نخبهپروری از ویژگیهای شاخص استاد پرورش
گفتگو با محمدکاظم انبارلویی رئیس مرکز سیاسی حزب موتلفه اسلامی
– شما در روزنامه همکار آقای پرورش بودید که قبلا در حزب جمهوری با ایشان آشنا شدید. این روند چگونه شکل گرفت؟
اولین باری که من آقای پرورش را دیدم، حزب جمهوری اسلامی بود. روزهای پنجشنبه جناب آقای دکتر بهشتی جلساتی داشتند که نمایندگان مجلس و هیئت دولت که بخشی از آنان حزبی بودند. در جلسه تهران، شرکت میکردند. در یکی از این جلسات شهید بهشتی اصرار داشتند که جز خودشان شخص دیگری هم سخنرانی کند. در آنجا بود که برای اولین بار اسم آقای پرورش را شنید. به رغم این که یادم نیست موضوع صحبتشان چه بود، ولی بسیار سخنرانی جالب و پختهای بود. در آن جلسه متوجه شدم که ایشان دارای ویژگیهای خاصی هستند. همکاری من با ایشان برمیگردد به روزنامه رسالت. روزنامه در سال ۶۴ تاسیس شد. آقای پرورش یکی از بنیانگزاران روزنامه بودند. قبل از آن من دبیر حزب جمهوری اسلامی در آذربایجانشرقی بودم. بعد از تعطیلی حزب، روزنامه رسالت توسط چهرههای ملی و مذهبی کشور مثل حضرت آیتالله دری قمی، آیتالله راستی، شرعی، آيتالله خزعلی و چند چهره ملی دیگر ازجمله آقایان پرورش، نبوی، عسگراولادی، زوارهای، احمد توکلی و فرشیدی تاسیس شد. از من هم دعوت شود که در روزنامه رسالت کار کنم. این مکانی بود که از نزدیک با آقای پرورش آشنا شدم.
– چرا تفکر مقابل دولت آن زمان تصمیم به تاسیس روزنامه گرفت؟
سال ۶۴ در مجلس و دولت دو تفکر سیاسی ظهور کرد. یک تفکر خودش را به طرفداری از اسلام فقاهتی منصوب میکرد و تفکر دیگر مسیر دیگری داشت. بعد از خروج آقای پرورش از دولت موسوی، آن طیف به منظور بیان دیدگاهشان اقدام به تأسیس روزنامه رسالت نمود. چند ماه از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی میگشد که این ارگان تأسیس شد. این ارگان هم یک حزب اعلامنشده و هم یک روزنامه بود که به سرعت در سراسر کشور توسط دفاتر نمایندگی حزب توزیع میشد. آقای پرورش یکی از موسسین روزنامه رسات بود که از اول عنوان سردبیری داشتند.
– افرادی که روزنامه رسالت را تاسیس کردند، با مسائل مطبوعاتی آشنا بودند؟
با مسائل مطبوعاتی آشنا نبودند. آنان یک بیانیهای صادر کردند که تقریبا مانیفیست اتحادیه خودشان را مطرح کردند. این بیانیه یک اساسنامه و مرامنامه حزب بود. روزانه هر کدام از موسسین یک سرمقاله مینوشتند که درواقع بیان موضع این حزب بود. در آن روزها مردم روزنامه رسالت نمیگفتند، بلکه به نام رسالتیها معروف بود. موسسین روزنامه یک جریان سیاسی در سراسر کشور بودند که متکفل یک گفتمان سیاسی بودند و آقای پرورش نقطه اصلی این گفتمان بود.
– مجموعه نوشتههای آقای پرورش شامل چه موضوعاتی میشد؟
آقای پرورش مطلب کم مینوشتند، ولی در سازه ذهنی یک مطلب و سرمقاله نقش تعیینکننده داشتند. بسیار کتوم و کامل بودند. ایشان بهرغم اینکه در اصفهان آثار مکتوبی داشتند، ولی مطلب و نوشتههایشان را از بین برده بودند. من ایشان را به استاد فردی در فلسفه مقایسه میکنم که یک فیلسوف شفاهی بودند چون آثار مکتوبی از خودشان نداشتند. استاد پرورش هم همینطور بودند، یک فیلسوف سیاسی شفاهی بودند. با وجود این که فضل زیادی داشت، اهل نوشتن کتاب نبود. با این حال از ایشان سرمقالههای زیادی به جا مانده است. موضوع سرمقالهها مربوط به مناسبتهای مذهبی و سیاسی بود.
