نگذارید بمیرد جنگل
گروه اجتماعی
کشور ما ازنظر وسعت جنگلها، وضعیت خوبی ندارد و از میان ۵۶ کشور جهان، رتبه ۴۵ را به خود اختصاص داده و جزو کشورهای کم جنگل به شمار میآید. برخی پیشبینیها حکایت از آن دارد که ایران ما با تداوم ویلاسازیهای بیرویه و قاچاق چوب، احتمالا در آیندهای نهچندان دور نوار سبز شمال و جنگلهای بلوط زاگرس را از دست میدهد. قاچاقچیان با شگردهای مختلف بخشی از این منابع مهم ملی را تخریب و با سوءاستفاده از وضعیت نابسامان معیشت مردم مناطق حاشیه جنگلها، آنها را به قطع شبانه درختان وادار میکنند. دراینبین، جنگل خواری و از بین بردن پوشش گیاهی و آتشسوزی هم ماجرای غمباری دارد. به گفته مرکز پژوهشهای مجلس ۹۰ درصد حریقها عمدی و تنها ۱۰ درصد به علت بلایای طبیعی است که بهعنوان عاملی در نابودی پوشش جنگلی به شمار میرود. به گواه اظهارات اسماعیل کهرم- بومشناس و فعال محیطزیست «جنگلهای مختلف در ایران بارها آتشگرفتهاند و مردم و سازمانهای مردمنهاد با دستخالی حتی جانشان را ازدستدادهاند تا بتوانند آتش را خاموش کنند. خودم شاهد بودم که وقتی ما از سازمان مراتع و آبخیزداری برای خاموش کردن آتش درخواست کمک کردیم، بعد از یک ساعت یک وانت با سرشاخههای بید مجنون فرستادند تا مردم آتش را خاموش کنند؛ بدون اینکه بالگرد یا هواپیمای خاموش کردن آتش وجود داشته باشد.» شاید مهمترین عامل ویرانی و از دست رفتن جنگلها، ناآگاهی مسئولان باشد. کهرم از زبان یک مدیرکل منابع طبیعی شمال کشور در واکنش به سوختن ۴۰۰ هکتار جنگل شنیده است که «این موضوع چیز خاصی نیست، دوباره جایش سبز میشود! این بدین معناست برخی مسئولان به ارزش جنگلهای سه و نیم میلیون ساله و نقشی که در طبیعت و اکوسیستم ایفا میکنند، واقف نیستند و هیچ اطلاعی از ارزش این جنگلهای قدیمی ندارند و به همین شکل راحت هم اجازه برداشت از آنها را میدهند.» تأسفبارتر اینکه مسئولان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، قانون «تنفس جنگلها» را زیر پا نهادهاند. حالآنکه تنفس یکی از الزامات قانونی است که ممنوعیت برداشت و هرگونه بهرهبرداری از جنگلهای شمال در آن مورد تأکید قرارگرفته تا با اجرای آن جنگلهای شمال به خود پالایشی برسد.
کلاف سردرگم احیا و تخریب جنگل
مجموعه این عوامل موجب شد تا «رحیم ملک نیا»- عضو هیئتعلمی دانشگاه لرستان با نگارش یادداشتی در این زمینه و ارائه آن به روزنامه«رسالت»، داستان تخریب و احیا جنگل های کشور را قصه ای سرشار از تناقض و ابهام بداند. ملک نیا مینویسد: «از یکسو برنامهها و آمارهای سالیانه مسئولین حکایت از روند سریع و پرشتاب احیا جنگلها دارد و از سوی دیگر گفتههای فعالین و سمنهای جنگل و حتی بخش تحقیقاتی کشور، بیانگر کاهش سطح این عرصهها است. در حالی خردادماه ۹۶، سایت تابناک به گفته رئیس وقت مرکز جنگلهای خارج از شمال، بیان میکند که حدود ۹۰۰ هزار هکتار در کشور جنگلکاری شده و از پیشبینی ۸۲۰ هزار هکتار جنگلکاری در برنامه ششم خبر میدهد که خردادماه ۱۳۹۹، روزنامه همشهری به نقل از مدیرکل دفتر مهندسی و مطالعات سازمان سابق جنگلها میزان جنگلکاری سالانه در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ را حدود ۱۱ هزار و ۸۰۰ هکتار اعلام میکند. با نگاهی به این سخنان، میتوان به اختلاف فاحش بین آمار دو مدیر ارشد سازمان جنگل های سابق پی برد.
