موشکافی یک حسرت
گروه فرهنگی
در هر هماوردی و جدالی، آنچه در نخستین درجه اهمیت است، میزان ارادهها و انگیزههای دو طرف نسبت به یکدیگر است. این قضیه را در بازی ایران و آمریکا میتوان بهوضوح و روشنی دید. ایران میدانست اگر هم مساوی کند برده است و صعود میکند و آمریکا میدانست تنها با یک برد است که در قطر ماندنی میشود. این در ذهن یاران دو طرف بود و شاید مربیها نمیتوانستند چندان تأثیری بر این نگرش بازیکنان بگذارند. وقتی ایران بداند تنها یک مساوی میخواهد، باارادهای خفیفتر، خیالی آسودهتر و تمرکزی پایینتر پا بر چمنها میگذارد و برعکس، آمریکا تنها یکراه نجات پیش روی خود میبیند، پس حملهاش با تمام وجود است و دفاعش نیز همچنین. از سوی دیگر، توان تیمها هم برابر نیست و آمریکا تیمی آمادهتر و فنیتر را به استادیوم الثمامه فرستاد. وقتی تیمی هم نیرومندتر باشد و هم باانگیزهای جدیتر به میدان زده باشد، بدیهی است که احتمالا برنده از زمین خارج میشود. دیدیم که در نیمه نخست توان حمله حریف، از توان دفاع ما بیشتر بود و در نیمه دوم توان دفاع او از توان حمله ما. آنچه در این بازی به آن نیاز داشتیم، ابداع یک انگیزه بود تا بردن برای ما هم بهمثابه مرگ و زندگی باشد. نمیدانم! شاید بهتر بود در نظر میگرفتیم در این بازی چیزی به نام مساوی وجود ندارد و ما یا برندهایم یا بازنده. در مباحث نظامی هم مشهور است که اغلب طرفی که دفاع میکند، شانس پیروزی بیشتری دارد که طرفی که حمله میکند. یک دلیل مهمش این است که مدافعان، خواهناخواه معمولا شدت انگیزه بیشتری برای نگهداشتن مواضع خوددارند. به همین خاطر طرف مهاجم، باید با نیرویی بیش از نیروی مدافع پیش برود. این جنگ ارادههاست. در این جنگ معاملهها تغییر میکند و طرفی که از همه لحاظ احتمال کمتری برای پیروزی دارد، میتواند فاتح میدان نبرد باشد. در جنگ ارادهها طرفی که اراده بیشتری دارد، این اراده را تبدیل به یک سلاح میکند. رهبر انقلاب این معنا را زیبا توصیف میکنند: «جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلفالحالی، با هویّتهای مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدام از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت اراده انسان مؤمن؛ این را ما داریم؛ این شد جنگ نامتقارن. در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که باهم میجنگند؛ هر ارادهای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد».
بااینهمه خطر حذف در بازی هشت آذر از بیخ گوش یانکیها گذشت و صحبتهای برهالتر سرمربی آمریکا بعد از بازی، به یک رجز فاتحانه میماند. همچون سخن کسی که اصلا از موفقیت خود مطمئن نبوده و حالا با رقم خوردن آن، سر از پا نمیشناسد.
در این بازی آنچه بهشدت پیشبینی میشد واصلیترین برنامه دشمن برای جام جهانی بود هم اتفاق افتاد؛ برخی از باخت ایران خوشحالی کردند. وقتی در یک کوزه دو عدد سکه باشد؛ با تکان دادن کوزه کلی سروصدا به راه میافتد اما کوزه پر با تکان خوردن، صدایی بیرون نمیدهد. اینیک اصل در روانشناسی اجتماعی است که صدای اقلیت همواره پژواک بیشتری مییابد. خصوصا اگر این اقلیت در ساخت اجتماعی از پشتوانه قدرت کمتری برخوردار باشد. حالا به مدد شبکههای اجتماعی، میتوان میزان این پژواک را بیشتر هم کرد. علاوهبر این، صدای اقلیت آوانگارد بازهم جلبتوجه بیشتری میکند. مثلاینکه در یک مجلس ختم؛ صدای کل کشیدن به گوش برسد. اگر در یک پارک صدای قهقهه بشنویم چندان عجیب نیست؛ اما همین صدا در مترو؛ همه سرها به سمت منبع صدا برمیگرداند. تلاش دشمن در جنگ شناختی و ترکیبی اخیر، جلبتوجه و بزرگنمایی هرچه بیشتر بود، به همین دلیل سروصدا راه میانداخت. با عددهای نجومی برای لایکها و ریتوییتها و با بوق زدن حتی! خوشحالی کردن از باخت تیم ملی اقدامی بود که بهشدت جلبتوجه میکرد و همه را وادار به واکنش نشان دادن. این اقدام نه در تاریخ ایران و نه دیگر کشورها سابقهای نداشته است و بدعتی است از دستگاه جنگ شناختی دشمن. هم روحیه بازیکنها را تحت تأثیر قرار میداد، هم حس ملیت را کمرنگ میکرد و هم باعث جلبتوجه و القای این گزاره که «لابد خبری هست» میشد. این عملیات شکست خورد و گواهش نیز قیامتی که در بعد از بازی ایران و ولز پیش آمد. اما چرا برخی با این تز و ایده عجیبوغریب دستگاه شناختی دشمن همراهی میکنند؟ برای این سؤال میتوان پاسخهای گوناگونی یافت. کنشگری هیجانی، احساسی و زیباییشناختی، عطش فراوان به ساخت هویت و خودنمایی و ژستگیری، بیماری دیرینه غربزدگی، گلایهها و ضربه خوردنها و کینه داشتنهایی که مدام در پی یافتن منفذی برای فوران هستند و دلایلی دیگر را میتوان برای این پدیده بیمارگونه برشمرد. البته که شادیکنندگان پس از شکست را حتی اقلیت هم نمیتوان بهحساب آورد و بر مبنای آمار مؤسسه معتبر ایسپا؛ همانطور که هر عقل سلیمی نیز میگفت؛ تعداد ناچیزی به این رفتار شنیع رو آوردند. این جنبش هولوگرامی و شبیهسازیشده، به قوانینی که خودش وضع میکند هم پایبند نیست. یکزمان شادی را تقبیح میکند و زمانی دیگر، با تمام قوا به سور و سرور میپردازد.
پرونده جام جهانی قطر برای ایران بسته شد؛ اما تصاویر گوناگونی از آن در خاطره جمعی ایرانیان باقی میماند. حالا این ماییم با رؤیایی که همچنان زنده است و میدانیم روزی به آن رؤیا خواهیم رسید؛ چه در جام جهانی و چه در دیگر عرصههای حیات سیاسی و اجتماعی و بینالمللیمان؛ رؤیای صعود.
تیم ملی ایران , جام جهانی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.