– در گفتگویی اشاره کردید که استاد پرورش یکی از پاسداران صدیق فرهنگ قرآنی و اسلامی کشور هستند. در این خصوص توضیح بیشتری بدهید.
مقام معظم رهبری چند جمله کلیدی درباره شخصیت ایشان دارند که ما را راهنمایی میکنند به این که وارد قلب و ذهن آقای پرورش شویم. یکی اینکه ایشان آدم باصفا و مومنی بود. کسی بود که به اصول انقلاب و مذهب پایبند بود و نسبت به مبانی انقلاب استوار بودند. مقام معظم رهبری بسیار تأکید داشتند که استاد پرورش یاور صدیق انقلاب بود و دل متذکری داشت. مجموعهای از صفاتی که از استاد پرورش داریم، از ایشان یک شخصیتی را نشان میدهد که در طول انقلاب و بعد از انقلاب نقش مهمی در نهضت امام خمینی(ره) از ایشان به یادگار داریم. کمتر شخصیت سیاسی و فکری در انقلاب سراغ دارم که با استاد پرورش دیدار نداشته باشند. تمام مراجع تقلید و تمام عرفای بهنام کشور و علما و سیاستگزاران کشور حداقل یک بار آقای پرورش را دیدند و با ایشان گفتگو داشتند. حوزه کاری ایشان فقط به اصفهان محدود نمیشد و به سراسر کشور کشیده شده بود. بخصوص بعد از انقلاب که استاد به تهران آمده بودند و در مجلس خبرگان و قانون اساسی شرکت داشتند. نقش ایشان و آثار وجودیشان در انقلاب پررنگ شده بود.
آقای پرورش غیر از تأسیس روزنامه رسالت، زمانی که اعضای حزب موتلفه اسلامی با امام مشورت کردند و دوباره فعالیت حزب موتلفه را شروع کردند، جزو اصلیترین اعضای حزب موتلفه بودند. در حزب موتلفه از ۱۵ خرداد ۴۲ که تاسیس شد تا پیروزی انقلاب فعالیت زیادی داشت. ترور منصور در سال ۴۲ مهمترین کار این حزب بود و بعد از انقلا با حزب جمهوری اسلامی ادغام شدند. بعد از این که حزب جمهوری اسلامی منحل شد، دوباره حزب موتلفه را تشکیل دادند که استاد پرورش یکی از موسسین یا موثرترین حزب موتلفه و عضو شورای مرکزی بودند. هرچند قبل از انقلاب خودشان یک گروه سیاسی نظامی با شهید کلاهدوز و آیت داشتند که فعالیت نظامی و هم فعالیت سیاسی داشتند. سردار صفوی و سردار شمشیری جزو شاگردان استاد پرورش بودند. علمای اصفهان و مبارزین اصفهان استاد پرورش را بسیار قبول داشتند.
– در حزب جمهوری اسلامی چه موضوعاتی مطرح میشد؟
دبیران حزب جمهوری اسلامی هر پنجشنبه در تهران جلسه داشتند. در این جلسات اخبار و موضوعات سیاسی کل کشور را با همدیگر مبادله میکردند. ما جلسه جداگانهای داشتیم. مسئول کل استانها آقای اسدا… بادامچیان بودند که اخبار را با هم مبادله میکردیم. در این جلسات با شهید بهشتی هم ملاقاتی داشتیم. زمانی که با شهید بهشتی جلسه داشتیم، رهنمودهایی ارائه مینمودند. بعد از دریافت رهنمودها و مبادلات خبر، هر کسی برای ترویج آن مطالب به شهر خودش برمیگشت. در این جلساتی که با شهید بهشتی داشتیم، هر کسی اجازه میگرفت سخنی بگوید و در مورد موضوعی پیشنهاد ارائه میداد، ولی استا پرورش به خاط رحیایی که داشتند، درخواستی برای صحبت کردن نداشتند، ولی شهید بهشتی اصرار داشتند که ایشان حرف بزنند.