این سردرگمی سؤالات متعددی را در پی دارد؛ منشأ این اختلاف آمار چیست؟ آیا سازمان با چنین سردرگمی قادر به احیا پوشش جنگلی خواهد بود؟ با آمار جنگلکاری سالانه حدود ۱۱ هزار هکتار، چگونه میتوان در طی برنامه ششم توسعه به ۸۰۰ هزار هکتار جنگلکاری رسید؟ سردرگمی و آمارهای متناقض در بخش جنگلکاری، در مورد وسعت و میزان تخریب جنگلهای کشور نیز صادق است. درباره سطح جنگلهای کشور درگذشته و اکنون، روند تخریب و میزان تخریب در بازههای زمانی مختلف، اختلافنظر و آمار وجود دارد. درحالیکه بسیاری، در اعلام وضعیت جنگلها، دهههای اخیر را زمان تخریب و کاهش سطح میدانند، بیانات مدیرکل دفتر مهندسی سازمان مؤید این است که تخریب و کاهش سطح جنگلها محدود به این زمان نیست، بلکه در فاصله سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۶ تنها در جنگلهای شمال کشور، ۱۸۰ هزار کاهش سطح صورت گرفته است. آمارهای منتشرشده بیانگر کاهش یک و نیم میلیون هکتاری جنگلهای کشور طی سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۸ است. با لحاظ کردن تعاریف بینالمللی، سطح جنگلهای کشور کمتر از آمار اعلامی کنونی خواهد بود. این آمار، ایران را در بین ۶ کشور اول جهان در حوزه تخریب جنگل قرار میدهد. نکته قابلتأمل در بیان آمار جنگلهای کشور، غیردقیق بودن آن است. تشکیک در آمار اعلامی رسمی و عدم اجماع بدنه تخصصی در مورد آمار جنگلها باعث شده است که سطح جنگلهای کشور در آمارهای گوناگون باهم متفاوت و حدودی باشد؛ برای مثال سطح زاگرس بهعنوان وسیعترین بدنه جنگلی کشور بهصورت حدودی ۵ تا ۶ میلیون هکتار اعلام میشود که اختلاف عدد پایین و بالا، بیست درصد است. تخریب و کاهش سطح در حالی است که ایران با سرانه کمتر از دودهم هکتار، تنها به میزان یکچهارم سطح استاندارد جهانی جنگل دارد. روند تخریب در کنار سرانه پایین جنگل در کشور، اهمیت برنامههای احیا و توسعه را بیشتر کرده است. باوجود الزام و ضرورت برنامههای توسعه و احیا، اما برنامه جامع بلندمدت برای این امر وجود ندارد. برنامههای متعدد همچون نهضت سبز، پویش مردمی برای احیا زاگرس، برنامههای هرساله جنگلانه، جنگلکاریهای سالیانه در کنار اسامی نامأنوس همچون جنگلکاری اقتصادی یا توسعه باغات، اقدامات سازمان باهدف احیا و توسعه جنگل است که گزارشی از پایش و نتایج آنها منتشرنشده است تا بتوان با آمار و اطلاعات درباره این موارد قضاوت نمود. شواهد میدانی، مطالعات موردی و سخنان برخی مدیران بیانگر آن است که سرعت تخریب جنگل بیش از میزان جنگلکاریها است؛ چنانچه بر اساس گزارش مدیرکل دفتر مهندسی و مطالعات سازمان، در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ میزان تخریب سالانه ۲۰۰ هکتار بیش از احیا بوده است. این آمار با فرض موفقیت عملیات احیایی است و با در نظر گرفتن عدم موفقیت احتمالی بخشی از این برنامهها، اختلاف تخریب با احیا، بیش از رقم فوق خواهد بود. با توجه به کاهش سطح و همچنین ضرورت بازیابی جنگلها، لازم است که سازمان جنگلهای سابق، با بازنگری در فعالیتهای احیایی، اقدامات خود را برمبنای یک طرح مدیریت جامع با توجه به جنبههای مختلف احیا شامل مسائل اکولوژیک و اجتماعی تنظیم و اجرا کرده و با پایش دورهای ضمن اصلاح برنامهها، افکار عمومی را نیز در جریان نتایج این فعالیتها قرار دهد.»
