نگاه فرابخشي و فرآيندي در بيانيه گام دوم
تصوير کلان از دستاوردهاي انقلاببيانيه «گام دوم انقلاب» رهبر حکيم انقلاب اسلامي يک روح حاکم دارد که در مرتبهاي بالاتر از محتوا قرار گرفته و ميتواند براي تحليل وضع موجود و ترسيم راهبرد براي هر حوزهاي، چراغ راهنما باشد. اجزاي اين روح حاکم بر بيانيه را ميتوان «نگاه کلي و فرابخشي در مقابل نگاه جزئي […]
تصوير کلان از دستاوردهاي انقلاببيانيه «گام دوم انقلاب» رهبر حکيم انقلاب اسلامي يک روح حاکم دارد که در مرتبهاي بالاتر از محتوا قرار گرفته و ميتواند براي تحليل وضع موجود و ترسيم راهبرد براي هر حوزهاي، چراغ راهنما باشد. اجزاي اين روح حاکم بر بيانيه را ميتوان «نگاه کلي و فرابخشي در مقابل نگاه جزئي و بخشي» و «نگاه فرآيندي در مقابل نگاه اينجا و اکنوني» دانست و براساس آن، درباره بايدها و نبايدهاي راهبردهاي اقتصادي در گام دوم انقلاب نيز سخن گفت.
حضرت آيتالله خامنهاي در اين بيانيه يک تصوير کلان از دستاوردهاي انقلاب ارائه کردهاند که اجزاي اين تصوير با وجود اهميت زيادي که دارند هرگز نميتوانستند به تنهايي نمايشگرِ «برکات بزرگ» انقلاب باشند. مؤلفهها و متغيرهايي چون ثبات و امنيت کشور، زيرساختهاي حياتي و اقتصادي مشارکت مردمي، ارتقاي بينش سياسي مردم، سنگينتر شدن کفه عدالت در تقسيم امکانات عمومي کشور، افزايش عيار معنويت و اخلاق ايستادگي در برابر قلدران و مستکبران بينالمللي و… در کنار هم نماد باشکوهي ساختهاند که اگر هر يک بهصورت مجزا ارائه ميشد، ميتوانست پرسشي درباره وضعيت ديگري، در ذهن مخاطب ايجاد کند. ويژگي ديگر اين تصوير کلان اين است که درهمتنيدگي ساحتهاي مختلف و تاثير و تاثرات آنها بر يکديگر را بهنمايش ميگذارد. فيالمثل، ايستادگي در مقابل قلدران بينالمللي، بدون تکيه جمعي بر قدرتي فوق مادي، ثبات و امنيت داخلي، حضور موثر مردم در صحنه يا داشتن زيرساختهاي حياتي نمي تواند ممکن باشد، هرچند طبيعتا ميزان نقشآفريني مولفههاي گوناگون، متفاوت است. هر دستاوردي که در يک حوزه حاصل ميشودبه حوزههاي ديگر سرريز ميکند و روي شکلگيري دستاوردي در ساحتي ديگر، تاثير ميگذارد.
نديدن اين تصوير بزرگ و کلان، انسان را گرفتار جزئينگري و بخشينگري ميکند و نخستين آفت ويرانگر اين نگاه آن است که وقتي اشکالي و ضعفي در يک بخش و جزء ظاهر شد، تبديل به مسئله اصلي و بلکه تنها مسئله ذهن بخشينگر ميشود و صاحبش، اگر بهخاطر يک دستمال قيصريه را به آتش نکشد، حتما در پرتگاه نااميدي و بيتحرکي ميغلطد. انسان کلاننگر اما با ديدن قصورها و تقصيرها و ناملايمات و حتي شکستها و ناکاميها در يک بخش، به بنبست نميرسد. موفقيتها و پيشرفتها و تحرکها را در ساير اجزاء سيستم ميبيند و از تجربه همان ناکاميهايي که ذهن بخشينگر را به بنبست ميرساند، براي ساختن موفقيت بهره ميبرد. آفت ديگر جزئينگري غفلت از تاثير و تأثرات بخشهاي گوناگون بر يکديگر است که هم ميتواند به پيشرفت کاريکاتوري در يک حوزه و عقبماندگي در حوزهاي ديگر منجر شده و هم مانع سرريز توانمنديها دستاوردها و ظرفيتها از حوزهاي به حوزه ديگر شود. انسان جزئينگر، از يک پيکر صرفا يک عضو را ميبيند و فقط براي پرورش آن عضو برنامهريزي ميکند. نگاه بخشي نميتواند براي حل مسئله و نقصي که در يک حوزه پيدا ميشود، از ابزارهاي موجود در بخشهاي ديگر بهره ببرد.