ایشان میدانست که آقای پرورش، نظر و حرفی برای گفتن دارند. به هر حال آقای پرورش درخصوص موضوع مورد نظر مطالبی را را ارائه کرد که همه مجذوب لحن ادبی و نزاکت سیاسی ایشان شدند. او سخنانش را در قالب شعر مولانا و حافظ بیان داشت. برایم خیلی جالب آمد. به نظرم ایشان نسبت به سایرین یکسری امتیازات و ویژگیهایی داشتند که بهخصوص مورد توجه خاص شهید بهشتی بود. سخن او حکایت از اطلاعات وسیع وی از اوضاع کشور همراه با یک هوش سیاسی داشت.
– پس از انتخاب حضرت آقا به سمت دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی، ارتباطشان با آقای پرورش چگونه بود؟
آن زمان من در شهرستان بودم و در تهران حضور نداشتم. اخبار شورای مرکزی و اختلافات درونحزبی به اطلاع ما میرسید. آقای پرورش در جناحی قرار داشت که رهبر معظم انقلاب حضور داشتند. پس از انتخاب ایشان به سمت دبیرکلی حزب در مدت کوتاهی، حزب تعطیل شد چون ایشان رئیسجمهور شدند و بعد از اختلافات به اوج خود رسید و حضرت امام دستور به تعطیلی حزب دادند. البته آن موقع میگفتند تعطیلی حزب موقتی است که به کل تعطیل شد.
– در زمان حضور ایشان در روزنامه، مهمترین رویداد و اتفاق را چه میدانید؟
مهمترین رویداد فکری، نظری و تئوری آن زمان اعلام ولایت فقیه مطلقه از طرف حضرت امام(ره) بود. این اعلام در اوج اختلافات با دیدگاههیی که در این زمینه بود، توسط حضرت امام مطرح شد. آقایان آذری قمی، سرمقالات را در تبیین ولایت مطلقه فقیه مینوشتند که آقای پرورش آن را ویراستاری و تنظیم میکردند که البته کار دشوار و زمانبری بود. مجموعه مطالب تقریبا چهار جلد شد. آقای پرورش تمامی این مطالب را تنظیم و ویراستاری کرد.
این مجموعه یک آثار ماندگار از لحاظ تئوریک محسوب میشود. بحث ولایت مطلقه فقیه یک بحث مورد مناقشه بود. این یک رویداد مهم و خدمت ارزشمند در دوران سردبیری محسوب میشود. آقای پرورش یک فرد تئوریسین و تئوریپردازی بود. در جلسات کمک میکرد به این که اگر حرفی زده میشود، مبانی درستی داشته باشد. فوقالعاده آدم باسوادی بود، مفسر قرآن بودند و بسیاری ایشان را به عنوان مفسر قرآن به رسمیت میشناختند و حتی استناد میکردند به دیدگاه ایشان. از نظر تسلط بر علوم اسلامی، تسلط فوقالعادهای داشتند. در زمان سردبیریشان وزانت روزنامه را در حد قابلقبولی مدیریت کرد. اگر بخواهم اشارهای به دستاوردهای ایشان کنم، ساختارمند کردن مباحث مربوط به ولایت فقیه و صدور کتاب در همین زمینه را میتوان نام برد.
– از حضور ایشان در حزب موتلفه برایمان بگویید.
در جلسات شورای مرکزی، آقای عسگراولادی از ایشان میخواست که آیاتی را قرائت کنند، آقای پرورش با صوت زیبا قرائت میکرد. سپس درخواست میشد که تفسیر کنند. اولین برکت وجودشان در حزب به همین تفاسیری است که در ابتدای جلسات از قرآن داشتند. این تفسیر به مسائل و مباحث سیاسی روز مرتبط میشد. در حقیقت اعضای حزب را با دیدگاه قرآنی و اسلامی نسبت به ورودشان در مسائل سیاسی آشنا میساخت و یا یک بحث اخلاقی را مطرح میکرد. در کل نیم ساعت اول جلسات حزب اختصاص به این موضوع داشت. غیر از آن در جلسات حزبیشان سخنران اصلی و رسمی حزب بودند. آقای عسگراولادی یک تعبیری از ایشان دارند با این اوصاف که او یک عارف و سالک بود و خودش را کاملا فراموش کرده بود. در حزب وجود چنین افرادی به لحاظ سیاسی فوقالعاده مغتنم است. اگر احزاب سیاسی امروز هر کدام یک پرورش داشتند، شاید خیلی از منازعات سیاسی موجود، وجود داشت. به هر حال وجود آقای پرورش در حزب جمهوری و حزب موتلفه که تا آخرین روز حیاتشان ارتباط داشتند، یک برکت بود.