تصویب قوانینی در جهت تخریب منابع طبیعی!
پوشش گیاهی، مراتع، جنگلها و فضای سبز؛ سرمایهها و ثروت هر کشوری بهحساب میآیند و توجه و درک این موضوع از سوی دولتها بسیار حائز اهمیت است اما تغییر نگاهی در عملکردها حاصل نشده است. به همین سبب، «هادی کیادلیری» دبیر مرجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی کشور در گفتوگو با «رسالت» مثالهایی ذکر میکند که نشان میدهد، رویکرد دولتها در مسیری خلاف جهت حفظ منابع طبیعی است: «باغ ملی گیاهشناسی ایران بهشدت در معرض تهدید است، فلسفه این باغها، جنبههای علمی و مهمتر از آن، آشنایی مردم با طبیعت است. اما شما میبینید که اغلب اقدامات ما در راستای صدمه زدن به این باغهاست. بهعنوان نمونه برای عدم تخریب و تجاوز به جنگلها فرهنگسازی میکنیم اما میبینیم که ویلاهای آنچنانی مثل قارچ داخل جنگلها و طبیعت ما سر برمیآورند. از سوی دیگر قوانین نیز بسیار مهم است، رفتار یک جامعه را ضوابط است که هدایت میکند، ضوابط هم بهوسیله قوانین طراحی و مشخص میشود، درصورتیکه بعضا مجالس ما طی ادوار مختلف، قوانینی وضع کردهاند که خلاف حفظ محیطزیست بوده، بنابراین مجمعی که باید قانونمند باشد، خود قوانینی را وضع میکند که به معنای نقض قانون و نابودی طبیعت است. ازجمله اینکه حدود ۴۰۰ پروژه فاقد مجوز محیطزیستی توانسته به لایحه بودجه دولت راه یابد و یا در طرح امنیت غذایی، اگر به بندهای مختلف آن نگاه کنید، میبینید که ذکرشده، منابع طبیعی و اراضی ملی برای تولید و کشاورزی واگذار میشود و هرکس این اراضی را برای زراعت دریافت کند، بعد از ۵ سال سند میگیرد اما این مسئله از مصداقهای زمینخواری است و در این صورت، هر فرد پس از دریافت سند، هرکاری تمایل داشته باشد بر روی زمین انجام میدهد و آن را به ویلا تبدیل میکند! بنابراین آنجایی که محل وضع قوانین است، خلاف مسیر حرکت کرده و طبیعتا مجریان نیز همین مسیر را طی میکنند. نتیجه این اتفاق را میتوان در آمار رئیس سازمان جنگلها مشاهده کرد که ظرف ۱۵ سال اخیر، روزانه ۶۰۰ هکتار از سطح جنگلها و مراتع کم شده و رقمی در این حدود تبدیل به اراضی کشاورزی و باغات شده است.»