* نگاه فرابخشي در اقتصاد و سياست
در ترسيم راهبردهاي اقتصادي و برنامهريزي اقتصادي، اين نگاه کلان و فرابخشي اهميت بسيار زيادي دارد. جزئينگري و بخشينگري به ويژه براي مديران و مسئولان کشور سم است. يک مقام کشوري وقتي نگاه بخشي دارد، مسير اداره کشور را صرفا از آن بخش ممکن ميداند و لذا ممکن است نهتنها همه ظرفيت مديريتي خود را مصروف آن بخش کرده و از ارتقاي توانمنديها در حوزههاي ديگر غفلت کند، بلکه محتمل است به قرباني کردن ظرفيتهاي ديگر براي حل مسائل حوزهاي که در کانون توجه او قرار گرفته نيز روي آورد و نهايتا هنگامي که نتوانست در حوزه مورد تمرکز خود موفقيتي کسب کند، خود و کشور را در بنبست تصور کند.
براي نمونه، ما اگر مديريت اقتصاد را صرفا از طريق فروش نفت ميسر دانستيم طبيعي است که دشمن ابتدا با تحريم صادرات نفت، مديريت ما را مختل کند و سپس اين خطاي محاسباتي را در ذهن ما ايجاد کند که ميتوانيم با مذاکره و قرباني کردن دستاوردهاي هستهاي، فروش نفت را از سر بگيريم و هنگامي که يک مؤلفه قدرت را از ما گرفت، تحريمها را بازگرداند و ما را با وعده دوباره برداشتن تحريم نفت، به معامله بر سر مؤلفههاي ديگر قدرت دعوت کند. صاحب نگاه فرابخشي و کلان اما به جاي افتادن در مسير قرباني کردن توانمنديها و داشتههاي کشور، وقتي ميبيند دشمن قصد وارد آوردن ضربه به يک حوزه را دارد، ظرفيتهاي ساير بخشها را فعال ميکند تا ضربات دشمن را بياثر کند. مدير کلاننگر، وقتي درآمدهاي نفتي را دچار اخلال ميبيند، براي افزايش سهم ماليات در درآمد دولت برنامهريزي ميکند، هزينههاي زائد را کاهش ميدهد، جلوي صرف ارز براي واردات کالاهاي مشابه داخلي و غيرضروري را ميگيرد، براي جايگزيني کالاهاي وارداتي برنامهريزي ميکند، با وضع مقررات و اجراي دقيق آنها منابع و مصارف ارزي کشور را مديريت ميکند، پيمانهاي پولي دو و چندجانبه براي مرادوات تجاري امضا ميکند و دهها اقدام ضدتحريمي ديگر را در دستور کار قرار ميدهد تا تهديد تحريم را تبديل به فرصتي براي عبور از اقتصاد نفتي کند. صرفا براي ملموستر شدن اين نگاه، خوب است بدانيم سالانه حدود ۱۰ميليارد دلار کالاي داراي مشابه داخلي وارد کشور ميشود که اگر ممنوع شود، نه تنها کشور از فروش بيش از ۴۰۰ هزار بشکه نفت در روز براي تأمين ارز اين کالاها بينياز ميشود، بلکه يک ميليون فرصت شغلي از قِبَل افزايش توليد داخلي ايجاد مي شود؛ يا دهک ثروتمند جامعه ما صرفا سه درصد ماليات دريافتي دولت را ميپردازد که اگر اين رقم با جلوگيري از فرارهاي مالياتي فقط به۳۰ درصد افزايش يابد، معادل نصف درآمدهاي نفتي عايد دولت ميشود و اين يعني دولت ميتواند به اختيار خود فروش نفت را به نصف برساند و اين طلاي سياه را براي مصرف داخلي در صنايع پايين دستي صيانت کند.
سياستمدار کلاننگر، حتي وقتي پاي ميز مذاکره مينشيند، چون بر ابزارها و توانمنديهاي گوناگون کشورش اشراف دارد، احساس عجز نميکند
به تهديدها و خط نشان کشيدنهاي دشمن نيز اعتنا ندارد و به راحتي حاضر به امتياز دادن و کوتاه آمدن از خطوط قرمز نميشود. او ضعفها و نيازهاي طرف مذاکرهاش را نيز ميداند، کاملا واقف است که اگر بنا بر تحريم است ايران است که ميتواند اروپاي محتاج به گاز ايران را تحريم کند و از اين ابزار در مذاکره استفاده ميکند. اينکه رهبر انقلاب به مذاکرهکنندگان هستهاي و ساير مقامات کشور توصيه کردند به تور علمي و نظامي بروند و با توان کشور آشنا شوند، يا به افول قدرت آمريکا طي دهههاي اخير و نيازهاي اروپا به ايران توجه کنند، دقيقا براي دست يافتن آنان به اين نگاه کلان بود.
