مولوی؛ حماسه‌سرای معنوی مردمان مشرقی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 92125
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 09 مهر 1402 - 6:17 |
مولوی بیش از آنکه از درد نرسیدن بنالد از شکوه رستن می‌بالد

مولوی؛ حماسه‌سرای معنوی مردمان مشرقی

 در منظومه شعر فارسی، شاعران و اشعار هویت‌ساز کم نداریم. افراد و اقوالی که در خاطره جمعی ایرانیان حک شده‌اند و اندیشه‌شان بخشی از جهان‌بینی اهالی این سرزمین را شکل می‌دهند. ریاستیزی، صدق،‌دوستی و روحیه رندی از شعر حافظ در ذهن مردم جا خوش کرده و توجه به بی‌اعتباری دنیا از شعر خیام برای آن‌ها به ارث گذاشته شده. تسلیم عشق شدن و مسلک شوریدگی نیز یادگار سعدی و حافظ است در دل و جان اهالی فرهنگ ایران.
مولوی؛ حماسه‌سرای معنوی مردمان مشرقی

 در منظومه شعر فارسی، شاعران و اشعار هویت‌ساز کم نداریم. افراد و اقوالی که در خاطره جمعی ایرانیان حک شده‌اند و اندیشه‌شان بخشی از جهان‌بینی اهالی این سرزمین را شکل می‌دهند. ریاستیزی، صدق،‌دوستی و روحیه رندی از شعر حافظ در ذهن مردم جا خوش کرده و توجه به بی‌اعتباری دنیا از شعر خیام برای آن‌ها به ارث گذاشته شده. تسلیم عشق شدن و مسلک شوریدگی نیز یادگار سعدی و حافظ است در دل و جان اهالی فرهنگ ایران.

اما از میان رشته‌کوه شاعران بلندآوازه فارسی، سه تن هستند که حماسه این سرزمین و این فرهنگ را سرودند: فردوسی، نظامی و مولوی. فردوسی حماسه ملی ایرانیان را سرود. او شکل‌گیری و تثبیت جامعه و ملت ایران و دفاع آن از مرزهای فرهنگی و جغرافیایی خود را سرود و با شکل‌دهی مفهوم ایرانی بودن، تبدیل به شناسنامه ساکنان فلات ایران شد. حماسه‌سرای دیگر حکیم نظامی گنجوی است. مفهوم عشق، دال مرکزی و مضمون اصلی و محور ادبیات در تمام جهان و خصوصا ادبیات منظوم فارسی است. اما نظامی از مفهوم عشق، حماسه‌ها آفرید. فرهاد تنها یک عاشق نیست، او داستانی غرورانگیز و باشکوه خلق می‌کند.

همچنین است مجنون که قله شوریدگی و از جان‌گذشتگی در راه عشق را فتح می‌کنند. این داستان‌ها کاملا حماسه‌ هستند و نشان می‌دهند چه نیروی عظیمی در عشق نهفته و چه حکایت‌های شکوه‌مندی خلق می‌کند عشق. اگر رستم تبدیل به قهرمان قدرتمند دفاع از خاک و وطن شد، مجنون تبدیل به قهرمان عاشقی شد. کسی که در عاشقی مرزی نمی‌شناسد. معنای عشق شرقی نیز چیزی جز این نیست؛ عشق بدون مرز. عشق تخت‌گاز! عشقی تا سر حد جنون، عشقی شعله‌ور و سوزان. حماسه‌سرای بعدی، مولوی است.

جلال‌الدین محمد بلخی که حماسه معنوی مردمان مشرقی و خصوصا ایران‌فرهنگ‌ها را روایت می‌کند. حکایت مثنوی، حکایت آزادی روح است که مولوی نه با خمودگی که معمولا به غلط از عرفان انتظار می‌رود و نه با ثقل بیان و غریب بودن حالات و پیچ‌وخم‌های ذوقی آنچنان که در آثار ابن عربی می‌بینیم و البته در جای خودش لازم است، که با یک بیان بسیار پرنشاط، مستدل و همه‌فهم بیان می‌کند. این بیان از آن نظر شاد است که حکایت آزادی و از عاشق نبودن رستن است. شکایت از هجران و دوری از معشوق در ادبیات مولوی کم نیست، اما مولوی بیش از آنکه از درد نرسیدن بنالد، از شکوه رستن می‌بالد. مولوی حکایت مجنون را می‌گوید در بیابان. بیابانی که مجنون در آن آزاد است، بی‌تعلق به دنیا و مافیها در صحرایی لایتناهی و زیر آسمانی بی‌نهایت. او تمام این بیابان را پر از لیلی ساخته و اگرچه به معشوق نرسیده، تمام و کمال در آغوش حضرت عشق است و این همان وصالی است که مولوی اهمیت آن را یادآوری می‌کند. این بیابان‌نشین شدن مجنون غمناک است؛ اما او در اصل از حیاتی بی‌مایه و حیوانی، به نوع آخرت دست یافته است. او در اصل مرده و در نشئه عشق بازآفریده شده. همان مرگی که مولوی در موردش می‌سراید: بمیرید بمیرید و زین مرگ نترسید… دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در بیانی به همین خصلت آزادی‌گرایی در شعر مولوی اشاره می‌کند و می‌گوید: «خلاصه کنیم مولانا را چکیده کنیم حرفش این است: برده نباش!