بهجای تغییر نام سازمان جنگلها، به فکر حفظ پوشش جنگلی باشید
این موارد نشان میدهد که دولتها و برنامه ریزان در راستای حفظ طبیعت قدمی برنداشتهاند. کشورهای توسعهیافته به ثمره و نتیجه اقداماتشان در بلندمدت میاندیشند اما کشورهای درحالتوسعه صرفا به تأثیر اقداماتشان در همان بازه زمانی که تصدی یک پست را به عهدهدارند، فکر میکنند. «کیادلیری» معتقد است که «تحریمها نیز وضعیت را بدتر کرده و ازاینرو مسئولان بر مقوله توسعه کشاورزی تمرکز دارند، اگرچه رونق کشاورزی مشکلی ندارد، اما باید همانند کشورهای توسعهیافته از طریق فناوری و انتقال تکنولوژی، بهرهوری را ارتقاء دهیم و نباید توسعه کشاورزی را در سطح ببینیم. متأسفانه بهمحض آنکه زمین حاصلخیزی خود را از دست میدهد، به نقطه دیگری میرویم، به همین علت، زمینهای زیادی به ویلا تبدیل میشود.»
اختصاص اعتبار و جذب کارشناسان متخصص و بهکارگیری مدیریت صحیح و براساس شایستگیها، از گامهایی است که دولتمردان باید بردارند اما این مسائل به گفته دبیر مرجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی کشور کمتر موردتوجه است، حالآنکه «هر تصمیم بهینهای که اتخاذ شود، با مدیریت صحیح میتوان آن را به نتیجه مطلوب رساند و با نگرشهای غیرکارشناسی و مدیریتهای غلط، حفظ طبیعت و پایداری این سرزمین به حاشیه راندهشده و در این اثنی جنگل و مرتع حذف میشود و حتی میبینید که به دنبال تغییر اسم سازمان جنگلها هستند، این موارد نشان میدهد مدیران ما درگیر اسم و یا ادغام محیطزیست با سازمان جنگلها هستند، درصورتیکه باید بهجای تمرکز بر مباحث غیرمهم، به مقوله حفظ پوشش جنگلی و درختکاری متمرکز بود.»
کاهش ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار جنگل در ۱۵ سال اخیر
«کیادلیری» اظهارتأسف میکند که ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار جنگل و مرتع در ۱۵ سال اخیر کاهشیافته و به همان نسبت زراعت و دیم افزایش پیداکرده که این موارد اثبات میکند دولتها، جنگل و طبیعت را منابع رایگان و بیارزش و کشاورزی را باارزش میدانند، به همین خاطر این منابع را برای کشاورزی و تولید غذا واگذار میکنند و هیچگاه نمیبینید وزیر جهاد کشاورزی که مسئول منابع طبیعی و جنگلها و مراتع است، به خاطر اقدامات غلط در طول سالیان متعدد مورد بازخواست قرار بگیرد. باعث تأسف است که سازمان جنگلها زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی است، این موضوع به عینه ثابت میکند نگاه ما به منابع طبیعی و محیطزیست، بسیار نادرست است و کسانی در رأس سازمان قرار میگیرند که موافق این مسئله هستند و اتفاقا مخالفتی ندارند که سازمان جنگلها زیرمجموعه جهاد کشاورزی باشد، بالطبع نیروهایی به خدمت گرفته میشوند که این تفکر را قبول دارند. از طرفی برای برخی مسئولان حفظ پوشش گیاهی و جنگل اهمیت ندارد و درختان را بیثمر و بیخاصیت میبینند و تنها به امنیت غذایی فکر میکنند، با این احتساب، حفظ پوشش جنگلی برای مسئولان ما نقطه دوری است.»
