نقش مهم زنان در مراقبت از زمین
رشد و توسعه جوامع جهانی اگرچه پیشرفتهای شگرفی را در عرصههای مختلف به همراه داشته و نوع بشر را به آرامش نسبی نزدیک کرده، اما رسیدن انسان به این دستاوردها به بهای شکستن پلهای پشت سرش تمام شده و جهان را به ناگاه در یک دوره کوتاه با رشد فزاینده تخریب محیطزیست روبهرو نموده است.
یکی از بسترهای رشد انسان، توسعه پایدار است که تحقق آن مستلزم هماهنگی و همسویی با طبیعت است. ازآنجاییکه دامان مادر اولین مدرسهای است که هر کودک، علاوه بر الفبای عشق، با خوب و بد زندگی آشنا میشود، پس مبالغه نیست که بگوییم زنان میتوانند مسیر بسیاری از رفتارهای پرخطر ضد محیطزیست را تغییر دهند. زیرا که دامنه تأثیرگذاری آنها کل اجتماع را دربرمیگیرد.
فعالان محیطزیست پیوسته عنوان میکنند که زنان به دلیل ماهیت وجودی میتوانند نقش مجابکنندگی را به شكل بهتر و مؤثرتری ایفا كنند. به همین علت است كه سازمان ملل همیشه بر نقش زنان در بهبود توان اكولوژیك سرزمین تأکید دارد و ازآنجاییکه چندین مورد از مهمترین مؤلفههای محیط زیستی مانند مصرف آب، پلاستیك و انرژی اغلب در محیط خانه اتفاق میافتد، زنان میتوانند نسبت به این مؤلفهها حساس باشند و با تأثیرگذاری بر رفتار فرزندان و همسر خود به حفظ محیطزیست کمک کنند.
انسان در طول دوران حضور کوتاهش در طبیعت، به دنبال عملکرد سودجویانه و تاحدودی ناآگاهانه خود، جهان و موجودات آن را تحتفشار شدیدی قرار داده است. روند تخریب محیطزیست به علت جستجوی روزافزون بشر برای کشف داراییهای طبیعت، جنون سرعت، عطش ارتباط، توسعه شهرنشینی و افزایش مواد زائد ناشی از آن، تخریب جنگلها، بارانهای اسیدی، آلودگیهای صوتی، فرهنگ مصرف پایانناپذیر، بحران انرژی و محدودیت دوام ذخایر، اتلاف و تخریب منابع طبیعی باعث دخالت افراطی بشر در طبیعت شده است. مسئله مهم آن است که؛ چنانچه روند بر هم خوردن تعادل محیطزیست ادامه یابد، بدون تردید نهتنها آرامش و امنیت زندگی انسان، بلکه موجودیت او هم در معرض تهدید و خطر قرارگرفته و بالاخره حیات بشر را نابود خواهد کرد. اما حفاظت از محیطزیست به همان اندازه که وظیفه دولتهاست، نیازمند کمک، همیاری و مشارکت آگاهانه و همهجانبه مردم نیز هست و ازآنجاییکه زنان نیمی از جمعیت جهان را در برمیگیرند، برای رسیدن به توسعه پایدار نقش پررنگی دارند و شناخت توانمندی و استعدادها و رفع موانع و مشکلاتی که سد راه زنان شده از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چراکه در چگونگی بهرهبرداری و توسعه محیطزیست نقشی حیاتی دارند و مشارکت همهجانبه آنان برای دستیابی به توسعه پایدار جامعه ضروری است.
تحقیقات در حوزه محیطزیست نشان میدهد: «زنان نسبت به رفتارهای محیطزیستی نگرش و نگاه همدلانهتری دارند. بدین معنا که در چند دهه گذشته زنان دغدغههای محیط زیستی بیشتری از خود نشان دادهاند. ایرن دانکلمن، نویسنده و اکولوژیست جغرافیای اجتماعی معتقد است که اگرچه در نگاه اول ارتباط میان جامعه انسانی و محیطزیست فیزیکی ازنظر جنسیت خنثی تلقی میشود و به نظر میرسد به شیوه یکسانی هم زنان و هم مردان را تحت تأثیر قرار میدهد، اما با بررسی دقیقتر میتوان پی برد که این رابطه بههیچوجه خنثی نیست و ارتباط میان افراد و محیط فیزیکی برای دو جنس به گونه متفاوتی عمل میکند و زنان بیشتر و بهتر از مردان برای کاهش مصرف آب و بازیافت مجدد مواد زائد اقدام میکنند.»