– جنابعالی اشاره داشتید به اینکه دغدغه اصلی آقای پرورش حرکت در مسیر هدایتهای ولایت فقیه بود. علت این دغدغه را در چه میدانید؟
اگر بخواهیم در یک جمله آقای پرورش را ترسیم کنیم، باید بگوییم که ایشان پرچمدار اسلام فقاهتی بودند. وقتی بحث از فقه میشود، بلافاصله فقیه ولایت فقیه در ذهن متبادر میگردد. ایشان معتقد بود که نظام اسلامی بدون ولایت فقیه معنی ندارد. نظام اسلامی و احکام الهی به جز تعظیم و تکریم فقه و فقیه معنی ندارد. مستحکمترین ارتباط را با فقهای شهر اصفهان و سراسر کشور داشتند. کسی که دنبال ولایت خودش باشد، نمیتواند دنبال ولایت فقیه باشد. با ولایت فقیه درافتادن در واقع به دنبال ولایت خود رفتن است. ایشان یک تز سیاسی داشت مبنی بر اینکه باید در خدمت ولایت فقیه بود و برای پاسداری فقه و فقاهت باید اعتقاد عمیقی داشته باشیم. در بیشتر آثارشان بهخصوص در یکی از جزواتشان که آقای مسعود شهیدی آن را جمعآوری کردند، درخصوص ولایت فقیه مباحث زیادی دارند.
– چه زمانی از روزنامه رسالت جدا شدند؟
ایشان به دلیل بیماری در مقطعی کلا از تهران به اصفهان رفتند. برخی وقتها به همراه اقای عسگراولادی به اصفهان نزد ایشان میرفتیم.
– دیدگاههی مخالف آقای پرورش را میتوان اختلاف سلیقه نامید یا اختلاف اندیشه؟
یک تعبیری مقام معظم رهبری راجع به اختلافات داشتند. برخی اختلافات را قبیلهای و سلیقهای نامیدند، اما برخی از اختلافات، نشأت گرفته از نوع دیدگاه نسبت به اسلام و نقش آن در اداره جامعه بود. تقریبا بعد از سقوط بنیصدر، دیدگاهی در اداره کشور ظهور پیدا کرد که اعتقاد نداشت فقه میتواند سازه اصلی نظام اسلامی باشد، بهخصوص در حوزه اقتصادی به کل اعتنایی به فقه نداشتند. جریان فکری در حوزه قم شکل گرفت که معتقد بودند بایستی دید فقه چه میگوید و در شکلگیری سازه نظام در تمامی مراحل بایستی فقه و فقاهت نظر بدهد. این جریان آن موقع به دلیل تسلط مارکسیست و بعد عدالت اجتماعی در کمونیسم و تصمیماتی که در هیئت دولت گرفته میشد، مقداری از سوسیالیسم الهام گرفته میشد. در نهایتشان اثری از اسلام و فقاهت نبود. این جریان بعد از سقوط مارکسیسم، به دنبال لیبرالیسم رفتند که هنوز هم هستند، اعتقاد سازههای دینی و قرآنی پیدا نکرده است. یا سوسیالیسمی و یا امپریالیسمی است. لذا با اقتصادی روبرو هستیم که نه کمونیستی است و نه سوسیالیستی و نه سرمایهداری. به هر حال اگر آن زمان که سنگ بنای اقتصاد کشور گذاشته میشد، تصمیمات فقاهت هم دخیل بود، این وضع پیش نمیآمد. فقهای کشور تئوری در حوزه اقتصاد نداشتند که ارائه نمایند. این تئوری میبایستی در فرآیند تصمیمگیری دولت ورود میکرد. در این قضیه مرتب اخلال شد که هنوز هم با آن مواجه هستیم. نمونه آن را در سیستم بانکداری کشور میتوان مشاهده کرد. آقای پرورش معتقد بود که عدهای بنا را بر این گذاشتهاند در مسیر توسعه اخلال ایجاد کنند. منشأ این دعواهای سیاسی از اینجا سرچشمه میگرفت که عدهای خواستار توسعه و تکامل انقلاب بودند و عدهای هم خلاف این جریان که بعضا پستهای کلیدی هم داشتند. آنها نمیگذاشتند فرآیند اسلامی شدن در حوزه اقتصادی فرهنگ و اجتماع طی شود. بنابراین ریشه برخی از وعده سیاسی بین جریان آقای پرورش که جریان اصلی انقلاب ود با جریان مخالف، همین اختلاف اندیشه و نگاه بود.