خروج سازمان جنگلها از زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی
میزان قصور سازمان جنگلها در عدم حفظ و توسعه پوشش جنگلی نیز موضوعی درخور تأمل است که البته دبیر مرجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی کشور بر این باور است که «نوع نگاه و مدیریت سازمان با کارشناسانش متفاوت است، کارشناسانی که بهرغم توانمندی کنار گذاشته شدند و از دیدگاهها و نظراتشان استفاده نشد. وقتی سیستم دولتی از بالا نگاهش به طبیعت غلط است، طبیعتا فردی را در رأس امور میگذارد که خلاف نگاه و سیاستهای دولت حرکت نکند و در اینجا، تخصص زیاد اهمیت پیدا نمیکند، شاید برخی افراد را به اسم متخصص بیاورند اما آنها نیز در راستای سیاستهای سیستم دولتی حاکم عمل میکنند. هرچند معتقدم سازمان به پوشش جنگلی آسیبی نزده و در چارچوب قانونی که برایش وضع میشود، مجبور به فعالیت است. بهعنوان نمونه، یکی از عوامل نابودی جنگلهای ما، دام است و در زاگرس ۳۶ میلیون دام داریم که ۱۶ میلیون آن مجاز است و مابقی آن غیرقانونی است. از آنطرف وزارت جهاد کشاورزی، متولی تولید پروتئین و گوشت است! سازمان جنگلها زیرمجموعه همین وزارتخانه است. اگر سازمان بخواهد جلوی ورود دام را بگیرد، چه کسی مقابل آن میایستد؟ مسلما وزارتخانهای که زیرمجموعه آن است! لذا ما باید نگرشمان به طبیعت عوض شود، در غیر این صورت حتی اگر سازمان جنگلها به وزارتخانه تبدیل شود، بازهم ممکن است وزیری که بر سرکار میآید، تحت کنترل نمایندگان مجلس باشد و اگر نمایندگان منطقهای فکر کنند، قوانین نادرستی وضع میشود. اما بهطورکلی برای آنکه نگرش سیاستمداران و دولتها به طبیعت تغییر کند، نیازمند تغییر ساختار هستیم تا این سازمان از زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی خارج شود، چراکه مأموریتهای این سازمان با جهاد کشاورزی در تضاد آشکار است. سازمان جنگلها بر روی برنامههای بلندمدت معطوف است اما وزارت جهاد کشاورزی، زمین و عرصه را برای تولید میبیند و نگاه اقتصادی دارد، درحالیکه سازمان، نگاه اکولوژی و اکوسیستمی دارد. بنابراین باید جنگلها و مراتع، بیابان، اراضی و آب و بخشهای اجرایی در سازمان محیطزیست، در قالب وزارتخانهای تحت عنوان منابع طبیعی جای بگیرند. آنگاه اگر اتفاقی رخ بدهد میتوان وزیر را استیضاح کرد. درحالیکه حاضر حتی نمایندگان مجلس ما نمیدانند که مسئول جنگلها و آتشسوزی و یا گردوغبارها وزیر جهاد کشاورزی است اما بهمحض وقوع این اتفاقات محیطزیست موردحمله قرار میگیرد. درحالیکه وزیر مستقیم مسائل مورداشاره وزیر جهاد کشاورزی است، این موارد نشان میدهد ساختار غلط است، بهگونهای که قانونگذاران هم تشخیص نمیدهند در کجا باید به دنبال مقصر بگردند. لذا این سازمان باید جایگاه خودش را پیدا کند و بسته به این جایگاه و تغییر نگاهها و اینکه مدیریت موهبتی نباشد، با اختصاص اعتبارات موردنیاز و بهکارگیری کارشناسان متخصص، ساختار کنونی تغییر کند. در حال حاضر تعداد زیادی از کارشناسان باتجربه بازنشسته شدهاند و جایگزینی برای آنها نیامده است و سازمان از کارشناسان متخصص و باتجربه خالیشده است.»
