در پاییز که دام دیر از مرتع خارج میشود؛ به عبارتی زمین فرصت زایش ندارد و بدینجهت بیشتر گیاهان مرغوب علوفهای در آستانه انقراض هستند یا از بین رفتهاند.
این مسئله، بیش از ۸۰ درصد مراتع را به آستانه نابودی کشانده است و با بررسی «اکولوژیک» متوجه میشویم که نهتنها چرای بیش از ۷۰ میلیون رأس دام در کشور، تنوع زیستی باارزش را به شکل غیرقابلجایگزینی از بین میبرد، بلکه اثرات جانبی آن نظیر اختلال در چرخه آب و فرسایش خاک سطحی و رانش زمین افزایش مییابد. بیابانهای کشور بهدلیل چرای بیشازحد دام و خشکاندن بوتهها با کاهش سطح آبهای زیرزمینی بهتدریج در حال پیشروی است.
بيابان دستساز ما انسانهاست
برهمین اساس اسماعیل کهرم، کارشناس محیطزیست پاكتراشي جنگل و چراي بیرویه دام در مراتع را از عوامل اصلي بیابانزایی دانسته و تأکید میکند: «با حذف پوشش گياهی و عريان شدن خاک، خاکدانهها انسجام خود را ازدستداده و حركت میکنند و اين آغاز فرايند بیابانزایی است.خاک مناسب براي كشاورزي ۳۰ سانتیمتر است و اگر گياهی كه خاکدانهها را منسجم كرده برداشته شود مدتهای مديدی طول میکشد تا خاک قابل باروری ايجاد شود.»
از سوی دیگر بهواسطه شرایط خشکی و کشاورزی بیشازحد، در ساختار خاک تغییراتی حاصلشده و باران به درون خاک نفوذ نمیکند. درنتیجه، گیاهان مقدار موردنیاز آب را برای رشد مناسب دریافت نمیکنند. بااینحال، یک یا دو فصل ناباروری زمین امری نگرانکننده نیست، اما درصورتیکه زمین نابارورهای مکرری را تجربه کند، ممکن است در معرض بیابانزایی قرارگرفته و باروری خود را برای همیشه از دست بدهد.
کهرم میگوید: «جنگلها قبل از انسان به وجود آمدند و بیابانها بعد از انسان، پس بيابان دستساز ما انسانهاست.» بیابانهای طبیعی مثل کویر لوت و دشت کویر در ایران از بزرگترین بیابانهای کشور محسوب میشوند که محل زندگی گونههای گیاهی و جانوری کمیابی هم هستند. برای همین مقصود از بیابانزایی، نابود کردن این زادبوم باشکوه و اصیل نیست. بلکه منظور آگاه شدن دولتها و مردم از وضعیت منابع طبیعی و مدیریت درست منابع آبوخاک برای مقابله با پدیده بیابانزایی است. پدیدهای که به گفته اسماعیل کهرم، بومشناس و کارشناس محیطزیست، بهراحتی توسط خود ما شکل میگیرد: «در ایران قسمت اعظم بیابانها وقتی زاییده میشوند که جنگلها را پاک میکنیم. این بخشها تبدیل به مرتع میشوند و بعد زمین کشاورزی و بعد فرسایش خاک به وجود میآید و درنهایت بیابان به وجود میآید. همینطور در ایران بیابانها با خشکشدن تالابها به وجود میآیند؛ مثلا وقتی دریاچهای در حال خشکشدن است بهجای آن یک بیابان بیآبوعلف شکل میگیرد که در سراسر عالم در حال گسترش است. ازطرفی احداث سدها هم باعث بیابانزایی میشود.»
اضافه برداشت آب زیرزمینی و تشدید بیابانزایی
بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی به پدیدهای فراگیر در بسیاری از کشورهای جهان ازجمله ایران تبدیلشده است. پدیدهای که بیابانزایی و تخریب سرزمین را تشدید کرده است. مطابق آمارهایی که در خبرگزاری تسنیم منتشرشده، تعداد چاههای عمیق و نیمه عمیق کشور از حدود ۴۷ هزار حلقه در سال ۱۳۵۱ به حدود ۷۹۴ هزار چاه در سال ۱۳۹۵ افزایشیافته و میزان برداشت نیز از ۹ میلیارد مترمکعب به بیش از ۵۵ میلیارد مترمکعب رسیده است. علیرغم افزایش شمار چاههای عمیق طی چند سال گذشته انتظار میرفت که میزان تخلیه از این منابع آب افزایش پیدا کند، اما از سال ۱۳۸۷ علیرغم افزایش قابلتوجه چاهها، آبدهی آنها افزایش چندانی نداشته است به این دلیل که توان تخلیه سفرههای آب زیرزمینی بهشدت کاهشیافته است و مبین بهرهبرداری بیش از ظرفیت پایدار این منابع ارزشمند است. آمارها حاکی از آن است که درنتیجه برداشتهای بیرویه از منابع آبی، شمار زیادی از دشتهای کشور از مجموع ۶۰۹ دشت در شرایط بحرانی قرارگرفته و بهرهبرداری از آنها ممنوع اعلامشده است. در سال ۱۳۴۷، از مجموع ۶۰۹ دشت کشور، تعداد دشتهای ممنوعه کشور ۱۵ دشت بوده است که این عدد در سال ۱۳۹۵ به ۳۵۵ دشت افزایشیافته است.