– نقطه مقابل این اختلاف را در کجا میتوان دید؟
اوج اختلاف در دولت آقای موسوی اتفاق افتاد که منجر به جدایی آقای پرورش شد. بعد از رحلت حضرت امام(ره) اوج این اختلاف در دو فتنه شکل گرفت. یکی فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و دیگری انتخابات سال ۸۸٫ یعنی ریشه این اختلافات مثل یک دمنل چرکی بیرون زد. اگر فتنه این سالها را واکاوی کنیم، ریشه آن در تقابل این جریان است. غرب روی آن جریان حساب باز کرده است، نه به عنوان این که آنها جریان وابسته به غرب هستند، به عنوان یک جریانی که میتواند در مقابل جریان اصلی قرار گیرد. در یکصد سال اخیر شاهد سه نهضت بودیم؛ نهضت مشروطه، ملی و نهضت امام خمینی(ره).
در زمان مشروطه جریانی که نخواست زیر بار نظام اسلامی و معیارهای فقهی برود، در طول یک سال منجر به شکست مشروطه شدند. بعد از اعدام شیخ فضلالله نوري، همان آقایان به مرور ترور شدند که منجر به پیدایش رضاخان شد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت هم همین اتفاق افتاد. نهضت ملی سقوط و آیتا… کاشانی و مصدق در برابر هم قرار گرفتند. در حالی دولت مصدق سقوط میکند که اختیارات زیادی داشت. همین سناریوی آمریکایی و انگلیسی در نهضت امام خمینی(ره) تکرار شود، اما غلبه اسلامیت نظام و مرجعیت امام و اقتدار روحانیت نگذاشت این اتفاق رخ دهد.
در زمان بنیصدر این اتفاق در حال انجام بود. در آن زمان شاهد ۱۷ هزار شهید در کشور هستیم. به مرور با نبرد نرم، این دو دیدگاه در مقابل هم قرار گرفتند. بعد از رحلت حضرت امام(ره)، این جریان دو پردهبرداری داشت، یکی فتنه سال ۷۸ و دیگری فتنه سال ۸۸٫ همه میدانند که در این دو فتنه دست و نفوذ سرویسهای امنیتی آمریکا و انگلیس در جریان بوده است.
– بعد از حوادث سال ۷۸ و ۸۸ آقای پرورش چه نظری داشتند؟
در سال ۸۸ اوج بیماری ایشان بود، ولی به هر حال حوادث را پیگیری ميکردند و حتی ملاقاتی با سران کشور و حتی خود مقام معظم رهبری داشتند. این اقدامات به منظور روشنگری انجام شد. به نظرم دیدگاه ایشان، دیدگاه رهگشایی بود. ایشان معتقد بود که آن جریان، یک جریان بدلی در انقلاب است و قصد دارد خود را به عنوان یک جریان اصلی نشان دهد.
آقای پرورش هیچگاه در هیچ مقطعی از انقلاب از مسر اصلی ولایت خارج نشدند. در حالی که خیلیها به علت عدم بصیرت دچار اشتباهاتی شدند. آقای پرورش به دلیل بصیرت و هوشیاری که داشتند تا پایان در سنگر ولایت، فقاهت و دفاع از انقلاب باقی ماندند.
