نوجوانی در عصر جدید
حتما شنیدهاید که سن نوجوانی در تعبیر بسیاری از روانشناسان، به علت تنشها و تضادها، تغییرات و تحولات فیزیولوژیکی، روحی و روانی «سنی حساس» توصیف میشود. بهویژه نوجوانهای امروزی که در عصر پیشرفت تکنولوژی، فراگیری اینترنت و تنوع شبکههای اجتماعی چشم به جهان گشودهاند. آنان بهواسطه دسترسی به امکانات و منابعی که بههیچوجه در اختیار نوجوانهای پیشین نبوده، فارغ از اینکه در چه جغرافیایی به دنیا آمدهاند، فرصت رویارویی بافرهنگهای دیگر، سبک زندگی همنسلانشان در شهرها و کشورهای دیگر را با فشردن چند دکمه به دست آوردهاند، بنابراین حساسیت دوره نوجوانی در عصر جدید بیش از گذشته است.
مهمترین دوره تغییر و تحول در بین سنین ۱۲ تا ۱۸ سالگی رخ میدهد، سنینی که با عنوان «سن ضدیت و تقابل»، «سن خیالپردازی» و «سن مشکلات و مسائل»، و «اولین برزخ حیات انسانی» شناخته میشود، بنابراین واکاوی انتظارات خانواده و نوجوانان و چگونگی برخورد با تغییرات روحی روانی در این سنِ حساس، پراهمیت است.
فرشاد شیبانی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز بر اهمیت دوره نوجوانی تأکید کرده و میگوید: «ما شاهد پدیده نوجوانی جدید هستیم، چراکه تغییرات جامعه در چند دهه اخیر بسیار عمیق بوده و این نسل از دل این تغییرات بیرون آمده است. این تغییر و تحولات هم در حوزه مسائل اجتماعی و هم در نگاه به خانواده رخداده، تحولاتی که بیشتر فناورانه است و خودش متغیر مهمی در شكلگیری نسل جدید به شمار میرود، بهطوریکه نوجوانان عصر جدید از خودمختاری بیشتری برخوردارند و گاه بدون هیچ نظارتی هرکاری را که تمایل داشته باشند انجام میدهند، درحالیکه نوجوان را نباید بهصورت کامل آزاد گذاشت، باید در عین همراهی با او، نظارت نامحسوسی بر فعالیتهایش داشت. نظارت باید بهگونهای باشد که نوجوان احساس نکند والدین او را کنترل میکنند. با توجه به اینکه در این سن، فشار گروه همسالان بالاست، امکان دارد نوجوان در مسائل روزمره مانند نوع پوشش و سلیقه تحت تأثیر دوستانش باشد، اما تحقیقات نشان داده است درباره مسائل اساسی و مهم زندگی اگر رابطه خوبی میان والدین و نوجوان وجود داشته باشد، نوجوان دوست دارد تابع خانوادهاش باشد و با آنها مشورت کند و در این زمینه میان نسلهای مختلف تفاوتی وجود ندارد. اگر خانواده تعامل مطلوب با فرزندشان نداشته باشند، ازآنجاکه نوجوان آماده ورود به گروههای مختلف است، پس امکان ورود به گروههای ناسالم افزایش مییابد، بهویژه در شرایط فعلی که نوجوانان تمایل بیشتری برای هنجارشکنی دارند، به این دلیل که اغلب خانوادهها لگام زندگی را به دست فرزندشان سپردهاند و دیگر مثل گذشته فرزند تابع خواست و نظر والدین نیست. اغلب بچههای امروز در خانوادههای تکفرزند بزرگشده و مطالبات عجیبوغریبی دارند و با مخالفتهای جدی در خانواده مواجه نشدهاند و همیشه تقاضاهای آنها در صدر قرار داشته و تأمینشده است.»
آموزشها را بهروز کنید
شیبانی عنوان میکند: «دوران نوجوانی در زمان حاضر متفاوت از ۴۰-۳۰ سال پیش است. والدین باید دائم اطلاعات خود را بهروز کرده و از روانشناسان و مشاوران کمک بگیرند. در بیشتر مواقع والدین تصور میکنند باید بین آنها و نوجوان تنش شدیدی به وجود بیاید تا از مشاوران کمک بگیرند. اما برخی والدین قبل از ورود فرزندشان به این دوران با کمک کتاب، مشاوره و حضور در کلاسهای آموزشی، آگاهی خود را بهویژه درباره نحوه مواجهه با تغییرات هورمونی نوجوان افزایش میدهند.»