ایران در ارزیابیهای اخیر صورت گرفته در آکادمی علوم آمریکا در میان کشورهایی قرار دارد که بالاترین کاهش را در میزان منابع آب زیرزمینی در سالهای اخیر داشتهاند. وضعیت وخیم منابع آب زیرزمینی در کشور با مصادیق بسیاری ازجمله نشست زمین و بیابانزایی خودنمایی میکند. سالهاست که کارشناسان حوزه آب در خصوص برداشتهای بیرویه از این منابع و لزوم مدیریت صحیح این منابع که در برخی مناطق تجدیدناپذیر هستند، هشدار میدهند. اما بر اساس مطالعات صورت گرفته همچنان مهمترین عامل کاهش منابع آبهای زیرزمینی در ایران، به برداشت انسان از منابع برمیگردد. انسانی که به دست خود تهدیدی جدی برای زندگی خود خلق میکند.
حدود ۳۰ درصد از آبهای شیرین جهان را سفرههای آب زیرزمینی تشکیل میدهند. گزارشهای جهانی از افزایش چهار برابری برداشت از سفرههای آب زیرزمینی در ۵۰ سال گذشته خبر میدهند. بر اساس این گزارشها بالاترین میزان کاهش آبهای زیرزمینی و یا برداشت آبخوانها مربوط به کشورهای چین، هند، پاکستان، ایران، بنگلادش، آمریکا، مکزیک و اروپا است. آمارهای رسمی میگویند بیش از ۶۰ درصد حجم کل مصرفی آب ایران از سفرههای آب زیرزمینی تأمین و بخش عمده آن –حدود ۹۰ درصد- در بخش کشاورزی مصرف میشود. نتایج پژوهشی که در آکادمی ملی علوم آمریکا انجامشده نشان میدهد در بازه زمانی (۲۰۰۲ تا ۲۰۱۵) تعداد چاههای استخراج آب زیرزمینی در ایران تقریبا ۲ برابر شده است. این تحقیق نشان میدهد، تعداد چاههای استخراج آب زیرزمینی از ۵۴۶/۰۰۰ حلقه در سال ۲۰۰۲ به بیش از یکمیلیون حلقه در سال ۲۰۱۵ افزایش پیداکرده و پژوهشگرانی که این مقاله را تدوین کردهاند معتقدند، برداشتهای بیرویه از آبهای زیرزمینی، اصرار بر تداوم شیوههای سنتی در کشاورزی، حفر چاههای غیرمجاز، و برداشتهای بیش از میزان تعیینشده از چاههای با پروانه بهرهبرداری، استفاده از منابع زیرزمینی برای صنایع و بسیار موارد دیگر که این سالها در نقاط مختلف زمینهساز بروز بحران شدهاند، همه مصادیقی از برداشت انسانی آبهای زیرزمینی هستند. براین اساس ایران با مشکلات و تنشهای حاد مدیریت آبدست و پنجه نرم میکند. اضافه برداشت آب زیرزمینی باعث تشدید معضلات اجتماعی ازجمله خشک شدن تالابها، بیابانزایی و توفانهای شن و گردوغبار شده است. چنانچه تغییری در سیاستهای فعلی رخ ندهد، در آیندهای نزدیک نهتنها به سمت بیابانی شدن حرکت خواهیم کرد بلکه دشتهای بزرگ و تولیدی کشور نیز از چرخه خارج میشوند. بنابراین باید با مرور فعالیتهای خود، اقداماتی که موجب تشدید بیابانزایی میشود را، متوقف یا اصلاح کرد. جلوگیری یا کاهش تخریب سرزمین، احیای زمینهایی که کمی تخریبشدهاند و زمینهایی که تا حدی بیابانی شدهاند ازجمله کارهایی است که در برخی کشورها برای مقابله با بیابانزایی انجام میشود. در کشور ما نیز از ضرورت کاشت درخت، پخش سیلاب و آب ،
تعادل دام و مرتع برای حفاظت از پوشش گیاهی موجود و احیای شورهزارها بهعنوان راهکارهای مقابله با بیابانزایی سخن گفته میشود.
بیابان , خشکسالی , نادیا احمدی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.