این نکته نیز درخور توجه است که اگرچه زنان میتوانند نقش مهمی در حفاظت از محیطزیست و مصرف بهینه منابع داشته باشند، اما نقش آنان در روندهای تصمیمگیری زیستمحیطی چندان ملموس نیست، هرچند که در سالهای اخیر زنان نقش پررنگتری را بر عهده دارند، بااینحال ورود آنان به عرصه تصمیم سازی و ارائه آموزشهای لازم و ارتقاء آگاهی و دادن اطلاعاتی درزمینه چگونگی تأثیرگذاری بر محیطزیست، میتواند تا حدی در سطح محیط زندگی آنان، تخریب و آسیب به محیطزیست را کاهش دهد.
بسیاری از نظریهپردازان هم بر این مهم صحه میگذارند که: زنان به دلیل نقش مهمشان در خانواده، بهتر میتوانند مفاهیم حفاظت از زیستبوم و «قانونمندی اکوسیستم» را در خانواده نهادینه کرده و آن را به دیگران منتقل کنند. همچنین زنان دارای قدرت، بیشتر از مردان صاحبقدرت و نفوذ سیاسی-اقتصادی به مسائل محیطزیست اهمیت میدهند. برمبنای مقالهای که سمیرا نجفی کشکولی، با عنوان «نقش زنان در دستیابی و حفاظت محیطزیست» به نگارش درآورده «نقشهای خانوادگی و اجتماعی، نفوذ کلام و انضباط اخلاقی و معنوی نسبی زنان عامل مهمی در پیشبرد اهداف بزرگ با توان اثرگذاری لازم بر جوامع بهحساب آمده و از آن به شکل نوعی راهبرد الهامبخش یاد میشود». این مقاله که در فصلنامه بینالمللی قانون یار منتشر و در خبرگزاری ایرنا بازنشر شده، گویای آن است که در تحولات اجتماعی سالهای اخیر، رابطه جامعهشناسی و محیطزیست شهری نزدیکتر شده و جامعهشناسان در نظرات خود به محیطزیست شهری و ارتباط آن با انسان و جامعه پرداختهاند.
یکی از نظریههای جامعهشناسانه در این حوزه به نام نظریه تقسیم کار، زنان را عامل اصلی انتقال فرهنگ و سواد زیستمحیطی به نسلهای آینده میداند و چنانچه فرهنگ زیستمحیطی در مادران، درونی شود، بهگونهای که قانونمندی اکوسیستم را درک کنند، بهخوبی میتوانند این مفاهیم را به فرزندان خود انتقال دهند. بنابراین اکنونکه محیطزیست مورد تعرض شهروندان قرارگرفته، بهرهمندی از نقشآفرینی زنان، کار مدیران توانمند و عاقبت نگر است. اگر در گذشته در مورد جایگاه این موضوع تردیدی وجود داشت، امروزه شکی باقی نمانده که توسعه انسانمحور بدون حفاظت از محیطزیست ممکن نیست و حفاظت از زیستبوم بدون حضور جدی زنان محقق نخواهد شد.
نظر به اهمیت نقش زنان دررسیدن به توسعه پایدار و حفظ محیطزیست، نگارنده مقاله کوشیده در ابعاد مختلف به این مهم توجه کرده و روند ملی اقدامات برای نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار را مورد واکاوی و کنکاش قرار دهد. در این مقاله بیانشده، دو جنس مختلف انسان، یعنی زن و مرد تفاوتهای فکری، رفتاری و ظاهری با یکدیگر دارند. منشأ این تفاوتها را محققان و دانشمندان مورد بررسی قرار داده و بر پایه آن دو نوع نظریه ارائه شده است. یک نظریه توسط فروید مطرحشده و مبتنی بر آن است که تفاوتهای روانی، فکری و رفتاری مردان و زنان دارای منشأ زیستی و جنسی است.