این روانشناس بالینی در ادامه بابیان اینکه یکی از ویژگیهایی که اغلب ما از آن گریزانیم، شنیدن نصیحت است، بیان میکند: «وقتی همین پند و اندرز از قالب امرونهی خارج میشود و اجازه فکر و انتخاب به فرد داده شود، مقاومتها میشکند. سبک برخورد والدین با نوجوان امروز دیگر نباید ناصحانه باشد، چون نوجوانان از نصیحت بیزارند. والدین باید از طریق ایجاد یک ارتباط سازنده شکل حمایتهای خود را تغییر دهند بهگونهای که نوجوان احساس کند خانواده در کنارش حضور دارد، نه در مقابلش. از طرفی تشویق کودک میان جمع به خاطر کاری که انجام داده برای او بسیار لذتبخش است، اما در دوران نوجوانی نوع تشویق و تشکر والدین دیگر نباید مشابه کودکان باشد. حتی یک نگاه محبتآمیز، لبخند ضمنی بهعنوان تشکر یا بیان احساسات خوب توسط والدین در فضای انفرادی و خانوادگی میتواند برای نوجوان رضایتبخش باشد. والدین باید با رفتارهایشان به نوجوان نشان بدهند به شعور او احترام میگذارند و مانند یک فرد بالغ با او رفتار میکنند.»
حدومرزهای روشنی ایجاد کنید
نوجوانی فاصله سنی مشخصی را در برمیگیرد و اصولا این سن چه ویژگیهایی دارد؟ این پرسشی است که شهرام عبداللهی، روانشناس و صاحبنظر علوم رفتاری به آن پاسخ میدهد: «نوجوانی یکی از حساسترین دورههای زندگی یک انسان و مرحله گذار از کودکی به بزرگسالی است؛ یعنی زمانی که کودکی به پایان میرسد و قدم در دورهای گذاشته میشود که پیش از بزرگسالی خواهد بود. اگر پیشتر سن نوجوانی، ۱۲ تا ۱۸ سالگی بود، اکنون بستگی به زاویه دید دارد و معمولا از ۱۰ تا ۱۲ سال را آغاز آن میدانند و تا ۲۰ و ۲۵ سالگی ادامه دارد. چون مغز و رشد عاطفی تا ۲۵ سال تکامل مییابد. نوجوانی با تغییر بدن و هورمونها آغاز میشود و ازنظر فیزیکی و احساسی دچار دگرگونی میشوند. احساس میکنند مسائل مختلف از کنترل آنها خارج است و این مسئله میتواند به آنها اضطراب بدهد. در این سن، گروه دوستان تأثیر بیشتری از خانواده روی نوجوانان دارند. اگر بین گروه با خانواده فاصله زیادی وجود داشته باشد، میتواند آسیبزننده باشد. والدین نباید نگران شوند که فرزندشان بخواهد مثل گروهی که با آنها در ارتباط است، لباس بپوشد و رفتار کند. بایستی ویژگی این سن را بپذیرند و در مقابله با فرزندان خود قرار نگیرند. در این سن، والدین باید بتوانند حدومرزهای روشنی را ایجاد کنند؛ مثلا نوجوان اجازه داشته باشد با گروه دوستانش برود بیرون اما باید مشخص باشد که چه ساعتی برمیگردد. یا در نمونهای دیگر، نوجوان ۱۱ ساله نباید نامحدود بیدار باشد و پای تلفن بماند. باید به فرزند آموخت که روتین داشته باشد. خود ما هم برای آموزش این مسئله به نوجوانان، باید روتین و حدومرز با دیگران داشته باشیم. نمیتوان به بچه گفت قانونمند باش اما خودمان قانون را رعایت نکنیم. خیلیها فکر میکنند والدین فقط باید مرز بگذارند و فرزندان اجرا کنند. درحالیکه والدین هم باید به حدومرزی که بچهها برای آنها میگذارند، احترام بگذارند؛ مثلا بدون اجازه وارد اتاق آنها نشدن، جستوجو نکردن در وسایل شخصی آنها و تلفن و دفتر خاطراتشان را نگشتن بسیار مهم است. مسئولیت دادن به نوجوانان مناسب سنشان مهم است. نوجوانی، دورهای است که عزتنفس در سنین بزرگسالی به تأيید فرد در آن مرحله ربط دارد؛ اینکه والدین چهقدر نوجوان را در این سن قبول دارند. صرفا به دنبال ناتوانیها و نداشتهها نباشیم بلکه به دنبال تواناییها و داشتهها باشیم.»