– کادرسازی و نخبهپروری از ویژگیهای شاخص ایشان بود. در این خصوص چه نظری دارید؟
ایشان در کادرسازی برای انقلاب و نخبهپروری فوقالعاده کاربلد بودند. آقای پرورش در قلب، ذهن و فکرش ایجاد کادرسازی و نخبهپروری بود. هنوز در جلسات حزب برخی وقتها میگویم «به قول آقای پرورش». خیلی از مباحثی که ایشان مطرح میکردند، در قالب شوخطبعی بود. بیش از شش سال از فوت ایشان میگذرد که هنوز هم ضربالمثل و برخی گفتهایشان نقل قول میشود.
ویژگی دیگر، ذرهپروری بود. یکی از آن ذرهها خود من هستم. زمانی که در روزنامه رسالت ورود کردم، فقط مسئول خبر بودم. آن زمان آقایان پرورش، نبوی، زوارهای، آیتالله رسایت و برخی آقایان مینوشتند و من هنوز اهل قلم نبودم. روزی ما را خواستند و پرسیدند که چرا نمینویسی؟ گفتم چه بنویسم؟ گفتند سرمقاله.
تأکید کردند که بنویسم. به هر حال مطلبی را با موضوع جنگ نوشتم. از آن زمان شدیم نویسنده. نفوذ و تصرفی که به برخی افراد داشتند، منجر به آن شد که همان افراد بعدها در پستهای مختلف قرار گیرند. این خدمت بزرگی بود که خداوند به ایشان عطا کرده است. آقای پرورش میساخت و ساخته میشد.
– کلام آخر
آقای پرورش برخلاف تهمتی که به ایشان زده شد، اعتقاد به جدایی دین از سیاست نداشت. جملهای از سردار صفوی خواندم مبنی بر این که آقای پرورش در شکست حصر آبادان نقش ویژهای داشت. در آن زمان آقای پرورش پست وزارت را بر عهده داشتند و چند ماهی بود که از فرار بنیصدر هم میگذشت. در یک پروژهای که نقطه شروع پیروزیهای رزمندگان اسلام شده، چگونه شخصی مانند آقای پرورش میتواند چنین نقشی داشته باشد؟
بسیاری از فرماندهان موثر سپاه با ایشان ارتباطات نزدیکی داشتند. شجاع و نترس بودنشان در کنار معلم اخلاق بودن، تئوریسین بودن، مفسر قرآن بودن و متواضع بودن موجب شد که از ایشان چهرهای موثر در انقلاب اسلامی برجای بماند.
شخصیت جهادی و تلاشهای مبارزاتی او در زمان طاغوت و پس از انقلاب، از او به عنوان یک سرباز پابهرکاب رهبران دینی بهویژه امام(ره) و رهبری معظم انقلاب تصویر مینماید. خدمات ارزنده وی در مسئولیتهای سنگین مدیریتی در قبل و بعد از انقلاب در قاب نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده مجلس شورای اسلامی، وزیر آموزش و پرورش و… از او تصویر یک مدیر نمونه، کارآمد، متعهد، مسئولیتشناس، فداکار، اصیل و… را بازتاب میدهد.
نظریهپردازیهای او در مسائل اخلاقی، عرفانی، ادبی، سیاسی و فرهنگی و بداههگوی او در همه این قلمروها، بعد دیگری از شخصیت ایشان را نشان میدهد. سادهزیسی و سبک زندگی او که برخاسته از فهم دقیق و موشکافانه وی از زندگی و آموزههای پیامبران و امامان و اولیای الهی است، بعد دیگری است که میتوان تصویر واقعی او را در آن قاب به تماشا نشست. تسلط او بر معارف قرآن و روایات و فهم دقیق معارف الهی، او را در ردیف روحانیون عالیقدری قرار میداد که در حوزه «عمل» و «نظر» زبانزد خاص و عام بودند. او که پس از انقلاب برای انجام وظایف انقلابی به تهران آمد، دیگر یک چهره اسلامی و ملی بود و آوازه او سراسر کشور را پر کرد. اگر بخواهیم به دو چهره موثر در انقلاب اشاره داشته باشیم، میتوان از ایشان نام برد.
استاد پرورش , حزب موتلفه اسلامی , مجله شاهد یاران , محمدکاظم انبارلویی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.