اما نظریه دوم که توسط کارول گیلیکان، روانشناس مطرح شده، نمایانگر آن است که تفاوتهای جنسی بر اساس تصویرهای ذهنی است که زنان و مردان بزرگسال از خود و دستاوردهای خویش دارند. او تفاوتهای زیستی را تنها عامل تفاوت رفتارهای مرد و زن نمیداند، بلکه بر ریشههای روانی، اجتماعی و فرهنگی تأکید میکند. بررسیها و تحقیقات گیلیکان نشان میدهد که زنان در قضاوتهای اخلاقی، انعطافپذیرتر از مردان بودهاند و مفاهیمی چون قوانین اخلاقی و اجتناب از آزردن دیگران را بیشتر میپذیرند. آنها بیشتر پایبند روابط مراقبتکنندگی هستند و از برآوردن موفقیتآمیز نیازهای دیگران بیشتر خوشحال میشوند تا بالیدن به موفقیتها و پیشرفتهای فردی.
تفکر زنان بهطور عمده متوجه روابط فردی و همراه با موفقیت و احساس مسئولیت است و بر همین اساس محققان معتقدند زنان سرمایه بزرگی برای پایداری محیطزیست هستند. یک فرضیه علمی بر این باور است که زنان اگر بر مسند قدرت باشند، بهتر از مردان میتوانند از زمین حفاظت کنند.
اگرچه این فرضیه هنوز بهطورقطع به اثبات نرسیده، اما جنبشهای متعدد و اخیر زیستمحیطی نشان داده زنان راهبر در جوامعی که امکان بروز استعدادهای دختران و بانوان وجود دارد، نسبت به زمین و مشکلات آن بسیار حساستر بوده و مسائل زیستمحیطی جزئی از سیستم ارزشی آنها شده و در سالهای اخیر فعالان محیطزیست زن بر شکلگیری توسعه پایدار تأکید دارند.
توسعه پایدار و سهم زنان
کمیسیون جهانی محیطزیست، توسعه پایدار را فرآیندی تعریف میکند که در استفاده از منابع، هدایت سرمایهگذاریها، سمتگیری توسعه تکنولوژی و تغییر نهادی با نیازهای حال و آینده سازگار باشد. در یک تعریف دیگر، توسعه پایدار به معنای پیشرفت کیفیت زندگی و زندگی در ظرفیت تحمل اکوسیستمهای پشتیبان است. در بطن این تعریف مفاهیم «توسعه» و «محیطزیست» با یکدیگر همراه شدهاند. اصطلاح توسعه پایدار در اوایل دهه ۱۹۷۰ درباره محیط و توسعه به کار رفت. از آن زمان، سازمانهای بینالمللی که خواهان دستیابی به محیطی مناسب و مساعد برای توسعه سودمند بودند، نام خاص و ویژگی آنها در راهبرد توسعه پایدار نمود یافت.
استفاده از واژه«توسعه پایدار» بعد از کنفرانس «ریودوژانیرو» در سال ۱۹۹۲ در محافل علمی فراگیر شد. حاصل این کنفرانس که به کنفرانس زمین شهرت دارد، بیانیه ریو و دستور کار ۲۱ بود که در آنها زنان بهعنوان «گروه اصلی» در توسعه پایدار شناخته شدند و مقررات ویژهای برای بهبود موقعیت ایشان در نظر گرفته شد. در دهههای اخیر نقش زنان در حفظ محیطزیست و توسعه پایدار در چارچوب اقدامات ملی پیگیری شده است که ازجمله آنها میتوان به عضویت زنان در هیئت دولت و کمیسیونهای ذیربط در سمتهای عالی مرتبط با حفاظت محیطزیست، عضویت زنان در شورای عالی سلامت، شورای عالی برنامهریزی، حضور زنان در شوراهای شهر و روستا در سراسر کشور، تدوین برنامه توسعه مشارکتهای اجتماعی و فرهنگی زنان، راهاندازی مرکز مطالعات و تحقیقات زنان در دانشگاهها، تهیه بانک اطلاعات زنان پژوهشگر، لحاظ نگرش جنسیتی در برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی کشور و تأکید بر محورهای زیستمحیطی، تعادل منطقهای، آمایش سرزمین و مواردی ازایندست اشاره کرد.