عبداللهی این دوره را حساسترین دوران رشد و تکامل دانسته و عنوان میکند: «توانایی نوجوان در بسیاری از زمینهها بیشتر است؛ حافظه بسیار خوبی دارد، سرعت عملش بالاست و مغز تواناییهای بسیاری دارد. نوجوان انرژی بیشتری دارد و دیرتر خسته میشود، خلاق است و به ایدههایی فکر میکند که ممکن است افراد بالغ به ذهنشان هم نرسد. خوب است که والدین از ایدههای نوجوانان استفاده کنند و به آنها اجازه بروز دهند. چون نوجوانی سن پرمخاطرهای است و نوجوانان کارهای مخاطرهآمیزی انجام میدهند و بهدرستی نمیتوانند از مسائل فاصله احساسی بگیرند. البته تحقیقات نشان میدهد درعینحال توانایی برگشت به حالت عادی از یک ضربه، برای آنها آسانتر از یک انسان بزرگسال است. معمولا گفته میشود قدرت و تواناییترمیم بیشتری دارند و از طرفی هنوز فکر میکنند وقت دارند. یک فرد ۵۰ ساله واکنش متفاوتی با انسان ۱۳ ساله دارد. اما نوجوان احساس میکند که زمان برای جبران دارد. از طرفی، نوجوانان دنیا را از دریچه دیگری میبینند. این دوره برای آنها کوتاهتر است و مشغلههای فکری بیشتری دارند. این دوران پرمخاطره است و معمولا والدین بیشترین محدودیتها را برای آنها اعمال میکنند. در این دوران، نوجوانان پرخاشگرتر میشوند و گاهی دختران بیشتر در خودشان میروند. نوجوانان بین افسردگی و پرخاشگری در نوسان هستند. والدین معمولا میگویند شلخته و بینظم هستند. اغلب نوجوانان بیشترین وقت خود را وقف کارهایی میکنند که دوست ندارند؛ مثل درس خواندن و امتحان دادن که البته بستگی به خواستههای والدین دارد. برای همین مرتب در تعامل با محیط خود و والدینی هستند که روی آنها نظارت دارند.»
این روانشناس با اشاره به اهمیت ارائه اطلاعات درست به نوجوانان از سوی والدین بیان میکند: «نوجوانهای امروزی در عصر پیشرفت تکنولوژی، فراگیری اینترنت و تنوع شبکههای اجتماعی چشم به جهان گشودهاند. آنان بهواسطه دسترسی به امکانات و منابعی که بههیچوجه در اختیار نوجوانهای پیشین نبوده، فارغ از اینکه در چه جغرافیایی به دنیا آمدهاند، فرصت رویارویی بافرهنگهای دیگر، سبک زندگی همنسلانشان در شهرها و کشورهای دیگر را با فشردن چند دکمه به دست آوردهاند. در دهه ۵۰ و ۶۰ هنوز تلفنها هوشمند نبودند و دسترسی به اینترنت وجود نداشت. در شرایط حال حاضر بیاطلاعی فقط مسئله نیست بلکه نداشتن اطلاعات درست نیز خطرناک است. درنتیجه، وظیفه والدین این است که بتوانند اطلاعات درستی را به فرزندانشان منتقل کنند. معمولا نوجوانان در خانوادهها یک سؤالی را مطرح میکنند تا شاید جواب بگیرند اما معمولا والدین بهانه میگیرند تا از پاسخدهی طفره بروند. متأسفانه والدین روی اینترنت حساب میکنند. درحالیکه وجود اینترنت و فضای مجازی نباید ما را از مسئولیت والدگری دور کند. وقتی فرزندان ویدئویی میبینند، والدین باید کنار آنها باشند. چون ممکن است احساساتی را در آنها بیدار کند که بودن کنار آنها میتواند والدین را به آنها نزدیکتر کند و شناخت بهتری پیدا کنند تا والدین بهتری برای فرزندانشان باشند، بهویژه در حال حاضر که اینترنت پر است از اطلاعات غلط و هرکسی میتواند با ایجاد یک فضای شخصی، هر اطلاعاتی را بدون تخصص کافی منتشر کند.»