چنانچه سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، جایگاه و قدرت قانونی خود را پیدا کند، باید به میزان مسئولیتی که دارد، پاسخگو باشد. اما در این ساختار غلط، نمیتوان نسبت به حفظ و مراقبت از پوشش جنگلی امیدوار بود، زیرابه تعبیر «هادی کیادلیری» وزارتخانهای که این سازمان زیرمجموعه آن است، همواره بزرگترین عامل تخریب جنگلها و مراتع بوده و لوایح و طرحهایی که برای واگذاری زمین به بخش کشاورزی و دام اختصاص مییابد از سوی وزارت جهاد کشاورزی صورت میپذیرد. ازجمله این طرحها که به پوشش جنگلی ما آسیبزده، واگذاری زمین و تغییر کاربریهاست.»
بازیگران بد و نابودی طبیعت
دبیر مرجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی کشور با اشاره به نتایج پژوهشی که مربوط به سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ است، میگوید: «طبق این پژوهش در یک منطقه، حدود۳۳۰ هکتار از منابع طبیعی به زمینهای کشاورزی تبدیلشده و در همان دوره زمانی، ۳۱۲ هکتار زمین کشاورزی به ویلا تبدیلشده است. موارد اینچنینی، نتیجه وضع قوانین اشتباه است، مثل همان طرح امنیت غذایی که ما جلوی آن را گرفتیم، مسئله بعدی مربوط به دام است که آمار درستی در این زمینه وجود ندارد و کسی نظارت نمیکند. بعضی مواقع روستائیان از این مسئله شکایت میکنند که بسیاری از افراد چراگاهها را اجاره میدهند، درحالیکه ممنوع است. مسئله معادن هم مطرح بوده و نگاه معدن بهجای نفت میتواند فاجعهآفرین باشد، این مسائل به میزان قابلتوجهی طبیعت را ویران میکند. مسائل دیگری نیز دراینبین دخیل است، ازجمله عدم توسعهیافتگی زندگی مردم در مناطق جنگل نشین، چراکه اغلب ساکنان این مناطق فقیرند و به این دلیل از محیطزیست به بدترین شکل استفاده میکنند. از آنطرف به دلیل شکاف در منافع میان دولت و ملت، رقابتی شکلگرفته و هرکدام طرف مقابل را «دیگری» فرض میکند و بهاینترتیب هرطرف تلاش دارد تا آنجا که میتواند از طبیعت نفع ببرد. این رقابت نادرست موجب نابودی طبیعت و ضرر و زیان همه ما میشود. بنابراین ایستادن جلوی این جریان کار سختی است، مگر آنکه دولت ضوابطی بگذارد و نخست از خود شروع کند. ما سه بازیگر داریم که شامل دولت، مردم و طبیعت است و ما به مرحلهای رسیدهایم که هر سه بازیگر، بد بازی میکنند، به عملکرد دولت و مردم که اشاره کردم و در مورد طبیعت هم شاهد تغییر اقلیم و خشکسالی هستیم و نتیجه این بازی بد، تقلیل پوشش جنگلی و بیتوجهی به موضوع درخت و پوشش گیاهی است.۱۰ سال قبل نیز پیشبینی کردم که در آیندهای نزدیک زاگرس بیابانی میشود و جنگلهای هیرکانی شرایط زاگرس را پیدا میکند و درحال حاضر این اتفاق افتاده و تخریبها با شدت بیشتر در حال تداوم است. نیازها و استانداردهای مردم نیز تغییر کرده و میبینید که در بسیاری از نقاط، به جنگل به چشم زیستگاه و محلی برای تأمین نیازهای اولیه نگاه نمیشود و ساکنان مناطق جنگلی میخواهند زندگی مرفه و اتومبیلهای مدلبالا داشته باشند و بهاینترتیب طبیعت بیش از گذشته آسیب میبیند و وقتی منابع طبیعی یک کشور از دست برود؛ هم گرسنگی ایجاد خواهد شد و هم اینکه استقلال کشور دچار اشکال میشود.»
جنگل , درخت , روز درختکاری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.