گر مردِ نام و ننگی از کوی ما گذر کُن
ما ننگِ خاص و عامیم، از ننگِ ما حَذَر کُن 
ایشان در جای دیگری می‌گوید: ▪از هنگامی که حضرت مولانا به سرودن مثنوی شریف پرداخته است کلمهٔ مثنوی _که نام یکی از قوالب شعرِ فارسی است_ علَمِ بالغلبه شده است برای این کتاب. سال‌ها پیش ازین، دوستی از من خواست که دربارهٔ شرحی که بر مثنوی نوشته بود چند کلمه بنویسم. همان‌ جا در  حضورِ او  مطلبی نوشتم که مضمون آن را درین لحظه بیشتر به یاد می‌آورم:
«مثنوی معنوی حضرت مولانا بزرگ‌ترین حماسهٔ روحانی بشریّت است که خداوند برای جاودانه کردنِ فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است.» 

این نکته را بعدها که چاپ شد هر وقت خواندم احساس شادمانی کردم که حقیقتی بر قلمِ من جاری شده بود بی‌آنکه در آن لحظه اندیشه‌ای درین‌باره داشته باشم. حقّا که چنین است. مثنوی یکی از بزرگ‌ترین یادگارهای نبوغ بشری است و کتابی است که هرچه بیشتر خوانده شود تازگی‌های بیشتری از خود نشان می‌دهد، برخلاف اغلبِ آثار ادبی که با یک بار و دو بار خواندن، انسان از خواندن آنها احساس بی‌نیازی می‌کند.

محال است که شما یک صفحه از مثنوی را، برای نمونه، ده بار بخوانید و هر بار در نظر شما جلوه‌ای دیگر نداشته باشد. این از معجزات این کتاب است، کتابی که نه آغازِ آن به شیوهٔ دیگرِ کتابها است و نه پایانِ آن. جای دیگری نوشته بودم انس و الفت با ادب عرفانی، اگر به حقیقت برای کسی حاصل شود، مثنوی را «به لحاظِ صورت و فُرم نیز قوی‌‌ترین اثرِ زبان فارسی به شمار خواهد آورد.» نه اینکه بگوید معانیِ بسیار خوبی است اما در شیوهٔ بیان یا صورتْ دارای ضعف و نقص است.
وقتی از درونِ این منظومه بنگرید، ضعیف‌ترین و ناهنجارترین ابیاتِ مثنوی مولوی هماهنگ‌ترین سخنانی است که می‌توان در زبان فارسی جستجو کرد. این سخنِ مرا کسانی که از فرم و صورتی درکی ایستا داشته باشند، از مقولهٔ شطحیّاتِ صوفیه تلقّی خواهند کرد. اما اگر کسی به این نکته رسیده باشد در آنجا پست و بلندی احساس نمی‌کند. همه جا زیبایی است و همه جا صورت‌ها در کمالِ جمال‌اند. با این تفاوت که ما می‌توانیم بگوییم که گاه از بعضی ابیات یا پاره‌ها به دلایل خاصی_که به نیازهای روحی ما وابسته است_ لذت بیشتری می‌بریم و آن بخش‌ها جمال خود را به ما بیشتر می‌نمایانند.

اما لحظه‌هایی هم خواهید داشت_ و این در زندگی زمانش قابل پیش‌بینی نیست_ که ساعتها مستِ ابیاتی از مثنوی معنوی شوید که در حالاتِ عادی از درک جمال‌شناسی آن ابیات عاجز بوده‌اید. درین قلمروِ جمال‌شناسی، معانی نواند و صورت‌ها نواند و از «عاداتِ زبانی» و لذت‌های حاصل از شناخت سنت‌های ادبی یاری گرفته نمی‌شود، به گفتهٔ مولانا: قاصر از معنیّ نو، لفظ کهن مثنوی ساختاری پیچیده و سیّال دارد. بوطیقای روایت و قصّه، در آن، پیوسته شکل عوض می‌کند و به هیچ‌روی قابل طبقه‌بندی نیست، هرچند این طبقه‌بندی گسترده و متنوع باشد. سراینده، در هر لحظه‌ای فهمی تازه از روایت دارد و بوطیقای نوی، برای همان لحظه، می‌آفریند. در ادبیات جهان برای هر مؤلفی می‌توان فرم‌های خاصی در نظر گرفت و حاصل آفرینش او را در آن فرم‌ها طبقه‌بندی کرد الّا مثنوی که مثل جریانِ رودخانه، هر لحظه به شکلی درمی‌آید.

|
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای مولوی؛ حماسه‌سرای معنوی مردمان مشرقی بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.