برخی والدین استفاده از تلفن هوشمند را برای نوجوانان ممنوع میکنند تا از آنها در مقابل خطرات محافظت کنند. عبداللهی در این زمینه بیان میکند: «امروز اغلب نوجوانها تلفن هوشمند دارند و یا از طریق والدین به این ابزار دسترسی دارند و امکان ندارد که در عصر فعلی بتوان استفاده از این ابزار را برای نوجوان ممنوع کرد. مقررات گذاشتن بد نیست ولی تمام کتابهایی که درباره روشهای فرزندپروری نوشتهشده، بدون در نظر گرفتن رشد مغز و اعصاب بودهاند. بعضیاوقات والدین مواجه میشوند باحالتی که احساس میکنند نوجوان به حرفهای آنها گوش نمیدهد و انگار یک گوششان در است و دیگری دروازه. بعضی از خانوادهها حس میکنند شاید نوجوان واقعا دچار مشکل شنوایی است. درحالیکه باید آن را بهحساب سنی گذاشت که حواس نوجوان پرت است. کتابی هست که نویسنده میگوید نوجوان برای ساختن دنیای خود، باید فاصله بگیرد. اگرچه به نظر میرسد حواسش نیست اما حواسش جمع است. گاهی والدین تحقیر هم میکنند که چرا حواست نیست! این سن حساس است چون آسیبپذیرترین دوره سنی است. نوجوان دیگر کودک نیست و پیوسته پوستاندازی میکند و باید برای مسئولیتپذیری و استقلال آماده شود.»
از مقایسه دستبردارید
گاه دیده میشود که والدین دوران نوجوانی فرزندشان را با خودشان مقایسه و آن را اهرمی برای کنترل یا اعمالنظر به آنها میکنند. این مقایسهها مطابق اظهارات عبداللهی، تأثیر بسیار بدی دارد: «اگر پذیرفتیم که فرزند من، مثل من نیست، آنگاه میتوانیم به شیوه مناسب با نظرات و عقاید آنها که به نظر ما صحیح نیستند، مخالفت کنیم و بدون بحثوجدل مخرب که غالبا همراه با بلندکردن صدا، دادوفریاد وخشم و غضب است، به نتیجه مناسب دستیابیم. دوست دارم والدین یاد نوجوانی خود بیفتند و سختیها را به یاد بیاورند که چه استرسها و اضطرابهایی داشتند و کسی به آنها بها نمیداد. این یادآوری کمک میکند که بهتر با فرزندانمان تعامل کنیم. برای بچهها جالب است که از نوجوانی والدین بدانند. گاهی همان محدودیتها را والدین در ارتباط با فرزندان خود اعمال میکنند. بعضی والدین در محیطهایی رشد کردهاند که نظم آهنین در آن برقرار بوده و کنترلشدهاند، برای همین برعکس شدهاند و هیچ حدومرزی با آنها ندارند و میگویند ما مثل دوست هستیم. این جمله وحشتناک است. والدین میتوانند با فرزندان خود نزدیک باشند اما نمیتوانند دوست باشند. نوجوان دنبال دوستی با ما نیست، رفقای خودش را دارد. حواسمان باشد فرزندان ما والدین میخواهند و مطمئن باشیم اگر آنها را خطری تهدید کرد یا نگرانی داشتند، ماکسی هستیم که فرزند روی ما حساب میکند. مسئله دیگر این است که والد باشیم برای آنها و حضورداشته باشیم. با نوجوانان مثبت برخورد کنیم و نه آنکه مدام منفی باشیم. دوران نوجوانی را موقت بدانیم. در نسل ما به دخترها میگفتند کی اصلا تو را تحمل یا قبول میکند؟ بچه رفتار بد دارد و به نظر میرسد شمارا کنار میگذارد اما دلیل آن نیست که نیاز ندارد بلکه باید ماند و مهربان بود و عشق ورزید. اگر احساس میکنید از پس فرزندان برنمیآیید، کمک حرفهای بگیرید. روشهای خود را تغییر دهید و ناامید نشوید. صادق باشید و به آنها دروغ نگویید؛ مثلا اگر نگران هستید یا حالتان خوب نیست، به نوجوانان دروغ نگویید. اشکالی ندارد والدین خسته و حساس یا تحتفشار باشند. اگر رفتاری از فرزند دیدید، کینه به دل نگیرید و قهر نکنید. ببخشیم و فراموش کنیم. نوجوانی دوران بیثباتی است و سلیقه آنها تغییر میکند. فکر نکنید که پولتان را حرام کردهاید. اگر میخواهیم به نوجوان ثبات یاد بدهیم، خودمان افرادی باثبات باشیم. آخرین نکته اینکه وقتی با سؤال نوجوان مواجه شدید، توضیح دهید و به آنها بگویید که ما والد هستیم و نسبت به شما وظیفهداریم و این حدومرزها برای رشد شما لازم است.»
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.