گزارش یونسکو نیز در مورد پیشرفتهای ایران درزمینه آموزش برای توسعه پایدار که توسط کمیسیون ملی یونسکو در سال ۱۳۸۹ منتشر شد، بیانگر آن است که در بخش اجرای برنامهها، فعالیت نهادها درزمینه آموزش برای توسعه پایدار در سطح ملی قابلتوجه بوده است. ازجمله توسعه کمی آموزشی، ارتقای دسترسی به آموزش، حذف تفاوتهای جنسیتی در آموزش و متنوع سازی روشها، ساختارها و محتوای آموزشی، توسعه مهارتهای شغلی در آموزش و ارتقای ترویج فرهنگ زیستمحیطی.
لزوم توانمندسازی و آموزش زنان
مقاله «نقش زنان در دستیابی و حفاظت از محیطزیست» بر این مهم تأکید میکند که زنان بهمثابه نیمی از کنشگران اجتماعی، همواره در وجوه و ابعاد گوناگون بهعنوان یکی از محورهای مناقشه متخصصان علوم اجتماعی مطرح بودهاند. نقش تربیتی و اثرگذار زنان در خانواده میتواند مبنای بسیاری از اصلاحات در مدیریت شهری قرار گیرد. نسلی که در دامن مادران تحصیلکرده و متعهد نسبت بهسلامت جامعه و محیطزیست همشهریان بزرگ میشود، نسلی مسئول خواهد بود.
علاقه به مشارکت در امور عمومی و عامالمنفعه نیز بسیار متأثر از تربیت خانوادگی بوده، چنانچه سایر خصوصیات اکتسابی اینچنین است، اما میزان تأثیرگذاری زنان در مقام مادری به توانمندسازی و آموزشهای رسمی و غیررسمی بستگی دارد. زیرا فرهنگ سنتی ما وظایف زن را بیشتر در قالب خانواده دانسته و امروز برای گذر از این محدوده باید به ابزار آگاهی و توانمندی مجهز شد.
همچنین مقوله نگاه محلهای و شهری، مقولهای فراخانواده بوده و مرزهای نوینی را در مقابل زنان ما گسترده است. بنابراین اگر خواهان سهم مناسب زنان برای حفظ سلامت و محیطزیست هستیم باید توانمندسازی و آموزش از سوی مسئولین امر جدی تلقی شده و فراتر از شعار به ایجاد سازوکارها و نهادینه ساختن آن اقدام شود.
مقاله مورد اشاره تصریح میکند که «امروزه تجربهها، خواستها، علایق، ذائقهها، احساسات و زبان زنانه بهطور گستردهای درحالتوسعه است. این مسئله تنها محدود به مناسبات درون خانواده نیست و مناسبات بیرون خانواده را نیز دربرمیگیرد. باید تأکید کرد که مصرف در خانواده امروزی از عواملی است که زن را در جایگاه تعیینکنندهتری قرار میدهد؛ زیرا خانوادههای کنونی بر اساس تولید بنا نشده و فعالیت عمده خانواده بر اساس مصرف است. در چنین شرایطی زنان تصمیمگیرنده و تعیینکننده مصرف به شمار میآیند. این توسعه زنانگی با اشکال گوناگون آن بر گفتمانهای خانواده ایرانی چه گفتمانهای مدرن و چه گفتمانهای مذهبی تأثیر گذاشته است. این در حالی است که خانواده همواره بهترین ابزار آموزش ارزشهای فرهنگی بوده و وظیفه انتقال آنها را به نسلهای بعدی بر عهده داشته است.»
پرواضح است که این آموزشها و ارزشهای فرهنگی اینک میبایست شامل اهمیت حفظ محیطزیست و راهکارها برای اعمال آن باشد و زنان بهعنوان مادران و همسران نقش بسزایی در انتقال و ارائه آن دارند. بهعلاوه اصل ۵۰ قانون اساسی ایران تصریح میکند که حفاظت از محیطزیست وظیفه عمومی تلقی میگردد و با هر نوع طرز تفکری نسبت به محدوده حضور اجتماعی زنان، شامل آنان نیز میشود.
محیطزیست
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.