سياستمدار کلاننگر، هرگز براي «توسعه بدون عدالت» برنامهريزي نميکند و ميداند که توزيع غيرعادلانه امکانات در سطح کشور، شايد در يک منطقه خاص جغرافيايي دستاورد محسوب شود، اما نتيجه کلي آن، خسارت بزرگتر در سطح ملي است. مدير کلاننگر، براي سرريز توانمنديها از حوزههاي پيشرفته به حوزههاي نيازمند ميانديشد و برنامهريزي ميکند. فناوريهاي مورد نياز خودرو را با استفاده از ظرفيتهاي فني حوزه دفاع تامين ميکند و از توانمنديها و امکانات صنعت نفت، براي استفاده در کشاورزي برنامهريزي ميکند و…
* نگاه فرآيندي و پر کردن فاصله واقعيتها و بايدها
نگاه فرآيندي در مقابل نگاه اينجا و اکنوني، جزء ديگري از روح حاکم بر بيانيه «گام دوم» است که بايد بر مديريت اقتصاد و برنامهريزي اقتصادي حاکم باشد. بر مبناي اين نگاه فرآيندي است که رهبر معظم انقلاب
به جاي مقايسه ايران امروز با فرانسه و انگليس امروز، مخاطب بيانيه را به مقايسه روندهاي طي شده در۴۰ سال نخست انقلابهاي کشورهاي غربي فرا ميخواند. در نتيجه چنين مقايسهاي است که معجزه انقلاب اسلامي را مي توان لمس کرد و تصويري واضح از آينده اين روند، ترسيم کرد. اين نگاه فرآيندي است که با مشاهده واقعيتهاي امروز، خود را در بنبست «ناتواني» نميبيند و از حرکت به سوي قله نااميد نميشود؛ هم فاصله ميان واقعيتهاي امروز و آرمانها را ميبيند که بايد طي شود، و هم براساس واقعيت۴۰ سال گذشته، اين فاصلهها را طيشده و لذا طيشدني ميداند و با مقايسه توانمنديهاي امروز و ديروز، از طي شدن پرقدرتترِ فاصله واقعيتها و بايدها در آينده سخن ميگويد.
نگاه اينجا و اکنوني اما از ديدن راههاي طي شده براي رسيدن به وضعيت امروز، چه درباره خود و چه درباره ديگران، ناتوان است؛ داشتهها و توانمنديهاي ديگران را نه حاصل يک فرآيند (Process) تدريجي که يک فرآورده (Product) دفعي ميداند و چون خود در موقعيت حاضر، از آن داشتهها محروم است، خود و مردم خود را ناتوان ميبيند. اظهاراتي نظير «ما فقط در پخت آبگوشت بزباش و قورمهسبزي توان رقابت داريم» اولا حاصل نگاه بخشي و ثانيا ناشي از نگاه اينجا و اکنوني است که هم اظهار ناتواني است و هم القاي نااميدي. صاحب اين نگاه چون در لحظه به نقطهاي مينگرد که رقيب در آن قرار دارد، از برداشتن گامهاي کوچک به سوي آن نقطه نااميد است؛ غافل از اينکه رقيب، با همين گامهاي کوچک و بلکه به مراتب کوچکتر، به آن نقطه رسيده است.
سياستمداري که نگاه فرآيندي دارد در مديريت تدوين برنامهها و راهبردهاي اقتصادي نه عجول است و نه نااميد. عجول نيست چرا که ميداند يک شبه نميتوان ره صد ساله رفت و نااميد نيست چرا که ميداند اين راه طي شدني است. اين است که از برداشتن گام هاي کوچک بهسوي هدف غفلت نميکند و اساسا هيچ قدمي را کوچک نميشمارد، بلکه ضرورياش ميداند و آن را استوار برميدارد.
گرايش به رويکرد «توسعه بسيط» (Extensive Development) در برنامهريزي اقتصادي، ناشي از همين نگاه عجولانه اينجا و اکنوني است. در توسعه بسيط، تيراژِ توليد اهميت دارد نه توان توليد. اين است که فيالمثل به جاي برنامهريزي براي دستيابي به فناوري توليد قطعات خودرو و مديريت سرريز فناوري به صنعت خودرو، براي افزايش تيراژ خودرو برنامهريزي ميشود و چه مسيري راحتتر و کوتاهتر از مونتاژ قطعات وارداتي؟ صاحب نگاه فرآيندي اما در برنامهريزي پيشرفت، سياست صنعتي تدوين ميکند و براي دستيابي به فناوري و توان توليد برنامهريزي کرده و منابع مادي و معنوي کشور را براي تحقق اين برنامه بسيج ميکند. چراکه واقف است که وقتي توانِ توليد ايجاد شد، به ميزان نياز بازار عرضه انجام خواهد شد و نيازي به تعيين ميزان توليد در برنامه پنج ساله نيست.
درباره حاکميت نگاه فرابخشي و فرآيندي بر مديريت اقتصاد، بايد عينک نزديکبينِ «بخشينگري» و «اينجا و اکنون بيني» را از چشم برداشت. اين بايد، هم در چهل سال گذشته تجربه شده و دستاوردهاي امروز حاصل آن است، و هم فاصلههايي ميان آرمانِ حاکميت آن بر اذهان همه مديران وجود دارد که با قرار گرفتن نسل «جوانِ مومن دانا و پرانگيزه» در ساختار مديريتي کشور طي خواهد شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.